عاشورا روز دهم ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری است. شهرت این روز بهخاطر آن است که حسین ابن علی بن ابیطالب - امام سوم شیعیان - و یاران وی در واقعه کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و مسلمانان به ياد آن روز سوگواری میکنند. در مناطق شیعهنشین مراسم عزاداری برگزار میشود. در تقویم رسمی ایران، افغانستان و عراق این روز تعطیل میباشد.[*]
[↑] سیر تاریخی سوگواری
اولین مراسم سوگواری را زینب در مسجد کوفه بر امام حسین برگزار کرد. قبل از آن در کنار اجساد شهدا در کربلا برگزار شده بود.[نفس المهموم] طبری مینويسد: "در شام، یزید به اهل بیت امام حسین اجازه داد که عزاداری کنند و اهل بیت به مدت سه روز بهطور رسمی در شام عزاداری کردند"[تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۵۳]
سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری میرسد. از علی بن حسین چنین روایت شده است:
- "پس از حادثهٔ عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنیهاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانهٔ هیچ یک از بنیهاشم دودی که نشانهٔ پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آنکه، ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعهٔ خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشتهایم"[امام حسن و امام حسین، ص ۱۴۵][*]
اما بنا به گفته "ابن قتيبه" شعار "يالثارات الحسين" را مختار ثقفی مطرح کرد. او نخستين کسی است که به مناسبت روز عاشورا، در منزل خود در شهر کوفه مجلس يادبود برپا کرد.
در مجموع هدف از اين مجالس، تحريک مردم برای جنگ عليه امويان و خونخواهی حسين بود. دينوری يادآور شده است که اين مجالس برای سوگواری شهادت شهيدان کربلا و در کنار مزار آنان برگزار میشد.[*]
شيعيان از قرن سوم، در ماه محرم در منزل امامان شيعه به نوحهسرايی میپرداختند و شعر محزون میخواندند. نوحهگری در اين دوران پديد آمدند و رفته رفته به مقتل خوانی از روی مقتل الحسين ابن نما و ابن طاووس تبديل شد و بهصورت عادت مرسوم درآمد.
گاه نوحهخوانی به درگيری ميان شيعه و سنی میانجاميد. از اين رو مستنصر عباسی به جمالالدين بن جوزی، در سال ۴٦٠ ه.ق دستور میدهد در مقام محتسب، مردم را از مقتلخوانی در عاشورا باز دارد.
از همان آغاز، کربلا زيارتگاه و محل تجمع مسلمانان شد؛ بنابر اين، متوکل عباسی دستور داد قبر امام را محو کنند و مردم را تهديد کرد که به زيارت آن حضرت نروند که جان و مالشان در امان نخواهد بود.
گرچه عزاداری حسينی، با سختگيری امويان و عباسيان عليه شيعيان همراه بود، اما در زمان آلبويه، موازنه قوا به نفع شيعه دگرگون شد و معزالدوله اولين کسی بود که عزاداری را بهصورت مراسم سالانه در بغداد برپا کرد. در عاشوراي ٣۵٣ ه.ق/۹٣٣ م. برای نخستينبار، در بغداد مجالس بیمانندی در عزای حسينی برپا و بازارها بسته شد و عزاداران در خيابانها عزاداری کردند و مردم سياه پوشيدند و يقه چاک کردند و به زيارت قبر امام حسين رفتند.
