|
فرمانروای قلابی صلح
فهرست مندرجات
.
منشور حقوق بشر کوروش کبیر، یاوه بزرگ
در سازمان ملل متحد در نیویورک در ویترینی شیشهای لوح ٢۵٠٠ سالهی بهخط میخی بهنام «منشور باستانی حقوق بشر» وجود دارد که به آن احترام فراوان میگذارند. در حالیکه پژوهشگران بر این باورند که: این لوح را یک دیکتاتور باستانی نوشته است که مخالفان خود را شکنجه میکرده است.
هفتهنامهی «اشپیگل» چاپ آلمان در شماره ٢٨ سال ٢٠٠٨ (DER SPIEGEL Nr. 28, vom 7 Juli 2008) نوشتهای زیر عنوان «سقوط در دام تبلیغات باستانی: ارزشگذاری افتخارآمیز سازمان ملل به مستبد پارسی» (Falling for Ancient Propaganda: UN Treasure Honors Persian Despot) بهقلم ماتیاس شولتس (Matthias Schulz) منتشر کرده است. در این نوشته نویسنده میگوید که کوروش پیامآور صلح و حقوق بشر نبوده، بلکه یکی چون دیگر دیکتاتورهای زمان خویش بوده است و در این راستا منشور حقوق بشر کوروش را یک «سند تبلیغاتی» میخواند.
این نوشته که در هفتهنامهی معتبر «اشپیگل» چاپ شده است، کم کم دارد توجه همگان را جلب میکند. ایرانیان آلمانیزبان چند واکنش به این نوشته نشان دادهاند. تا آنجا که در اینترنت دیده میشود، تاکنون واکنشها بیشتر عصبی و غیرمنطقی بوده است.
قرار بود آنچه که محمدرضا شاه پهلوی در نظر داشت، جشن رکوردها گردد. او نخست «انقلاب سفید» (اصلاحات ارضی) را اعلام کرد و خود را «آریامهر» خواند. سپس، در سال ١٩٧١ نیاز آنرا حس کرد که «٢۵٠٠ سال شاهنشاهی ایران» را جشن بگیرد و اینگونه بود که اجرای «بزرگترین نمایش جهان» اعلام گشت.
او دستور داد که پنجاه خیمهی باشکوه بر ویرانههای تخت جمشید (پرسپولیس) برپا سازند. ٦٩ نفر از سران کشورها و پادشاهان و در میان آنها پادشاه ژاپن به آنجا رفتنـد. در آنجا ٢٠،٠٠٠ لیتر شــراب نوشــیده شــد بههمراه خـوراک بلدرچیـن، طاووس و خاویـار در ظـرف طلا. بر روی میـزها نیـز بطـریهای شــراب «شــاتو لافیت» (Château Lafite) گردانده میشد.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران با نام رسمی «۲۵۰۰مین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران بهدست کوروش بزرگ» نام مجموعه جشنهایی است که به مناسبت دوهزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با سه شنبه ۲۰ مهر تا شنبه ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در تخت جمشید برگزار شد. در این جشنها، سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند و تمدن و تاریخ کهن ایران را ارج نهادند. پیشنهاد برگزاری جشنها اولینبار توسط شجاعالدین شفا مطرح گردید.
در نقطهی اوج جشن شاه بهسوی آرامگاه کوروش دوم گام نهاد که در سدهی ششم پیش از میلاد در یک جنگ درازمدت خونین بیش از پنج میلیون کیلومتر مربع را تسخیر کرده بود.
▲ | منشور باستانی حقوق بشر، مورد ستایش همگان |
با بیش از صد میلیون دلار هزینه، ستایش از پادشاه باستانی ایرانیان امری پرهزینه و مورد انتقاد بود. شاه در پاسخ با این انتقادها گلایهوار گفته بود: «یعنی با نان و تربچه از سران کشورها پذیرایی کنم؟»
حتی رهبر مذهبی آیتالله خمینی نیز از تبعیدگاه خود نفرت خود را از این کار ابراز داشت: «جنایتهای شاهان ایرانی صفحات تاریخ را سیاه ساخته است.» با این وجود شاه معتقد بود که بهتر میداند. او بیان داشت که کوروش انسانی ویژه بوده است با اندیشه انسانی، سرشار از محبت و مهربانی. او نخستین انسانی بوده است که حق «آزادی اندیشه» را بنیان نهاده است. شاه این دید خود را به اطلاع سازمان ملل متحد نیز رسانید. در روز ١۴ اکتبر که جشن در تخت جمشید در اوج خود بود، خواهر دوقلوی او (اشرف پهلوی) گام به بنای سازمان ملل متحد در نیویورک نهاد. در آنجا او کپی لوح منشور حقوق بشر را به «سیتو اوتانت»، دبیر کل سازمان ملل هدیه داد. او نیز برای این هدیه تشکر کرد و آنرا بهعنوان «منشور باستانی حقوق بشر» مورد ستایش قرار داد.
