[↑] گنبد و بارگاه حضرت رضا(ع)
درباره سابقه تاریخی حرم مطهر، مورخان و نویسندگان اقوال بسیار نقل کردهاند، برخی از تاریخنویسان بر این عقیدهاند که بقعه مبارکه حضرت رضاعلیه السلام پس از وقایع و حوادث مهم خراسان که در طول قرنها بهوجود آمد، در معرض تحولاتی قرار گرفت و بهواسطه تاخت و تاز اقوام مختلف و لشکرکشیها به سرزمین خراسان، مانند تهاجمهای سبکتکین و غزهای ترکمان و مغولها بارها بهکلی ویران و سپس بازسازی گردید.[۱]
نویسندگان دیگر بر این نظرند که خرابیهای وارده از تهاجمها به گونهای نبوده است که بنای بقعه را بهکلی ویران کند، بلکه برخی حملات، خرابیهایی در قسمت فوقانی ایجاد کردهاند و به قسمت تحتانی دیوارها آسیبی نرسیده است، پایههای بقعه همان بنای اولیه است که ابتدا شالوده اصلی آن را با گل چینه ساختهاند و بهدفعات قسمتهایی از دیوارهای آن مرمت شده و تزیین یافته است.
قراین و شواهد نشان میدهد که نظر اخیر بیشتر مقرون به صحت است و نظریه تخریب کامل بقعه منوره دور از واقعیت است، چه:
اولا، در ادوار مختلف گروهی از مورخان و جغرافیدانان و جهانگردان، شخصا مرقد مبارک امامعلیه السلام را از نزدیک دیده و توصیف کردهاند.[٢]
ثانیا، آثار و سبکهای گوناگون و فنون معماری و کاشیکاری قرون مختلف مانند آثار معماری غزنویان و سلاجقه و عهد تیموریان در حرم موجود است و در آخر عبارات مکتوب بر کاشیهای نفیس و ممتاز بعضا نام بانی و تاریخهای ۵۱٢، ٦۱٢ و ٧٦۱ هجری نوشته شده است.[٣]
ثالثا، اگر بقعه منوره بهکلی ویران شده بود، با توجه به این که اثری از گورهارون برجای نمیماند، بانیان و ارادتمندان به امامعلیه السلام که پس از آن، اقدام به احداث مجدد بنا نمودند، میتوانستند از نظر معماری در ساختن مجدد دیوارها بهگونهای عمل کنند که قبر مطهر امامعلیه السلام در وسط بنای جدید واقع شود. در صورتی که وضع فعلی بقعه منوره چنین نیست و همان گونه است که مامون برای قبر پدرش در سال ۱۹٣ ه.ق در نظر گرفت و ده سال بعد که حضرت به شهادت رسید پیکر مقدس او را در داخل بقعه در قسمت بالای سر هارون به خاک سپردند، در نتیجه خاکسپاری پیکر مطهر حضرت، تنگنایی در محل بقعه و بالای سر مبارک بهوجود آمد که تا این اواخر باقی بود و در توسعه اخیر نسبتا وسعت یافت. بنابراین، سوابق و ادله قاطع و قراین موجود در بنا نشان میدهد که حرم و بقعه مبارکه از قدیمترین بناهای مشهدالرضاعلیه السلام است ولی البته گنبد مطهر در طول زمان بر اثر حوادث طبیعی و تهاجمهای وحشیانه ویرانیهای مکرر دیده است.[۴]
[↑] عصر غزنویان
بهدنبال ترمیم و تزیین اساسی بقعه در عهد دیلمیان، بهدستور سبکتکین پادشاه غزنوی در قرن چهارم سقف و قسمتی از دیوار بقعه ویران شد و مردمان از زیارت حضرت منع شدند. اما شیعیان مخفیانه به زیارت قبر امامعلیه السلام ادامه دادند، در حالی که تا مدتها همچنان بقعه نیمه ویران باقی بود. تا این که سلطنت به سلطان محمود غزنوی رسید. میگویند او شبی پیامبر اکرمصلیالله علیه وآله و یا بهروایتی حضرت علی بن ابی طالبعلیه السلام را در خواب دید که او را مخاطب قرار داده و اشاره به آن گنبد ویران میکند و میفرماید تا کی چنین خواهد بود؟ گفتهاند سلطان محمود صبح روز بعد معماری را بهحضور طلبید و به طوس فرستاد. بنا بهنوشته تاریخ بیهقی در سال ۴٠٠ ه.ق ابوبکر شهمرد بنای بقعه را بار دیگر بر روی بازمانده دیوارهای گلین با آجر میسازد و منارهای هم بر آن اضافه میکند که این بنا هسته اصلی حرم مطهر را تشکیل میدهد.[۵]
