جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۳, جمعه

دری یا فارسی؟

از: مهدیزاده کابلی

معجم شاه‌نامه


فهرست مندرجات

.



دری یا فارسی؟

شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین سروده‌های حماسیِ زبان دری است که سرایش آن دست‌آوردِ دست‌کم سی‌سال کارِ پیوسته‌ی این سخن‌سرای نامدار خراسانی است.

معجم شاه‌نامه، اثر محمد بن رضا بن محمد علوی توسی (شریف دفتر خوان) کهن‌ترین فرهنگ شاه‌نامه است که احتمالاً در اواخر قرن ششم تألیف شده است. بخشی از مقدمه کوتاه این فرهنگ که گزارش چگونگی تدوین آن است، یکی از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین اسناد تاریخ از «شاه‌نامه‌شناسی» است که به تصحیح مرحوم حسین خدیو جم در سال ۱۳۵۳ جزو انتشارات بنیاد فرهنگ ایران به‌چاپ رسید. مصحح در ذکر مشخصات نسخه‌ی خطی که اساس چاپ بوده می‌نویسد که این نسخه را کاتبی به‌نام و نشان (در ذی قعده‌ی ۱۲۸۵ هجری) از روی نسخه‌ای دیگر، با خط نستعلیق شکسته – شاید در تهران – برای مانکجی بزرگ زردشتیان هند که به روزگار ناصرالدین‌شاه به ایران آمده بود نوشته است. از میکروفیلم نسخه برمی‌آید که اصل نسخه شامل دو رساله‌ی کوچک است. یکی همین مُعجم شاهنامه که اینک چاپش به انجام رسیده و دیگری رساله‌ای‌ست در فن عروض و قوافی و بدیع از مؤلفی نامعلوم که هر دو با یک خط کتابت شده و کاتب در پایان رساله‌ی دوم چنین نوشته است: حسب‌الخواهش عالیجأ عزت و محمدت همراه، صاحب والا مناقب مانکجی صاحب در دارالخلاقة الباهره سمت اتمام پذیرفت.

اصل نسخه گویا بعدها به کتابخانه‌ی دانشگاه لاهور پاکستان تعلق یافته زیرا اکنون هم جز کتب آن کتابخانه است. وقف‌نامه‌ی مذکور بر پشت نسخه بدین قرار است: این نامه‌ای‌ست از جمله کتاب‌های دهشنی دفترخانه‌ی مازدیستی که بندهی یزدانی مانک جی درویش فانی پور لیمجی هوشنگ هاتریای کیانی فراهم آورده وقف انجمن زردشتیان نموده در سنه‌ی ۱۲۴۰ یزدگردی و سنه‌ی ۱۲۸۷ هجری.

نسخه‌ی خطی در سی صفحه‌ی یازده سطری کتابت شده و صفحات اول و آخرش از دست رفته است. ذکر این کتاب، حداقل تا زمان انتشار متن، نه در فهرست نسخه‌های خطی منزوی و نه در کتاب‌شناسی فردوسی ایرج افشار آمده بوده. بنابراین خدیو جم در واقع با انتشار متن این نسخه کتاب را زنده کرده است.

با بسط و بررسی اشارات موجود در این نسخه می‌توان به این نکته‌ها رسید: ۱- دست‌نویس مورد استفاده برای تالیف معجم به‌نام ملک موید آی ابه، غلام سنجر سلجوقی و فرمانروای نیشابور (۵۴۸-۵۶۹ هـ‌.ق) نوشته شده بود و این مغایر با سیاست شاه‌نامه‌گریزی روزگار سلجوقیان است. محتملاْ بخش اصلی معجم و بیش‌تر واژگان و معنای آن‌ها حواشی موجود در دست‌نویس آی ابه است که شخص ناشناس ظاهراْ در اصفهان بر نسخه افزوده بوده و علوی توسی فقط آن‌ها را تدوین کرده است. ۲- شاه‌نامه‌ی موید آی ابه، در چهار جلد و شامل شصت هزار بیت بوده است. ۳- اشاره‌ی بسیار کوتاهی به شاه‌نامه‌خوانی عامه‌ی مردم در قرن ششم دارد که سند مغتنمی است. ۴- به‌سبب قدمت نسخه‌ی اساس کار علوی توسی، مسائل قابل طرحی درباره‌ی لغات و ابیات شاه‌نامه در متن معجم وجود دارد. ۵- مؤلف این فرهنگ، محمد بن رضا بن محمد علوی توسی، ملقب به شریف دفترخوان، در اواسط قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری می‌زیسته و احتمالاً معجم شاهنامه را در اواخر قرن ششم (حدوداً بین سال‌های ۵۴۹-۵۵۹ هـ.ق) تدوین کرده است.

اما نکته جالب آن‌که او گاهی از سه زبان دری، پارسی و پهلوی در کنار هم یاد کرده است.

شریف دفترخوان العادلی محمد بن رضا بن محمد العلوی الطوسی، در بخشی از مقدمه‌ی کوتاهی که بر معجم شاه‌نامه نوشته، پس از اشاره به علاقه‌ی خویش به دفترخوانی و نظم و نثر پارسی و عربی در عنفوان جوانی، داستان تألیف این فرهنگ را چنین آورده است:

    و چون به‌جانب عراق افتادم، به شهر اصفهان رسیدم. در کوچه‌ها و مدرسه‌ها و بازارها، چنان‌که شرط غرباست، می‌گشتم تا به مدرسه‌ی تاج‌الدین رسیدم. چون در رفتم، جماعتی دیدم نشسته و در کتاب‌خانه بازنهاده، و هر کسی چیزی می‌نوشت.