دوران آلبويه در عراق از مهمترين دوران رشد و تحول شعاير و مراسم دينی و بهويژه عاشورايی بود. اين مراسم خشم اهل سنت را برانگيخت. آنان اين امور را بدعت و روز عاشورا را عيد خواندند و جشن گرفتند و عامه مردم با اشاره عالمان سنی به عزاداران حمله کردند و امويان را ستودند و در وصف يزيد کتابها نوشتند. عبدالکريم بیآزار شيرازی، از علمای شيعه ايران، میگويد:
- "سرآغاز مراسم عاشورا و عزاداری برای امام حسین(ع) به درستی معلوم نيست تنها میتوان گفت به استناد کتاب اخبار الطوال دينوری، در برابر جشنهای دشمنان اهلبیت(ع) در روز عاشورا، مجالس عزاداری به طور پنهانی و گاهی آشکار از سوی دوستداران خاندان علوی برگزار میشده است، اما به طور رسمی و علنی بنا به روایت بناثیر و دیگران برای نخسین بار توسط آلبویه اين مراسم رايج شده است.
معزالدوله ديلمی در دهم محرم سال ٣٢۵ ق. در بغداد دستور داد که بازارها را تعطيل کنند و به نوحهخوانی بپردازند و در شهر بگردند.
آلبويه با داير کردن مراسم عاشورا، مذهب شيعه را با آرامش و آزادی به کمک علمای اصولی و معتدل چون شيخ طوسی گسترش دادند؛ آلبويه در سوگواریهای خود بر سينه میزدند و نمد سياه بر گردن میآويختند و زنان، موی را پريشان و صورت خود را سياه میکردند."[*]
با به قدرت رسيدن سلجوقيان، وضع شيعيان بد شد؛ چه آنان عليه شيعه و معتزله و صوفيان و اشاعره اعلان جنگ کردند. شيعه جرات نکرد مراسم عزا برپا کند. تا زمان صفويان وضع به اين منوال و به زيان شيعه بود؛ چون صفويه به حکومت رسيدند، اوضاع تغيير کرد.
آنها از مراسم عزا بهعنوان سلاح سياسی و تبليغاتی استفاده کردند و آن را گسترش دادند. در زمان عثمانيان، عرصه بر شيعه تنگ آمد و در ۱۱ نيسان ۱٨٠٢، وهابيان به کربلا تاختند و بارگاه حسين را ويران کردند و اموال آن را ربودند و هزار نفر را به خاک و خون کشيدند. دو سال بعد قصد نجف کردند؛ اما مردم پايداری نمودند و شهر و مرقد امام را به گونهای معجزهآسا نجات دادند. اين يورشها بر شيعيان و مراسم عزاداری آنها تاثير ژرفی نهاد و ادبيات عاشورا را به شدت متاثر کرد؛ چنان که برخی از شاعران، اين واقعه را کربلای دوم خواندند. پس از آن، شيعيان، از آنها انتقام گرفتند و ملک عبدالعزيز را به قتل رساندند.
داوودپاشا حاکم عثمانی عراق، بيش از ديگر ترکان بر شيعه سخت گرفت و آنها را از برپايی عزاداری بازداشت. او معتقد بود عزاداری، ابزار تبليغاتی دولت ايران عليه عثمانی است.
در عراق:
با رویکار آمدن عليرضا در بغداد، شيعه در انجام مراسم آزادی تمام يافت و مجالس عزا به راه انداخت و عليرضا هم در آنها شرکت کرد.
در خلال قرن ۱۹ ميلادی، همزمان با گسترش مجالس عزا، دستههای عزاداری هم پديد آمد. يکی از نخستين اين هياتها و دستهها، دستههای سينهزنی بود که برای نخستينبار در کاظمين به راه افتاد.
مدحت پاشا، با صدور اعلاميهای حرکت دستههای عزاداری را ممنوع و برپايی عزاداری را جرم خواند. او پس از اين دست از سختگيری برداشت و مردم را آزاد گذاشت.
در آغاز قرن بيستم، عزاداری در عراق گسترش و ژرفا يافت و رنگ مردمی و فولکلوری بهخود گرفت و در کنار مجالس تعزيه، دستههای سينهزنی و زنجيرزنی هم پديد آمد. در نيمه دوم قرن نوزدهم، شيعيان عراق به تاسيس حسينيه روی آوردند. نخستين حسينيه، با نام حسينيه حيدری در کاظمين ساخته شد.
