|
دربارهی زبان دری
فهرست مندرجات
گفتوگو با دکتر عبدالاحمد جاوید
پروفسور دکتر عبدالاحمد جاوید (زادهی ۱۹۲۷ م در کابل – درگذشتهی ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۲ م در لندن) ادبپژوه و رییس پیشین دانشگاه کابل، از معدود ادبپژوهان افغان بود که تحقیقات سودمند فراوانی در گسترهی ادبیاتشناسی، زبان و فرهنگ فارسی دری انجام داده است. در جلد اول مجموعه مقالات او که در پنج دفتر گردآوری شده است، میتوان مقالاتی را در مورد «افغانستان یا مهد زبان دری»، «پیدایش و بالندگی زبان دری» و ... را دید. اما آنچه در زیر آمده است، گفتوگوی است در هنگامی که او در اواخر عمر سفری به ایران داشته، و آن را با بخش دری رادیو مشهد انجام داده است.
دربارهی زبان دری باید گفت، که اصلاً نام این زبان فارسی دری است. در ترجمهی تاریخ طبری، و در آثار ابنسینا این زبان بهنام فارسی دری یاد شده است. همچنین در شاهنامهی فردوسی، جاییکه در مورد نظم کلیله دمنه رودکی یاد میکند، میگوید: «بفرمود تا پارسی و دری - بگفتند و کوتاه شد داوری»
ما هم این زبان را بهنامهای زبان دری و زبان فارسی - یعنی به هر دو نام - یاد کردهایم؛ و لفظ فارسی و لفظ دری و بعداً هم لفظ تازهساخت تاجیکی هر سه به یک معنا است. یعنی هر سه در زیر یک چتر میآید: «سه نگردد بریشم ار او را - پرنیان خوانی و حریر و پرند». اگر نام ابریشم را چه پرنیان بگویید، چه پرند بگویید و چه حریر، منظور همان ابریشم است.
زادگاه و جایگاه این زبان هم همان سرزمین خراسان قدیم و ماوراءالنهر بوده و تمام اسنادی که ما در دست داریم، مخصوصاً منابع عربی گویای این است که زبان دری در بلخ یا در حدود بلخ بهدنیا آمده است. البته به مرور گسترش یافت و زبانهای دیگر را بهعقب راند یا آنها را در خود حل کرد و خود جانشین آنها شد.
بعد از قرن سوم هجری است که آثار منظوم این زبان بهوجود میآید و ما هم قذیمیترین شعر عروضی را در این قرن داریم. با این وجود گویا آثار و نشانههای این زبان در اوایل اسلام هم بهنظر میرسد. مخصوصاً از جمله ۴۰۰ کلمهی بیگانه که در قرآن کریم است، ۴٧ کلمهی آن فارسی است. البته محقق بزرک انگلیسی بهنام آرتور جفری که دربارهای واژههای دخیل در قرآن تحقیق کرده، ۲٧ کلمه را بر شمرده است، ولی محققان جدید، تعداد آنها را به ۴٧ کلمه میرسانند. با این حال، در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن فارسی وجود داشته است.
در قرن دوم هجری هم ما با جملات بریده و گسسته و یا اشعار هجائی و نیمهمعروضی بر میخوریم که در برخی از کتابهای عربی موجود بوده است. اما آنچه که از جنس شعر بهدست ما رسیده، مربوط به قرن سوم است و نثر این زبان صد سال بعد، یعنی از قرن چهارم هجری بهجا مانده است.
این زبان در آغاز زبان در و درگاه و دربار بوده است و بههمین جهت هم به زبان دری معروف شده است. این زبان، بههیچ قومی منسوب نبوده و با هیچ ناحیهای هم ارتباط نداشته است. بههمین لحاظ چون زبان در و دربار بود، بیشتر اقبال داشته است که گسترش پیدا کند و توسعه بیابد و این زبان به زمانی میرسد که نهتنها زبان ادبی مردم خراسان و ماوراءالنهر (مردم آنطرف آمودریا یعنی بخارا و سمرقند) بوده، بلکه به هند، آسیای میانه، [ایران کنونی و ترکیه نیز] میرسد. بههمین جهت است که میبینیم در قرن ششم و هفتم هجری، این زبان، زبان دوم دربار عثمانیها و سلاجقهی رُم است و تمام مردم رُم شرقی به این زبان آشنا هستند. از اینروست، که مولانا [جلالالدین بلخی] به قونیه میرود و در آنجا ساکن میشود و دیوان کبیر شمس و مثنوی معنوی را میآفریند.
باز میبینیم که این زبان، زبان ادبی، درباری و رسمی سرزمین هند است و شاعر بزرگوار ما، ابوالمعانی بیدل در هند، با این زبان آثار گرانبهای خود را مینویسد و همچنین صدها شاعر دیگری که ما در سرزمین هند سراغ داریم. خب، این را نباید فراموش کنیم که زبان دری برای بیش از نهصد سال زبان رسمی، درباری، دیوانی و دفتری هند بود. تمام شاهان هند، چه افغان بودند مانند سلاطین غزنوی، غوری، خلجی و لودی و چه غیر افغان، مانند سادات، یا شاهان بهمنی، یا آنانی که ترکنژاد بودند یا بابر و فرزندان او که بهنام سلاطین مغول هند معروف هستند؛ اینها همه این زبان را بهعنوان زبان رسمی و درباری خود پذیرفتند و تمام آثار و نوشتهها و فرمانها و اسناد دفتری و دیوانی خود را با این زبان نگاشتند.
