|
متن اصلی استوانهی کوروش
فهرست مندرجات
.
متن اصلی استوانهی کوروش
استوانه فرمان کوروش استوانهای گِلین حاوی یک کتیبه سی و پنج سطری به زبان اَکَدی (زبان بابلی) است که در پای یک بنا توسط هرمزد رسام (Hormuzd Rassam) در طول کاوشهای باستانشناسی معبد مردوک در بابل در سال ۱۸۷۹ کشف گردید. قطعه دوم که حاوی سطور ۳۶ تا ۴۵ بود، در مجموعه بابِلی دانشگاه یِیل توسط پروفسور بِرگر شناسایی گردید؛ بنابراین تمامی متن کتیبه حاوی ۴۵ سطر است که سه سطر نخست آن تقریباً به طور کامل از بین رفته و انتهای کتیبه هم ناقص است.
متن استوانه حاوی گزارش فتح بابل توسط کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح است که با گزارشی از مردوک خدای بابلی در مورد جرائم نَبونَئید آخرین شاه کلدانی، آغاز میگردد (سطور ۴-۸). سپس متن با گزارشی از جستجوی مردوک برای یافتن یک شاه درست کردار، انتخاب کوروش برای فرمانروایی جهان و اراده او بر سقوط بدون جنگ شهر بابل ادامه مییابد (سطور ۹-۱۹). در بخش بعدی خود کوروش بهعنوان شخصیت متکلم ادامه میدهد و با عنوان کردن القاب و نسب خود (سطور ۲۰-۲۲)، اعلام میکند که وی صلح و آرامش این سرزمین را تضمین نموده است (سطور ۲۲-۲۶)، بهخاطر برکتی که از مردوک به وی و فرزندش کمبوجیه رسیده است (سطور ۲۶-۳۰). او در این متن بازسازی آئین دینی که در طول سلطنت نبونئید نادیده گرفته شده بود و اجازه بازگشت مردمان تبعید شده به سرزمین مادری خود را توصیف مینماید (سطور ۳۰-۳۶). در پایان متن، شاه فرمان بازسازی دیوارهای تدافعی شهر بابل را ذکر میکند (سطور ۳۶-۴۳) و میگوید که او در طول کار بازسازی، کتیبهای از آشور بانیپال (شاه آشوری) را ملاحظه میکند (سطور ۴۳-۴۵).[۱]
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهی بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است. سپس هنری راولینسون (Sir Henry Rawlinson) براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولینبار متن استوانهی کوروش را بهزبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهی انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد.[٢] ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهی بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهی آنرا در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی بهچاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهی این استوانه دست یازیدند.[٣]
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آنزمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود. پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهی گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهی کوروش است. او متن استوانه را با توجه به قطعهی جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد.[۴] آخرین ترجمهها از استوانهی کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل (Irving Leonard Finkel) انجام دادهاند.[۵]
ایروینگ فینکل، موزهدار موزهی بریتانیا و متخصص کتیبههای میخی سفالی از بینالنهرین باستان است. او عضو افتخاری مؤسسهی باستانشناسی دانشگاه بیرمنگام و عضو شورای جامعهی باستانی انگلو-اسرائیل است. در ترجمهی فینکل، هیچکدام از فضیلتهای ادعایی باستانگرایان ایرانی، در مورد کوروش وجود ندارد و در آن کوروش در موارد متعدد به ستایش بتها پرداخته است
متن استوانه کوروش در برخی کتابها، وبسایتها و وبلاگهای ایرانی به نحوههای مختلفی بازتاب داده شده است و بیشتر ترجمههای فارسی ارتباطی با متن اصلی ندارند و حاصل تخیل برخی نویسندگان معاصر ایرانی هستند. در این میان، ترجمهی غیرمعتبر و جعلیای قرار دارد که در زمان محمدرضا شاه پهلوی توسط اشرف پهلوی و دستگاههای فرهنگی رژیم شاه منتشر شد و در آن برخلاف ترجمهی اساتید معتبر، امضای هیچ مترجمی پای آن دیده نمیشود و حتی به افتادگیها و موارد ناخوانای آن هیچ اشارهای نشده است و کاملاً ذوقی و به دور از سایر مستندات تاریخی است و در آن، کوروش پیرو دین زرتشتی و اهورامزدا معرفی گردیده است!
