گاتها بهعنوان تنها بخش اوستا كه مشتمل بر آموزههای ناب اشو زرتشت است، نه فقط در هنگامِ پگاه دوره اسلامی، بلكه مسلماً حتی در دوره ساسانی هم برای هيچكس، بهطورِ كامل و دقيق، قابل درك نبود!
برای روشنشدنِ اين نكته بايد گفت كه اوستا به زبان خاصی كه آشكارا متعلق به پهنههای شرقی ايران مىبوده، سروده شده است(۱۱) و نكته بسيار حائز اهميت آن است كه اين زبان، خيلی زود و بسيار پيش از آنكه اوستا به سوی غربی ايرانزمين و بهدستِ مغانِ مشهورِ ماد برسد، پويايی و حيات خويش را از دست داده و بهصورت زبانی مُرده كه فقط در مجامعِ روحانی و هنگام برگزاری آيينهای دينی كاربرد داشت، درآمده بود.(۱٢) در نتيجه، حتی موبدان نيز قادر به دريافتنِ معنای بسياری از سرودههايی كه حفظ مىكردند، نبودند و لاجرم اصرار مىورزيدند كه درك رموزِ آنها از عهده فهم و دركِ آدميان بيرون است. يعنی آنان با محافظهكاری شگرف خويش، فقط سرودههای مقدس را تكرار مىكردند و بی اينكه معنای آنهمه كاملاً را درك كنند، در تأثيرِ نيروی باطنىشان كمترين ترديدی روا نمىداشتند.(۱۳)
بااين حال، رموز زبان كهن اوستايی، تا قرون هجده و نوزده ميلادی گشوده نگشت.(۱٤) در تمام اين ايام طولانی - يعنی از هنگام فراموشی زبان اوستايی كهن تا بازگشايی رموز آن - ، تفسيرهای موسوم به زَنْدْ (zand)(۱۵) ساختارِ قابل فهم دين كهن ايرانی [آريايی] را تشكيل مىدادند(۱۶) و بهعبارت دقيقتر، حتی برای موبدان نيز بدون مراجعه به اين كتب، درك معانی و مفاهيمِ دينىشان ممكن نبود(۱٧). اما، فراموشی زبان اوستايی سبب شده بود كه گاه اين تفسيرها با مفاهيمِ اصيلِ اوستايی - و مخصوصاً با گاتها - مغايرت داشته باشد و در نتيجه، آنچه در خلال قرنهای متمادی تا كشف رمز زبان اوستايی بهعنوان "دين زرتشتى" مورد دفاع يا هجمه بود، در برخی موارد با اساس آموزههای اشوزرتشت پيامبر، تباين داشت و اساساً در حوزه «دينِ اوستای نو» مىگنجيد.(۱٨) اين نكتهای كليدی است كه بیتوجهی به آن، همواره سببسازِ برداشتها و استنتاجهای غلط از چگونگی وضع دين كهن ايرانی [آريايی] شده است.[*]
پانويسها
۱۱. البته بر سَرِ اين موضوع مناقشاتی وجود دارد، ليكن اكثر قريب اتفاق پژوهندگان و زبانشناسان، فرضيه تعلق زبان اوستايی به نواحی شرقی ايران را پذيرفتهاند. محض نمونه ر.ك: تاريخ كيش زرتشت، ج ۱، صص ٢۶٤ - ٢۶۵؛ راهنمای زبانهای باستانی ايران، ج ۱، ص ۵ ؛ ايران باستان، ص ۱۱٢؛ ديانت زرتشتى، ص ٢۶.
۱٢. اين واقعيت، حتی مورد ترديد كسانی چون «مری بويس» هم قرار نگرفته كه معتقدند دين اشوزرتشت از ديرباز تاكنون، دارای يك سنت پيوسته بوده است. ر.ك: چكيده تاريخ كيش زرتشت، ص ٤۰.
۱۳. درباره ناآگاهی روحانيان ايرانی از معنای پارههايی از اوستا، ر.ك: طلوع و غروب زردشتىگرى، ص ٢٨؛ دين ايران باستان، ص ۳٨. شاهدی كه مىتوان بر اين امر آورد، كوششهای اردشير اول و شاهان ساسانی پس از او، برای ارائه قرائتی واحد از دين زرتشتی و مجادلاتِ فراوانِ آن عصر است كه جملگی نشان مىدهند اصيلترين مفاهيم اوستايى، برای آنان نامفهوم بوده است. برای آگاهی بيشتر ر.ك:گاثاها، ص ۶٨ - ۶٩؛ ايران در زمان ساسانيان، ص٢۰٧. قابل ذكر است كه غلبه زروانيسم و سپس پديداری ثنويت مطلق در يزدانشناسی كه شاكلههای دين زرتشتی در عهد ساسانی و پس از آن هستند، نشان مىدهد كه موبدانِ آن دوران، بهويژه پيام اصيل گاتها را درنيافته بودند.
برای آگاهی بيشتر از مورد اخير، ر.ك: يادداشتهای پورداوود در گاتها، ص ۶٨ - ۶٩ .
۱٤. درباره سرگذشتِ پژوهشهای اوستاشناسى، ر.ك: دستور زبان اوستايى، ص ٢۵ - ۳۰.
۱۵. زند به ترجمههاو تفسير و توضيح و حواشی اوستا كه به زبان پهلوی و توسط موبدان زرتشتی نوشته شده اطلاق مىگردد. در ابتدای كتاب زندوهومنيسن، روايت جالب توجهی وجود دارد كه بر اساس آن، انوشهروان پس از سركوبی فتنه مزدكى، از موبدان خواسته كه «اين يسنها را پنهان مداريد و جز به پيوندِ خويش زند مىآموزيد».
۱۶. نخستين ترجمههای اروپاييان از متونِ كهن زرتشتى، مربوط به همين زند است. مثلاً انكتيل دوپرون زنداوستا را در قرن هجدهم ميلادی منتشر كرد و مدتی طول كشيد تا دانشمندان موفّق به ترجمه خودِ اوستا شدند. به روايت مرحوم پورداوود، آنچه از تفاسير پهلوی برای متن اوستا باقی مانده، جمعاً ۱٤۰۱۶۰ واژه است كه نزديك يك سومِ آن مربوط به ونديداد است؛ ر.ك: گاتها، ص ۵٤.
۱٧. ر.ك: ديانت زرتشتى، ص ٤۳.
۱٨. برجستهترين نمونهای كه اين امر را دلالت مىكند، مغايرت تفسيرِ پهلوی گاتها با مفاهيم واقعی مندرج در آن است. بههمين دليل است كه دانشمندان، ترجمه دارمستتر از گاتها را كه از روی تفسير پهلوی آن انجام شده، درست نمىدانند. برای آگاهی بيشتر، ر.ك: همان، ص ۶٨ - ۶٩.