نـوشــته: مهـديـزاده کابـلــی
(استاد پيشين دانشگاه کابل)
[↑] جغرافيای تاريخی
۞ هرات در آثار دورهٔ اسلامی:
هرات در دوره اسلامی، با کاهش قدرت و شکوه عباسیان و پیدایش سلسلههای شاهی نیمه مستقل در خراسان، در عرصه سیاست و معارف مقام شایان یافت و همه مورخان و جغرافینگاران اتفاق دارند که جمعیت هرات از جمعیت همه شهرهای خراسان بیشتر و زمین آن آباد و بارور، مرکز بازرگانی، مأمن توانگران و منزل دانشوران و اهل فضل بود.
يعقوبی مورخ و جغرافيدان نامور عرب (متوفی ٢٨٤ ه.ق)، در "البلدان"، هرات را معمورترين شهر مملكت خراسان دانسته است. [يعقوبی، احمد بن يعقوب، البلدان، بيروت: دارالاحياء تراث العربی، ۱٤۰٨ ه.ق، ص ٤٩.]
ابن خردادبه (متوفی ۳۰۰ ه.ق) در كتاب المسالك و الممالك، هرات را ربعی از خراسان خوانده كه در آن زمان دارای چهار ربع بوده است و هر ربعی را مرزبانی اداره میكرد و هرات و فوشنج و بادغيس و سجستان را دارای يك مرزبان دانسته و اما در صفحات بعدی وقتی میخواهد القاب حاكمان را بيان دارد، اسم سجستان را از قلم انداخته و لقب حاكم سه شهر (هرات، بادغيس و پوشنگ) را "برازان" ناميده است. [ابن خردادبه همچنين پادشاه نيشابور را كُنار، پادشاه مرو را ماهويه، پادشاه سرخس را زاذويه، زابلستان را فيروز، كابل را كابل شاه، باميان را شير باميان، سمرقند را طرخان، سجستان و رخج و داور را رتبيل نام برده است. ر.ك: بن خردادبه، ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله، المسالك و الممالك، ترجمة سعيد خاكرند، تهران: مؤسسه مطالعات و انتشارات تاريخی ميراث ملل، ۱۳٧۱، ص ۳٤ و ۱٧.]
از جمله جغرافی نويسان نيمة اول قرن چهارم هجری دو نفر، گزارشهای مفصلتری دربارة هرات دارند كه براساس آن، هم میتوان وسعت شهر و ميزان جمعيت آن را دريافت و هم به اهميت اين ولايت در نزد امرا و خلفای عباسي پیبرد. يكی از آن دو "ابن رسته" است كه كتابش "اعلاق النفيسه" يكی از مهمترين منابع دربارة ولايات خراسان به ويژه از حيث شناخت راهها به شمار میآيد. اما در كتابش به پيروی از آثار پهلوی، ضمن بر شمردن استانها و كورههای ايرانشهر، خراسان را يكی از اين ولايات ايرانشهر دانسته و هرات و فوشنج و بادغيس و نيشابور را از زمرة خورههای خراسان معرفی كرده است.[به ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسة، ترجمه حسين قرهچانلو، تهران: امير كبير، ۱۳۶۵، ص ۱۱٩ و ۱٢٢] او بويژه در بارة هرات مینگارد:
"هرات شهری است بزرگ كه اطراف آن را خانهها فرا گرفته و در روستاهايش ٤۰۰ قرية كوچك و بزرگ وجود دارد و در ميان اين روستاها ٤٧ دشگره (آبادی كوچك) وجود دارد كه در هر دشگره ۱۰ تا ٢۰ نفر سكونت دارند. آن شهر (هرات) ۳٢٤ آسياب دارد. بين شهر هرات و مرز بادغيس كوهی است كه اين دو را از هم جدا میكند. در آن كوه سيصد قريه وجود دارد و بين شهر هرات و روستای گنج "گنج رستاق" ۳۱ فرسخ است. گنج رستاق يكی از روستاهای هرات است و خود دارای چهار روستا و آبادیهای آباد و سر سبز میباشد. رودی كه هرات را سيراب میكند از منابع آبهای مرو سرچشمه میگيرد. اين آب از كوهسارها جاری شده و در قسمت بالای شهر هرات خارج میگردد. سپس شهر هرات را در مینوردد تا به فوشنج میرسد. سپس از آنجا بسوی سرخس سرازير میشود. بعد از طی دو فرسخ از سرخس منشعب شده شعبهای از آن به شهر سرخس و روستاهای آن میرود و در آن جا همين شعبه به نهرهايی تقسيم میشود كه به نام خشك رود ناميده میشود. بر خشك رود پلی بزرگ بستهاند و اين نهر مسير خود را طی میكند تا به موضعی كه به آن الاجمه گفته میشود و بين سرخس و ابيورد واقع شده میرسد كه در آن چراگاه و مزارع فراوانی است." [همان منبع، ص ٢۰٢]
ابن رسته مینویسد: "هرات شهر بسیار بزرگی است. در پیرامونش چهارصد روستا، در هر روستا چهل و هفت خانه بزرگ، در هر خانه ده ـ بیست نفر نشیمن دارند."