اکنون این دبیر کل سازمان ملل بود که میگفت: پادشاه پارسی این «هوشمندی را در احترام به تمدنهای دیگر نشان داد.» سپس اوتانت دستور داد این لوح گلی را که بیانیه این کوروش دوم به اصطلاح انساندوست سال ۵٣٩ پیش از میلاد را در بر دارد، در یک ویترین شیشهای در بنای اصلی سازمان ملل به نمایش بگذارند. این لوح هنوز آنجاست، در کنار قدیمیترین قرارداد صلح جهان.
▲ | تعارفات بزرگ، سخنان بزرگ، یاوه بزرگ |
بهنظر میرسد که سازمان ملل متحد قربانی یک حقهبازی شده است. بر خلاف ادعای شاه، جوزف ویزهوفر (Josef Wiesehofer) شرقشناس پُرسابقه از شهر کیل میگوید که این لوح خط میخی بیش از یک «پروپاگاند» (تبلیغ) نیست. او میگوید: «اینکه نخستینبار کوروش اندیشههای حقوق بشر را طرح کرده است، سخنی پوچ است.»
هانس پتر شاودیگ (Hanspeter Schaudig)، آشورشناس از هایدلبرگ نیز در این فرمانروای باستانی، مبارز پیشاهنگ برابری و احترام نمیبیند. زیردستان او باید پاهای او را میبوسیدند.
نزدیک به سیسال این فرمانروا شرق را به جنگ کشید و میلیونها انسان را در بند مالیاتی خود اسیر ساخت. بهدستور او بینی و گوش نافرمایان را میبریدند. محکومان به مرگ را تا سر در خاک میکردند و خورشید کار را به پایان میرساند.
آیا سازمان ملل این دروغ تاریخی ساخته و پرداخته شده توسط شاه را بدون تحقیق پذیرفته است؟
▲ | سازمان ملل یک خطای بزرگ مرتکب شده است |
کلاوس گالاس (Klaus Gallas) متخصص تاریخ هنر که در شهر وایمار گرم تدارک فستیوال فرهنگی آلمان و ایران («دیوان غربی - شرقی، تابستان ٢٠٠٩») است، این بحث را به افکار عمومی کشاند. او در تدارک این فستیوال بود که متوجه ناهمخوانیهایی در این منشور شد. او میگوید: «سازمان ملل یک خطای بزرگ مرتکب شده است.»
با وجود درخواستهای فراوان «اشپیگل» سازمان ملل حاضر به ابراز نظر در این مورد نیست. «سرویس اطلاعات سازمان ملل» در وین کماکان بیان میدارد که این سنگنبشته شرقی توسط بسیاری بهعنوان «نخستین سند حقوق بشر» پذیرفته شده است.
پیامدهای این کار بسیار سنگین است. در این میان حتی در کتابهای درسی مدرسههای آلمان نیز این ایرانی باستانی (کوروش) بهعنوان پیشاهنگ سیاست بشردوستی تدریس میشود. در اینترنت نیز یک ترجمه جعلی پخش شده است که در آن کوروش حتی حداقل دستمزد و حق پناهندگی را نیز تدوین کرده است. «بردهداری باید در تمام جهان برچیده شود. هر کشوری میتواند آزادانه تصمیم بگیرد که آیا رهبری مرا میخواهد یا نه.» اینها سخنانی هستند که در آنجا گفته شدهاند.
حتی شیرین عبادی، برندهی جایزه صلح نوبل در سال ٢٠٠٣ نیز در این دام افتاده است. او در سخنرانی خود در اسلو گفت: «من یک زن ایرانی هستم، از نواده کوروش بزرگ، همان فرمانروایی که بیان داشت که نمیخواهد بر مردمی حکومت کند که او را نمیخواهند.»
