|
تبارشناسی ترکمنها
ساختار و ترکیب ملت ترکمن
فهرست مندرجات
.
اوغوزهای آسیای مرکزی و غوزهای آرال
سرگی گ. کلیاشتورنی، در مقالهای زیر عنوان «اوغوزهای آسیای مرکزی و غوزهای آرال»، که توسط محمد قجق به فارسی برگردان شده است، مینویسد:
«برخی از نشانههای خاستگاه اتحادیهی ایلات اوغوز منطقهی آرال را میتوان در کتابهای تاریخی نویسندگان مسلمان قرون ۱۰ و ۱۱ میلادی پیدا کرد. در آن میان آثار: ابنفقیه و گردیزی شاخص ترند.
آن نویسندگان حقایق را در قالب افسانههای نسبشناسانه بیان میکنند، که پیروزی سلسلهی (اوغوز یبغو) در منطقهی آرال و تلاش موفقیتآمیز آنها را، در راه (حجر المطر) - مظهر قدرت كامل، كه نزد اوغوزان تقدس داشت، را بههم مرتبط میسازد.
فرمانروایان سهگانهی توكوز اوغوز (مولفین اسلامی این اصطلاح را برای تعریف اویغورهای آسیای مركزی و همچنین اتباع آنها، قبایل توكوز - اوغوز بهكار بردهاند) قارلوقها و غوزهای منطقهی آرال، مدتهای طولانی در كشمكش با یكدیگر بودهاند. بهگفتهی بالكیك (پسر فرمانروای غوز) كه ابنفقیه نقل كرده، آن كس كه ترتیب بهدست آوردن (حجر المطر) را فراهم آورد، پدر بزرگ باكلیك بود. او بعداً روابطش را بابرادرش، كه حاكم اغوزها بود، گسست و بخشی از مردم غوز را بههمراه خود برد.
شرحهای بعدی افسانهی نسبشناسانه معطوف بهاقدامات و اعمال پدر بزرگ باكلیك، بهخاطر اوغوز خان، قهرمان سرسلسله است. او مقر ٌدولت اوغوز خان را، به بخش غربی (یدیسو) و (حوضهی سیر دریا) منتقل میكند. این مورد دلیل برخی از مولفین شده، كه فرض كردهاند، منطقهی اصلی و اولیهی اوغوزها، احتمالاٌ منطقهی (یدیسو) و بهویژه (سرزمینهای متصل بهدر یاچهی ایسیك كول) بوده و آنها از آنجا، گسترش خود را آغاز كردهاند. بههر ترتیب، هیچكدام از منابع اصلی دورهی مورد نظر، ذكری از اوغوز (غوز) در میان قبایل متعدد ترك، كه در (یدیسو) مسكن گزیده بودند، نكردهاند. بهنظر من، فهرست قبایلی كه برای بهدست آوردن - حجر المطر - مبارزه مینمودند، بهما كمك میكند، تا تكاپوهای آنها را با شرایط تاریخی - كه در آن تشكیل خاننشین اویغور، در مغولستان، بین سالهای ۷۵۰ تا ۸۴۰ میلادی، را شاهدیم - مرتبط سازیم.
پس از سقوط خاقاننشین دوم ترك و متعاقب آن، سلطهی كوتاه مدت (باسمیل)، قدرت خاقان بهسلسلهی اویغوری (یاغلاقار) انتقال یافت. آنها متحدین سابق خود، یعنی قارلوقها را بهمنطقهی یدیسو - كه فقط تعداد معدودی از شهرهایش، همچنان در كنترل خانهای تورگش، بودند - عقب راندند.
پس از اخراج دشوار قارلوقها (۷۴۷ م) سلسلهی اویغور، با قیام هشت قبیلهی دیگر متعلق بهاتحادیهی توكوز-اوغوز روبهرو شد. اولین مرحلهی قیام در سال ۷۵۰ م و با شكست تای بیلگه تو توغ، فرمانروای (سكیز اوغوز) - طبق سنگنوشتهی سلنگا - كه از حمایت - توغوز تاتارها - برخوردار بوده است، به پایان رسید. تای بیلگه تو توغ، مدعی تخت خاقانی شد و در جریان مبارزه با نیروهای (التمیش بیلگه خاقان) اویغوری بهقتل رسید. قیام دیگر در سال ۷۵۲-۷۵۳ م صورت گرفت. آهوز یبغو - سركردهی شورشیان بهخاطر موضع خصمانهی قارلوقها، دچار شكست گردید. در مرحلهی سوم كشاكشهای داخلی (۷۵۷-۷۵۸ م) اوغوز برای مطیع كردن مردم ترك اوچ توغلوغ - یعنی قبایل عضو دومین خاقاننشین ترك تابع اویغوران - سابقالذكر، بهعنوان متحدین، خویش تلاش كرد، اما مجدداٌ شكست خورد.
بعد از آن، بخش عمدهای از قبایل اوغوز ترك و تاتار مجبور شدند مساكن اولیهشان را، در مغولستان ترك گویند. تاتارها به (ایرتیش علیا)، كه در آنجا نقش عمدهای در تشكیل اتحادیهی ایلات كیماك - قبچاق، پیدا نمودند - عزیمت كر دند. اوغوزها و تركانی كه با قارلوقهای یدیسو و آلتای در كشمكش بودند ، در سرزمینهای متصل به (دریای آرال) و قسمتهای سفلای (سیر دریا) مستقر شدند. آنها برای تملك بر فاراب (واحههای اترار) و یدیسوی غربی، صد سال با قارلوقها، جنگیدند، و بهنوشتهی طبری، حد اقل تا سال ۸۱۲ م سلطهی خودشان را بر آن منطقه حفظ نمودند. بهنوشتهی ابن اثیر، در دهههای ۷۰ و ۸۰ قرن ۸ م، غوزها (اوغوزها) در كنارههای ماورأالنهر، ظاهر شدند.
یكی از سنگنوشتههای رونیك، كه خود كشف نمودهام (سنگنوشتهی ترهین) از یك قبیلهی شورشی بهنام ایگدر یا ایگدیر نام میبرد، كه در اواسط قرن ۸ م بهدو قسمت تقسیم شد. بهنظر من، این دلیل روشنی است كه وجود روابط خویشاوندی بین توكوز اوغوزهای مغولستان، غوزهای منطقهی آرال و تركمنهای امروزی را اثبات میكند. محمود كاشغری (قرن ۱۱ م) در میان دیگر اوغوزها (سلجوقها) ایگدرها را نام میبرد، كه در جهت غرب حركت نمودند. بعدها ایگدیرها بخشی از قبیلهی تركمن (چاودار) یا (چودور) شدند. در سالنامههای قدیمی روسی، قبایل چادرنشینی كه بهاروپای شرقی وارد شدند، بهعنوان (تركان) شناخته شدهاند. در همان زمان نویسندگان بیزانسی، آنها را (اوزها یا اوغوزها) نامیدهاند. این حقیقت، ساختار دو بخشی اتحادیه ایلات قبایل چادرنشین آرال را تایید میكند و گذشتهی آسیای مركزی را، هم از لحاظ بانیان دولت اوغوز-یبغو، و همچنین، سلطنت سلجوقیان بزرگ، یعنی اوغوزها و تركان اورخون را منعكس میكند.»[۱]
آنچه در پی میآید، مقالهای است زیر عنوان «ساختار و ترکیب ملت ترکمن»، نوشتهی ن. آ. دوبووا که توسط رحیم کاکایی بهفارسی برگردان شده است. این مقاله بخش مربوط به ترکمنها است که از کتاب «ملل ترک: بخشهایی از تاریخ اتنیکی»، ترجمه شده. این کتاب به جنبههای تاریخنویسی و مطالعه منابع پژوهش قومشناسی برخی ملل ترک و مسائل کلیدی تاریخ اتنیکی آنها از جمله ترکمنها پرداخته است. هیئت تحریهی این کتاب عبارتند از: گروموف د. و.، گوبوگلو م. ن.، اوستاپنکو ل. و.، استارچنکو ر. آ.، چشکو س. و. – و نویسندگان مقالهی تحلیلی آن دکتر علوم تاریخ و. و. کارلف، دکتر علوم تاریخ گ. آ. کوماروا، است.
تُرکْمَنها (به ترکمنی: Türkmenler، با تلفظ «تورکمنلر») یکی از اقوام ترکتبار آسیای میانه هستند که عمدتاً در ترکمنستان، شمال غرب افغانستان و شمالشرق ایران سکونت دارند. آنها به زبان ترکمنی از زبانهای ترکتبار شاخهی اوغوز غربی سخن میگویند و بیشتر آنان مسلمان سنی هستند. ترکمنها تا اوایل قرن بیستم عمدتاً کوچنشین بودند اما پس از آن به مرور دهنشین و شهرنشین شدند.
ترکمنها شاخهای از ترکهای آسیای میانه معروف به اوغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچنشینی روزگار میگذراندند. تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمنها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سالها بهدنبال اضمحلال امپراطوری گؤک تؤرکها، گروهی از ترکها که اوغوز نامیده میشدند، از آنان جدا شده از ناحیهی اورخون بهطرف آرال و سیردریا کوچ کردند.[٢]
واژههای ترکمن و ترکمان در گذشته به تمامی قبایل ترکتبار اوغوز بهویژه طایفههای کوچنشین و مسلمان گفته میشد که این معنا اعم از کاربرد قوم ترکمن امروزین است. به این معنا که ترکمنهای کنونی شاخهای از ترکمنها در نوشتههای قدیمی فارسی دری هستند. همینطور در حال حاضر گروههای ترکتباری در عراق و سوریه به ترکمن معروفند.
ساختار و ترکیب ملت ترکمن
س. گ. کلیاشتورنی و ت. ای. سلطانوف ترکشناسان معروف در سال ۲۰۰۴ در کتاب خود که بهاستپهای اورآسیا، اختصاص داده بود نوشتند: «نقشهی اتنیکی کنونی که اسکان ملتهای ترک را بازتاب میدهند، نتیجه پروسه چند هزارساله اتنوژنتیکی و مهاجرتی است». آنها در دنباله میگویند: «ملتهای ترکزبان اورآسیا، مانند پیشینیان خود، در جریان سدههای بسیار از تاریخ مشترک و اصلاً فرهنگ مشترک برخوردار بودند، که بهمیراث مشترک آنها تبدیل شدند.
