جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

تاریخ جنگ در افغانستان

از:

تاریخ جنگ در افغانستان

از کودتای هفتم ثور تا امروز


فهرست مندرجات

افغانستان، کشوری است در مرکز کانونی آسیا، که دارای موقعیت ژئوپولیتکی و ژئواستراتژیک بسیار با اهمیتی است. بنابراین، این موقعیت هارتلندی[۱]، این کشور را به رزمگاه قدرتمندان دنیا تبدیل ساخته است. اشغال این کشور در طول تاریخ به‌دست قدرتمندان متعدد همچون اسکندر مقدونی، اعراب مسلمان، چنگیز خان مغول، تیمور لنگ، بابر، نادرشاه افشار و سه جنگ خونین با انگلستان و حایل شدن بین روسیه تزاری و هند انگلیس و جز این‌ها ره‌آورد همین موقعیت هارتلندی است.[٢]

همین وضعیت ژئوپولیتکی و ژئواستراتژیکی باعث شد، که این کشور در سال ۱٣۵٨ خورشیدی (۱۹٧۹ میلادی) به اشغال نیروهای نظامی شوروی سابق درآید و افغانستان باتلاقی شود برای نیروهای ارتش سرخ.

نیروهای شوروی به ناچار در سال ۱٣٦٨ خورشیدی، این کشور را ترک کردند، کابل در اردبیهشت ۱٣٨۱ خورشیدی، به‌تصرف مجاهدین درآمد، اما شادی پیروزی دیری نپایید و به‌سبب دخالت شماری از کشورهای بیگانه در امور داخلی و خارجی افغانستان، خلاف انتظار مردم این کشور، نبرد با دشمنان خارجی، جای خود را به برادرکشی و جنگ‌های داخلی داد که این تراژدی تاکنون نیز ادامه دارد.


از کودتای هفتم ثور تا هجوم شوروی (از ٧ ثور ۱٣۵٧ تا ٦ جدی ۱٣۵٨)

هفتم ثور (اردیبهشت) ۱٣۵٧، کودتای نظامی حزب دمکراتیک خلق افغانستان به پیروزی رسید. این کودتا نه تنها پایان سرنوشت خونین نظام جمهوری محمدداوود بود، بلکه به دورۀ حدود نیم قرن صلح در افغانستان نیز نقطۀ پایان گذاشت.

فرد هالیدی، استاد دانشگاه اهل ایرلند، متخصص روابط بین‌الملل و امور خاورمیانه، شبه‌جزیره عربستان و مسایل ایران می‌نویسد: «در ٢٧ آوریل ۱۹٧٨، خبر کودتای نظامی موفقیت‌آمیزی در افغانستان به گوش جهانیان رسید. رژیم محمدداوود، که خود توسط کودتایی در ژوئیۀ ۱۹٧٣ به قدرت رسیده بود، به‌وسیلۀ تانک‌ها و هواپیماهای جت مستقر در کابل، پایتخت افغانستان، به‌طور ناگهانی سرنگون شد. در آغاز به‌نظر می‌رسید، این نیز دخالت دیگری است از طرف نظامیان که - هرچند ناگهانی و خشونت‌آمیز - موجب هیچ تغییر عمده‌ای در سیاست، ویژگی اجتماعی و جبهه‌گیری بین‌المللی، در قیاس با قدرتمندان قبلی، نخواهد شد. تغییری است همانند کودتای خود داوود، و یا نظیر آنچه در کشورهای پاکستان، بنگلادش و یا جهان عرب روی داده است. با این وجود، در ظرف چند روز پخش اعلامیه‌هایی مبنی بر تغییرات بنیانی از رادیو کابل روشن کرد که این بیانیه‌ها چیزی بیش از عوامفریبی‌های معمول در کودتاهای نظامی هستند. امری نسبتاً اساسی‌تر اتفاق افتاده است. در وهله‌ی نخست، این کودتا، هر چند توسط نظامیان انجام گرفت، بازتاب فعالیت نیروهای سیاسی وسیع‌تر در سطح جامعه بود. سرآغاز آن تظاهرات وسیع توده‌ای در کابل بود. و هنگامی‌که هزاران نفر مردم برای بازدید کاخ تسخیرشده داوود، که [پس از پیروزی کودتا] خانه‌ی خلق نامیده می‌شد[٣]، سرازیر بودند، برای‌شان آشکار شد که کودتا رژیم منفوری را دفع کرده، و به‌طور موقت نیز که شده به آرزوهای بخش عظیمی از مردم، جامه‌ی عمل پوشانده است. در عین حال، آشکار شد که این کودتا، صرفاً حاصل توطئه‌ی درون ارتش نبوده، بلکه تحت رهبری سازمانی سیاسی - مارکسیستی و زیرزمینی که اکثریت اعضای آن را افراد غیرنظامی تشکیل می‌دادند، انجام گرفته است. این مسئله، حکمرانان جدید افغانستان را از رژیم‌های نظامی تندرو در جهان عرب، آسیای جنوبی و یا اتیوپی متمایز می‌سازد. در حقیقت، - تشکیلاتی غیرنظامی، یعنی حزب دمکراتیک خلق افغانستان (ح. د. خ. ا) که تا آن‌زمان مابقی جهان از وجود آن بی‌اطلاع بودند - که به‌سرعت حاکمیت خود را با دولتی به‌سرکردگی نورمحمد تره‌کی برقرار ساخت. ویژگی جدید رژیم تازه به‌زودی بیشتر آشکار گردید. رژیم جدید افغانستان سریعاً به انجام اصلاحات ارضی، تساوی حقوق ملیت‌ها[۴]، آزادی زنان، و حل مسئله‌ی کوچ‌نشینی اقدام نمود. بنابراین، در زمان و مکانی که کمتر کسی گمان می‌برد، و در کشوری که تنها به‌خاطر جنگ‌های استعماری و وفور مواد مخدر شهرت داشت، جریانی انقلابی آغاز شده بود.»[۵]