دانشمندان حیرتزده ماندهاند که یک شایعه چگونه خود بهخود گسترش مییابد. تا این میزان روشن است که در مرکز این بلوف بزرگ چهرهای ایستاده است که شرق باستان را بیش ار هر کس دیگری به لرزه درآورد. «نبوغ نظامی کوروش» (ویزهوفر) او را تا هند و به مرزهای مصر رساند. او آفریننده کشوری با ابعاد عظیم نوین بود. در اوج قدرت خویش، او صاحب امپراتوری افسانهای بود که به ثروت خود میبالید. اگرچه در ابتدا همهچیز بسیار ناچیز آغاز گشت. این مرد جوان که فرزند یک پادشاه کوچک بیاهمیت در پارس در جنوب غربی ایران بود، در سال ۵٩٩ پیش از میلاد بر تخت سلطنت نشست.
▲ | یک عملگرا با شلاق و شیرینی و نه یک بشردوست |
حتی در دوران باستان نیز حماسههای عجیب و غریب پیرامون سلسلههای حکومتی ساخته و پرداخته میشدند. یکی از آنها میگوید که کوروش در بیابان بزرگ شد و یک سگ به او شیر میداد. از او هیچ تصویر یا تندیس واقعی وجود ندارد.
غرب بسیار زود ارادهی نیرومند او را حس کرد. او نخست بر ایلامیها، ملت همسایه خود چیره شد. سپس در سال ۵۵٠ پیش از میلاد با ماشین جنگی سریع و سربازان خود در زرههای برنز بر مادها حمله برد. پس از آن بر آسیای کوچک پیروز شد که در آن صدها هزار یونانی در جوامع کوچک میزیستند. اشراف زادههای «پرینه» به بردگی گرفته شدند.
سردار جنگی برای استراحت از جنگ، به کاخ خود در پاسارگاد باز میگشت، جاییکه گرداگرد از باغهای آبیاری شده «پارادایسوس» (پردیس - مترجم) بود. در کاخ نیز او حرم بزرگی داشت. البته او زمان زیادی در آنجا نماند و بهزودی دوباره روانه جبهه شد، اینبار در افغانستان. در ٧١ سالگی بود که کارش در جایی در ازبکستان به پایان رسید. نیزهای به ران او خورد و او سه روز پس از آن درگذشت.
«ویزهوفر» این پادشاه را «عملگرا» (پراگماتیست) و زیرک در جنگ و هوشمند در سیاست داخلی میخواند که با «سیاست شلاق و شیرینی» به هدفهای خود میرسید. او بشردوست (اومانیست) نبود.
البته برخی از هلنیها از این سردار پیروز خوششان میآمد. هرودوت و اشولس (که هر دو در سالهای بعد میزیستند) این رهبر شرقی را بهعنوان بخشنده و مهربان میستودند. در کتاب مقدس نیز او قدیس نام برده میشود چون او گویا به یهودیان اسیر اجازه داده است که به اسراییل باز گردند.
اما تاریخشناسان مدرن گزارشهای اینگونه را بهعنوان تملق و چاپلوسی افشا ساختهاند. «ویزهوفر» میگوید: «در دوران باستان یک تصویر درخشان از کوروش ساخته شد.» اما در حقیقت او یک حاکم خشن چون دیگران بوده است. ارتش او مناطق مسکونی و مکانهای مقدس را غارت میکرد و اشراف شهری را به اسارت میبرد.
اینکه این مرد را بنیانگذار حقوق بشر جا بزنند، تنها میتوانست بهفکر شاه برسد که خود در سالهای ٦٠ دچار دشواری بود. با وجودی که ساواک، پلیس مخفی او، وحشیانه شکنجه میکرد، همهجا در کشور مقاومت شکل میگرفت. گروههای مارکسیستی بمب پرتاب میکردند و ملاها مردم را به مقاومت فرا میخواندند.
▲ | این لوح گلی یک خیانت سیاسی فرومایه را جاودانه کرده است |
از اینرو فرمانروا (شاه) تلاش داشت که خود را به گذشتگان باستانی بچسباند. آنگونه که کوروش در آنزمان پدر ملت بود، «من نیز امروز هستم». شاه ادعا میکند که «تاریخ پادشاهی ما با بیانیهی مشهور کوروش آغاز میشود. این یکی از درخشانترین سندهایی است که در بارهی روح آزادی و برابری در تاریخ بشری یافت میشود.»