تغییر برخی اتحادیههای قبیلهای بهاتحادیه دیگر در صحنهی تاریخی بههیچوجه بهمعنی ناپدیدشدن قبایل نخستین نیست - قبایل باستانی باردیگر در ساختارهای اتنیکی و سیاسی که اغلب تحت نام دیگری در حال ظهور بودند، حفظ شدند و ملتهای جدیدی تشکیل دادند که دستخوش تغییر شکل و ساختار خود شدند. سرنوشت هر یک از آنها از سرنوشت همسایگان، بستگان وهمنوعان خود جدا نبود»[٣]. این امر برای همه ملتهای ترکزبان، از جمله برای ترکمنها کاملاً درست است.
آ. وامبری سیاح معروف در آسیای مرکزی مینویسد، که ترکمنها «بیشتر در مناطق صحرایی که در اینسوی جیحون از ساحل دریای خزر تا بلخ و از جیحون بهسمت جنوب تا هرات و استرآباد وسعت یافتهاند، اسکان دارند. علاوه بر فضای کوچک زمینهای زراعی در جیحون، مرغاب، تجن، گورگن و اترک، جاییکه ترکمنها کمتر بهکشاورزی اشتغال دارند، این منطقه بیابان وحشتناک بزرگی دارد، که در آن سیاح میتواند اغلب برای یک هفته، بدون پیدا کردن نه ذرهای آب شیرین و نه سایهی حداقل تکدرختی سرگردان بشود. زمستان در اینجا سرد و برف زیاد است، اما در تابستان گرمای سوزان و شن و ماسهی عمیق، توفانها در زمانهای مختلف سال تفاوت دارند تنها به آنکه یکی در تدارک کاروان و سیاح بهگوری خشک و دیگری بهگوری مرطوب است[۴].
اسکان معاصر ترکمنها تقریباً تا سدهی هیحدهی میلادی سازمان یافت. طبق دادههای منابع گوناگون، که بخش بزرگی از آنها بهارزیابیهای شاخص کشورها استناد میکنند، در جهان هشت تا نُه میلیون ترکمن وجود دارد. علاوه بر منطقه اصلی اسکان آنها در ترکمنستان (۷/۵ میلیون، یا هشتادوپنچ درصد از ۷/۶ میلیون در سال ۲۰۰۶، طبق دادههای رسمی) ترکمنها در دیگر کشورها از جمله، در ایران (از ۳–۲/۱ میلیون)، افغانستان (نزدیک یک میلیون یا سه درصد از ۶/۳۱ میلیون)، عراق (حدود ۳-۲/۱ میلیون)، در ترکیه (نزدیک ۵/۰ میلیون)، در سوریه (حدود سه میلیون)، روسیه (تقریباً ۳۷ هزار)، تاجیکستان (حدود ۱۵ هزار)، در پاکستان (حدود ۶۰ هزار) زندگی میکنند.
ترکمنها در اوکرایین، روسیه سفید، در کازاخستان و در قیرقیزستان نیز زندگی میکنند. اما در آنجا آنها سکونت متراکم و جمعوجوری را تشکیل نمیدهند (مجموع شمار هر یک از جامعه مهاجرین حدود ۲۰۰۰ نفر است). سالیرهای (سالارها) چین (حدود ۱۱۰ هزار نفر) حالت گروه ویژهای را دارند[۵]. اطلاعات مختصر دربارهی گروههای ترکمن که در خارج از ترکمنستان زندگی میکنند و تاریخ آنها در یک اثر اختصاصی ارائه شده است[٦]. جمعیتشناس اِ. شرباکف [۲۰۱۳] بهاستناد اطلاعات ارائهشدهی بالا دربارهی شمار جمعیت موجود ترکمنستان، که توسط کمیتهی آمار بین دولتهای کشورهای مستقل مشترکالمنافع منتشر شده تذکر میدهد که این رقم گمان میرود آهنگ میانگین سالانه رشد در سطح حدود پنچ در صد باشد. اما برخی از سازمانهای بینالمللی شمار کلی جمعیتهای این کشورها را با شاخص پایینتر تخمین میزنند. بهعنوان مثال مطابق نظر کارشناسان بخش جمعیت در امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، میانگین سالانه رشد در اواسط سال ۲۰۰۶ شامل ۴۸۰۲، و در اواسط سال ۲۰۱۳ شامل ۵۲۴۰ هزار بود.[٧].
کارشناسان دفتر اطلاعات دربارهی جمعیت آنرا در اواسط سال ۲۰۱۳، ۲/۵ میلیون نفر ارزیابی کردند، هرچند تا اواسط سال ۲۰۰۶ برآورد آنها کمی بالاتر از ۳/۵ میلیون نفر بود[٨]. در روسیه مناطق متراکم اسکان ترکمنها، جاییکه آنها از سدهی هفده زندگی میکنند، ترکمنهای مناطق بلاگودارنسک،ایپلتف، آرزگیر و نِفتِکوم، سرزمین استاورپل و همچنین مناطق اُسیپنوبورگ و یاکساتوف منطقه آستاراخان هستند.
براساس سرشماری سراسری اتحاد جماهیر شوروی سال ۱۹۸۹، رویهم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دو میلیون و هفتصدوبیستهشتهزار و نهصدوشصتوپنچ (۲۷۲۸۹۶۵) ترکمن زندگی میکردند که از آنها ۲۵۳۶۶۷۶ نفر یا ۹۵/۹۲ درصد ساکن جمهوری ترکمنستان شوروی بودند. در دیگر جمهوریهای آسیای مرکزی ۱۴۲۹۶۴ ترکمن (یا ۲۴/۵ درصد از کل شمار آنها) وجود داشت[۹]. بهاین ترتیب بهسایر جمهوریها دیگر سهمی روی هم ۸۱/۱ درصد یا ۴۹۳۲۵ ترکمن تعلق میگرفت. از آنها در محدوده سرزمین استاوروپل ۱۱۳۳۷، و در منطقه آستاراخان ۲۲۸۸ نفر زندگی میکردند. طبق سرشماری سال ۲۰۱۰ در روسیه ۳۶۸۸۵ ترکمن وجود داشت، درعمل معادل سهمی که در شهر (۳۶/۴۸ درصد) و در روستا زندگی میکنند.
در استاوروپل کمی بیش از ۱۵ هزار نفر و در مناطق آستاراخان ۲۲۸۶ نفر ساکن هستند. اسکان کنونی قبایل ترکمن در روستاها در ناحیه استاوروپل با سکونت آنها در سدههای نوزده و بیست در نزدیکی مکانهای گذشته کوچنشینی سنتی تابستانی و زمستانی مرتبط است. چوودیرها و ایگدیرها بهچندین طایفهی کوچک تقسیم میشوند که برخی از آنها دارای واحدهایی هستند[۱٠]. توجه را بهخود جلب میکند که طایفهی ایگدیر در ترکیب خود قیرقیزها را داشتند (سکونت بسیار متراکم در سفلی اُزِک سوات استاوروپل دارند). قیرقیزها (قازاقها؟) بههمراه قبیلهی قازآیاقلی بهقفقاز شمالی در سال ۱۷۹۰ کوچ کردند. تغییر تناسب شمار ترکمنها و قیرقیزها در ناحیهی استاوروپل در طول تقریباً سد سال میتواند حکایت از آن داشته باشد که قیرقیزها، که یک جامعهی اتنیکی کاملاً متفاوت در منشأ خود دارند بهترکمنها محلق شدهاند.
اما بهسختی میتوان دربارهی ادغام کامل این گروهها سخن گفت، زیرا شواهدی وجود دارند که قیرقیزها تا اواسط سالهای دههی ۱۹۸۰ در زبان، آداب و پوشاک خود از ترکمنها تفاوت داشتند[۱۱]. در میان ترکمنهای استاوروپل، گروه قازیلیار، یا تاتارهای شِرِتوف – قالمیقها که در آغاز سدهی هیجده اسلام را پذیرفتند، در نظر گرفته شدند. طبق روایاتی که موجود است بین ترکمنهای استاورپل، خان قالموقها ضمن ازدواج با یک زن ترکمن ثروتمند دین اسلام را پذیرفت. بهدنبال آن مردم قالموق نیز اسلام را پذیرفتند. ترکمنها شروع بهازدواج با قالموقهای مسلمان کردند. این خانوادههای مختلط آنسوی دریاچهی مانیچ سکونت گزیدند. اخلاف آنها بهمنطقه بالکی کوچرلی کوچ کردند، جاییکه با کسانی که در مجاورت ترکمنها زندگی میکردند عداوت داشتند. باقیماندهی آنها آنجا را ترک کردند و مهاجرین نو شروع بهآمیختهشدن با نوگاییهایی (ناگاییهایی) کردند که بهاین مکانها بسیار کوچ میکردند و کازیلار (قازیلار) نامیده شدند. هنگامی که نوگاییها (ناگاییها) از اینجا کوچ کردند، کازیلار (قازیلار) بهاتفاق ترکمنها کوچرلا را تشکیل دادند[۱٢].
در سالهای دههی ۱۹۲۰ کازیلار (قازیلار) و ترکمنها از کوچرلا بهآئول و روستای کولیکووی کوپانی و شاراخاسون[۱٣] رفتند، جاییکه با ترکمنها، تاتارها و جمعیت روس درآمیختند[۱۴]. براساس اطلاعات پ. ای. نیبولسین، هشتاد چادر ترکمنهای آبدال (۱۶۰۵ نفر) در آستاراخان نزدیک شهر زندگی میکردند. ایگدرها بههمراه تاتارهای کوندرو (قوندرو) کوچ کردند و پنچ خانواده آنها در آستارخان زندگی میکردند. چوودورها در محل ولگای سفلی، ضمن زندگی مشترک با تاتارها و قاراغاشهای یورتوف و کوندرو اسکان یافتند.