[↑] عصر سلجوقیان
در این دوره اولین سنگ مزار امامعلیه السلام که متعلق به سال ۵۱٦ ه.ق است به ابعاد ٦ × ٣٠ × ۴٠ سانتیمتر بر روی قبر مطهر نصب شد که کتیبه آن چنین است:
"امر بعمارة المشهد الرضوی علی بن موسیعلیه السلام. العبد المذنب الفقیر الی رحمته ابوالقاسم احمدبن علی بن احمد العلوی الحسینی تقبل الله منه" این قطعه سنگ امروز در میان دیگر آثار تاریخی در موزه آستان قدس رضوی موجود است.
مهمترین واقعه این دوره حمله غزهای ترکمان به حرم مطهر رضوی بود. در سال ۵۴٨ ه.ق ترکان غز به مشهد و ناحیه طوس حمله کردند و همه شهر را به آتش کشیدند و بسیاری از مردم از جمله علما و بزرگان را کشتند. در این جریان به بنای حرم لطمه وارد شد که چند سال بعد شرفالدین ابوطاهر بن سعد بن علی قمی حاکم مرو در عهد سلطان سنجر (۵۵٧-۵۱۱ ه.ق) به مرمت آن همت گماشت.
[↑] مغولان و حرم مطهر
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد که مغولان در سال ٦۱٨ ه.ق ابتدا به طوس حمله آوردند، شهر را غارت کردند و مردم را بهقتل رسانیدند. سپس وارد مشهدالرضا شدند و آنجا را هم خراب کردند. اگر چه بعضی منابع از خرابی بارگاه مقدس رضوی بهدست مغولان سخن گفتهاند ولی باز مؤلف تاریخ آستان قدس رضوی از قول ابن ابی الحدید مینویسد با وجودی که مردم مشهد را بهقتل رسانیدند، بارگاه رضوی را حداقل تخریب نکردند و احتمالا به غارت اموال و اثاثیه آن اکتفا کردند.
نیز عطاملک جوینی مؤلف جهانگشا از خرابی حرم مطهر بهدست مغولان ذکری بهمیان نیاورده است. منظومه فضل بن روزبهان خنجی در مهماننامه بخارا که حمله مغولان را به طوس و مشهد نگاشته است، دلالت میکند که حرم مطهر را خراب نکردهاند، زیرا نوشــتههای ســال ٦۱٢ که قبـل از حمـله مغـولان بـوده هنـوز پـا برجاســت.[٦]
در دوره ایلخانان فرسودگیها و احیانا خرابیها و خسارات وارد شده به حرم مطهر رضوی جبران گردید.
[↑] دوره تیموریان
در قرن نهم هجری (سال ٨٢۱ ه.ق) بهدنبال کوششهای شاهرخ تیموری در آبادانی مشهد، بههمت همسر وی گوهرشادآغا نخستین مسجد جامع شهر با نام وی در سمت قبله حرم که صحن جنوبی آستانه مبارکه را تشکیل میدهد به اتمام رسید. در دوران تیموری، صحن تیموری (عتیق) و اساس ایوان طلا توسط امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا بهوجود آمد که بعدها در دوره شاه عباس اول صفوی توسعه یافت و ایوان مزبور توسط نادرشاه مطلا گردید.[٧]
[↑] دوره صفویه
در دوره صفویه بر عظمت و شکوه حرم مطهر افزوده شد و مناره نزدیک گنبد که در عهد غزنویان بهدستور ابن معتز حاکم نیشابور بر پا گردیده بود به امر شاه طهماسب مرمت و طلاکاری شد و در سال ۹٣٢ ه.ق خشتهای نفیس کاشی روی گنبد به خشتهای طلا تبدیل شد.