ابوالقاسم بن احمد جيهانی، از شهير جغرافيانويسان نيمه دوم قرن چهارم است. كتاب گرانقدر اشكال العالم تاليف وی نه تنها از امهات كتب جغرافيايی كشورهای اسلامی است بلكه نخستين مجموعه ايست كه محققی آگاه و دانا و ايرانی تبار از آداب و رسوم و امور اجتماعی و اقتصادی به ويژه اوضاع جغرافيايی سرزمينهای اسلامی فراهم آورده است.[*]
جغرافی نويس ديگر جيهانی است كه اثرش "اشكال العالم" از امهات كتب جغرافيايی در اين دوره به حساب میآيد و مورخان بزرگی چون گرديزی نيز از آن سـود بردهاند. وی به ويژه به مربوطات و متعلقات هرات توجه دقيق نشان داده و مینگارد:
"پوشنگ را حصار است و خندق و سه دروازه: يكی به جانب نيشابور و يكی به هرات و يكی به قهستان و آن را ديهها و قصبهها چون: كوسوی، خرگرد، فريگرد و بزرگتر همه كوسوی.
بادغيس، شهرهای آن كوه نقره است و كوه كوغناباد، بست، جادو، كابرون، كالون، دهستان و مقام والی به كوغناباد باشد، معمورترين و بزرگترين آن مواضع، دهستان است نيم پوشنج باشد. و آن بر كوهی است و ايشان را سردابها باشد و در زمين اما آب روان آن اندك و بستان و زرع و باغ است همچنين كوه نقره. در كوه نقره كان آن معطل است و كار نمیكنند از بیهيزمی. اما كوه در صحرا است و به كوغناباد، بست و جاذوا بستانها و آب بسيار است... و كوه نقره بر راه سرخس است از هرات. بادغيس اهل سنت و جماعت اند". [ابوالقاسم بن احمد جيهانی، اشكال العالم، ترجمة علی بن عبدالسلام، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶٨، ص ۶۱٨]
باز از همين قرن چهارم، اثر ديگری به نام "مسالك و ممالك" از اصطخری فارسی نيز در دست است كه از زمرة آثار منظم جغرافيائی به حساب میآيد. وی كه به "كرخی" نيز معروف است و گفته میشود كتابش را از روی صورةالأقاليم ابوزيد سهل بلخی (متوفی ۳٢٢ ه.ق) تنظيم كرده است، دربارة هرات به صورت واضحتر و شفافتری به بحث پرداخته و كتابش میتواند يكی از منابع مهم نيمة اول قرن چهارم هجری در بارة بحث ما به حساب آيد.
اصطخری كرخی توصيف عالی از شهر هرات، حصار و قلعه و مربوطاتش دارد و پيرامون مذهب و مسلك مرام برخی مناطق آن نيز مطالبی نگاشته است. وی میآورد:
"هرات نام شهری است و اعمال و نواحی آن اين است: مالن، خيسار، استربيان، اوبه، مار آباد، باشان، كروخ، خشت. و به اسفزار: ادرسكر، كواران، كوشك، كواشان". [ابواسحق ابراهيم اصطخری، مسالك و ممالك، بكوشش ايرج افشار، بنياد ترجمه و نشر كتاب، تهران، ۱۳٤۰، ص ٢۰٩]
كتاب مسالك و ممالك ابواسحق ابراهيم اصطخری (متوفی ۳٤۶) از منابع مهم ديگر درحوزه جغرافيای تاريخی است كه حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره هرات است.
اصطخری شهر را دارای حصار و خندق و قهندز (كهندژ) و مسجد جامع و سرای امارت (دار الاماره) میداند كه از آنجمله مسجد جمعه در وسط شهر قرار داشت، مسجدی كه در تمامی خراسان و ماوراءالنهر نظير نداشت و در آن پيوسته علما و فقها حضور داشتند. به گزارش او، شهر هرات را در اين زمان چهار دروازه بود به نامهای دروازة بلخ كه به طرف راه بلخ قرار داشت، دروازة سيستان كه به جانب سيستان باز میشد و به آن دروازة پيروزآباد میگفتند، دروازة غور كه به درِ خشك نيز مشهور بوده و دروازة نيشابور و همچنان حصار شهر را نيز چهار دروازه بوده و هر دری در مقابل يكی از دروازههای فوقالذكر باز میشد. [ر.ك: همان منبع، ص ٢۰٩ و ٢۱۰]
همچنين از گزارش اصطخری آبادانی و رونق شهر هرات كه بر اثر جريان يافتن آب رودخانة هری در كوی و برزنها و محلات هرات حاصل آمده بود استنباط میشود، به نحوی كه به نظر او اين شهر در اين عصر، صورت انبار كالاهای پارس (ايران) و خراسان را گرفته و فرضة سيستان و خراسان و پارس شده بود. [همان منبع، ص ٢۱۰]
اصطخری میگوید: "هرات بزرگترین شهر خراسان است. در همه خراسان و فرارود و مرو و سجستان و جبال شهری بدین بزرگی نتوان یافت. اجتماع مسجد هرات بیمانند است. انبار امتعه و کالای خراسان است."
مقدسی مینگارد: "هرات بوستان منطقه است. جمعیت آن انبوه و ساختمانهایش به هم چسبیده. دههای بزرگ دارد. مردمانش زیرک و شوخ طبع و ظریف. شیرینیها و پارچههای گوناگون از آن به هر جا میبرند."
یاقوت میگوید: "در ۶۰٧ هجری/۱۲۱۰ م که در خراسان بودم، شهری بزرگ با جلال و شکوه و شرف و حرمت و پر جمعیت همانند هرات ندیدم. بوستانهای بسیار و چشمههای بیشمار دارد. مردمانش توانگر و دانشور و بسیاری از بزرگان و عالمان به هرات منسوب اند."
در ۶۱٨ هجری ۱۲۲۱م در حمله مغول به روایت کتاب تاريخنامه هرات ۱٩۰۰۰۰ مرد جنگی از هرات آماده نبرد شدند و این نشان دهنده جمعیت انبوه آن شهر است.
۞ آثار تاريخی هرات:
هرات، حدود ۷۰۰ اثر و محل تاریخی دارد.[*]