    چون آن جمعیت دیدم، پیش رفتم و سلام کردم و نشستم و گفتم: در این خزانه شاهنامه‌ی فردوسی هست؟ صاحب خزانه گفت: هست. برخاست و مجلد اول از شاهنامه به من داد. گفتم: چند مجلد است؟ گفت چهار جلد است و در هر مجلدی پانزده هزار بیت. چون باز کردم خطی دیدم که صفت آن باز نتوان داد و جدولی و تذهیبی که به آن نباشد. گفتم: «مجلد چهارم بده، تا ببینم که خط کیست و کجا نوشته‌اند؟» برخاست و جلد چهارم به من داد. به آخر نگاه کردم. چنان نمود که به از همه نوشته‌اند، و خط مردی خطائی، معروف در خراسان، و به‌نام ملک مؤید نوشته. چون آن‌را می‌خواندم و در دل تأمل می‌کردم، هر بیتی که در او لفظ مشکلی بود، از زبان «دری و پهلوی»، معنی آن برخی در زیر نوشته بود. با خود گفتم که مثل این نسخه کس ندیده است. و این الفاظ را جمع باید کرد که بسیار خوانندگان هستند که این شعر می‌خوانند و معنی این الفاظ نمی‌دانند.

    گفتم صاحب خزانه را که: مرا می‌باید که این ابیات که مشکل است اختیار کنم. گفت: «مبارک است. کاغذ و دوات و قلم از ما و نوشتن از شما.»

    روزی چند از بهر آن فایده بنشستم، و از اول شاه‌نامه الی آخر هر کجا لفظ مشکلی بود بنوشتم و چون ابیات پراکنده بود، من آن‌را مُعجم نام نهادم.

    از اول حرف الف تا حرف ی بنوشتم و ترتیب نهادم تا خواننده را سهل باشد. و هر کلمه که خواهد بنگرد به حرف آخر، [اگر] «الف» باشد به «الف» رود، و اگر «با» باشد به حرف «با» رود و از آن‌جا معنی آن لفظ بداند که بیش‌تر مردم هستند که شاه‌نامه می‌خوانند و از این الفاظ مشکل درمی‌گذرند.

    و می‌باید دانست که زبان «دری و پارسی و پهلوی» بر چهار حرف است اول: حرف با و پا؛ دویم: حرف جیم و [ج]؛ سیم: حرف زا و ژا؛ چهارم: حرف کاف و گاف.

    و هر گاه که خواننده‌ای کتاب‌های فارسی می‌خواهد، می‌باید که فرق میان این حرف‌ها را بداند و در نوشتن میان حرف با و پا فرق - میان هر دو - سه نقطه است، که در زیر هر حرفی که نقطه ندارد، به هر حرفی بر این ترتیب عمل نماید. والله‌اعلم.

    و این مثلی زدم تا بدانند، چون در سخن درآید. مثلاً «پر و یر» و چون و «چهره و جگر» و «کاه و گاه» و «کر و کژ»، جمله زبان دری و پارسی و پهلوی بر این چهار حرف است.

    و اگر امروز در کتاب‌های پارسی این نقطه‌ها در زیر هر کلمه نمی‌نویسند از آن است که نویسندگان نمی‌دانند؛ لاجرم خوانندگان را به‌معنی باید خواند.

    و اکنون از این‌جا بر سر ابیات شاه‌نامه شویم و معنی الفاظ او را که مشکل است بر حروف معجم بیان کنیم. والله الموفق الصواب و الهادی الی الخیرات.[۱]

دکتر پرویز ناتل خانلری در مورد زبان‌های «پهلوی، دری و فارسی» با نتیجه‌گیری از مأخذ مختلف کهن، چنین می‌نویسد:

    اصطلاح «پهلوی» یا «فهلوی» نیز در طی تاریخ چندبار دیگرگون شده است. شک نیست که این لفظ از کلمه‌ی «پرثو» مشتق است که نام یکی از طوایف شمالی ایرانی است که خاندان شاهنشاهی اشکانیان را بنیاد کردند...

    «فارسی» یک مفهوم عام دارد که معادل «ایرانی» است... و یک معنی خاص نیز دارد و آن نسبت است به یک قسمت از سرزمین ایران که «فارس» باشد...

    اما «دری» از هر دو صریح‌تر است، زیرا که به اتفاق همه‌ی مورخان اسلامی این لفظ به‌معنی «درباری» است و زبان دولتی دستگاه ساسانی بوده، و به‌همین سبب در نخستین دولت‌های مستقل و نیمه‌مستقل ایرانی که بعد از اسلام در مشرق این سرزمین برپا شد این یک از میان گویش‌های دیگر ایرانی رسمیت یافت و در امور اداری و ادبی به‌کار رفت...[٢]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی گردآوری شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- محمد بن الرضا بن محمد العلوی الطوسی، مُعجم شاه‌نامه، صص ۱-۴.
[٢]- همان، پاورقی ص ۴؛ بنگرید به تاریخ زبان فارسی، نگارش دکتر خانلری، چاپ بنیاد فرهنگ ایران، ج ۱، صص ۲۴۷ تا ۲۴۹ و ج ۲، صص ۱۷ تا ۱۹.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

محمد بن الرضا بن محمد العلوی الطوسی، مُعجم شاه‌نامه، ترجمه‌ی حسین خدیوجم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ‭۱۳۵۳‬.