در سال ۹۹٧ ه.ق یعنی دومین سال سلطنت شاه عباس اول شهر مشهد در محاصره عبدالله خان ازبک قرار گرفت، چون از جانب مردم بهسوی او تیری شلیک شد غضبناک گردید و دستور به قتل عام مردم مشهد داد بهطوری که در روضه منوره حضرت رضا خون جاری گردید.
سال بعد عبدالمؤمن خان ازبک با لشکریانش به مشهد حمله کرد، مردم و بهخصوص سادات، علما، خدام و مدرسان آستان قدس رضوی که در مشهد بودند به آستانه مبارکه پناهنده شدند. در حالی که اینان به دعا مشغول بودند، عبدالمؤمن خان و دینمحمد سلطان به اتفاق عدهای از جنگجویان خود وارد صحن شدند و پناهندگان را قتل عام نمودند. چنان خشمگین بودند که شعله خشم و غضبشان جز به ریختن خون سادات، صلحا و علما خاموش نمیشد. آنان زایران را از داخل حرم بیرون میکشیدند و با کمال قساوت به شهادت میرسانیدند. چنان که میر محمد حسین مشهور به «میربالای سر» را که از سادات متقی مشهد بود و پیوسته در بالای سر مبارک به تلاوت قرآن مجید مشغول بود، دو نفر از ازبکان در کنار ضریح با شمشیر پاره پاره کردند. در این موقع زنان و کودکان در مسجد گوهرشاد جمع شده بودند و در آنجا ناظر قتل عام وحشیانه اقوام و خویشان خود بودند.
سرانجام عبدالمؤمن دستور داد، قندیلهای مرصع طلا و نقره و شمعدانها و نیز میل طلای بالای گنبد و بسیاری از ظرفها و فرشها و کتابهای کتابخانه آستانه مبارکه را به غارت بردند و زنان و کودکان را که اسیر شده بودند به ماوراءالنهر فرستادند. عبدالمؤمن خان سرانجام به سختترین وجهی بهدست اتباع خود به قتل رسید.[٨]
در پی این خرابی در سال ۱٠۱٠ ه.ق که شاه عباس پیاده به زیارت آمد مجددا دستور ترمیم گنبد را داد و آن را طلاکاری کرد. بهدنبال این اقدامات تحولات دیگری در قلمرو حرم مطهر صورت گرفته از جمله توسعه صحن عتیق، احداث ایوان شمالی و اطاقها، غرفهها، سردرها، و ایوانهای شرقی و غربی آن ایجاد رواق توحیدخانه و نیز گنبد اللهوردیخان. شاه عباس با توجه خاص به آستانه حضرت رضا علیه السلام، دستور داد تا هر کس به زیارت آن حضرت توفیق یابد میتواند عنوان «مشهدی» را مانند حاجی و کربلایی بر نام خود بیفزاید و این لقب از آن زمان رواج یافت.[۹]
[↑] افشاریه
در این دوره بهویژه در زمان نادرشاه افشار ایوان طلای صحن عتیق (انقلاب) و مناره بالای آن و بنای مناره ایوان شمالی طلاکاری و تذهیب شد و سقاخانه اسماعیل طلایی صحن عتیق احداث گردید. اما چندی بعد بهوسیله نوادگانش به این ساحت مقدس اهانتهایی شد که اینک ذکر میشود.