ترکمنهای بورونجیک بههمراه آبدالها در سرزمین تاتارهای کوندرو اقامت گزیدند[۱۵]. دولت تزار شروع بههدایت سیاست ساکن کردن ترکمنهای استاوروپل کرد، که برای این امر ترکمنها تاحدی آماده شدند: بخشی از جمعیت از انجام کوچ طولانی مدت بهمراتع تابستانی و زمستانی دست برداشتند. در سال ۱۸۵۴ در مرز طبیعی کراسنی کوپان قرارگاه تابستانی و در سال ۱۸۶۰ در مرزطبیعی جلان قرارگاه زمستانی برپا شدند. نخستین آئول ترکمنی در سال ۱۸۳۶ – بارخانچاق (بارخانچاک) بزرگ [باش آئول]، که متشکل از دو بخش بارخانچاق علیا و سفلی بود تاسیس شد. شماری از جمعیت این آئول دیرتر با جمعیت چوودور یوسوپ قولاق که در سال ۱۸۶۹ تاسیس شد درهم آمیخت. ضمن اشاره بهموضوع ایجاد آئولهای دایمی در واحد اداری - ارضی قلمرو ترکمنها، پژوهشگران این منطقه بهاین نتیجه رسیدند که «بنیاد نخستین اسکان در اینجا را فقیرترین بخش ترکمنهای استاوروپل و همچنین تاتارهای غازان و دهقانان روسی فراری که خود را ترکمن مینمایدند تشکیل میداد»[۱٦].
در سالهای دههی ۱۹۱۰ پروسه مقیمشدن ترکمنهای کوچنشین پایان یافت و مرحله نوین تاریخ آنها - زندگی کشاورزان دهنشین، شروع میشود[۱٧]. در سال ۱۹۱۷ واحد اداری-ارضی ترکمن برچیده میشود و منطقه ترکمن بهوجود میآید. سپس تقسیمات اداری-ارضی منطقه چندینبار تغییر میکند، برخی نقاط مسکونی برچیده شده و برخی دیگر جایگزین آنها میشدند. مهاجرت در داخل منطقه که علت آن جنگ داخلی، گرسنگی، کئوپراتیوی کردن و غیره بود شدت مییابد. جمعیت روستا بهروستا درهم میآمیزند، روستاهای نوینی، که درآنها بهوِیژه ترکمنها سکونت میکنند پایهگذاری میشوند - مهاجرینی از روستاهای گوناگون قدیمی که اصل و نصب گوناگون دارند. در نتیجهی رویدادهای تاریخی گوناگون در اواسط سده بیست ترکمنهای اسکان یافته شده در استاوروپل و ولگای سفلی گسترش یافت.
پژوهشگرانی که از مناطق اسکان آنها در سالهای دههی ۱۹۸۰ دیدن کرده بودند،عقیده دارند که میتوان از سه گروه بهحد کافی متراکم آنها سخن گفت. در استاوروپل گروه «غربی» (قلمرو کنونی مناطق ایپاتوف، ترکمن، بلاگودارن و آرزگیر) و گروه «شرقی» (منطقهی نفتکو) متمایز هستند. گروه سوم را میتوان ترکمنهای ایالت آستاراخان دانست. اکثریت روستاها از ترکیب قومی آمیخته شدند. در روستاهای گروه «غربی» بیش از همه روسها و تاتارها بهاتفاق ترکمنها زندگی میکنند. در روستاهای گروه «شرقی» ترکمنها با روسها و نوغایها مجاور میشوند. در اواخر سالهای دههی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ خصوصاً در این روستاها شمار زیادی دارگینها، چچنها، لزگیها و دیگر ملیتها ساکن شدند. هر دو گروه ترکمنها پیرو اسلام اهل سنت هستند. بهطور سنتی آنها جزو مسلمانان متعصب نیستند و در فرهنگ معنوی آنها آداب و رسوم سنتی جای مهمی را اشغال میکند.[۱٨]. زبان ترکمنهای استاوروپل با زبان ترکمنهای ترکمنستان تفاوت دارد. این زبان بهعنوان گویش مستقل در نتیجه تعامل با زبانهای نوگایی (نوغایی)، قزاقی، قالموقی، تاتاری، روسی و اوکرایینی شکل گرفته است. ترکمنهای استاوروپل اکنون با زبان مادری خود همپا با زبان روسی اغلب همزمان تاتاری و نوگایی (نوقایی) نیز استفاده میکنند.
در معاشرت با ترکمنهای آسیای میانه تا اوا خر سالهای دههی ۱۹۸۰ زبان روسی بهکار گرفته میشد. ترکمنهای ایالت آستاراخان بیشتر بهزبان روسی صحبت میکنند. در میان آنها زبان تاتاری رایج شده است. خود ترکمنهای آستاراخان عقیده دارند که بهزبانی، مشابه زبان ترکمنهای استاوروپل صحبت میکنند، اما خیلی از زبان تاتاری اقتباس شده و خود را (در زمینهی زبان) «ترکمنهای روس» مینامند[۱۹].
در آغاز سده بیست ویک بین ترکمنهای هم استاوروپل وهم ایالت آستاراخان مطالعه زبان ادبی ترکمنی رواج وسیعی یافت و رابطه با ترکمنستان گسترش پیدا کرد. درهردو منطقه بیش از بیست سال انجمنهای ملی ترکمن فعالیت میکنند. ترکمنهای سرزمین استاوروپل دراکثریت قریب باتفاق موارد با نمایندگان ملیت خود و حتی بخشی از یک قوم ازدواج میکنند. در زمان کنونی ترکمنهای جنوب روسیه بهطور فزاینده و تا حد زیادی (از لحاظ فرهنگی وازدواج) گروه قومی-ارضی برون همسری دارند که مجموعه سنن فرهنگی و اجتماعی، هویت اتنیکی، ساختار قبیلهای و زبان مادری را حفظ میکنند. فرایندهای فرسایش کم شدهاند. علاوه بر آن برخی آئولها بهتدریج بیشتر تک قومی میشوند و شمار ترکمنها در آنها (بهعنوان تعداد گروهها در کل) از زمان جنگ بهاین طرف پیوسته رشد میکند[٢٠].
بخش قابل توجهی از ترکمنهای ایران در شمال شرقی کشور متمرکز شدهاند (طبق دادههای سازمان سیا ایالات متحده آمریکا، شمار آنها شامل بیش از ۵۰۰ هزار نفر است)[٢۱]. در بخش شمال استان گلستان، چند شهر با جمعیت ترکمننشین (با مرکز اداری شهر گرگان [استرآباد سابق] و با بزرگترین شهر آن گنبد کاوس) و همچنین در استانهای خراسان شمالی (با مرکزیت بجنورد) و خراسان رضوی (با مرکزیت مشهد) قرار دارند. از لحاظ جغرافیایی این اسکانها بهطور نمونه در شمال ۵۰۰ کیلومتر از شیب غربی کوپتداغ تا سواحل دریای خزر گسترده شدهاند[٢٢]. آنطور که ویکیپدیای انگلیسی اشاره میکند در عمل همه ترکمنهای پاکستان آورگانی هستند که پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ از ترکمنستان بهافغانستان و سپس از آنجا در دوران وضع بیثبات در ادارهی نیروهای شوروی در افغانستان بهکشور همسایه پاکستان آمدهاند[٢٣]. بخش قابل توجهی از آنان چندین دهه است که در پاکستان زندگی میکنند و برخی در نسل دوم و سوم هستند.
شمار ترکمنهایی که در عراق زندگی میکنند طبق ارزیابی سازمان سیا آمریکا شامل ۵-۴ درصد شمارکل جمعیت است[٢۴]. جمعیت یا سه میلیون نفر ارزیابی میکند. ترکمنها شمار قابل توجهای جبهه ترکمنهای عراق شمار آنها را در عراق ده درصد را در استانهای شمالی کشور عراق، جاییکه استانهای اصلی نفتخیز واقع هستند و همچنین در شهرهایی چون موصل، اربیل و سلیمانیه تشکیل میدهند. براساس همین منبع که بهسرشماری رسمی سال ۱۹۵۷ استناد میکند، در دوران حکومت سلطنتی در عراق شمار ترکمنها شامل ۵\۰ میلیون نفر از ۳\۶ میلیون نفر کل جمعیت کشور بود. این بهاین معنی است که شمار ترکمنها در عراق در آنزمان هشت درصد بودند.
در دورهی زمامداری صدام حسین در عراق آنطورکه جبهه ترکمنهای عراق عقیده دارد، سیاست آسیمیلاسیون شدید ترکمنها در منع استفاده زیان ترکمنی در مکانهای عمومی، منع یادگیری زبان، اسکان مناطق ترکمننشین توسط اعراب و کردها اجرا شد. از اینرو در همه کتابهای راهنما نمودار دو درصد ترکمنها از کل جمعیت عراق قید میشود. اما چنانچه واقعیت را در نظر بگیریم آنها شامل هشت درصد هستند، در آنزمان از ۲۹\۷ میلیون نفر جمعیت کنونی این کشور آنها باید حدود ۳\۲ میلیون نفر باشند[٢۵]. در عراق ترکمنها در شمال شرقی و تاحدی در استانهای مرکزی ساکن هستند. اسکان آنها در کرکوک، موصل، سلمانیه، اربیل، دیاله مشاهده میشوند. هیل و بغداد در نوع خود دالان طولانی بود که در شمال از روستاهای شیبیک و رشیدیه شروع میشود و از طریق شهر تلعفر، اربیل، کرکوک، قصبات آلتین کوپرو، تازه حرمات، داکوک، گوز حورمات میآید، تاحدی ضمن احاطه کردن بیات، کفری، کارا تپه، غیزیل رباط، خانقین، شاه ربان، المنصوریه، دیله عباس، کازانیه در قاضی مندلی پایان مییابد. جالب توجه است که خط کنونی همزمان در حکم مرزهای اتنیکی بین مناطق عربها و کردهای عراق است، در شمالشرقی، در مناطق کوهستانی مراتع بسیار غنی کشور که بهاتفاق کردها بهرهبرداری میشوند، قرار دارند.