با این وجود، این استوانه تاکنون توسط سه پژوهشگر ایرانی بهصورت مستقیم از روی متن بابلی به زبان فارسی ترجمه شده است: ۱- دکتر عبدالمجید ارفعی - دکترای آشورشناسی از دانشگاه شیکاگو، ۲- دکتر شاهرخ رزمجو - دکترای باستانشناسی از دانشگاه لندن و استاد دانشگاه تهران و ۳- دکتر حسین بادامچی - دکترای آشورشناسی از دانشگاه جانزهاپکینز واشینگتن و استاد دانشگاه تهران.[٦]
از این جمله، شاهرخ رزمجو (Shahrokh Razmjou)، باستانشناس ایرانی، فارغالتحصیل دکترای باستانشناسی از دانشگاه لندن و عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در گروه باستانشناسی است. وی کارشناسی باستانشناسی خود را از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد باستانشناسی را از دانشگاه آزاد تهران دریافت کرده است. در سال ۱۳۷۷ تالار کتیبهها را در موزهی ملی ایران راهاندازی کرد و در سال ۱۳۸۰ مرکز پژوهشهای هخامنشی در موزهی ملی را افتتاح نمود. او مدتی نیز بهعنوان موزهدار و مسئول مجموعهی ایران باستان در بخش خاورمیانه موزهی بریتانیا مشغول فعالیت و پژوهش بود. در زمان پژوهشهایش در موزهی بریتانیا موفق به ارائهی ترجمهی کاملتری از روی متن منشور کوروش از بابلی بهفارسی شد که در سال ۱۳۸۹ در کتابی در ایران منتشر گردید. این ترجمه روی وبسایت رسمی موزهی بریتانیا نیز قرار گرفت.
آنچه در پی میآید، ترجمهی فارسی از متن اصلی بابِلی از دکتر شاهرخ رزمجو، بخش خاورمیانهی موزهی بریتانیا است. این ترجمه را میتوان در پیوند برگهی موزهی بریتانیا، که محل نگهداری استوانه فرمان کوروش است، پیدا کرد. (توضیح اینکه نقطهچینها نشاندهنده شکستگیهای استوانه است، واژگان داخل قلاب واژگانی هستند که در متن اصلی آسیبدیدهاند و بازسازی شدهاند، مطالب داخل پرانتز نیز توضیح برخی اصطلاحات داخل متن یا برابرهای آشنا به چشمان مخاطبان عمومی میباشند).
۱) [آن هنگام که ................... مردو]ک، پادشاه همهی آسمانها و زمین، کسی که ........، ... که با ....یَش سرزمینهای دشمنانش (؟) را لگدکوب میکند
۲) [........................................................] با دانایی گسترده، ... کسی که گوشههای جهان را زیر نظر دارد،
۳) [.....................................................................] .......... فرزند ارشد [او] (= بِلشَزَر)، فرومایهای به سروری سرزمینش گمارده شد
۴) ... [..................................................................................┐اما┌ او [فرمانروایی؟ سا]ختگی بر آنان قرارداد،
۵) نمونهای ساختگی از اِسَگیل سا[خت و] ....................................... برای (شهر) اور و دیگر جایگاههای مقدس [فرستاد؟]
۶) آیینهایی که شایستهی آنان (خدایان / پرستشگاهها) نبود. پیشکشی[هایی ناپاک] ...................... گستاخانه [....] هر روز یاوهسرایی میکرد و [اها]نت آمیز
۷) (او) پیشکشیهای روزانه را بازداشت. او در [آیینها دست برد و ] ............. درون پرستشگاهها برقرار [کرد]. در اندیشهاش به ترس از مردوک -شاه خدایان- پایان داد.
۸) هر روز به شهرش (=شهر مردوک) بدی روا میداشت. ................................................ همهی مردما [نش را ....] (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.
۹) اِنلیلِ خدایان (= مردوک)، از شِکوِهی ایشان بسیار خشمگین شد، و ........................ قلمرو آنان. خدایانی که درون آنها میزیستند محرابهایشان را رها کردند،
۱۰) خشمگین از اینکه او (= نبونئید) (آنان را) (= خدایان غیر بابلی) به شواَنّهَ (= بابِل) وارد کرده بود. [دلِ] مردوکِ بلند [پایه، انلیلِ خدایان] به رحم آمد....(او) بر همهی زیستگاههایی که جایگاههای مقدسشان ویران گشته بود
۱۱) و مردم سرزمین سومر و اَکَد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه کرد (و) بر آنان رحم آورد. او همهی سرزمینها را جست و بررسی کرد،
۱۲) شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کورش، شاه (شهر) اَنشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، (و) شهریاری او بر همگان را به آوای بلند اعلام کرد.
۱۳) او (=مردوک) سرزمین گوتی (و) همهی سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (= کورش) به کرنش درآورد و همهی مردمان سر سیاه (= عامهی مردم) را که (مردوک) به دستان او (= کورش) سپرده بود،
۱۴) به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهی مردمانش است، به کارهای نیک او (= کورش) و دل راستینش به شادی نگریست
۱۵) (و) او را فرمان داد تا به سوی شهرش شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه تین تیر (= بابل) را در پیش گیرد، و، همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.
۱۶) سپاهیان گستردهاش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگافزارها در کنارش روان بودند.
۱۷) (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شواَنّهَ (= بابل) وارد کرد. او شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (= مردوک) نبونئید، شاهی را که از او نمیهراسید، در دستش (= دست کورش) نهاد.
۱۸) همهی مردم تین تیر (= بابل)، تمامی سرزمینهای سومر و اَکَد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهرههایشان درخشان شد.