در سال ۱۱٨٣ ه.ق شاهرخ فرزند رضاقلی میرزا فرزند نادرشاه افشار در خراسان حکومت میکرد. احمد شاه درانی به مشهد حمله کرد و نصرالله میرزا پسر شاهرخ که ولیعهد بود با او مقابلهای مردانه کرد و وی را شکست داد و او را وادار به صلح نمود. این امر موجب غرور وی شد که خیال جهانگیری را در سر پرورانید.[یادداشت ٢]
در سال ۱۱۹٠ ه.ق که خزانه پدرش خالی شده و برای پرداخت حقوق سپاهیانش درمانده شده بود بهتحریک برخی از فرومایگان طلا و جواهرات حرم مطهر رضوی را از قندیلها و درها جدا کرد، مقداری را به فروش رسانید و مقداری از طلاها و نقرهها را سکه زد و صرف پرداخت حقوق و تهیه سپاه نمود.
نادرمیرزا برادر نصرالله میرزا نیز که پس از خلع وی توسط پدرش رضاقلی میرزا، ولیعهد شده بود دست تعدی و تجاوز به اموال موقوفه و غیرموقوفه گشود و حتی خشتهای طلای روی گنبد مطهر را کند و بهنام خود سکه زد و جواهرات حرم را به فروش رسانید. حتی سرطوق مکلل را که بالای گنبد نصب بود کند و نیز قالی زربافت را که هفتهزار تومان ارزش داشت سوزانید.
نصایح مرحوم آیةالله میرزا مهدی مجتهد تولیت وقت آستان قدس نیز مانع اعمال ناشایست و تجاوزگرانه او نشد. اما مردم به او اعتراض کردند و سکههای ضرب شده را که در بازار بود جمعآوری مینمودند و به میرزا مهدی مجتهد جد سادات شهیدی مشهد برمی گرداندند. مردم سرانجام سر به شورش برداشتند. نادر میرزا نیز که این شورش را از ناحیه میرزا مهدی میدانست وی را در سال ۱٢۱٨ ه.ش به شهادت رسانید و مرحوم میرزا مهدی مجتهد به "شهید رابع" معروف شد.[۱٠]
[↑] عصر قاجاریه
تعمیرها و تغییرهایی که در طول دوران حکومت قاجار در آستانه مقدسه به انجام رسید عبارتند از: بنای صحن آزادی (نو) در سمت مشرق حرم به امر فتحعلیشاه و به مباشرت فرزندش علینقی میرزا و معماری حاج آقاجان صاحب بازارچه معروف در مشهد، ساخته شد. بنای دارالسعاده توسط اللهیارخان آصف الدوله به سال ۱٢۵۱ ه.ق احداث شد و ترکیب رواق دارالضیافه در سال ۱٣٢٠ ه.ق انجام یافت. متاسفانه حرم مطهر در این دوره دوبار مورد بیحرمتی و اهانت متجاوزان قرار گرفت:
۱- غارت سالار: محمدحسن خان سالار فرزند اللهیارخان آصف الدوله در سال ۱٢٦٣ ه.ق یعنی یک سال قبل از پایان پادشاهی محمدشاه قاجار از آشوب هرات و هرج و مرج دربار استفاده کرد و در خراسان علم مخالفت برافراشت و در اندک زمانی قلعه کلات را متصرف شد. او نزدیک به دو سال در خراسان به استقلال حکومت کرد. در سال بعد به فرمان وی تمامی قندیلها، چراغها و اثاثیه زرین حرم حضرت رضاعلیه السلام را ذوب کردند و بهنام وی سکه زدند. همچنین او طلا و جواهرات در مرصع و جواهرنشانی که فتحعلیشاه قاجار در سال ۱٢٣٣ ه.ق به شکرانه استیلا بر خراسان تقدیم آستان قدس نموده بود غارت کرد. اما پس از رفع فتنه در سال ۱٢٦٨ ه.ق حسامالسلطنه عموی ناصرالدین شاه مجددا سطح در مزبور را از طلای ضخیم پوشانید و آن را با دانههای یاقوت و زمرد و لعل زینت بخشید و در جای اولیهاش نصب نمود.