ترکیشدن این مناطق مدتها پیش از استیلای سلجوقیان در نتیجه ورود پی در پی مهاجرین ترک از کشورهای مختلف از سمت و سویهای گوناگون آغاز شد. پس از استیلای این مناطق توسط سلجوقیان نفوذ ترک بهشدت رشد کرد و بسیاری شهرها و نقاط مسکونی و همچنین واحدهای جغرافیایی بهترکی نامیده شدند. در نتیجه در شمال شرق عراق در اواخر سدهی بیست بسیاری مجموعه نامهای ترکی بهوجود آمد. محل تجمع بسیار بزرگ و مرکز فرهنگی و اقتصادی ترکمنهای عراق شهر کرکوک است. آنجا علاوه بر ترکمنها کردها (یک چهارم جمعیت) و عربها سکونت دارند، ارامنه، آشوریها از جامعه و کلنی کوچکی برخور دارند[٢٦]. بخش قریب بهاتفاق جمعیت ترکمن عراق در بخش کشاورزی مشغول هستند. شرایط جغرافیایی مناطق بهکشت و زرع مختلف کشاورزی و همچنین چراگاهها مساعدت میکنند. با اینحال شغل اصلی ترکمنهای عراق کشاورزی است.
در برخی مناطق بهطور وسیع باغداری گسترش یافته است: سیب، گلابی، زردآلو، هلو و دیگر میوجات را پرورش میدهند. همچنین درختان زیتون، پسته و درخت انجیر، گردو و بادام میرویند. در موصول و سلیمانیه طی سالهای پس از جنگ توتون کاری گسترش وسیع یافت. فراوانی آبگذرها در شکل نهرهای بیشمار و رودهای کوچک بههدایت کشت مثمر آبیاری و کاشت کشتهای دشواری مانند برنج امکان میدهد[٢٧].
جای اصلی در اقتصاد دامداری بهپرورش گوسفند و احشام اختصاص داده میشود. در حوزههای فرهنگ کشاورزی آبیاری شده و در جاهاییکه تعداد زیادی مراتع کوهستانی وجود دارند و در چمنزارها احشام، در جلگهها و چراگاهها و مزارع متنوع صحرایی گلههای گوسفند نگهداری میشوند. همچنین شتران، اسبان و الاغها که آنها را بهمثابهی وسیلهی حمل و نقل بهکار میبرند پرورش میدهند. با کشیدن راهآهن بغداد و دیرتر با راهاندازی موسسات بزرگ استخراج نفت در منطقه کرکوک شمار قابل توجهای از ترکمنها بهاین موسسات جلب شدند.
در شهرها و روستاهای شمال شرقی عراق انعکاس صنایع دستی، که زمانی رشد یافته بود حفظ شده است. در زندگی ترکمنهای عراق اشیأ صنعت آهنگری، قالیبافی، نمد مالی، زینتآلات زنانه، منسوجات خانگی، آلات موسیقی از تقاضا بیشتری برخور دارهستند. در عین حال تولید فرش، نمد و پارچه بهطور سنتی از اشتغال زنان بهشمار میرفتند. این کار خستهکننده و سخت کمک مهمی برای درآمد بسیاری خانوادههای فقیر بود[٢٨].
ترکمنهای افغانستان - دومین گروه از لحاظ کمیت و گروه مهم اتنیکی ترکمن خارج از ترکمنستان کنونی است. در افغانستان حدود دو میلیون ترکمن ساکن هستند که تقریباً سه درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند. آبادیهای ترکمننشین در شمالغربی کشور، در امتدا مرزهای ازبکستان و ترکمنستان که توسط شمار زیادی ازبکهای افغانستان احاطهشده متمرکز شدهاند.[٢۹]. خاورشناس شوروی ای. م. ریسنر در سال ۱۹۲۹ شمار ترکمنها در افغانستان را در حدود ۲۰۰ هزار نفر برآورد کرد[٣٠]. طبق دادههای ر. ت. آحراموویچ، در افغانستان حدود ۴۰۰ هزار ترکمن وجود داشت. از جمله در ولایت مزارشریف بیش از ۲۲۰ هزار نفر (بیست درصد جمعیت استان)، در محدودهی ولایت میمنه حدود ۱۴۰ هزار (۲۴ درصد)، در ولایت هرات حدود ۳۰ هزار (۵/۲ درصد) وجود داشت[٣۱].
بقیه ترکمنها، آنطورکه میتوان تصور کرد، در مناطق حضرت امام صاحب، قندوز، خانآباد، طالقان، گوری و اندرآب زندگی میکردند. طبق کتاب راهنمای «افغانستان امروز»، که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد، شمار ترکمنها همچنین حدود ۴۰۰ هزار نفر تعیین شد، اما در ولایات آنها بهشرح زیر تقسیمبندی و تعیین شدند: در هرات ۸۰ هزار نفر، در منطقه میمنه ۱۵۰ هزار نفر، در شبرغان ۸۰ هزار[٣٢]. در کتابچه «افغانستان» (۱۹۶۴) شمار ترکمنها در افغانستان شامل ۳۰۰ هزار نفر بود[٣٣]. بهنظر آ. یاغمورف[٣۴] شمار ترکمنهای افغانستان در آغاز سالهای دههی ۱۹۶۰ حدود ۴۵۰ هزار نفر ارزیابی شده است. او ضرورت رعایت این امر که بهعلت فقدان سرشماری جمعیت در افغانستان شناسایی دقیق شمار جمعیت دشوار است را تذکر میدهد.
نخستین نمایندگان قبیله تکه (بهطور کلی از سرخس) بهسرکردگی عزیز سردار بادالف از تکههای مرو بهولایت هرات در سده نوزدهم آمدند. مهاجرت تودههای بزرگ قبیله ترکمن تکه بهافغانستان در سالهای دهه ۱۹۳۰ پس از برقراری حکومت شوروی در ترکمنستان در دوره اجرای کئوپراتیوی کردن روی داد. طی این دوره تکهها [بهطورعمده از مرو، بایرام آلی، تجن، عشقآباد، گؤگ تپه] بهمناطق دولت آباد و موری چاق مهاجرت کردند[٣۵]. با اینحال در محل جدید ترکمنها سرنوشت سختی داشتند. چنانچه تکهها توانستند از حاکمان افغانستان قطعات زمین دریافت کنند و بهاین ترتیب نوعی ابزار برای زندگی در مناطق اسکان خود پیدا کردند، اما سرنوشت اکثریت ساریقهایی که در افغانستان اسکان یافتند، بیاندازه نامطلوب شد: در اینجا هم کوششهایی برای بستن مالیاتهای سنگین برای ساریقها، و هم مهاجرت بهزور بهمناطق دیگر و اعمال زور و خشونت مستقیم با بهکارگیری ارتش بهعمل آمد.
این وضعیت چندان جدی بود که در پایان سده نوزده ساریقها تلاش کردند که بهتابعیت روسیه درآیند و بخشی از ساریقها بهمیهن خود بازگشتند. دکتر جماهیر انواری، وزیر امور پناهندگان و تنها وزیری که در دولت رئیس جمهور حامد کرزای ملیتش ترکمن است میگوید - «اقلیت ترکمن در جنگ داخلی سالهای دهه ۱۹۹۰ شرکت نداشت و رابطه با گروههای قومی خود در افغانستان را همچنان حفظ میکند، از این رو میتواند نقش مهمی در متحد کردن همه فراکسیونهای متخاصم بازی کند ». او افزود که بی طرفی آنها این گروه را در بهترین موقعیت در پروسه وحدت جناحهای متخاصم قرار میدهد[٣٦].
در افغانستان و در حال حاضر بخش عمده ترکمنها اشتغال بهکوچنشینی و دامداری نیمهکوچنشینی و قالیبافی را ادامه میدهند. تنها بخش بسیار کوچک ترکمنهایی که بهویژه در منطقهی مزارشریف زندگی میکنند بهکشاورزی پرداختند. دامداران شبرغان، میمنه و اندخوی مالک اکثریت قریب بهاتفاق چهار میلیون راس گوسفند قرهگل در افغانستان هستند. ترکمنها تا ۹۰ درصد قرهگل افغانستان را که در تولید آن افغانستان یکی از نخستین مقامها را در جهان اشغال میکند، تامین میکنند. همهجا در بین ترکمنها بهطور وسیع قالیبافی و نمد مالی، بهویژه بهعنوان تولید خانگی رواج دارد. اغلب میتوان دربارهی «فرشهای افغانستان» شنید که در واقع در افغانستان توسط ترکمنها تولید میشوند.
قبایل ترکزبان در آسیای صغیر مدتها پیش از سلجوقیان طی سدههای هشتم و نهم میلادی رخنه کرده بودند. مدتها نگاه خلفای اسلامی متوجه اینجا بود. منطقه نظامیای که عربها را از بیزانسیها جدا میکرد، از انطاکیه به مورات و ملطیه میگذشت. در زمان خلیفههارونالرشید در این منطقه استحکامات و سازههای دفاعی احداث کرده و در سوریه «منطقه نظامی» بهوجود آوردند. ترکها از خراسان منتقل و در منطقهی بزرگ در شرق تارسوس و ارزروم، یعنی در بخشهای جنوب شرقی آسیای صغیر اسکان یافتند. این چنین فتح آسیای صغیر توسط سلجوقیان آماده شد. ترکیسازی آسیای صغیر مدتها پیش از اوغوزها آغاز شد. در اینجا بهطور فعال قبایل خلج، غارلوق، کانغلی، قیبچاق سکونت گزیدند.
در آغاز سدهی یازده اردوی اوغوزان تحت فرماندهی رهبران قبیلهی سلجوقیان بهآسیای صغیر تهاجم میکنند. شهرهای مستحکم و بیزانسیها تلاش کردند خود را از قبایل بسیار سرسخت و لجوج ترک مصون دارند. «آنها بیزانس را توسط نگهبانان پاسگاههای مرزی – «اوجام» در شرق (مالاتیا)، در جنوب (تارسوس) و در شمال (ارزروم)» در منگنه قرار دادند[٣٧]. اوغوزها اساس قبایل ترکی آناتولی را در سدههای یازده و سیزده تشکیل دادند. این تشکل چنان قدرتمند بود که تا بهامروز نیز آن بهطور مشخص در جمعیت مناطق شرقی آسیای صغیر برآمد میکند.