حسينيهها رفته رفته، متحول و پيشرفته و به نهادهای اجتماعی و فرهنگی تبديل شدند و کارشان، تنها برپايی عزاداری نبود. پس از آن که انگليس عراق را اشغال کرد، از بزرگداشت واقعه عاشورا و برگزاری مراسم عزاداری حمايت کرد، که به سپاسگزاری رسمی عالمان شيعه از انگليس انجاميد.
پس از تشکيل حکومت ملی در عراق در ۱۹٢۱، دولت روز عاشورا را تعطيل رسمی اعلام کرد، اما رفته رفته با اين مراسم مخالفت کرد تا در عاشورای ۱۹٢٧ ميان عزاداران و عوامل حکومتی در صحن کاظميه به درگيری و قتل منجر شد و در سال ۱۹٢٨ دولت عزاداری را ممنوع کرد.
ملک فيصل اول به مراسم عزاداری عنايت داشت و به عزاداران برای اين مراسم کمک مالی میکرد و خود در آن شرکت میجست. در سال ۱۹۳٢، دولت به هياتهای عزاداری سخت گرفت و در ۱۹۳۵، در دوره وزارت ياسين هاشمی بهشدت از برگزاری مراسم عزا جلوگيری شد.
در دهه پنجاه دولت بر سختگيری خود افزود و هياتها را مجبور کرد از پليس اجازهنامه بگيرند. در اواخر حکومت سلطنتی در عراق، مراسم عزاداری ديگر جنبه سياسی خود را از دست داد.
در پايان دهه ٦٠ و آغاز دهه ٧٠، اين مراسم به شکلی چشمگير رشد کرد و دگرگون شد. در سال ۱۹٦٠، راديو عراق مراسم عزاداری را پخش کرد. در آغاز دهه هفتاد در کنار جنبش شيعی، از يک سو و مشکلات سياسی و اقتصادی از سوی ديگر، مراسم عزاداری به اوج خود رسيد و حکومت برای حل مشکلات، ٦٠ هزار ايرانی را از عراق اخراج کرد و با اعمال فشار بر شاعران و مداحان و نوحهگران، کوشيد مراسم را از بار اجتماعی و سياسی تهی کند.
در سال ۱۹٧۵، از برپايی مراسم در نجف جلوگيری شد و دو سال بعد مردم دست به تظاهرات زدند و عليه دولت شعار دادند که در پی آن شماری از مردم کشته و زخمی و زندانی و اعدام شدند.
سرانجام با آغاز جنگ عراق و ايران در ۱۹٨٠، برگزاری هرگونه مراسم عزاداری حسينی در عراق ممنوع شد.
در ايران:
درباره عزاداری در دوره صفویه "پیتر دلاواله" سیاح ایتالیایی از عزاداری شیعیان در اصفهان به سال ۱٠۳٧ قمری چنین گزارش میدهد:
- "تشریفات و مراسم عزاداری به این قرار است که همه غمگین به نظر میرسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه بر تن میکنند. هیچ کس سرو ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمیرود و خود را از هرگونه تفریح و خوشی محروم میسازند. جمعی در میدانها و کوچههای مختلف و جلوی خانههای مردم برهنه و عریان در حالی که با پارچه سیاه یا کیسه تیره ستر عورت کرده و سر تا پای خود را با ماده سیاه و براق ... رنگ کردهاند حرکت میکنند. به همراه این افراد عدهای برهنه هم راه میروند که نمام بدن خود را به رنگ قرمز درآوردهاند تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که در روز عاشورا نسبت به امام حسین انجام گرفته است باشد، همه با هم آهنگهای غمانگیز در وصف حسین و مصائب وارد بر او میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند به هم میکوبند و از آن صدای حزنانگیزی به وجود میآورند و بهعلاوه حرکتی به سر و تن خود میدهند که علامتی از انده بیپایان آنهاست. (سفرنامه پیتر دلاواله، ترجمه شجاعالدین شفا، انتشارات علمی فرهنگی).