اما حقیقت این است: این لوح گلی یک خیانت سیاسی فرومایه را جاودانه ساخته است. آن زمانیکه این نوشته در سال ۵٣٩ پیش از میلاد تدوین میشد، کوروش درگیر دراماتیکترین بخش زندگی خود بود. او جرات آنرا یافته بود که بر امپراتوری جدید بابل، رقیب نیرومند برای تسلط بر خاورمیانه، حمله برد. گسترهی این دولت تا فلسطین بود و مرکز آن بابل باشکوه بود با برج ٩١ متری، که تاج آن بود و مرکز دانش و هنر. افزون بر آن این سرزمین پر از سلاح نیز بود. با این وجود این پارســی جـرات حمله را یافـت. نیـروهای او مســیر دجـله را پیمـودند و نخســت اوپیس (Opis) را تسخیر کرده و تمام اسیران را کشتند. سپس بهسوی بابل سرازیر شدند. آنجا نبونید، پادشاه پیر ٨٠ ساله پشت دیوار ١٨ کیلومتری پیرامون شهر سنگر گرفته بود.
در همین زمان روحانیون خدای مردوک در بابل طرح خیانت به سرزمین خود را میریزند. آنها که از اینکه پادشاه شان قدرت روحانیون را محدود ساخته بود، عصبانی بودند، بهگونهای نهانی دروازههای شهر را گشودند و نمایندگان پارسیان دشمن را به شهر راه دادند. نبونید به تبعید فرستاده شد و پسرش کشته شد.
سپس تبانی بر سر تسلیم بدون جنگ شهر صورت گرفت. کوروش آزادی همه هموطنان خود را که در جنگهای پیشین به اسارت گرفته شده بودند را خواستار شد. او همچنین تندیسهای خدایان را که دزدیده شده بودند را بازپس گرفت.
این بخشها بودند که از سوی شاه بهگونهای دیگر بهعنوان رد عمومی بردهداری بازتفسیر شدند. اما در حقیقت کوروش تنها زنجیرهای هموطنان خود را گشوده بود.
روحانیون برای این خدمت خیانتکارانه پول و زمین دریافت کردند. در پاسخ آنها کوروش را «کبیر» و «عادل» و در اساس او بهعنوان کسیکه همه جهان را «از نیاز و دشواری رها میسازد»، خواندند.
تنها پس از آنکه همهچیز روشن گشته بود، کوروش خود وارد شهر شد. او با اسب خویش از میان دروازه درخشان آبیرنگ «ایشتار» گذشت. زیر پای او شاخههای نی گسترده بودند. سرانجام، آنگونه که در سطر ١٩ نوشته شده است، مردم اجازه یافتند که «پای او را ببوسند.»
در این لوح بهخط میخی هیچچیز در بارهی رفرمهای عمومی، اخلاقی یا توصیههای بشردوستانه وجود ندارد. «شاودیگ»، محقق آنرا «قطعهای پروپاگاند درخشان» مینامد.
اما این شایعه فرمانروای صلحطلب به برکت روحانیون حقهباز ایجاد شد و اکنون پس از ستایش از سوی سازمان ملل متحد اینحباب کماکان بزرگتر میشود.
▲ | ملاها نیز در این آیین کوروشی همیاری دارند |
تازگیها ملایان نیز در این آیین کوروشی همراهی میکنند. در ماه زوئن موزهی بریتانیا (British Museum) در لندن خبر داد که لوح گرانبهای اصلی را به تهران امانت میدهد. این لوح اکنون نماد غرور ملی ایرانیان شده است.
«گالاس» فاش ساخت که: «حتی چندی پیش از پارلمان آلمان درخواست شده بود که نمونهی این لوح را در یک ویترین شیشهای در پارلمان به نمایش گذارند.» این درخواست البته باز پس گرفته شده است. اما خدشهسازی تاریخ متوقف نشده است. با این ستایش منحوس از سوی سازمان ملل متحد، شایعهای متولد شده است که کماکان تغذیهی جدید مییابد.
یک ضربالمثل شرقی میگوید: «یک نادان سنگی را در چاه میاندازد که ده عاقل نمیتوانند آنرا بیرون آورند.»[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- ماتیاس شولتس، منشور حقوق بشر کوروش کبیر، یاوه بزرگ، هفتهنامهی «اشپیگل»، شماره ٢٨ - ٢٠٠٨ (ترجمهی فارسی از: نویدار در وبگاه آقا اجازه؟).
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ هفتهنامهی «اشپیگل»، شماره ٢٨ - ٢٠٠٨