قبایل ترکمن ترکیه نامهای اوغوزی بایندیر، بایات (بیات)، چِپنی، آوشار (افشار)، پونِچ، باراق، قاراتاشلی (غارا داشلی)، غاراقوینلو را نگهداشتند. تقسیمات قبیلهای گونِچ و باراق بین ترکمنهای آسیای میانه (به نسبت بین ارساریها و یمودها) زندگی میکنند[٣٨]. ف. دمیرتاش «اطلاعات گستردهای را دربارهی قبایل ترکمن آسیای صغیر در اسناد بایگانی امپراتوری عثمانی سدههای پانزده و هیجده تحقیق کرد. در آنها تقریباً بههمه آن نامهای قبیلهای که در فهرست محمود کاشغری، رشیدالدین و ابوالغازی وجود دارد، اشاره میشوند. در ترکمنهای ترکیه تامغاهای[٣۹] قبیلهای اوغوزها حفظ شده است. آنها گلهها و شتران را نشان (تامغا) میزنند. این نشانها (تامغاها) بهعنوان طلسم بهکار برده میشوند[۴٠]».[۴۱]. در آسیای صغیر برای تعیین و نامگذاری ترکها سه قومیت را بهکار میبردند: ترکها، اوغوزها و ترکمنها. آمیختن گروهی قبیلهای ترکها، اوغوز-ترکمنها با گروههای اتنیکی بومی زمینهی تشکیل «ترک-عثمانی» را فراهم آورد که اتحادیههای قبیلهای بیشمار، چه ترکی و چه غیرترکی را ایجاد کردند و در میانهی سدهی شانزده بهمثابه ملت پدید آمدند[۴٢].
ترکمنهای ساکن در سرزمین سوریه کنونی از لحاظ شمار ملت سومین در این کشور پس از اعراب و کردها هستند. آنها ۱۳ درصد جمعیت را تشکیل میدهند. از این تعداد تنها یکونیم میلیون نفر تاریخ خود و زبان ترکمنی را میداند. قبایل ترک در سوریه پیش از سدهی هفت میلادی و کمی دیرتر اوغوزهای ترکمن در اینجا ظاهر شدند. پس از نبرد بین سلجوقیان و غزنویان در محل دندانقان[۴٣] مهاجرت شدید ترکمنهایی که در شهرهای تریپولی (طرابلس)، دمشق، لاذقیه، حلب، حمات، حمص و قنیطره اقامت میکردند و چندی بعد بهطور کامل کنترل سوریه را در دست گرفتند آغاز شد.
در سال ۱۰۷۲ میلادی سلطان سلجوقی ملکشاه بهکمک شبهنظامیان ترکمن شمال سوریه و بخشی از فلسطین را تصرف کردند. در سده دوازده میلادی ترکمنها سهم بزرگی در دفاع از همه منطقه در برابر صلیبیون ادا کردند. تا پایان جنگ جهانی اول که سوریه تحت حکومت عثمانی بود، نفوذ فرهنگی، اجتماعی،اقتصادی فرهنگ ترکی توسعه یافت. یکی از مناطقی که از آنجا ترکمنها بهمهاجرت به سوریه و کشورهای عربی رفتند، ترکیه بود. در سده چهارده، آنطور که مورخ ترک م. ح. ایناچ مینویسد، بسیاری از قبایل ترکمن از جنوب آناتولی به سوریه کوچ کردند[۴۴].
رشتهی اصلی افتصاد ترکمنهای کوچنشین و نیمهکوچنشین سوریه دامداری و کشاورزی بهصورت جنبی بود. از سال ۱۹۳۶ ترکمنهای سوریه از صحبت بهزبان مادری و از انتشارادبیات بهزبان مادری منع شدند. محرومیت از هرگونه حقوق فرهنگی، اقلیت ترکمن را از حق تحصیل بهزبان ترکمنی سلب کرده بود. ترکمنهای سوریه از تشکیل محافل و حزب و انجمنی برای رساندن صدای خود منع شدند. اما در دورهی بشار اسد در عرصه حقوق اصلی و رشد مستقل ترکمنهای سوریه تسهیلات فوقالعادهای انجام شدند؛ این امر در زمینهی برقراری و عادیکردن روابط دیپلماتیک در سطح دولتی رخ داد. تا پیش از جنگ داخلی در سوریه ترکمنها بهطور عمده بهکار کفشدوزی مشغول بودند. شمار بزرگ کارخانههای کفشسازی در شهر حلب بهویژه به اتنیک ترکمن متعلق بودند. همچنین در میان روشنفکران سوریه بسیاری ترکمن هستند: شخصیتهای فرهنگی، دانشمندان، سیاستمداران و نظامیان. از بین آنها وزیر دفاع کشورحسن آل ترکمن بود.
تا چندی پیش ترکمنها فشار ملی و مذهبی را، از آنجا که آنها همانند جمعیت اصلی سوریه مسلمان سنی هستند، تحمل نکردند. با اینحال ترکمنهای سنی سوریه آماج حمله «متجاوزانی» شدند که با حمایت ائتلاف غربی خواستند رژیم را در کشور تغییر دهند و از اعمال هرگونه روشهای تروریستی علیه مردم صلحجوی کشور رویگردان نیستند[۴۵].
سالارهای جمهوری خلق چین - مردم اوغوز، از نژاد ترکهای جنوبی هستند. نامی که این ملت بهخود میخوانند در گزینههای مختلف وجود دارند: سالار، سالور، سالئیر، سالیر، سالا، سالاتسزو (آخری - بهزبان چینی است)، و از جمله از عناوین قبایل اوغوز دانسته میشود. سالارها امروز بین ترکمنهای برخی مناطق ترکمنستان دیده میشوند. امروز سالارهای چین – ملتی کوچک هستند، که بخش اعظم آن در ارتفاعات باریک در امتداد ساحل راست رود زرد، در بخش جنوب شرقی استان چینگهای چین زندگی میکنند. در این مکان منطقه خودمختار سالارنشین هونهووا ایجادشد[۴٦]. تاریخ سالارهای جمهوری خلق چین بهآثار ویژهای اختصاص داده شدند[۴٧].
هنوز پیش از اسکان اوغوزها در سرزمین خزر بخشی از آنها در شمال سمرقند در مجاورت قبایل قیبچاق ساکن شدند، و تا آغاز سده نوزده آنها نام گروه قومی خود را حفظ کردند[۴٨]. فرزندان آنها بخشی از جمعیت مناطق سمرفند (مناطق نوراتین و خوشرابات) هستند - ترکمنهایی که طبق دادههای تحقیقات میدانی، که در سال ۲۰۱۰ توسط ل. ت. سولووییوف انجام شد، نام گروه قومی خود را حفظ نکردند و بهطور کامل خود را با ازبکها یکی میشمارند. در سدهی یازده بخشی از قبایل به خراسان، عراق و فارس رفت، بخش دیگر بعدها از سواحل شرق دریای خزر سر درآورد و بخشی از طریق کریمه بهمنطقه ولگا رفت. در سدهی چهارده واحد سالارها در منطقه دریای خزر (مانقیشلاق)، در فلات اوست یورت و در کوه پایههای بالخان زندگی کردند.
خشکسالیهای شدید سدهی هفده سالارها را وادار کرد که بهمحدودههای خانات خیوه و امیرنشینان بخارا مهاجرت کنند. موج حرکت مهاجرین سالارها از دلتای آمودریا و سیردریا بهمنطقه خزر و بیشتر به جانب غرب، تا آسیای صغیر رسید. در اینجا سالارها، ضمن گذاشتن رد پای خود در منطقهی آناتولی شرقی از نظرها غایب شدند. وقایع نامههای چینی از مهاجرت سالارها بهسرحدات چین در سالهای نخست زمامداری خاندان مین (۱۶۴۴-۱۳۶۸) سخن بهمیان میآورند. در روایات گوناگون داستان تاریخ تغییرناپذیر اسکان چهل خانوادهی سالارها به محل جدید - سال ۱۳۷۰ میلادی حفظ شده است[۴۹]. آنطورکه ل. ن. گومیلف مینویسد، «اتنوزیسم[۵٠] فرایندی است که در آن اِتنوسها[۵۱] هم پدید میآید و هم ناپدید میشود». بحث دربارهی عینیت هستی اقوام همچنان ادامه دارد. اما ملتها دارای خودنامی گروه قومی [اِتنونیم] هستند و این یا آن نمونه آنها را جامعه مجاور یا همسایه (اِکزونیم- نام خارجی) مینامند. قومیتها و اِکزونیمها در مرحلهای تاریخی ظاهر میشوند و تبدیل بهآن جامعهای میشوند که آنها نامیده میشوند. از اینرو طرح مسئله ترکیب ملت و قومگرایی آن کاملاً منطقی و قانونمند است.
در موضوع قومگرایی ترکمنها تحقیقات زیادی انجام شده است. اما «با اینحال، مسئله قومیت پیشین آنها تا حدودی مرموز باقی میماند. علتش پیش از هر چیز کمبود یا حتی نبود منابع کتبی» دربارهی مراحل بسیار نخستین آن است[۵٢]. و مسئله اصلی (هم در رابطهی ترکمنها و هم در ارتباط با هر ملت دیگری) این است که تنها با مطالعهی جمعیت کنونی ما میتوانیم اطلاعاتی دربارهی تعیین سرنوشت آن، «شناخت و تعیین» همسایگانش بهدست بیاوریم.
