حزب اسلامی افغانستان (Islamic Party of Afghanistan)، به رهبری آقای گلبدين حكمتيار، يكی از دوشاخهی مهم جنبش اسلامی سنی، مشهور به جنبش اخوانالمسلمين، در افغانستان است كه در اواخر سال ۱۳۴۷ در دانشگاه كابل شكل گرفت. اين جنبش زمانی مطرح شد كه تظاهراتی در اعتراض به توهين كمونيستها به قرآن كريم توسط دانشجويان مسلمان به راه انداخته شد. دانشجويان كمونيست در شب جمعه ٢۱ رمضان سال ۱۳۴۹، قرآن عظيمالشأن را از طبقهی سوم خوابگاه دانشجويان دانشگاه كابل به غرض اهانت به اين كتاب الهی به بيرون انداختند. دانشجويان مسلمان در اعتراض به اين عمل زشت كمونيستها، به سوی شورای ملی افغانستان راهپيمايی كردند. علاوه برآن، نمايش فيلمی به نام "بی خدايی" در انستيتيوت پلی تخنيك و تجليل نشريهی "پرچم" از يكصدمين سالروز تولد لنين، خشم مردم بويژه علمای دينی را برانگيخت. علما و طلاب دينی در اعتراض به عملكرد كمونيستها و بیتفاوتی دولت و مقام سلطنت، در مسجد جامع پل خشتی كابل تحصن كردند؛ اما نيروهای امنيتی در نيمه شب ۱۴/٢/۱۳۴۹ به مسجد حمله نموده آنها را دستگير و پراگنده ساختند. بعد از رويدادهای پيش گفته راهپيمايیهای دانشجويان مسلمان كه ساير اقشار مردم اعم از شيعه و سنی در آن شركت میكردند به مناسبتهای مختلف و با تلاشهای آقايان عبدالرحيم نيازی، سيفالدين نصرتيار، گلبدين حكمتيار و . . . ادامه يافت و جنبش اسلامی سنی در دانشگاه كابل به عنوان گروه "جوانان مسلمان" مشهور شد.
به نظر میرسد كه بعد از مرگ عبدالرحيم نيازی، اولين جرقهی اختلاف در ابتدای شكلگيری جنبش اسلامی سنی (اخوان المسلمين) در دانشگاه كابل زده شد؛ چرا كه براساس ادعای آقای حكمتيار، در اولين جلسهای كه برای تأسيس شورای رهبری اين جنبش در ۱٢ ميزان (= مهر) سال۱۳۵۰ در مسجد پل تخنيك (= پلی تكنيك) در كابل برگزار شد، جناح برهانالدين ربانی شركت نداشت. در اين جلسه حبيبالرحمان، دانشجوی پل تخنيك، مولوی حبيبالرحمان، استاد دانشكدهی شرعيات، استاد غلامربانی عطيش، سيفالدين نصرتيار و گلبدين حكمتيار، دانشجويان دانشكدهی مهندسی كابل، شركت داشتند. بعد از كودتای ٢۶ سرطان سال ۱۳۵٢، كه سردار محمدداوودخان به قدرت رسيد، جنبش اخوانالمسلمين، متهم به طرح براندازی رژيم داوودخان شد و در ماه جوزا (= خرداد) ۱۳۵۳، عدهای از سران اين جنبش با حدود ۳۰۰ نفر از اعضای آن دستگير شدند. استاد غلاممحمد نيازی، عبدالرسول سياف، ربانی عطيش، عبدالقادر توانا، استاد سيد عبدالرحمان، استاد سربلندخان، دكتر شمسالحق و عبدالشكور دانشجويان دانشكدهی طب ننگرهار، مولوی محمدنسيم، سيد عمر شارقی، سيد احمد، مهندس محمدامان و استاد ميرانگل از جملهی دستگيرشدگان بودند. گلبدين حكمتيار، مولوی حبيبالرحمان و برهانالدين ربانی به مناطق قبايلی در پاكستان پناه بردند. پناهندگان، در پاكستان مورد حمايت ذوالفقار علی بوتو، نخست وزير پاكستان و حزب جماعت اسلامی پاكستان قرار گرفتند و در سال ۱۳۵۴ به كمك پاكستانیها طرح عمليات نظامی وسيعی را عليه رژيم محمدداوودخان اجرا كردند. اين عمليات كه با رهبری آقای حكمتيار در مناطق ننگرهار، لغمان، پكتيا و پنجشير انجام شد با شكست مواجه گرديد و در نتيجهی آن نه نفر از اعضای جنبش كشته و ٢٨٢ نفر ديگر دستگير شدند. فرماندهی اين عمليات را در پنجشير، احمدشاه مسعود به عهده داشت. بعد از عمليات ناموفق سال ۱۳۵۴، جنبش اسلامی سنی به دو گروه رقيب، يعنی حزب اسلامی و جمعيت اسلامی تبديل شد كه حزب اسلامی تاريخ تأسيس خود را چهاردهم حمل (= فروردين) سال ۱۳۴٨ و جمعيت اسلامی سال ۱۳۵٢، اعلام میكنند.