۱۹) (مردوک) سروری که با یاریاش به مردگان زندگیبخشید (و) آن که همه را از سختی و دشواری رهانید، آنان او را به شادی ستایش کردند و نامش را ستودند.
۲۰) منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشه جهان.
۲۱) پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهی کورش، شاه بزرگ، شا[ه شهر] انشان، از نسل چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان.
متن اصلی استوانهی کوروش
۲۲) دودمان جاودانهی پادشاهی که (خدایان) بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست دارند (و) پادشاهی او را با دلی شاد یاد میکنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل آمدم،
۲۳) جایگاه سروری (خود) را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهی کسی که بابل را دوست دارد، [همچون سرنو]شتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسنده در پی نیایش او بودم.
۲۴) سپاهیان گستردهام با آرامش درون بابل گام بر میداشتند. نگذاشتم کسی در همهی [سومر و] اَکَد هراس آفرین باشد.
۲۵) در پیِ امنیتِ ┐شهرِ┌ بابل و همهی جایگاههای مقدسش بودم. برای مردم بابل .....................؛ که بر خلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایستهشان نبود،
۲۶) خستگیهایشان را تسکین دادم (و) از بندها(؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)
۲۷) به من کورش، شاهی که از او میترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همهی سپاهیانم،
۲۸) برکتی نیکو ارزانی داشت. بگذار ما با شادی در برابرش باشیم، در آرامش. به [فرمان] والایش، همهی شاهانی که بر تخت نشستهاند،
۲۹) از هر گوشهی (جهان)، از دریای پایین، آنان که در سرزمینهای دوردست میزیند، (و) همهی شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی میکنند، همهی آنان،
۳۰) باج سنگینشان را به شواَنّهَ (بابل) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ=بابل] تا شهر آشور و شوش،
۳۱) اَکَد، سرزمین اِشنونهَ، زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جا[یگاههای مقدس آن سو]ی دجله که از دیرباز محرابهایشان ویران شده بود،
۳۲) خدایانی را که درون آنها ساکن بودند، به جایگاههایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاه ابدی خودشان نهادم. همهی مردمانِ آنان (= آن خدایان) را گرد آوردم و به سکونتگاههایشان بازگرداندم و
۳۳) خدایانِ سرزمین سومر و اَکَد را که نبونَئید – در میان خشم سرور خدایان - به شواَنّهَ (= بابل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت
۳۴) به جایگاهشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان میسازد. باشد تا خدایانی که به درون نیایشگاههایشان بازگرداندم،
۳۵) هر روز در برابر بِل و نَبو، روزگاری دراز (= عمری طولانی) برایم خواستار شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم چنین بگویند که «کورش، شاهی که از تو میترسد و کمبوجیه پسرش
۳۶) ..... بگذار آنان سهمیه رسانِ نیایشگاههایمان باشند، تا روزگاران دراز(؟) ...؛ و باشد که مردمان بابل [شاهیِ] ┐او را┌بستایند.» من همهی سرزمینها را در صلح قراردادم.
۳۷) ....................[غا] ز، دو مرغابی، ده کبوتر، بیشتر از [پیشکشی پیشینِ] غاز و مرغابی و کبوتری که.......
۳۸) ....[روزا]نه افزودم ...................................... در پی استوار کردن باروی دیوار ایمگور - اِنلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم
۳۹) .....دیواری از آجر پخته، بر کنارهی خندقی که شاه پیشین ساخته بود، ولی ساختش را به پایان [نبرده بود] ... کار آن را [من ... به پایان بردم.]
۴۰) ...؛ که [شهر را از بیرون در بر نگرفته بود]، که هیچ شاهی پیش از من (با) کارگرانِ به بیگاری [گرفتهشدهی سرزمینش در] شواَنّهَ (=بابل) نساخته بود.
۴۱) .... (آن را) [با قیر] و آجر پخته از نو بر پا کردم و [ساختش را به پایان رساندم].
۴۲) .... [دروازههای بزرگ از چوب سدر] با روکش مفرغین. من همهی آن درها را با آستانه[ها و قطعات مسی] کار گذاردم.
۴۳) .... [ ... کتیبهای از] آشوربانیپال، شاهی پیش از من، [(روی آن) نو]شته شده بود، [درون آن دید]م.
۴۴) [..............] او ..... مردوک، سرور بزرگ، آفرینندهی (؟)[.................................................................]
۴۵) [.................................................] ... من ..... همچون هدیهای [پیشکش کردم] ........... ](برای) خشنودیات تا به جا]ودان.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- Dandamayev, The Cyrus cylinder, Pp 521–522.[٢]- رزمجو، استوانهی کورش بزرگ، ص ۴۴.
[٣]- ارفعی، فرمان کوروش بزرگ، ص ۲.
[۴]- همان.
[۵]- رزمجو، استوانهی کورش بزرگ، ص ۴۴.
[٦]- در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست. حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کرده است.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ رزمجو، شاهرخ، استوانهی کورش بزرگ، تهران: نشر فرزان روز - ۱۳۸۹.