ملت ترکمن یا ترکمنها «عبارت از نام خاص تورک و پسوند من است، در حالیکه چادرنشینان خود را اکثراً ترک مینامند. واژهی مصطلح «ترکمن» در نزد ما تحریف فارسی از اصل ترکی است»[۵٣]. تعبییر این واژه، تنها یکی از توضیحات موجود منشأ قومی ترکمن است، که مبتنی بر ریشهشناسی مردمی هست[آغاجانف، کاررییف، روسلیاکف، ۱۹۷۷]. آنطورکه س. گ.آغاجانف نشان میدهد، نخستین ریشهشناسی معنی ملت «ترکمن» که توسط ابورریحان بیرونی (۱۰۴۸-۹۷۳) در اثر او «مجموعهی اطلاعات برای شناخت جواهرات»، که آنرا در دهههای آخر زندگیاش بهپایان رساند، ارائه شد. «در سابق هر یک از ترکان - غُزها، آنکه اسلام میپذیرفت و با مسلمانان آمیخته میشد، بین اینها و دیگران (توسط مترجم) ترجمه میشد (تعبیر اصطلاح مورد نظر را س. گ. آغاجانف در مقالهای ویژه ارائه میکند[۵۴])، بهطوریکه زمانیکه غُزی اسلام میپذیرفت، غُزها میگفتند: او ترکمن شد، مسلمانان میگفتند که در شمار آنها ترکمن داخل شد، یعنی شبیه ترک».[۵۵]. زمانی بس طولانی ترکمن را «ملتی با منشأ اوغوز» ضمن پیونددادن شکلگیری آنها مخصوصاً با این ملت، مینامیدند. اکنون دیگر هیچکس چنین فرمولبندیهای آثار خاص پایان ۱۹۴۰ - آغاز سالهای دههی ۱۹۵۰، از نوع منتقدین «تئوری بورژوایی» دربارهی کوچ ترکمنها از شرق (اوغوزها) بهعنوان «اراجیف علمنمای پانایرانیستها ارتجاعی و اربابان آمریکایی آنها» بهکار نمیبرد[۵٦].
ظاهراً توجه بهبرخی فاکتها بیشتر سازنده است. از جمله که گ. پ. واسیلییف[۵٧] تاکید میکند که «محمود کاشغری بهاین ناهمگونی اوغوزها اشاره کرده است، ضمن تذکراین که «غزها... با ایرانیها آمیخته شدند»[۵٨]. پژوهشهای مردمشناسی گ. پ. واسیلییف سهم ارزندهای را در این پروسه قبایل محلی باستانی و ملتها ادا کردند[۵۹]. دربارهی این، مثلاً معماری سنتی جمعیتهای ساکن و ماندگار گواهی براین امر است[٦٠]. جواهرآلات عالی و باشکوه و بههمان اندازهی منحصربهفرد ترکمن با چنین ملیتهای باستانی و سدههای میانه تطبیق زیادی پیدا میکنند[٦۱]. س. پ. تولستوف دربارهی شباهت اجزأ جداگانه پوشاکها و هنر تزیینی و کاربردی ملتهای منطقهی ولگا با مردمان آسیای مرکزی که در منطقهی دریای آرال زندگی میکنند، بسیار نوشته است.
آنطورکه پیش نویس مقاله س. آلیموف که سال ۱۹۳۵ را تاریخ گذاشته است، اشاره میکند «مقایسههای مردمشناسی ولگا-آمودریا» آنجاییکه س. پ. تولستوف میگوید که این ایدهها در دههی سالهای ۱۹۲۰ ضمن مطالعه منطقه تروخان پیدا شدند، او متوجه اشتراک فرهنگ مادی چوواشها، ماریها، اوتمورتها و ترکمنها شد[٦٢]. همچنین در پیش نویسها پیشبینیهای کتاب سرگی پاولوویچ دربارهی مناسبات خوارزم با شرق اروپا بهجا مانده است، که تا حدی، در مقالاتی، مانند «جشن سال نو «کلنداس» نزد مسیحیان خوارزم[٦٣] و «نارتسیها» و «ولخهها» دردانوب» تجسم یافتند[٦۴]. بهعقیده و. ن. بلیتسر [۱۹۵۱]، کلاه دخترانه باشقیرها و چوواشیها که وجه مشترک بسیاری با کلاه دخترانه ترکمنها دارند، بهطرز شگفتانگیزی با سکههای نقرهای تزیین شده و دارای تاج نقرهای گنبدیشکل با آویزها[٦۵]، میتوانند پیش نمونهی کلاه نظامی اسکیتیها باشند.
زبان ترکمنی با چنین همکاریهای مشترک فعال متضاد نیست. بهنحوی که در یکی از آخرین اثر مشهورترین کارشناس زبان ترکی و ترکمنی اِ. آ. گرونینا مینویسد: «لازم است بهغنای واژگان زبان ترکمنی تاکید کرد: این غنای زبان در شرایط تماسهای مشهود بین زبانها و بین قبیلهای پدید آمد و در طول تاریخ ملت ترکمن در معرض نفوذ «پروتستانی» قرار نگرفت. در زبان فولکلور ترکمنی غنای بیشماری که در زبانهای اهداکنندگان از دست رفتهاند، نهفته شدهاست. خود مطالعهی واژگان میتواند مطالب جالبی را بهآنچه که تصویری از جهان نام دارد ارائه دهد»[٦٦]. شواهد و قراین باستانی پیش از اسلام، تا حدود زیادی ریشههای کشاورزی برخی عناصر اعتقادات مذهبی، فرهنگ، آیینها و آداب ترکمنهای کنونی گویا و بارز هستند[٦٧]. نتایج تیپیک و نشانه شناختی کشفیات باستانشناسی نیمهی دوم سده بیست و آغاز سدهی بیستویکم در سرزمین ترکمنستان[٦٨]، از جمله، ریشههای عمیق فرهنگ مادی و معنوی جمعیت کنونی کشور را نشان میدهند. مشارکت مؤلفههای متنوع و چندزبانه در ترکیب ملت ترکمن حکایت از نامهای قبیلهای، گروههای متنوع خاص این ملت دارند. برای نمونه، نامهایی همچون کِنِگِس و چغتای بین ساقارها، قارلیق بین آراباچی، قیپچاق بین آلی- اِلی و دیگران حاکی از مشارکت مردمان غیر اوغوز در جامعه قومی ترکمن در دوران حرکت جمعی اوغوزها بهسوی غرب است (رشیدالدین، ضمن برشمردن نامهایی که بهخویشاوندان اوغوز پیوستند، از بین آنها قیپچاقها و قارلیقها را نام میبرد[٦۹]. ابوالغازی همچنین معتقد است که خویشاوندان ملحق شدهاند[٧٠]). ممکن است که نام سدههای میانه خلج (در نزد رشیدالدین و ابوالغازی – قالاچ است) قوم اِلِچ باشد که گروهی کوچک ترکمن در منطقهی خوجامباس است، که خود را از نسل جمعیت بومی ترکزبان باستانی میشمارند[٧۱].
بخشی از گروهی اِلِچ منشأ خود را با کرانههای دریای خزر، جاییکه در سدهی میانه، طبق روایت یادداشتهای آ. جیکییف، قبیله ترک اِلِش زندگی میکرد، پیوند میدهند[٧٢]. ابوالغازی اشاره میکند که شمار قبل توجهی از خلجها (قالاچ) در خراسان مستقرشدهاند[٧٣]. از همین دادههای آوردهشده محققان تلاش میکنند نتیجهگیریهای مختلفی را بگیرند. بهنحویکه آ. جیکییف در پایاننامه دکترای خود اشاره میکند که «قومیت ترکمن، تنها پیشامدی در تاریخ اتنیکی است و نه مرجع و منبع اصلی آغاز شکلگیری تبارقومی».
او در تاریخ اتنیکی ترکمن تفکیک «قومهای دورهی باستانی و قومهای دورههای سده میانه» را امکانپذیر میداند. آکادمیسین فرهنگستان علوم ترکمنستان تأکید میکند که در شکلگیری ترکمنهای سدهی میانه نقش تعییینکتتدهای را قبایل ترک، بهویژه اوغوزها ایفا کردند، اما «رخنهی ترکهای باستان که در مرزهای دوران قدیم و نو آغاز شد و طی سدههای بسیاری ادامه داشت، در سدهی یازده به ایجاد جامعه اتنیکی نوین» ملیت ترکمن منجر شد[٧۴]. یکی از جدیترین پژوهشگران مردمشناسی ترکمن گ.ای.کارپف که در سالهای جنگ کبیر میهنی از رساله علمی خود دفاع کرده، مینویسد: «ترکیب کنونی ترکمنها - نتیجهی آمیختگی اتنیکی متنوع طولانی است که در جریان برخوردهای نظامی-سیاسی و مبارزات اقتصادی نهتنها بین قبایل جداگانه ترکمن، بلکه با مردمی که آنها را احاطه کرده بودند حاصل شد... [این امر] با پردازش اسناد و مدارکی که بهوسیله ما (کتبی یا شفاهی) از سازمانها و تشکیلات قبیلهای ترکمن جمعآوری شدهاند تایید میشود. این منابع میگویند که مردم ترکمن بهلحاظ تاریخی از ایرانیان کوچنشین باستان، ترک-مغول و دیگران، اما با برتری و تسلط عناصر ترکی بهوجود آمدهاند. از پارهای گروههای متنوع اتنیکی ... در برابر چشمان ما ملت ترکمن بهوجود آمد که جزو عضو برابر حقوق در خانوادهی بزرگ خلقهای اتحاد شوروی شد»[٧۵].
م. دوردیف (۱۹۹۱) معتقد است که «ترکمنها اساس اوغوزها نیستند»، همچنین نادرست است بهاینکه ترکمنها کوچنشینان دامپرور بودند. مولف معتقد است هر دوی این پیش فرضها «کار میکنند» بر روی نظریهای دربارهی اتنوگرافی غیربومی ترکمنها، که مبحث مبادی نژادی مردم را با نفوذ ترکهای کوچنشین بهترکمنستان مرتبط میسازند. م. دوردیف بهویژه تاکید میکند که ترکمنهای روزگار باستان در سنن، پرورش اسب و قالیبافی خود بازتاب یافتهاند. گ. ی. مارکف همچنین همواره از ایده مشارکت در قومشناسی و گفتار در پیدایش نژادی ترکمنها چه بهمثابه برزگران بومی و چه مردم دامداری مختلف دفاع کرده است[٧٦].