همانطوری که در بالا گفته شد، زبان دری [در مان امپراتوری عثمانی] زبان مهم بوده و تمام دانشمندان ترک این زبان را میاموختند و به این زبان شعر میگفتند؛ و حتی سلاطین ترک، مانند سلطان سلیم و سلطان سلیمان، هر دو به این زبان دیوان دارند. این زبان [بهسبب چیرگی و فرمانروایی عثمانی بر آن بالکان]، تا به سرزمینهای یوگسلاوی و آلبانی نیز رسیده است و حدود ٣٦۰ کلمهی فارسی در زبان آلبانی و زبان بوسنیوهرزگوین وجود دارد. در این دو سرزمین، ما شعرای داریم که به زبان فارسی شعرهای بسیار ناب سرودهاند. مثلاً از آنجمله نویسنده و محقق معروفی را میشناسیمف بهنام سودی افندی [اهل بوسنی] که شرح دیوان حافظ و همچنین شرح گلستان و بوستان سعدی را نوشت؛ و نیز شعرای مثل مجد نرگسی، توکلی دده، و ... که اهل یوگسلاوی بودند و بهزبان فارسی شعر میگفتند. بنابراین، از نظر گسترش، این زبان از یوگسلاوی تا اقصی هند و از شمال ماوراءالنهر تا بلوچستان، زبان رسمی و درباری تمام سلسلههای سلطنتی بود و این سلسلهها ولو اینکه از نژاد ترک بودند یا از نژاد مغول و یا هندو، زبان ادبی و رسمی آنها زبان فارسی دری بود. به این حساب، زبان فارسی یا زبان دری در این نواحی بهعنوان لینگوا فرانکا (Lingua Franca) یعنی زبان مشترک بهکار میرفت و چون زبان فصیح، شیرین و شیوا بوده، بهعنوان شیرینترین زبان شناخته شده است. چنانکه نظامی میگوید:
نظــامـی که نظــم دری کار اوســــت | دری نظــم کــردن ســزاوار اوســت |
یا سعدی میگوید:
هزار بلبـل دسـتانسـرای عاشــق را | بباید از تو سـخن گفتن دری آموخـت |
یا حافظ:
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه | که لطف طبع و سخن گفتن دری داند |
و حتی اقبال میگوید:
گرچـه هندی در عذوبت شکـر است | طـرز گـفـتـار دری شــيـريــنتر سـت |
خب، یک نکته را در نظر داشته باشیم، در قرن سوم و چهارم که بازار زبان دری در غزنه، بخارا و بلخ گرم بود، در شیراز امروز، در ایالت فارس، هیچگوینده و نویسنده و شاعری را حتی تا قرون چهارم، پنجم و ششم سراغ نداریم. یعنی سیصد سال بعدتر، ما اولین شاعری را میبینم که زبان فارسی دری شعر گفته است. آن شاعر سعدی بود و گویا برای سعدی هم زبان دری، زبانی بوده که آموخته، در حالیکه سعدی به زبان محلی خود، یعنی زبانی که مردم در کوچه و بازار صحبت میکنند، هم شعر دارد. مثلاً در گلستان با لهجهی شیرازی آمده است: «پر هفطاثله جونی میکند - عشغ مقری و خوبنی چش روشت». وقتی سعدی چنین میگوید، هیچ دریزبان نمیداند که او چه میگوید! یا اگر کلیات سعدی را باز کنید، میبینید که بهنام مثلثات، یک بیتش عربی است، یک بیتش به اصطلاح فارسی و بیت دیگرش به زبان محلی. شیراز مرکز ایالت فارس است که زبان آن، زبان مادری سعدی بوده است. همچنین حافظ بهزبان محلی خود ابیاتی دارد که برای ما هنوز قابل فهم نیست! «غم این دل بداتت خورد ناچار - و غرنه، او بنی آنچت نشادی». این شعر را خواندم، شاید شما ندانید که چه گفته است! اما این را شاعر شیرین کلام ما، بلبل شیراز یعنی حافظ سروده است.
بههر حال، میتوانم اینگونه خلاصه کنم، که زبان دری طی قرون بهتدریج به سرزمینی که ما امروز آن را ایران میخوانیم، یعنی عراق عجم و فارس قدیم، راه پیدا کرد. در حالیکه منشأ و زادگاه این زبان خراسان قدیم - یعنی افغانستان عزیز - و سرزمین ماوراءالنهر یعنی تاجیکستان، و قسمتی از ازبکستان و ترکمنستان بوده است.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ویرایش شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- دکتر عبدالاحمد جاوید، در ادامه میافزاید: قسمتی از ازبکستان و ترکمنستان گفتم، برای اینکه مرو، یکی از شهرهای خراسان بود که اکنون در ترکمنستان قرار دارد و فرغانه، سمرقند و بخارا در ازبکستان واقع است و خجند و دوشنبه در تاجیکستان. اینها، همه شهرهای بوده که زبان فارسی دری در آنها رشد کرده، بالیده و اقبال کافی داشته است.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ رادیو دری، مشهد