در پی این غارتگریها و بیحرمتیها نسبت به بارگاه مقدس، سالار در سال ۱٢٦٦ ه.ق بهدست حسامالسلطنه مغلوب گردید و به حرم مطهر پناهنده شد. در این موقع میرزا عسکری امام جمعه مشهد از خاندان میرزا مهدی شهید و علما و متولیان بارگاه مقدس رضوی بهنزد سالار آمدند، و ضمن ملامت او بهخاطر جسارتهایش به آستانه مقدسه او را از روضه منور طرد کردند. در نتیجه وی تنها ماند و بهدستور حسامالسلطنه او را از بست خارج کردند و سپس با برادرش محمدعلیخان و پسرش اصلان خان به سزای اعمال شنیعشان به هلاکت رسانیدند.[۱۱]
٢- توپ بستن حرم: در محرم سال ۱٣٣٠ ه.ق هنگام تولیت مرتضی قلیخان نایینی مردی به نام یوسف هراتی در شهر مشهد آهنگ مخالفت با مشروطه ساز کرد و به تحریک بیگانگان جمعی از اراذل و اوباش را بهدور خویش جمع کرد و آرامش شهر را بر هم زد.
در خطه خراسان مخصوصا مشهد عدهای سالدات (سرباز) روس با تجهیز کامل مستقر شدند و مرکز خود را ارگ دولتی قرار دادند. طبیعی است ورود سربازان روس بهمنظور پشتیبانی از کسانی بود که با مشروطهخواهان و حکومت مشروطه سر مخالفت داشتند. در همین هنگام دو نفر دیگر به نامهای سید محمدطالب الحق یزدی پسر عموی سید ضیاءالدین نخست وزیر کودتای رضاخان و نایب علیاکبر نیز با یوسف هراتی همداستان شدند و در گوشه و کنار شهر آشکارا بر ضد مشروطهطلبان تبلیغ میکردند. کار بهجایی رسید که رهگذران نیز در کوچه و بازار از تعرض کسان این اشخاص درامان نماندند. یوسف هراتی خود را سردار مینامید و هزرگی و بیبندوباری را به حد اعلا رسانید. طالب الحق نیز همه روزه به منبر میرفت و نوید و هشدار میداد که محمدعلی شاه به ایران آمده و در گرگان میباشد و ما احمدشاه پسر او را قبول نداریم، سربازان روسی که هدفشان مداخله مستقیم در امور شهر بود و اساسا بههمین نیت به اشرار پر و بال داده بودند زد و خورد بین سربازان دولتی و اشرار را دستاویز قرار دادند و بهنام حفظ اتباع روسیه در مقابل تجارتخانه یکی از اهالی بادکوبه که تبعه روس بود یک عده سالدات روس مستقر کردند. کسبه و اصناف که چنین دیدند بازارها را بستند و دست از کار کشیدند. روز شبنه دهم ربیع الثانی ۱٣٣٠ ه.ق مطابق با دهم فروردین ۱٢۹٠ ه.ش اعلامیهای از طرف کنسولگری روس صادر شد، که اگر اشرار و متجاسرین تا دو ساعت به غروب مانده از صحن و حرم خارج نشوند و کسبه بازار به سر کارهای خود برنگردند ناگزیر به کمک قوای مسلح و گلولههای توپ مردم را متفرق خواهند ساخت.
چیزی نگذشت که سربازان مسلح جلو مسجد جامع و کاروانسرای بانک صفآرایی کردند و از آن طرف هم اشرار و آشوبطلبان روی پشت بام مسجد و بالای گلدستهها با تفنگ جمع شدند و خود طالب الحق که سردسته آنها بود مقابل حرم مطهر مستقر گردید. سربازان روس و توپچیهای آنان نیز از چند نقطه آماده شلیک شدند. ضربالاجل به پایان رسید و به یکباره از چند جانب صدای غرش توپها بلند شد و گلولههای آتشین بهطرف گنبد مطهر و صحن امام هشتمعلیه السلام پرتاب گردید؛ هدف آنها بهظاهر امر متفرق کردن اوباش و در واقع انهدام قبه مبارک و نهب و غارت اموال نفیس حرم مطهر بود.