ت. آ. چانکو ثابت کرد که ترکمنها نه دامدار، بلکه دامدار - کشاورز هستند[٧٧]. بهطور کلی، میتوان ادعا کرد همانطور که گ. پ. واسیلیوا [۱۹۷۷] اینکار را انجام داد، که همه مجموعهی دادههای مردمشناسی حکایت از بههرحال وجود ترکیب اتنیکی ترکمنها از سه لایهی اصلی دارند: بومی باستان؛ ترک نخستین و اوغوزی؛ قیپچاقی. نخستین مبانی گفتار در پیدایش نژادی (قومشناسی) ترکمنها را ایرانیزبانهای بومی باستان اقوام داها - ماساگتها[٧٨]، سارومات آلانهای استپها و ساکنان دولتهای باستانی - مرگوش، پارتها و خوارزم گردآوری کردند[٧۹]. در میانهی هزاره نخست، در استپهای خزر ترکهای اولیه، و در سدههای نُه و یازده غزها(سلجوقی) که نقش مهمی را در مبحث مبادی نژادی (قومشناسی) این مردم ایفا کردند، ظاهر میشوند. پروسه شکلگیری ملیت ترکمن بهطور کلی در سدهی پانزده هنگامیکه پس از استیلای مغول اتحادیه قبیلهای نوین سازمان یافت و در ترکیب خود قبایل ترک دارای منشأ غیر اوغوزی، از جمله قیپچاقها را وارد کردند، بهپایان رسید. در رابطه با ترکمنها برای حل موضوعات پیدایش نژادی (قومشناسی) اغلب بهدادههای انسانشناسی مجذوب میشوند که بهطور کلی کمتر توسط متخصصین رشتههای علوم انسانی در مطالعهی سایر خلقها صورت میگیرند.
اینکه ریشههای ملت ترکمن بهعمق دوران باستان باز میگردند را ل. و. اوشانین، نخستین کسی که مطالعات انسانشناختی جدی مردمان آسیای میانه را انجام داد، نوشته است[٨٠]. برای مقاله او دربارهی «دیرینگی هزارهای ترکمنهای درازسر و راههای ممکن منشأ آن آشنا است. تجربهی اثبات منشأ اسکیتی-سارتی ملت ترکمن» [۱۹۲۶]، که عنوان آن خلاصهای کوتاه از محتوی آن است. لئو واسیلیویچ این حقیقت که ترکمنها در عمل بهطور میانگین تنها شاخص مردمان درازسر در آسیای میانه هستند، خویشاوندی آنها را با اسکیتها و سارمتیها میبیند. اما تحقیقات انسانشناختی در همه گوشه و کنارهای زمین بارها ثابت کرده است که ایجاد یک خویشاوندی یا تفاوت ملتها از روی یک نشانه و ویژگی حتی در خود چند پارامتر را نیز جمع داشته باشد، غیرممکن است.
عوامل تصادفی بسیاری میتوانند در تغییرپذیری و ناپایداری ویژگیها وعلایم مورفولوژِیکی تاثیر بگذارند. و تا آنجا که بهشاخص سر مربوط میشود، آنگاه همهی مجموعهی دادههای موجود نشان میدهد که همه مردم باستان تا ساختار اقتصاد تولیدی بهاصطلاح «انقلاب نوسنگی» همانا درازسر بودند. قلمرو آسیای میانه و ترکمنستان از جمله استثنأ نیست.
نخستین جمجمههای پهن در آثار تپهی سیلک و تپهی حصار در ایران ثبت شدند[٨۱]. چرا سر برخی از مردم «به ناگهان» بیشتر گرد میشوند، یعنی عرض آن بهتدریج شبیه طول آن میشود؟ در گروههای معاصری که گهوارهی کودک استفاده میکنند(یعنی زمانیکه همچنین تغییر شکل مصنوعی وجود دارد، اما نوع دیگر - بهاصطلاح «گهوارهای» یا بهعبارت دیگر «با پشتگردن مسطح») مواردی وجود دارند که عرض سر (بهویژه بین کودکان) تقریباً برابراست، و در مواد استثنایی حتی درازتر.
واضح است که این امر بهعلت تغییراتی در پروسههای رشد مرتبط است. دلیل این تغییرات را پژوهشگران در فرایندهای مختلف مشاهده میکنند. آنطور که مطالعات و. و. بوناک [۱۹۲۷]، آ.والا[٨٢]، ای. شویتسکی [شویتسکی، ۱۹۵۰] و م. کاپیری[٨٣] نشان دادند، از یکسو این امر در بسیاری با گسترش وسیع مهاجرتها و مرتبط با دورگهشدن آن گروههایی که پیشتر بین خود تماسی نداشتند، همراه است. از سوی دیگر، فاکتور اکولوژِیکی نیز مهم بود. بهنحویکه پ. واسال[٨۴] وابستگی سرزمینی پهنسرها را با خروج گرانیتها در سطح زمین، و در مجموعهای معروف از آثار ت. ای. آلکسیوا، همکاران و شاگردان او[٨۵] روشن کرده بود. بهارتباط و وابستگی مستقیم بین وجود آب و غذا نزد انسان اغلب مواد معدنی زمین با پهنسرها و همچنین با بلندی و عرض صورتها تاکید میشود.
همانا از برکت رشد کشاورزی، کمیت آنها شروع بهافزایش غذای مردم دوران نوسنگی کرد. شواهد ضمنی همانا چنین پیوندهایی آن فاکتی است که پهنسرها در بین گروههای صرفاً دامدار بسیار دیرتر از در بین کشاورزان ظاهر میشوند. احتمالاً میتوان تصور کرد که همه فرایندهای برشمردهشده که، بهنظر متخصصان، بهسرپهنشدن میانجامند پیش از همه در قلمرو کهنترین مراکز تمدن صورت گرفتهاند. بعید نیست که مجموع تاثیر آنها منجر بهشتاب این فرایند شده که اغلب در درجهی نخست در خاور میانه، دورانساز نامیده شده است. لازم است اشاره کرد که شیوهی زندگی کشاورزی که معلول خود را از جمله در آغاز شکلگیری شهرها دارد (که در حکم یکپارچهکنندهی گونه گوناگون دادههایی، که در برگیرندهی ژنتیکی، بیولوژِیکی با قلمرو گسترده است) بهوضوح در سطح وسیع، بهرشد شدید سر در عرض و چنانکه باید گرد شدن آن، یعنی سرپهنشدن مساعدت کرد. بدون بحث در مورد دیگر پارامترهای انسانشناسی، توجه را بهآنکه سر ترکمنهای کنونی چگونه هستند جلب میکنیم. بهعنوان مثال، در بین آنهایی که[٨٦] در مناطق مختلف ترکمنستان، در منطقه آستاراخان و در ناحیهی استاوروپل تحقیق شدهاند (در مجموع ۱۰۶۳ نفر بزرگتر از بیست سال)، ترکمنهای دراز سر در ۴\۲۰ درصد مورد، سر و جمجمهدرازان در ۶\۵۳ درصد مورد و پهنسران در ۷\۲۵ درصد مورد روبهرو شدند. رویهمرفته سه نفر (۲۸\۰ درصد) بیش از حد پهنسر پیدا شد. در عین حال در بین ازبکها، مطالعاتی که توسط مولف در ازبکستان و تاجیکستان انجام گرفت، تنها هفت نفر (۱،۱ درصد) درازسر، ۶۶ نفر (۷\۱۰ درصد) جمجمهدراز، اما در عوض ۴۲۰ نفر (۳\۶۸ درصد) پهنسر، و ۱۲۲ نفر (۸\۱۹ درصد) بیش از حد پهنسر هستند. پهنسر مردمانی بهشمار میروند که در آنها شاخص سر (یعنی عرض اعلامشده در درصد طول آن) مساوی ۸۰ است.
در گروههای جداگانه ترکمن شاخص سر تغییر میکند از ۴\۷۲ (ترکمنهای سالار) تا ۸\۸۱ ( ترکمنهای آبدال منطقه آستاراخان) (شاخص میانگین برای همه گروهها - ۲\۷۷ است)، و در قیرقیزها از ۱\۸۳ تا ۵\۸۵ (میانگین - ۵\۸۴) است. بهطور میانگین ترکمنها بیشتر دراز سر هستند تا قزاقها (۱\۸۵)، ازبکها (۸\۸۵)، تاجیکها (۴\۸۵)، پامیریهای مردمان شرق ایران[٨٧] و یگنابها[٨٨] (۵\۸۴ و ۶\۸۳ بهنسبت).
قبایل ترکمن مانند چوودورها (۳۱\۸۰) و ایگدیرها (۹۰\۸۰) که هم در مناطق شمالی ترکمنستان و هم در مناطق جنوبی روسیه زندگی میکنند بیشتر سر پهن دارند تا تکهها (۳۱\۷۶)، یمودها (۶۷\۷۶) و ارساریها (۶۳\۷۶). دادههای ارائه شده نشان میدهند که ترکمنها علیرغم سمت کلی تغییرات دورانساز، و امروزه در فرم سر از همسایگان خود تفاوت دارند. و در عین حال اگر شاخص سر را از علابم حذف کنیم، طبق آن با گروههایی تشبیه میشوند، و در این صورت تصویر قدری متفاوت خواهد بود و آنطور که بهنظر میرسد، وضعیتی نزدیکتر بهواقعیت را بازتاب خواهد داد. همینطور باز در سال ۱۹۷۴ و. پ. واسیلییف بهاین نکته توجه کرد که ترکمنها میتوانند بهمردم پامیر غربی نزدیک باشند[٨۹].
شباهتهای پالئوآنتروپولوژِیگی[۹٠] این گزینه، صحیحتر بگوییم بنیاد یوروپوئید[۹۱] آن (زیرا ناخالصی مونغولوئید[۹٢] در ترکیب ترکمنها دیرتر ظاهر شد) میتواند در یافتههای دوران نوسنگی و برنز مناطق جنوبی ترکمنستان مطالعه شود.
برپایهی تجزیه و تحلیل دادهها در مورد انسانشناسی جمعیت کنونی آسیای میانه ان. آ. دوبووا بهاین نتیجه میرسد که مردمی که در مناطق کنونی جنوب ترکمنستان، ازبکستان و جلگههای تاجیکستان در دوران نوسنگی زندگی میکردند مشابه همدیگر بودند. دیرتر بهاحتمال قوی در دوران برنز شکلگیری گزینههای مختلف درون این جامعه سابقاً همگون روی میدهد: در مناطق جنوب ازبکستان و تاجیکستان مردمی که متفاوت از مناطق غربیتر با صورت کوتاهتر هستند ظاهر میشوند. این گزینه که برای مردم کنونی توصیف شده، باریک اندام جنوب تاجیکستان نامیده شد[۹٣].