حزب اسلامی افغانستان، بعد از كودتای كمونيستی هفتم ثور سال ۱۳۵۷، به عنوان يكی از مهمترين و پر قدرتترين گروه جهادی ظاهر شد و مورد توجه ويژهی پاكستانیها و بخصوص شخص ضياءالحق رئيس جمهورآن كشور قرار گرفت، طوری كه به ادعای گروههای رقيب، در طول دوران جهاد حدود ۶۰ در صد از كمكهای تسليحاتی و نظامی امريكا و كشورهای عربی كه از طريق پاكستان به مجاهدين داده میشد در اختيار حزب اسلامی آقای حكمتيار قرار میگرفت. البته، اين كار اگر صورت گرفته باشد، نه تنها بخاطر روابط خوب حكمتيار با پاكستانیها و ساير ملاحظات، بلكه تا حد زيادی به قدرت و استحكام نسبی تشكيلاتی حزب اسلامی و مديريت آقای حكمتيار هم تعلق داشت. در دوران جهاد، حزب اسلامی در مقايسه با ديگر احزاب اسلامی دارای تشكيلات منسجم و متمركز بود و به همين دليل افراد و عناصر نامسلمان و وابسته به جريانهای غيراسلامی كمتر میتوانستند در آن نفوذ كنند. در تشكيلات حزب اسلامی، امير حزب بالاترين مقام را داشت و بر تمامی ارگانهای حزب مسلط بود. بعد از امير حزب، معاون حزب كه معاون امير هم محسوب میشد به عنوان با صلاحيتترين شخص در تشكيلات حزب اسلامی در مقابل امير حزب، مسؤوليت داشت.
حزب اسلامی افغانستان با وجود تشكيلات متمركزی كه داشت از بدو تأسيس گرفتار اختلافها و انشعابها گرديد. مولوی محمديونس خالص در جدی (= دی ماه) سال ۱۳۵۷، در همان آغاز كار با حكمتيار بر سر مسألهی امارت و رهبری حزب اختلاف پيدا كرده و انشعاب كرد، اما با همان عنوان حزب اسلامی افغانستان، به كار خود ادامه داد. قاضی محمدامين وقاد كه ملتيار هم ناميده میشد، در سال ۱۳۶۴ تحت عنوان "داعيهی اتحاد اسلامی مجاهدين افغانستان" از حزب اسلامی جدا شد و در همان سال مولوی جميلالرحمان نيز انشعاب نموده و گروه "جماعتالدعوت الی القرآن والسنه" را در ولايت كنر در شرق افغانستان تأسيس كرد. علاوه بر آن، افرادی ديگری چون قوماندان (= فرمانده) محمد بلال نيرم، قوماندان ديدار، دكتر شمس، قاضی عبدالرحيم كشككی و . . . از حزب اسلامی جدا شدند و اين جريان تا زمانی كه حزب رمقی داشت ادامه يافت. آخرين انشعاب را قبل از سقوط طالبان از حزب اسلامی، همايون جرير و وحيدالله سباوون انجام دادند و بدنهی اصلی حزب در داخل افغانستان به دليل وابستگی قومی به طالبان پيوستند.
آقای حكمتيار به عنوان رهبر حزب اسلامی، با حملهی امريكا به افغانستان به مخالفت بر خاسته در صف طالبان قرار گرفت و تا كنون (سال۱۳٨۶) به مبارزهی مسلحانه با نيروهای خارجی و دولت آقای كرزی ادامه میدهد. در چنين شرايطی عدهای از اعضای حزب اسلامی به زعم خودشان حكمتيار را كنار زده و به دولت پيوستند.
حزب اسلامی افغانستان، در دوران جهاد از نظر اعتقادی و سياسی راديكالترين حزب اسلامی سنی در افغانستان به شمار میرفت. اين حزب خواستار تشكيل حكومت اسلامی بر مبنای فقه حنفی است و در طول دوران مبارزه مخالفت خود را با قدرتهای استكباری شرق و غرب اعلام كرده است. حزب اسلامی با وجودی كه به طور غير مستقيم بيشتر از گروههای ديگر از كمكهای امريكا و غرب در دوران جهاد برخوردار میشد، همواره با نفوذ امريكا و غرب در افغانستان مخالفت مینمود و گروههای به اصطلاح ملیگرا و طرفداران ظاهرشاه را به دليل وابستگی به غرب سرزنش میكرد. آقای حكمتيار در اين رابطه مینويسد: "ما بين وابستگی به شرق تا وابستگی به غرب تفاوت قايل نيستيم؛ ما بين ببرك و كسی كه توسط امريكايیها و غربیها عنوان میشود هيچ تفاوتی قايل نيستيم."
متأسفانه با استفاده از ضعف سياسی و ايدئولوژيك رهبری حزب اسلامی در دوران جهاد و بعد از آن، اين حزب آگاهانه يا ناآگاهانه در جهت فراهم شدن زمينه برای تحقق اهداف امريكا و پاكستان در افغانستان به كار گرفته شد و بعد از اين كه تاريخ مصرف آن از نظر كشورهای مذكور به سر رسيد با راهاندازی جريان طالبان، اين حزب را از صحنه خارج ساختند. رهبری حزب اسلامی نتوانست اولاً اهداف درازمدت كشورهای امريكا و پاكستان را در منطقه و افغانستان درست درك و تحليل كند و ثانياً نتوانست سلطهجويی قومی و قدرتطلبی شخصی و گروهی را كه با ايدئولوژی اسلامی حزب در تضاد بود قربانی نهضت اسلامی نمايد و به همين دليل با تمام قدرت و توانايی كه داشت شكست خورد و در قربانی ساختن جهاد و نهضت اسلامی مردم افغانستان، در كنار ساير گروهها و احزابی به اصطلاح جهادی سهم گرفت.
با وجود اشتباهات سنگين و جبرانناپذير حزب اسلامی، كارنامههای اين حزب را در در دوران جهاد نمیتوان ناديده گرفت. حزب اسلامی در كنار مسائل نظامی و سياسی به مسائل فكری و فرهنگی نيز توجه جدی داشت و افراد زيادی را در پاكستان و در كشورهای اروپايی در رشتههای مختلف تربيت نمود و در صورتی كه دولت را در دست میگرفت نيروی انسانی قابل توجهی در اختيار داشت. آقای حكمتيار رهبرحزب اسلامی، شخصاً به امور فرهنگی اهتمام داشت و تا آن زمان بيش از ۳۳ رساله منتشر ساخته بود. حزب اسلامی نشريات متعددی را به زبانهای مختلف منتشر میكرد. نشريهی شهادت، ارگان نشراتی حزب اسلامی كه به زبانهای فارسی و پشتو منتشر میشد در سال ۱۳۵۷ تأسيس گرديده بود. مجلهی شفق، به زبانهای فارسی و پشتو در سال ۱۳۶۰ در پيشاور، تأسيس شد، هجرت به زبان اردو، پيام زن مسلمان، آزادی، الصبح (در اروپا منتشر میشد)، مجلهی مجاهدين به زبان انگليسی، مجلهی الموقف به زبان عربی، نشريهی البدر در هلند، پيك آزادی، مجلهی وحدت به زبان تركی در آلمان، مجلهی الجهاد به زبان عربی در پيشاور، مجلهی كلتور به زبان آلمانی در آلمان، مجله افغان مجاهد به زبان هلندی در هلند، نشريهی راه حق در تهران، ميثاق ايثار در تهران، قيام ٢۴ حوت هرات در هرات و . . . از سوی حزب اسلامی منتشر میشدند.
حزب اسلامی، يكی از دو حزب قدرتمند جهادی از نظر نظامی بود كه تقريباً در تمام ولايتهای افغانستان پايگاههای نظامی داشت. تورن امانالله خان و انجنير محمدآصف حكمت، در ميدان - وردك، حاجی محمد مسلميار و بشير بغلانی در بغلان، سيد جمال و مولوی دْرمحمد جويا در تخار، مولوی خردمند، عبدالحی شيدا و استاد عبدالودود در بدخشان، سيد هاشم وحدتيار در زابل، قوماندان عبدالكريم و پهلوان جمعه گل در هرات، محمدخالد فاروقی در پكتيكا، استاد زاهد ابراهيمی و فضلحق در ننگرهار، استاد فريد در كاپيسا، حاجی عسكر و حاجی سركاتب در قندهار، انجنير فيضمحمد در پكتيا، مصطفی بدر در ولايت لوگر و . . . از فرماندهان و مسؤولان شناخته شدهی حزب اسلامی افغانستان بودند.[*]