|
کودتا نظامی و دموکراسی
فهرست مندرجات
◉ آیا کودتا نظامی به استقرار دموکراسی میانجامد؟
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
آیا کودتا نظامی به استقرار دموکراسی میانجامد؟
آیا کودتای نظامی به استقرار دموکراسی میانجامد یا صرفاً نظام استبدادی جدیدی را جایگزین نظام استبدادی قدیمی میکند؟ کودتا خشونت و سرکوب را افزایش میدهد یا کاهش؟ این پرسشهای است در مورد کودتای هفتم ثور در افغانستان که در این مقاله بدان پرداخته میشود.
در ۷ ثور ۱۳۵۷، گروهی از نظامیان به کاخ ریاست جمهوری افغانستان هجوم بردند و پس از یک شب جنگ خونین، محمدداوود، رئیس جمهور وقت، را همراه ۳۰ نفر از اعضای خانوادهاش تیرباران کردند. محمدداوود، در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲، در پی ساقط کردن حکومت پسر عمویش محمدظاهرشاه، آخرین پادشاه افغانستان، بهقدرت رسید، قانون اساسی سال ۱۹۶۴ را لغو کرد و جمهوری افغانستان را بنیان گذاشت.
محمدداوود در کودتای نظامی ۲۶ سرطان (تیر) ۱۳۵۲ بهقدرت رسید
در این کودتا، مسکو از طریق سازمان استخباراتی نظامی شوروی (جی آر یو) نقش مؤثری داشت. این سازمان زمینهی فراهم آورد تا یک تعداد افسرانی که در شوروی آموزش دیده و در آنجا با عقاید کمونیستی آشنا شده بودند، در کنار محمدداوود قرار بگیرند. اکثر این افسران به گروه نظامی جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق و عدهای از آنان به جناح خلق تعلق داشتند. عبدالقدوس غوربندی در کتاب «نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان» مینویسد:
-
کمک غیرمستقیم و سهم حزب ما چه در پیروزی کودتا و چه در حفظ و حمایت بعدی آن شعوری و آگاهانه بود. ما هیچگاه به این عقیده نبودیم که محمداوود یک مارکسیست و یا کمونیست است. نظر سیاسی او ناسیونالیستی و ملی بود... احساسات وطندوستی و غرور ملیاش از هیچکس پوشیده نبود و بنابر همین خصلت بود که حل مسئلهی پشتونستان را در جمله مطالبات جدی خود میدانست. او طرفدار اصلاحات و تأمین عدالت اجتماعی بود. اینهمه مختصات مثبت کافی است تا حزب آگاهانه از وی جانبداری نموده و شاخهی نظامی خود را بهصورت غیرمستقیم توسط حسن شرق و فیضمحمد دستور همکاری دهد.[۱]
اما در سال ۱۳۵۴، محمدداوود در سیاست خود تغییراتی ایجاد کرد، که پس از آن، اختلافات میان حکومت او و حزب خلق آغاز شد. زمانی که محمدداوود از چپ لغزش به راست کرد و از شوروی برید، و در ۵ ثور سال ۱۳۵۷ تعدادی از رهبران حزب خلق افغانستان را به زندان انداخت، سقوط حکومت او حتمی شد. سرانجام، کودتای ماجراجویانهی نظامیان در هفت ثور سال ۱۳۵۷، بهفرمان حفیظالله امین پیروز گردید.
این در حالی بود که در بند اول و دوم مرامنامه (اصول کلی مرامی) حزب که در شش ماده تدوین یافته بود و سه ماه بعد از نخستین کنگرهی حزب در ۱۱ جَدی ۱۳۴۳ بهتصویب رسید، آمده: دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و اقتصادی و حاکمیت ملی، تمرکز قوای دولتی در دست مردم و استقرار حاکمیت ملت از طریق بهوجود آوردن حکومات دموکراسی ملی.[٢]
بههر حال، کودتای هفتم ثور، تلاش موفق نظامیان برای سرنگونی دولت وقت از راههای غیرقانونی بود که برخلاف اصول کلی مرامی حزب انجام شد. از ببرک کارمل - توسط هوادارانش - نقل قول شده است:
-
قیام مسلحانه هفت ثور یک عمل ناسنجیده، یک قمار خطرناک و ماجراجویانه تلقی میگردد که عواقب این قیام خیلی وخیم خواهد بود. پیشنهاد میکنم تا رهبری حزب در همین آغاز قیام ثور پنهان شوند و مسئولیت مستقیم قیام را بهعهده افسران نظامی بگذاریم.[٣]
بعید بهنظر میرسد که ببرک کارمل در آغاز کودتا و یا اندکی پس از پیروزی کودتا چنین گفته باشد، زیرا که در برنامه عمل حزب دموکراتیک خلق افغانستان، که در دومین کنفرانس سراسری این حزب در ۲۲-۲۶ میزان ۱۳۶۶ بهتصویب رسیده، هنوز از کودتای هفتم ثور بهعنوان انقلاب تجلیل بهعمل میآمده است. در مقدمهی این برنامه آمده است:
-
حزب دموکراتیک خلق افغانستان نخستین برنامه (مرام) خود را در سال ۱۳۴۴ تصویب نمود. حزب وظایف اساسی بسیج و تشکل نیروهای مترقی و وطنپرست کشور را در مبارزه علیه نظام فئودالی استثمارگر مردم زحمتکش و اشاعهی نفوذ امپریالیستی و بهخاطر سرنگونی رژیم ضدمردمی و انتخاب راه مترقی رشد افغانستان تعیین نمود. بهتاریخ ۷ ثور ۱۳۵۷ مبارزهی سیاسی که در کشور تحت رهبری حزب بهراه افتاده بود، به پیروزی انقلاب ملی-دموکراتیک ثور انجامید.[۴]
آنگهی، پس از آخرین سفر محمدداوود به اتحادشوروی نشانههای تغییر سیاست شوروی در قبال افغانستان بهچشم میخورد و بههمان اندازهای که روابط مسکو و کابل به سردی میگرایید، بههمان اندازه گروههای ظرفدار شوروی نیز از محمدداوود فاصله میگرفتند. در این میان، در جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق در برخورد با رژیم محمدداوود دو مشی مخالف وجود داشت: مشی همکاری و ائتلاف که میر اکبر خیبر خواستار آن بود و مشی ببرک کارمل مبنی بر مبارزه علیه رژیم. اما سرانجام بهگفتهی خلیل زمر یکی از چهرههای سرشناس پیشین جناح پرچم و عضو کمیتهمرکزی آن، این گروه در دومین کنفرانس خود، راه مبارزه علیه رژیم محمدداوود را در پیش گرفت.[۵]
-
تصمیم اساسی این بود که در کنفرانس به اتفاق آرأ تصویب شد که حزب دموکراتیک خلق افغانستان باید آلترناتیو (جایگزین) دولت محمدداوود در آینده باشد. از متن قطعنامه معلوم بود که رژیم محمدداوود خان باید سرنگون شود، هرچند که در متن اسناد کنفرانس واژهی سرنگونی بهکار نرفته است.[٦]
با آنکه وحدت دو جناح خلق و پرچم محدود به سازمانهای غیرنظامی بود و هر دو جناح هنوز تشکیلات نظامی خود را مستقل نگهداشتند، بهگفتهی محمدعزیز اکبری، یکی از مسئولین اگسا (سازمان اطلاعاتی رژیم خلقی) «شمار اعضای حزب در ارتش، حداکثر به ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر میرسید.»[٧] او میافزاید:
-
در گزارشی که امین به کمیتهی مرکزی در شروع سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) داد، ادعا کرد که او حاضر است، یا میتواند قدرت سیاسی را به نفع حزب دموکراتیک خلق افغانستان از رژیم محمدداوود بگیرد.[٨]
بدینترتیب، رهبران حزب خلق، از قبل به برنامهی کودتای نظامیان آگاه بودند. حتی شواهد وجود دارد که کودتا با راهنمایی سازمان اطلاعاتی نظامی شوروی (جی آر یو) کاملاً از پیش برنامهریزیشده بود. به نوشتهی سلیک هریسون «اتحاد شوروی در طول دوران لئوند برژنف بهتدریج در افغانستان سیاست ایدهالیستی و ماجراجویانه در پیش گرفت... ناگهان شروع به تدارک یک انقلاب کمونیستی کرد. اما رویدادهای سیاسی افغانستان، برژنف و مشاورانش را سریعتر از آنچه انتظار داشتند، یا برای آن برنامهریزی کرده بودند، به مسیری کشاند که توان کنترل امور را از دست دادند و به نتایج ناخوشایندی منجر شد که آنرا پیشبینی نکرده بودند. زمانبندی انقلاب (کودتا) ۱۹۷۸ م، نه توسط مسکو بلکه بهوسیلهی رهبران کمونیست محلی صورت گرفت.»[۹] اما او خاطرنشان میکند که موجودیت سازمانهای نطامی خلق و پرچم و نقش آنها در کودتای هفتم ثور با فعالیت و رقابت دو سازمان اطلاعاتی شوروی: سازمان اطلاعات ارتش (جی آر یو) و سازمان امنیت دولتی شوروی (کی جی بی) رابطهی مستقیم داشت:
-
مهمترین موضوعی که به کودتای ۱۹۷۸ در کابل انجامید و کمتر کسی از آن اطلاع داشت، رقابت بین کی جی بی، سازمان مرکزی جاسوسی شوروی و جی آر یو، سازمان اطلاعات ارتش ارتش شوروی در افغانستان بود. این موضوع بسیار مهمی بود؛ بهخصوص وقتی که معلوم شد سازمان ارتش شوروی با ارتش افغانستان در ارتباط بوده است، در حالیکه کی جی بی بیشتر با غیرنظامیان حزبی در حکومت افغانستان ارتباط داشت و نه با ارتشیان. این وضع باعث بهوجود آمدن رقابتی شد که در دو واقعهی مهم نقش اساسی ایفأ کرد: یکی خود کودتا و دیگر شرایطی که به دخالت ارتش شوروی و اشغال افغانستان انجامید. در آن زمان سازمان اطلاعات ارتش شوروی از یکی از جناحها در ارتش افغانستان حمایت میکرد، یعنی جناح مهمتر در ارتش که جناح خلقی بهرهبری حفیظالله امین بود و بهطور محرمانه و بدون کنترل کی جی بی در حال سازمان یافتن بود. در واقع در ارتش سه گروه از افسران کمونیست بهوجود آمد. بزرگترین آنها، گروه خلقی بهرهبری حفیظالله امین و بعد گروه پرچمی بهرهبری میر اکبر خیبر که با جی آر یو یا سازمان اطلاعات ارتش شوروی ارتباط داشت و جی آر یو بهطور جداگانه با گروه دیگر از افسران ارتش هم در ارتباط بود، که ژنرال عبدالقادر رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش که در کودتا نقش اساسی بازی کرد، یکی از آنها بود.[۱٠]
صالحمحمد زیری میگوید:
-
تصمیمی قبلاْ وجود داشت و عبارت از این بود که هرگاه رهبری حزب تحت ضربه قرار گیرد، و بهویژه دفتر سیاسی و بهخصوص نورمحمد ترهکی زندانی شود، ... نظامیان میتوانند اقدام کنند و امین از این تصمیم استفاده کرد.[۱۱]
رهبری کودتا را محمداسلم وطنجار از نیروهای زرهی و عبدالقادر از نیروهای هوایی بهعهده داشتند. سرهنگ عبدالقادر رپیس ستاد نیروهای هوایی شام بیستوششم اپریل شبکهی افسران خود را آمادهی عمل کرد:
-
بعد از آنکه ضربه به رهبری حزب وارد آمد، در شش ثور، ساعت تقریباً شش بعد از ظهر به ما دستور رسید که نظامیان میتوانند عمل کنند. چون موضوع پلان قبلاً به دفتر سیاسی طرح و داده شده بود، براساس آن، ساعت هشت فردای همان روز که هفت ثور باشد، دستور دادیم که مطابق پلان قبلاً آماده شده است، اقدام شود.[۱٢]
ساعت پنجعصر هفتم ثور، کودتاچیان رادیو افغانستان را گرفتند. برنامهی عادی رادیو قطع شد و پخش آهنگهای ملی ادامه یافت. ساعت هفت شب حفیظالله امین اعلام کرد که اینک محمداسلم وطنجار اعلامیهی نظامی شورای انقلابی را به اطلاح عموم مردم میرساند. سپس محمداسلم وطنجار گفت:
-
برای اولینبار در تاریخ افغانستان به آخرین بقایای سلطنت، ظلم و استبداد و قدرت خانوادهی نادری پایان داده شد و تمام قدرت دولتی به مردم انتقال یافت. قدرت دولتی اکنون در دست شورای نظامی-انقلابی است.[۱٣]
گرچه در آغاز پرسش این بود که چه کسانی کودتا کرد: روسها یا افغانها؟ صرفنظر از اینکه روسها بهطور مستقیم در این کودتا شرکت داشتند یا نه، آنچه واضح است آنها از طرح کودتا آگاه بودند. اما پرسشی که تاکنون مطرح نشده است، این است که آیا قدرت دولتی به مردم انتقال یافت یا صرف یک شعار توخالی برای فریب مردم بود؟
در هر حال، واقعیت این است که نه شورای نظامی-انقلابی حدود ۸۰۰ افسر نظامی خلقی و نه حزب دموکراتیک خلق که در آن زمان ادعا میشد که هزاران عضو دارد، نمیتوانست بدون انتخابات آزاد، نمایندگی از حدود بیست میلیون جمعیت افغانستان بکند. بنابراین قدرت سیاسی از یک رژیم استبدادی توسط یک حزب توتاليتر (تمامیّتخواه) غصب شد که در پشت تمام نهادهای قدرت قرار گرفت، جباریت و استبداد خونینی را در کشور بهراه انداخت.
متن بیانیهی تلویزیونی دستگیر پنجشیری عضو دفتر سیاسی کمیتهمرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و عضو شورای انقلابی در مورد افشای جنایات امین و باند خونخوار وی: «امین و باند جنایتکارش هزاران انسان بیگناه را زنده بهگور کردند.» (روزنامهی انیس ۱۲ دلو ۱۳۵۸ شمسی).
بهروایت عبدالکریم میثاق، «یک افسر نظامی با دست خونچکان در برابر اعضای کمیتهمرکزی سلامی زد و گفت نامم امامالدین است و عضو حزب هستم. من در ارگ به کاخ گلخانه رفتم و محمدداوود را گفتم که چون قدرت به حزب دموکراتیک خلق انتقال یافته، خود را تسلیم کن! داوود بالای من شلیک کرد و من هم کلاشینکوف را کشیدم و زدم و همهی آنها را از بین بردم!»
کودتا با کشتن محمدداوود و خانوادهاش به حکومت محمدزاییها پایان داد. اما در همینحال، این کودتا نقطهی آغاز جنگ اعلامناشده بر علیه مردم بود که پس از تجاوز ارتش سرخ شوروی به افغانستان گسترش و ادامه یافت.
▲ | کودتاگران همیشه به وعدههای خود وفا نمیکنند |
یک روز پس از کودتا، حزب با تشکیل «شورای نظامی-انقلابی» کنترل دولت را در دست گرفت. سرهنگ عبدالقادر و سرگرد محمداسلم وطنجار در رأس این شورا بودند.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- غوربندی، عبدالقدوس، نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، صص ۳۵-۳۶.
[٢]- رجوع شود به: پنجشیری، غلامدستگیر، ظهور و زوال حزب دموکرتیک خلق افغانستان، ص ۱۶۷.
[٣]-
[۴]- برنامه عمل حزب دموکراتیک خلق افغانستان، مصوب دومین کنفرانس سراسری این ح. د. خ. ا. مورخ ۲۲-۲۶ میزان ۱۳۶۶، ص الف مقدمه.
[۵]- طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم، ص ۲۰۲.
[٦]- همان، ص ۲۰۳
[٧]- همان، ص ۲۰۶
[٨]- همان، ص ۲۰۷
[۹]- دیه گوکوردوویز و سلیک اس. هاریسون، پشت پرده افغانستان، ص ۱۱.
[۱٠]- طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم، ص ۲۰۸.
[۱۱]- همان، ص ۲۱۵.
[۱٢]- همان، صص ۲۱۶-۲۱۷.
[۱٣]- همان، ص ۲۲۳.
[۱۴]- همان، ص ۲۲۵.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□