عزاداری و برپایی مراسم سوگواری امام حسين، در عصر قاجار با استقبال گرم مردمی مواجه بود. از معروفترین اجزای اين مراسم، برگزاری مجالس تعزیه و روضهخوانی بود. از دوران آلبویه تا صفویه مراسم عزاداری امام حسین به روز عاشورا یا احیاناً به دهه اول محرم منحصر بود؛ اما در زمان قاجار (بهويژه دوره ناصرالدین شاه) تمام ایام و همه هفته مجالس بر پا بوده و از اول محرم تا پایان صفر به مانند عاشورای عهد سایر سلاطین عزادارین میکردند. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در کتاب المآثر و الآثار آورده که: "دهه اول محرم تعطیل بوده و شاه در مراسم تعزیه تکیه دولت شرکت میکرد و از سوی دولت بیش از پنجاه هزار تومان در این مراسم صرف میشد" (المآثر والآثار، ص ١٣٣-١٣۴). گزارشهای نظمیه (شهربانی سابق) از وقایع محلات تهران در سال ١٣٠٣ تا ١٣٠۵ قمری اشاره دارد که مجالس عزا برای سرور و سالار شهیدان برپا میشده است. بر این نمونه در گزارش دوشنبه اول ذی قعده سال ١٣٠٣ قمری در محله عود لاجان آمده است: "دیروز در خانه حاجی اسدالله بزاز مجلس روضه خوانی بود است. جمعی از تجار و غیره در آن شرکت کردند". "دیروز در خانه حاجی میرزا حسین تاجر مجلس روضهخوانی بوده است. جمعی از تجار و غیره در آنجا حضور داشتند، غروب متفرق گردیند." (گزارشهای نظمیه از محلات طهران، تهران: سازمان اسناد ملی، ١٣٧٧، ج ١، ص ٣). با توجه به آنکه طبق گزارش بالا هنوز دو ماه به محرم مانده، اما گزارش اوضاع تهران که نمونه و شاید الگوی بقیه شهرهای ایران عهد ناصری است را به خوبی نمایش میدهد و آشکار میسازد که عمده عزاداریها در قالب روضهخوانی بوده و این مربوط به همه فصلهای سال بوده است. گاهی این روضهخوانیها ساعتها طول میکشیده و حتی به مردم پول هم میدادند برای نمونه گزارشی را با هم مرور میکنیم. "جمعه دوم محرم سال ١٣٠۴ قمری. دیشب نواب ارفع و الاعزالدوله و امیر زاده و پسرش و ... با جمعیتی از اعیان و اشراف در مجلس روضهخوانی جناب امینالسلطان حضور داشتند. جمعیت کثیری از دراویش و فقرا آمده شام کاملی هم به مردم داده و هم مبلغی پول دادند" (المآثر صص ١٩٧-١٩٨). "دایی ابراهیم، ناظر درب حرم خانه مبارکه در خانهاش مجلس روضه دارد. یازده نفر از سادات روضه میخوانند". (همان، ص ١٩٨).[*]
میرزا محسن نیشابوری، گزارشهای جالبی از اوضاع روضهخوانی و مداحیهای دوره خودش میدهد. او در کتابش که آن را در سال ۱٢٨٣ شمسی نوشته است، مینويسد:
- "در زمان حکومت سلیمان خان صاحب اختیار، بنده هم در استرآباد [گرگان] بودم. چون روز عاشورا رسید، به اتفاق ایشان به مصلی رفته، قدری گذشت. دیدم دسته سینهزن وارد شدند و به این اشعار مترنم بودند، دستهای میگفت و دستهای جواب میداد.
کفتر باغ حیدرم. بقیه میخواندند: بقو بقو، بقو بقو
پیش حسین نوکرم. بقو بقو، بقو بقو
سینهزن عزا منم . ...