چندی نپایید، که به‌زودی در ماه جوزای همان‌سال، گروه‌های اسلامی در تبعید - جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان‌الدین ربانی و حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین حکمیت‌یار - به تحریک سازمان استخبارات (آی اس آی) پاکستان علیه رژیم نوبنیاد مارکسیستی این کشور اعلام جهاد کردند. این جهاد که در آن‌زمان توسط رژیم بر سر اقتدار «جنگ اعلام ناشده» نامیده می‌شد[٦]، سال‌ها به‌طول انجامید و حتا تا امروز نیز ادامه دارد.

قاضی محمدامین وقاد، یکی از رهبران جنبش اسلامی می‌گوید، آن‌ها پس از کودتای هفت ثور، جلسه‌ی علما و شخصیت‌های دینی را برگزار کرده و مشترکاً تصمیم گرفتند که علیه رژیم تره‌کی مقاومت کنند. او می‌گوید:

    زمانی که کودتای ثور به حمایت روس‌ها به پیروزی رسید، علمای افغانی در مدارس پاکستان گردهم آمده و مشورت کردند که چه کاری باید انجام دهند. سکوت یا سازش را اختیار کنند، و یا به مقاومت بپردازند. تصمیم بر آن گرفتند که به مقاومت بپردازند. نخستین‌بار یک عالم روحانی را به منطقه‌ی زیرک ولایت پکتیا فرستادیم. وی در نماز جمعه مردم را به جهاد فراخواند. بعد در منطقه‌ی شیگل کُنر قیام را راه انداختیم و مناطقی را اشغال کردیم که اسلحه نیز به‌دست ما رسید. در ماه جوزا (خرداد)ی ۱٣۵٧، عملاً در ولایات پکتیا، ننگرهار و کنر واکنش‌ها نسبت به کودتای ثور (اردیبهشت) شکل گرفت و جهاد آغاز شد.[٧]

مقاومت، شخصیت‌های روحانی و پیرهای طریقت را هم به صحنه‌ی جنگ کشانید. صبغت‌الله مجددی، از دودمان حضرت‌های شوربازار کابل که حدود یکصد نفر از اعضای خانواده‌ی او توسط دولت خلقی بازداشت و به قتل رسیده بود، فتوای جهاد را علیه رژیم خلق اعلام کرد و تلاش نمود رهبری مذهبی جنبش مقاومت را به‌دست گیرد. او خود می‌گوید:

    وقتی که کمونیست‌ها [روی‌کار] آمدند، من همان‌روز استعفا دادم و از دنمارک آمدم و در پاکستان اعلام جهاد کردم. اعلام جهاد الحمدالله به توسط من شده و به امضای من. استاد ربانی هم به‌عنوان معاون من کار می‌کرد. در آن‌وقت، حکمتیار هم یک دفتر بسیار کوچکی داشت و با وجودی که در دست ما چیزی نبود، توانستیم که بسیار پیشرفت‌ها در امور جهاد شود و در بسیار جاها کمونیست‌ها را شکست دادیم و الحمدالله جهاد در افغانستان جاری شد.[٨]

با این حال، رژیم خلق، با اجرایی اصلاحات اجتماعی - اقتصادی می‌خواست، چهره‌ی کهن افغانستان را دگرگون کند، اما افراط و تندروی در اجرای اصلاحات، و عدم رعایت سنت‌ها و باورها مردم، به نارضایتی‌های گسترده در میان گروه‌های مختلف اجتماعی دامن زد. به‌گفتۀ دکتر عبدالغفور روان‌فرهادی، رهبران رژیم در میان مردم و روشنفکران محبوبیتی نداشتند و با واکنش آن‌ها روبه‌رو شدند.

رژیم جدید از همان فردای کودتا تحکیم قدرت را مهم‌ترین وظیفه‌ی خود دانست. برای نیل به این هدف، سیاست سرکوب و ترور در دستور کار دولت قرار گرفت. بازداشت‌های دسته‌جمعی از هشتم ثور ۱٣۵٧، شروع شد و در سال بعد به اوج خود رسید. در کابل، افزون بر خانواده‌ی سلطنتی، بازداشت فعالان سیاسی گروه‌های مختلف، از جمله اعضای جنبش اسلامی، مائویست‌ها، پرچمی‌ها، افغان‌ملتی‌ها و گروه ستمی طاهر بدخشی و بحرالدین باحث آغاز شد.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- هارتلند همان سرزمینی است که به‌واسطه داشتن موقعیتی خاص و پتانسیل‌های خاص جغرافیایی و استراتژیکی چنان مهم است که در صورت فرمانروایی بر آن فرمانروایی بر جهان محقق خواهد شد.
هارتلند یعنی قلب جهان یعنی مهم‌ترین نقطه‌ی کره زمین در زمانی خاص و قلب جهان در طول زمان سرزمین‌های متفاوتی بوده و در هر زمان معین در یک سرزمین اطلاق می‌شود که از قرن نوزدهم تاکنون هارتلند آسیا، افغانستان بوده است. چنان‌که اقبال لاهوری، نیر این کشور را قلب آسیا نامیده است. آسیا یک پیکر آب و گل است / ملت افغان در آن پیکر دل است
[٢]- حکمت‌نیا، حسن، افغانستان هارتلند آسیا، پیک نور، بهار ۱٣٨٣ - شماره ۵، ص ٨۴
[٣]- البته بازدید مردم از کاخ ریاست جمهوری در چند روز اول کودتا، یک نمایش صوری بود که به‌زودی متوقف شد.
[۴]- کاربرد اصطلاح «ملیت‌ها» در مورد کشور افغانستان، واژه‌ی نامناسب است. بهتر است که واژه‌ی «اقوام» به‌کار رود.
[۵]- هالیدی، فرد، انقلاب در افغانستان، صص ۵-٦
[٦]- در واکنش به اعلام جهاد رهبران اسلامی، به گفته‌ی محمدعزیز اکبری، که در آن‌زمان رئیس بخش داخلی اگسا بود، تره‌کی می‌گوید: «کسی که در تاریکی علیه ما توطئه می‌کند، در تاریکی محوش کنید!» یا در یکی از بیانات دیگر خود می‌گوید: «من در مقابل اخوانی‌ها جهاد اعلام می‌کنم». - رجوع شود به: طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم (۱۹٠٠-۱۹۹٦)، ص ٢۵٠
[٧]- طنین، ظاهر، پیشین، ص ٢۵٢
[٨]- همان‌جا، صص ٢۵٣-٢۵۴
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] پيوست‌ها

پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

هالیدی، فرد، انقلاب در افغانستان، ترجمۀ ع. اسعد، بی‌جا، بی‌تا.
طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم (۱۹٠٠-۱۹۹٦)، تهران: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، چاپ دوم - مرداد ۱٣٨۴





[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها:تاریختاریخ افغانستان