عدهای با مسلسل و توپهای سبک پیشروی کردند و حرم مطهر و ضریح حضرت را به گلوله بستند. صدای غرش توپ و شلیک نظامیان روس در همه جای شهر طنینانداز شد و در منازل شهر غوغایی برپا گردید. اصابت گلولههای توپ بر گنبد آسیب زیاد وارد کرد، در ۱٨ محل گلولههای توپ که مانند کله قند بود، گنبد مطهر را سوراخ کرد و به داخل گنبد افتاد و خرابیها بهبار آورد. پس از دو ساعت بمباران نمودن، بههنگام غروب نظامیان سواره و پیاده روس با حال تهاجم وارد صحن مقدس شدند، زوار و مردم به داخل حرم مطهر پناهنده شدند و درهای حرم را بستند. عدهای از نظامیان روس بهپشت بام حرم رفته از پنجرههای گنبد و رواقها به داخل حرم شلیک میکردند. عدهای از آنان وارد دارالسیاده شده از شبکههای پنجره نقره به داخل حرم شلیک میکردند و نیز دسته دیگر از شبکههای پنجره فولاد صحن عتیق (انقلاب) حرم مطهر را تیرباران کردند. در صحن و حرم مطهر تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. مرتضی قلیخان متولی باشی آستان قدس رضوی بیرق سفیدی بر سر چوب بلند کرد و از قوای روس امان خواست. فرمانده روسی که چنین دید دستور آتش بس صادر کرد. سپس متولی باشی و خدام حرم و مردم نیز به جمعآوری کشتگان و زخمیها پرداختند. مدت چهار روز این مکان مقدس در تصرف روسها بود و مقدار زیادی اشیاء نفیس و قیمتی به یغما رفت. یوسف خان هراتی و طالب الحق بهدست حامیان خود یعنی سالداتهای روس کشته شدند و به کیفر اعمال خود رسیدند.[۱٢]
بهدنبال این ویرانگریها سلطان حسین میرزا نیرالدوله به استانداری خراسان تعیین شد و در سال ۱٣٣۱ ه.ق بهمرمت خرابیها پرداخت هزینه تعمیر گنبد مطهر به پول رایج آن زمان که قران نقره بود، سیهزار تومان برآورد شد که بیستهزار تومان آن را نیرالدوله و دههزار تومان مرحوم حاج میرزا محمدعلی قائم مقام التولیه رضوی پرداخت نمودند. اکنون جای چند گلوله در ایوان طلای صحن عتیق دیده میشود. استاد ملک الشعرای بهار به مناسبت این واقعه اشعاری تحت عنوان "توپ روس" سروده که در دیوان او آمده است.[۱٣]
[↑] عصر پهلوی
در سال ۱٣٠٧ ه.ش در شبکه پیرامون فلکه حرم مطهر تغییرات اساسی بهعمل آمد و فلکه دور حرم به شعاع ۱٨٠ متر از نوک گنبد و بهپهنای ٣٠ متر احداث گردید که بعدا ساختمانهای موزه و کتابخانه و تالار تشریفات نیز به این مجموعه اضافه شد، اما چندی نگذشت که بهدستور رضاخان پهلوی در مجموعه بارگاه مقدس رضوی حادثه موهن و اسفناک «مسجد گوهرشاد» بهوجود آمد.
علت اصلی وقوع حادثه مسجد گوهرشاد در سال ۱٣۱۴ ه.ش آن بود که رضاخان تصمیم حمله به فرهنگ و سنن ملی از طریق تغییر لباس را داشت و نیز کشف حجاب بانوان را هم زمزمه میکرد. در این موقع روحانیان مشهد زبان به اعتراض گشودند و مردم را بهجمع شدن و تظاهرات تشویق میکردند که خطبای معروف شهر مانند شیخ مهدی واعظ خراسان، شیخ عباسعلی محقق و شیخ محمدتقی بهلول در مسجد گوهرشاد و صحنهای مطهر بهمنبر میرفتد.