عاشق کربلا منم . ...
مست می محبتم . ...
مهر حسین شربتم . ...
آنوقت شخصی روضه خواند هرچه از لطایف گفتار داشت به کار برد و مجلس نگرفت. در بین روضه به ذهنش رسید که طفلی را از میان زنان بردارد و بلند کند که این علیاصغر است. طفلی را از آغوش مادرش برداشت و بلندش نمود که [آی] مردم، سیدالشهداء هم اینگونه علیاصغر را بلند کرده بود که ناگاه طفل از ترس ادرار کرد. دیگر چه عرض کنم که چه شد. تمام خلق از خنده مردند".[اقتباس از مقاله "تشکلهای مذهبی: مجالس روضهخوانی به روایت تاج واعظ" از محمود طاهر احمدی، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره ٨، زمستان ١٣٨٠]
[↑] نگرش اهل سنت
اغلب تاریخنگاران اهل سنت از جمله محمد بن جریر طبری، بلاذری، ابن سعد، ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود دینوری و ابن اثیر واقعه کربلا را به تفصیل و بر اساس روایت ابومخنف بیان کردهاند، که تا حد زیادی با بیان تاریخنگاران شیعه مشابهاست.
همچنان عالمان اهل سنت مقام حسین بن علی را بسیار بزرگ میشمارند و او را از جمله اهل بیت پیامبر میدانند. با این حال رویکردهای مختلفی در خصوص قیام و شهادت و سوگواری بر او دارند. برخی چون غزالی قیام وی علیه خلیفه زمان را ناروا میخوانند. برخی چون ابن تیمیه و سلفیها سوگواری برای او را بدعت میشمارند. با این حال برخی نیز سوگواری برای او را جایز دانستهاند. اهل سنت سرزمینهای شرقی شامل کشورهای آسیای جنوبی و جنوب شرقی در مقایسه با کشورهای عربی دیدگاه بسیار مثبتتری در خصوص عزاداری دارند.
[↑] رسوم عاشورا
در ماه محرم و بویژه روز عاشورا همه شیعیان و بسیاری از اهل سنت به سوگواری برای امام حسین میپردازند و بر مصائب وی و خانوادهاش میگریند. هر چند سنت سوگواری از زمان امامان شيعه ميان شيعيان مرسوم بوده است، اما بهتدریج تبدیل یک رسم اجتماعی اسلامی گرديده و بسیاری از جنبههای عزاداریهای عربی، ایرانی، ترکی، هندی و حتی مسیحی را جذب نموده است. این سوگواری در مناطق مختلف بهصورت یک آیین مردمی درآمده و شامل مراسم مختلفی است.
در این روز مردان و زنان در بخشهای جداگانه در حسینیهها و مساجد گرد آمده و به سخنرانیهای مذهبی، اشعار محزون، نوحهسرايی گوش داده و به گریه میپردازند. در کشورهای عربی رسم مقتلخوانی نیز رايج است. در این روز مساجد و بسیاری از خانهها غذای نذری میدهند.
تعزیه یا شبیهخوانی یکی دیگر از سنتهای این روز است، که نوعی تئاتر خیابانی است و تعزیهخوانان با ایفای نقش شخصیتهای واقعه کربلا آن را برای مردم بازآفرینی میکنند. اين سنت نمايشی از زمان صفويه با الهام از تئاتر اروپايی شکل گرفته است.[*]
از جمله این مراسم دستههای عزاداری است که در آن مردان به سینهزنی و زنجیرزنی میپردازند و با خود علامت و علم (که بيشتر شبيه به صليب مسيحيان است) حمل میکنند.[*] چنان که در تاريخچه عزاداری مشاهده شد، بجز روضهخوانی و برپایی مراسم تعزیه، تا اواخر قرن نوزدهم از مراسم سینهزنی و زنجیرزنی خبری نیست.
[↑] قمهزنی، سنت یا بدعت
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>