ت. ک. حوجایف، ضمن تشریح مردم دورانهای برنز مناطق جنوبی آسیای میانه، بهچنین استنتاجی نیز میرسد [۱۹۸۱، ۱۹۸۳]. در واقع تفاوت اصلی مردم جنوب غربی (مناطق جنوبی و کوههای تاجیکستان)از جنوب شرقی (جنوب ترکمنستان) همانا شاخص سر است. از اینرو آنطور که م. گ. لِوین باز در سال ۱۹۴۷ اشاره کرد، «مسئلهی ترکمنهای دراز سر میتواند یکی از جالبترین مسائل انسانشناسی آسیای میانه» بهشمار برود. آ.ای. یارخو [۱۹۳۳] از نقطهنظر ل. و. اوشانین بر پیدایش و منشأ آن پشتیبانی کرد. م. گ. لِوین [۱۹۴۷] و ت. ن. دونایوسکایا [۱۹۶۳] برآن بودند که ترکمنها در مجموع پهنسر هستند، اما با نوارپیچکردنهای مخصوص در دوران کودکی، آنها بهطور مصنوعی سرها را درازتر میکنند. آ. پ. پستریاکف [۱۹۶۴]، که همه مدارک و اسناد موجود ادبی و خاص را که در قرهقالپاقستان (غاراغالپاقستان) جمعآوری شدند، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و بهاین نتیجه رسید که بخشی از ترکمنها در اصل خود درازسر هستند و سر را تغییر شکل نمیدهند.
دیگر اعضای گروه از بدو تولد سر دراز یا سر پهن دارند و با باند پیچی بلند مخصوص، آنرا درازتر میکنند. گروه سوم همچنین درازسر هستند، اما اعضای آن در هر صورت سر را نوارپیچ میکنند، تا گرایش اولیه به درازسران را تقویت کنند. نویسندهی آثار حاضر، که تغییرپذیری قطر سرها و ارتباط متقابل شاخص سر با سن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، همچنین بهنفع استنتاج آخری گرایش دارد[۹۴]. مطالعه اسناد و مدارک نوین سدههای میانه از مناطق شمال غربی ترکمنستان که توسط اُ. بابکف [۱۹۸۸] انجام گرفت، حضور شمار قابل توجهی از پهنسران را در آنجا نشان داد. اسناد و مدارک دوران برنز از جنوب شرقی صحرای قرهقوم [غاراغوم] (آثار گونور تپه در استان ماری [مرو] ترکمنستان) نشان دادند که تغییر شکل فرق سر - پشت گردن سرها بهطور گسترده در این منطقه در هزاره دوم پیش از میلاد رایج بوده است[۹۵]. این امر حد اقل در ۱۰۰۰-۹۰۰ سال پیش از آن در مناطق شمالی آسیای میانه و تقریباً در ۱۵۰۰ سال پیش در سیبری و آسیای مرکزی ظاهر شد.
در حال حاضر ما شواهد انسانشناختی از اشاعهی تعمدی تغییر شکل سر در مناطق صحرایی اورآسیا تا اواسط هزاره پیش از میلاد نداریم[۹٦]، که امکان دهد از امکان گسترش رسم تغییر شکل سر در مناطق صحرایی اورآسیا از مرکز مرگوش[۹٧] جنوبی صحبت کنیم. بدون تردید پیدایش همزمان این رسم در مناطق مختلف امکانپذیر است. مهمتر از همه آنکه اعمال شیوهی گونوری تغییر شکل سر زیاد شکل سر را تغییر نداد، هرچند بهطور مشخص پیامدهای موفورلوژیکی صریحی را داشت. نمیتوان رد کرد که با گذشت زمان این سنت زندگی توانست بهتاثیر آگاهانه سر کودک تبدیل شود.
ترکمنهای کنونی دیگر این چنین گسترده این سنت را بهکار نمیبرند. با اینحال، گروههای جداگانهای از آنها بهطور قابل توجهای سر درازتری دارند تا دیگر گروهها. اما آداب باستانیای که آنطورکه ما اکنون میدانیم، حداقل ریشهی خود را در هزاره دوم پیش از میلاد دارد (و شاید هم در زمانهای پیشتر) در عمل در سراسر مناطق ترکمنستان حفظ میشود، و وجود آن بیشتر بهترجیحات اجتماعی است، و بهوابستگیهای قبیلهای والدین بستگی ندارد. جمعبندی و تعمیم همه دادههای موجود در ادبیات و جمعآوری شده در زمینهی روش همشکل انسانشناختی ترکمنهای کنونی، که هم در ترکمنستان و هم در قرهقالپاقستان (غاراغالپاقستان)[۹٨]، افغانستان[۹۹]، استاوروپل و استان آستاراخان[۱٠٠] زندگی میکنند امکان نتیجهگیریهای مهمی دربارهی اجزأ انسانشناسی، که ملت ترکمن را شکل میداد، ارائه دادند[۱٠۱].
طبق همه علایم رتبهتاکسونومی[۱٠٢] بالا برای منطقه آسیای میانه، ترکمنها در سطح بسیار زیادی متفاوت هستند. حتی ترکمنهای ترکمنستان از لحاظ انسانشناختی نمیتوانند بهلحاظ ویژگیهای سیمای ظاهری خود همگون بهشمار بروند (چنانچه علایم هم توصیفی و هم اندازهگیری را در نظر بگیریم). در گروههای مختلف منطقهای و قبیلهای ترکمنهای کنونی بهطور متفاوتی لایههای انسانشناسی که در ترکیب این ملت وارد شدند تجسم یافتهاند. بهاین ترتیب لایهی دوران نوسنگی (درازسری با قطرهای طولی و عرضی بزرگ، سیمای بلند و باریک، با تظاهر ملایم برجستگی، نیمرخ و نمایه افقی تیز، بینی بالا و باریک با استخوان بینی برجسته و خوشاندام بودن کلی اسکلت) تقریباً در همه گروهها قابل تشخیصاند، اما در نخورلی، غوباداغلی، آتا و مِجِوورها بهشدت آشکار و بدیهی هستند. ردیابی و تحقیق همه این اجزأ انسانشناسی در ترکمنهای ازبکستان، گروههای استاوروپل، چوودورها، آُلام، اِلِچ و همچنین در برخی گروههای ارساریها دشوارتر است.
در گروههای برشمرده شده، مانند ارساریهای تاجیکستان خطوط خاص مردم صحرایی باستان بهروشنی ظاهر میشوند (قطر بزرگ طولی و عرضی، سردرازی و پهنسری، چهره نسبتا بلند و پهن، پیشانی شیبدار با بالای ابرو بهشدت برجسته، بزرگ و گاهی اوقات قطر بسیار بزرگ آروارهی پایین)، که بدون شک وارد ترکیب اوغوزها شده است.
همانند گزینه پیشین، این اجزأ انسانشناسی در سطوح مختلف در ترکیب عملاً همه ترکمنها مطالعه میشوند. تفاوت بارز چنین گروههایی مانند اِلِچ، ارساری تاجیکستان، ترکمنهای نورات[۱٠٣]، چوودورهای خوارزم و آبدالهای منطقه آستاراخان از دیگر گزینشها تظاهر آشکار ویژگیهای مغولی است. علاوه بر این، نمیتوان اشاره نکرد که آرواره بیاندازه تنومند پایین (اِلِچ ۴\۱۴۴؛ تکه ۲\۱۱۵ میلیمتر) بهعنوان یکی از خصایص بسیار خودویژهی جمجمهها از گورستان دوران نوسنگی تومِک – کیچیجک ذکر شده که به حاملین فرهنگ و تمدن کلتمینار تعلق داشتند[۱٠۴]. استنتاجات انجامشده طبق نتیجهی مطالعه مردم کنونی، توسط مطالب پالئوتروپولوژیک[۱٠۵] تایید میشوند. همه دادههای موجود همکاری مداوم گروههای صحرایی کلان و بزرگتر را با کشاورزی نشان میدهند[۱٠٦].
در عین حال این همکاری مشترک (باز در دوران نوسنگی) که بهطور نیرومندتری در مناطق شمالی ترکمنستان مشخص شدند، نمودار میشود[۱٠٧]. آنطور که ت. ک. حوجایف در آثار یادشده نشان داده بود، در مناطق جنوبیتر جمعیت عظیمی دیرتر، نه زودتر از دوران برنز در مناطق شرقیتر (جنوب ازبکستان) و در شبهی جزیرهی کراسنوودسک ظاهر میشوند.
طبق دادههای اُ. بابکف [۱۹۷۶، ۱۹۸۳] و گ. گلدییف [۱۹۸۶]، این جمعیت بهجنوب ترکمنستان، ظاهراً در دوران زودتر از سدهی میانه آمده است. میتوان دو مسیر پیشروی آنرا – در امتداد ساحل دریای خزر ودر طول آمودریا ردیابی کرد. مطالعات اشارهشده در گونورتپه ترکمنستان، بااطمینان امکان دادند ادعا کنیم که جز عمدهی مردم جنوب شرقی قرهقوم (غاراغوم) جمعیت کشاورزی دوران نوسنگی بودند، که بیشتر در مناطق جنوب و جنوب غربی در رابطهی با دلتای قدیمی رود مرغاب، از جمله در دامنههای شمالی کوپتداغ زندگی میکردند.
علاوه بر این، همانا این اثر تاریخی شواهد تکمیلی مشارکت جمعیتی از درهی رود اندوس (تمدن درهی سند یا تمدن هیراپن) در ترکیب مردم ترکمنستان در دوران برنز، بههمراه داشت[۱٠٨]. بدین ترتیب، نتیجهگیریهای ت. آ. تروفیموف [۱۹۶۱] دربارهی مشارکت مردم ودداها (پروتوآوسترالویید) در فرایندهای انسانشناسی در منطقه مورد مطالعه که بارها مورد انتقاد قرار گرفتند، تایید میشوند[۱٠۹].
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ بهعلت زیاد بودن منابع کتابشناسی این مقاله بهناچار نه بههمه آنها بلکه بهبرخی از آنها بهطور کوتاه اشاره میشود: