نام باستانی آريايی رود جيحون (آمو دريا) وخشاب (وخشو) بوده است. وخاب نيز از ديگر نامهای اين رودخانه در عهد هخامنشيان بهشمار میرفته است.[۱]
رود آمو از روزگار قديم سرحد ايران و توران بوده است يعنی ميان شمال و جنوب فاصله میشده است. در جنوب رودخانه سرزمين آفتاب و يا خراسان واقع شده که مردم آن به فارسی سخن میگويند و زراعتپيشه اند. اينها دستار بهسر دارند و از دير زمانی جز اشراف و فقرای آسيا محسوب میشوند.[هارولدلمب، تيمورلنگ، ترجمۀ علی جواهرکلام، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی اميرکبير، فروردين ١٣٣۴ خ، ص ١٠]
رود آمو يا جيحون در ترکستان غربی جاری است و به درياچه اورال میريزد. رودکی دربارۀ آمو چنين میگويد: ريگ آمو و درشتیهای آن پيش چشم پرنيان آيد همی.[همان، مترجم، پاورقی همان صفحه]
جیحون که در قدیم وخش خوانده میشده و یونانیان آنرا اکسوس (Oxus) میگفتهاند. جیحون یا آمودریا از کوههای پامیر میجوشد و به دریاچه آرال یا دریای خوارزم میریزد. در زمان اسکندر، رود جیحون وارد دریای مازندران میشده، اما بعدها تغییر مجرا داده به طرف دریاچهی آرال جاری گردید.[*]
رود جيحون و شعب آن نامهايی چون وخشاب، جرياب (وخاب)، اندريجاراغ (برتنگ)، فارغر (ونج) اخشوا (اخش) و بلبان داشته است[۲]. بار تولد معتقد است که نام باستانى آريايى آمودريا يعنى وخشو (وخشاب) در نام رود وخش (سرخاب) محفوظ مانده است. همچنين بهنظر مىرسد وخاب (=وخ+آب) به معناى آب خوب نيز از نامهاى متداول اين رود در عهد هخامنشيان مىباشد[۱][*].
رودخانه آمو دریا (جیحون) که پر آبترین رود منطقه است. از کوههای پامیر سرچشمه مىگیرد و پس از گذشتن از جنوب تاجیکستان و تشکیل مرز جنوبی آن با افغانستان، وارد خاک ازبکستان و سپس ترکمنستان شده و سرانجام در خاک ازبکستان به دریاچه آرال مىریزد. طول این رود ۲ هزار و ۵٤۰ متر است.[*]
آمودریا (رود جیحون یا رود اکسوس) از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود ۱۱۲۶ کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان جاری است. قسمتهایی از آن قابل کشتیرانی است. در سواحل آن شیرخان بندر و بندر حیرتان قرار گرفته، که کالاهای صادراتی یا وارداتی افغانستان به کشورهای آسیای میانه از این طریق مبادله میشود.[*]
از شاخههای مهم آمو دریا، رود اهی وخش و زرافشان است که هر کدام موجب آبادانی بخشی از حوزه جریان آن مىشوند و این رود در بخشهای پایین خود چندین ماه از سال یخ بنذان است.[*]
جیحون که در قدیم وخش خوانده مىشده و یونانیان آنرا اکسوس (Oxus) مىگفتهاند. جیحون یا آمو دریا از کوههای پامیر مىجوشد و به دریاچه آرال یا دریای خوارزم مىریزد. در زمان اسکندر، رود جیحون وارد دریای مازندران مىشده، اما بعدها تغییر مجرا داده به طرف دریاچهی آرال جاری گردید.[*]
به لحاظ تاریخی، رود جیحون قدیم مرز اقوام فارسىزبان و ترکزبان، یعنی ایران و توران بود. بلاد شمالی، یعنی آن سوی رود جیحون را، اعراب ماوراءالنهر (رود جیحون) مىگفتند و این منطقه را هیطل نیز مىنامیدند. اقوام هیطل، یا به قول اعراب، "هیاطله"، در قرن پنجم میلادی سرسختترین دشمنان دولت ایران [پارس = ساسانيان] محسوب مىشدند. "افتالیست" که در اصطلاح نویسندگان روسی به "مویهای سفید" نیز معروف بودند، همین هیاطله هستند.[۳][*]
آمودَرْیا، نام ایرانیِ رود معتبر آسیای مرکزی که ٢۵٤۰ کم طول دارد و از ارتفاعات رشتهکوههای هندوکش و فلات پامیر سرچشمه میگیرد و پس از عبور از دشت ترکستان به دریاچۀ آرال میریزد.
نامها: نام آمودریا در یونانی باستان اُکْسُس ، در لاتین اُکسوس و در نوشتههای جغرافیادانان دورۀ اسلامی جیحون یاد شده است. احتمال دارد نام جیحون از نام گِحون گرفته شده باشد که در تورات به یکی از انهار بهشت اطلاق شده است. جیحون در دورۀ ساسانیان «وِهروذ» یا «بِهرود» نامیده میشد (مارکوارت، ۳۵). بخش اول نام آمودریا باید با نام شهر آمل (ﻫ م) که بر کرانۀ آن بنا شده ارتباط داشته باشد. آمل را آمویه و آموی نیز میگفتند (اکنون نام این شهر چارجوی است). این رود نیز به نام آمویه (مستوفی، ٢۱۳؛ خواندمیر، ٤/۶۶۳) و آموی (نرشخی، ٨۶) ثبت شده است. چان کین به عنوان نخستین جهانگرد چینی که از حوضۀ آمودریا بازدید کرده نام آن را کویی ـ شویی ثبت کرده است. پس از وی این رود در در منابع چینی به نام کویی ـ شویی، یا وو ـ هو یا پو ـ تسو آورده شده است. نام یونانی این رود، بنابر نظر مارکوارت (ص ۳۱) از ریشۀ فارسی باستان «وَخْش» به معنی «بالیدن» گرفته شده و از نظر ریشۀ لغت با نام جشنِ «وخش انجام» که به قول بیرونی تا سدۀ ۵ق/۱۱م مرسوم بوده، مربوط است. از سوی دیگر از اسطورههای باستانی بر میآید که «وَخش» یا «وخسو» نزد ساکنان سرزمینهای باختر (حدود بلخ) و خوارزم به عنوان روح نگهبان آب مورد ستایش بوده است (همو، ۳٢). استعمال نام جیحون از سدههای میانۀ میلادی یعنی از زمان یورش مغولان، از رواج افتاد و از آن زمان به بعد در منابع مختلف جغرافیایی و تاریخی غالباً آمودریا آورده شده است. سرزمینی که آمودریا در آن جریان دارد، در یونانی باستان «تْرانْس اُکسانیا» و در منابع فارسی «وَرَزْرود» (یا وَرارود) و در مآخذ عربی «ماوراءالنهر» یعنی آن سوی نهر، نامیده شده است.
مسیر و شعب: آمودریا با ٢۵٤۰ کم طول به عنوان یکی از دو رود معتبر آسیای مرکزی از دورههای باستان حایز اهمیت بوده است. اکنون نیز شریان حیاتی جمهوریهای آسیای میانۀ اتحاد شوروی محسوب میشود. بخش اساسی آب آن از شاخههای چندی که از ارتفاعات رشتهکوههای هندوکش و فلات پامیر سرچشمه میگیرند، تأمین میشود. سرچشمۀ اصلی آن از یخچالهای دائمیِ وَخجیر که در ارتفاعات ٤٩۰۰ متری رشتهکوههای هندوکش قرار دارند و در حدود ۱۰۰۰۰ کم ٢ وسعت دارند، تغذیه میشود و پس از عبور از درههای تنگ و کوهستانی با مسیری شرقی ـ غربی، «وَخان دریا» نامیده است). رود پنج در تمام مسیر خود مرز میان افغانستان و جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان را تشکیل میدهد. این رود از سمت راست شعب چندی دریافت میکند که مهمترین آنها عبارتند از رودهای غونْد، بَرْتَنگ (در گذشته: اَندیجاراغ، همانجا)، یَزغُلام، وَنْچاب (درگذشته: فارغَر، همانجا) و وخش. قسمت علیای رود وخش به «قزل سو» معروف است. وخش به نوبۀ خود از سمت چپ شعبههایی دریافت میکند که مهمترین آنها عبارتند از رودهای غونْد، بَرْتَنگ (در گذشته: اَندیجاراغ، همانجا)، یَزغُلام، وَنْچاب (در گذشته: فارغَر، همانجا) و وخش. قسمت علیای رود وخش به «قزل سو» معروف است. وخش به نوبۀ خود از سمت چپ شعبههایی دریافت میکند که مهمترین آنها «مونْخْ سو» و «خینگوی» هستند. از ملتقای رودهای پنج و وخش، رودخانه نام آمودریا به خود میگیرد. طول آمودریا از این محل تا جایی که به دریاچۀ آرال میریزد ۱٤۱۵ کم است. بعد از وخش، از سمت راست دو رود معتبر دیگر به نامهایِ «کافرنِهان» (به املای روسی: کافرنگان) و «سُرخان دریا» به آمودریا میریزند. فاصلۀ ملتقای سرخان دریا و آمودریا تا دلتا ۱۱٧۵ کم است. آمودریا از سمت چپ شعبههای وتراب، ختلاب، کوکُچه و کُنْدُر را دریافت میکند. رود تالیخان از متفرعات رود کندر است. آمودریا بعد از سرخان دریا شعبۀ دیگری دریافت نمیکند و رودهای مرغاب و تجن نیز که در نواحی جنوبی جریان دارند به علت بعد مسافت و کمی آب به آن نمیرسند و در شنزارهای بیابان قره قوم فرو میروند.
آمودریا از ملتقای رودهای پنج وخش تا شهر کِرکی چون دریاچهای گسترش مییابد و پس از انحناهایی که در آن به وجود میآید تا دره ایل چیک به شعبههایی تقسیم میشود و جزیرههای متعددی ایجاد میکند، عرض رود در این مسیر بین 4 تا 25 کم است. پس از آن آمودریا با عرض کمتری که بین ۵/۱ تا ٤ کم است تا درۀ تیوپا مویون پیش میرود و سرانجام به روستای تاخیاتااس که در ابتدای دلتای گستردۀ آمودریا جای دارد، میرسد. دلتای رودخانه در حدود ٧۰۰۰۰ کم ٢ وسعت دارد و آمودریا در آن به شاخههای چندی که همواره بستر خود را تغییر میدهند، تقسیم میشود.
در مورد تغییر مسیر قسمت میانی و پایین بستر آمودریا نظرات مختلفی ابراز شده است. به گفتۀ استرابون آمودریا به دریای خزر می ریخته است (پاولی، ذیل اکسوس ). بارتولد عقیده دارد که پس از تسلط مغولان بر اورگنج (گرگانج) و قتل عام مردم آنجا سدی که بر روی رود بود، شکست و آب به سوی غرب جریان یافت و بدینسان رودخانه وارد گودال ساری قمیش شد و پس از آن از طریق اوزبوی تا پایان سدۀ ۱۰ق/۱۶م به دریای خزر میریخت (آبیاری در ترکستان، ۱۱٧). زمینشناسان و جغرافیادانان عقیده دارند که از دورۀ نوسنگی آمودریا مسیر ثابتی داشته و به دریاچۀ آرال میریخته است. فقط پذیرفته شده است که از سدۀ ٧ق/۱۳م تا اواسط سدۀ ۱۰ق/۱۶م شاخهای از آمودریا با ده درصد آب رودخانه وارد گودال ساری قمیش میشده و در این محل دریاچهای که ٨ متر عمق داشته ایجاد کرده بوده است (GSE, II/٤۰۶).
اقلیم (شرایط آب و هوایی): حوضۀ آمودریا برحسب وضع پستی و بلندی، دارای دو نظام متفاوت آب و هوایی است.بخشی از آن که در حقیقت حوضۀ اصلی آبگیر رود است از کوههای مرتفعی تشکیل شده و دارای زمستانهای سرد با بارش زیاد (بیش از ۱۰۰۰ میلیمتر، از دی تا اواخر فروردین) است که غالباً در ارتفاعات به صورت برف و یخچالها ذخیره میشوند. متوسط درجۀ حرارت این قسمت در دی ْ٢۰- و در تیر و مرداد ْ1۵ است. بخش دیگر، دشت توران است که منطقۀ نفوذ اقلیم بیابانهای قزل قوم و قره قوم بهشمار میرود. بارش سالانه در این بیابانها به ۱۰۰ میلیمتر کاهش مییابد. متوسط درجۀ حرارت در دی ماه بین صفر تا ْ۶- و در تیر بین ْ٢۶ تا ْ۳٢ است. دماسنج بر روی شنهای بیابان قره قوم گاه ْ٧٩ را نشان میدهد و در ایستگاه هواشناسی تِرْمِذ دماسنج در فصل تابستان در سایه غالباً ْ۵۰ را نشان میدهد کارگِر، ۵٤).
آبشناسی: مقدار آبی که بستر آمودریا از خود عبور میدهد بهطور متوسط بین ۶۶ تا ٧٢ میلیارد م ۳ در سال است. این رقم در سالهای خشک ممکن است تا کاهش یابد. باتوجه به اینکه نزدیک به همۀ آب آمودریا از ذوب شدن برف ارتفاعات در ماههای فروردین و اردیبهشت و ذوب شدن یخچالها در ماههای تیر و مرداد تأمین میشود، میتوان برای آن، دو فصل طغیان در این ماهها در نظر داشت. در این دو فصل است که کشاورزی به آب بیشتر نیازمند است. آب رودخانه مقدار قابل معتنابهی مواد معلقه حمل میکند. در قسمت پایین رودخانه برای هر متر مکعب ۳/۳ کیلوگرم مواد معلقه اندازهگیری شده است. آمودریا در حوالی کِرکی سالانه ٢۱۰ میلیون تن مواد معلقه با خود حمل میکند. این رقم در نوکوس که نزدیک به دریاچۀ آرال است، به ۱۳ میلیون تن کاهش مییابد. بنابراین تفاوت این رقم در فاصلۀ کِرکی تا نوکوس به شکل رسوبات تهنشین میشود که ضخامت آنگاه به ٢۰ سانتیمتر میرسد (کارگِر، ۳٢٤-۳٢۵).
آمودریا در قسمتی که در دشت توران جریان دارد، مقدار قابل توجهی از آب خود را بر اثر تبخیر و یا نفوذ در زمین از دست میدهد، به گونهای که سالانه فقط ٤٢ میلیارد م ۳ آن به دریاچۀ آرال میرسد. قسمت پایین آمودریا در حدود ٤ ماه از سال یخ میبندد. اصطخری مینویسد: «... رود جیحون در زمستان یخ میبندد چنانکه گردون با بار بر او بگذرد» (ص ٢۳٨). خواندمیر نیز میگوید: «در بعضی از سنوات به فصل شتا آب آنچنان منجمد میگردد که چند گاه کاروانها بر بالای آن گذرند و هیچ اندیشه ننمایند» (٤/۶۶۳).
تأسیسات آبرسانی و کشتیرانی: باتوجه به اینکه فصول طغیان آمودریا دقیقاً در ماههایی است که میتواند برای کشاورزی بسیار مفید باشد، از گذشتههای دور به وسیلۀ حفر آبراههایی، از این رود تا حد ممکن استفاده شده است. اصطخری از نهرهای گاوخواره، هزار اسب، کردَران، کریه و خیوه نام میبرد. به گفتۀ وی عرض و عمق این نهرها به اندازهای بوده که کشتی بر روی آنها عبور میکرده است. وی طول نهر گاوخواره را ۶ فرسنگ، عرض آن را ۵ گز و عمق آن را ۳ گز میداند (صص ٢۳۶-٢۳٧). در سدههای بعد حمداللـه مستوفی نیز از همین نهرها نام میبرد و تصریح میکند که کشتی بر روی آنها عبور میکند (ص ٢۱۳). اکنون نیز چند کانال آبرسانی متفرع از آمودریا دایر است و کانال قرهقوم از معتبرترین آنهاست که در اطراف شهر کرکی از آمودریا جدا میشود. این کانال از راه درۀ خشکِ کالِف ـ اوزبوی به دلتای داخلی رودهای مرغاب و تَجَن وصل میشود و از آنجا تا کوهپایههای ترکمنستان پیش میرود. با ایجاد این کانال در حدود ۳۰۰۰۰۰ هکتار اراضی جدید به زیر کشت رفته و یک خط کشتیرانی میان شهر کرکی و واحههای کرانۀ رود مرغاب دایر شده است. علاوه بر این ترتیبی اتخاذ شده است که آب رودهای مرغاب و تجن که تاکنون در شنهای بیابان قرهقوم به هدر میرفت، در نظام آبیاری ترکمنستان از آن بهرهبرداری شود. ساختمان کامال آبرسانی آمودریا ـ بخارا نیز که در سالهای آخر دهۀ ششم سدۀ ٢۰م به پایان رسید، آب مورد نیاز کشاورزی اراضی غرب دلتای داخلی رود زرافشان را تأمین میکند. سدها و تأسیسات آبرسانی تا خیاتاس که در دلتای آمودریا ساخته شدهاند، نیز ادامه دهندۀ سنت استفاده از آب آمودریا برای کشاورزی در اراضی خوارزم و خیوه است. کانال آمودریا ـ قره کل نیز متفرع از آمودریاست. این کانالها بر روی هم سالانه معادل ٢۳ تا ٢۵ میلیارد م ۳ آب از آمودریا جدا میکنند که تقریباً برابر ثلث تمام آب رودخانه است و جمعاً ٨۰۰۰۰۰ هکتار اراضی کشاورزی را مشروب میسازند و براساس پژوهشهای انجام شده هرگاه از امکانات بالقوۀ آمودریا استفاده شود میتوان ۵/۱ تا ٤ میلیون هکتار اراضی کشاورزی را به زیر کشت برد (فرانتس، ٤٢٧).
از آمودریا برای کشتیرانی نیز استفاده میشود. تردد کشتیها، بهویژه در مناطقی که در مسیر راهآهن نیستند، حایز اهمیت است. از بنادر معروف آمودریا میتوان از چارجوی، فربر، تورتکول نام برد. از این بنادر و از مسیر وسطای آمودریا و کانالهای متفرع از آن محصولات کشاورزی مانند پنبه، بذر یونجه، پشم و پوست به وسیلۀ کشتیهای کوچک به طرف راهآهن عشقآباد، و در مسیر عکس، محصولات غذایی و صنعتی و ماشینآلات و کودهای شیمیایی و فرآوردههای نفتی حمل میشود. در اطراف دلتای آمودریا ماهیگیری و صنایع مربوط به آن اساس معیشت ساکنان منطقه است (ملور، ۳٢۶).
بوم شناسی انسانی: تاجیکها و ازبکها از دیرباز در ارتفاعات بخش بالای آمودریا ساکن بوده و به دامداری اشتغال داشتهاند. در قسمت میانی و پایین رودخانه، ترکمنها عنصر غالب هستند. قره قالپاقها، تعدادی تاتار و قزاق نیز در بخش میانی و پایین رودخانه اسکان یافتهاند (بارتولد، ترکستان نامه، ۱/۱٧۱). عناصر کرهای و اسلاوی نیز در ترکیب جمعیت ساکنان آمودریا به چشم میخورد.
تاریخ: حکومتهای چندی از سدههای پیش از میلاد تاکنون در بخشهای مختلف حوضۀ آمودریا فرمانروایی داشته اند. از جمله میتوان از حکومت باختری (باکتریایی، بلخی) ـ یونانی، حکومت سغدیان، خوارزمیان و نیز حکام بدخشان، طخارستان، خُتَّل یا خُتَّلان نام برد (همان، ۱/۱٧۵-۱٧۶).
از گذشتههای دور بر روی آمودریا پلهایی ساخته شده که ارتباط قسمت شرقی و غربی رود را ممکن ساخته است. علاوه بر پل راهآهن که هماکنون دایر است، میتوان از پلی نزدیک ختلان نام برد. به قول اصطخری «... و آن جایگه پولی (پلی) بر این آب ساختهاند میان ختلان و ویشگرد» (ص ٢۳۳). و نیز بارتولد می نویسد «... به فاصلۀ دو روز راه بالاتر از لیوکند پل سنگی بر وخش قرار داشت که هنوز وجود دارد. از این پل تا منک دو روز راه حساب می کردند» (ترکستان نامه، ۱/۱٧٨). بارتولد در جای دیگر یادآور میشود که گرگانج در ۶۱٨ق/۱٢٢۱م بر هر دو کرانۀ رود یا نهر قرار داشته و دو بخش مزبور بهوسیلۀ پلی به یکدیگر مرتبط بودند (آبیاری در ترکستان، ۱۱٧-۱۱٨).[۴]
مآخذ: ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صوره الارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، ۱۳٤۵ش؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار. تهران، 1347شگ بارتولد، و. و.، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۰ش؛ همو، ترکستان نامه، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵٢ش، ج ۱؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۶٢ش؛ لسترنج، گ. سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، ۱۳۶٤ش؛ مستوفی، حمداللـه، نزهه القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق؛ نرشخی، محمدبن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمۀ ابونصر احمدبن محمد نصر قباوی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، ۱۳۶۳ش؛ نیز:
Franz, H. B, Physischie Geographie der Sowjetunion, Leipzig, 1973; Karger, Adolf, Sowjetunion, Frankfurt, 1978; GSE; Markwart, Josef, Wehrot und Arang, Untersuchungen zur mytischen und geschichtlichen Laenderkunde von Ostiran, Leiden, 1938, pp 33-38; Mellor, Roy, Sowjetunion, Berlin, 1966; Pauly.
پینوشتها
__________________________________________
[۲]- جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقی، ص ۴۶۳
[۳]- جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ج ۴، ص ۴۶۱.
[۴]- ایرانپور جزنی، آمودریا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۲، مقاله شماره ۵۱۳
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
جُستارهای وابسته
__________________________________________
__________________________________________
□ گی لستریج؛ جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران: انتشارات علمی، فرهنگی، ۱۳۷۳ ش.
پيوند به بیرون
__________________________________________