بخصوص شیخ بهلول قهرمان معرکه، که سخنرانیهای طولانی و پرحرارت انجام میداد. صبح روز جمعه ٢٠ تیرماه ۱٣۱۴ برابر با دهم ربیع الثانی ۱٣۵۴ ه.ق قزاقان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و بیمحابا در صحن جدید به روی مردم تیراندازی کردند که در نتیجه عدهای کشته و زخمی شدند پس از این هجوم مردم اطراف مشهد با داس و چهارشاخ و بیل و... بهسوی بارگاه مقدس رضوی سرازیر شدند و در صحنها و مسجد گوهرشاد اجتماع نمودند. روحانیان بهویژه شیخ بهلول نیز به سخنرانیهای اعتراضآمیز خویش ادامه میدادند. روز شنبه ٢۱ تیرماه که بارگاه رضوی بخصوص مسجد گوهرشاد همچنان در التهاب بود، پاکروان استاندار خراسان، سرهنگ نوایی رئیس شهربانی و سرلشکر مطبوعی فرمانده لشکر به بهانه حفاظت از بانکها دستور میدهند نظامیان بارگاه رضوی و مسجد گوهرشاد را محاصره کنند. در این موقع اسدی نایبالتولیه وقت آقایان مجتهدان را به بهانه این که رضاشاه جواب تلگراف آنان را داده است به کشیکخانه و دارالتولیه حرم رضوی دعوت کرد. پاسی از نیمه شب گذشته صدای غرش مسلسلهای قزاقان بلند شد و دژخیمان رژیم پهلوی بهروی مردم تیراندازی کردند. صدای "وا محمدا" و "وا علیا" بلند شد، گفتهاند در این واقعه بین دو تا پنج هزار تن به شهادت رسیدند و حدود ۱۵٠٠ نفر دستگیر شدند. سپس کشتهشدگان و حتی نیمهجانها را شبانه با کامیون از محل خارج کردند و در گودال خشتمالها و باغ خونی دستهجمعی دفن نمودند. سپس به شستشوی مسجد پرداختند. روز٢٣ تیرماه اثر چندانی از قتل و غارت باقی نماند.[۱۴]
[↑] تیراندازی دژخیمان شاه به حرم مطهر
در روز ٢۹ آبان ماه ۱٣۵٧ ه.ش مطابق نوزدهم ذیحجه ۱٣۹٨ ه.ق در جریان انقلاب اسلامی بهزعامت امام راحل قدس سره حادثهای دلخراش در حرم مطهر رضوی پیش آمد. آن روزها همواره ماموران ساواک در بین مردم و زوار مراقب و گزارشگر اوضاع بودند. مردم اینان را شناسایی کردند و در محاصره خود قرار دادند. نتیجه این محاصره به زد و خورد و دستگیری عوامل رژیم انجامید، ولی یک نفر از آنان، مجهز به سلاح کمری فرار کرد و ماجرا را گزارش داد. ماموران مسلح به صحن وارد شدند تا دستگیرشدگان را از دست مردم نجات دهند، مردم به مقابله با آنان پرداختند. چند نفر از مبارزان که مورد تعقیب ماموران قرار داشتند به داخل حرم فرار کردند، و ماموران ضمن تعقیب آنها به تیراندازی پرداختند که چند گلوله به توحیدخانه مبارکه اصابت کرد. سپس از طرف کفشداری گنبد اللهوردیخان تیراندازی شروع شد، بهطوری که چند نقطه از در و دیوارهای حرم بر اثر اصابت گلوله آسیب دید. در اثر پرتاب گاز اشکآور در داخل حرم عدهای از زوار متوحش و بیهوش شدند و حتی یک نفر از زوار از ناحیه پا مجروح گردید.
با ازدحام زایران و فریاد اعتراض مردم، ماموران فرار کردند. اندکی بعد استاندار خراسان به وحشت افتاد و از طریق رادیوی مشهد معذرتخواهی کرد. این رویداد در میان مردم مشهد بازتابی گسترده یافت.
روز ۵ آذرماه ۱٣۵٧ ه.ش بهمناسبت هفتمین روز حادثه از جانب علمای مشهد اعلام عزا و تعطیل عمومی شد و در مشهد و سراسر کشور راهپیماییهای بزرگ بهراه افتاد، مردم در راهپیمایی خود شعار میدادند: روز همه شیعیان، شام غریبان شد قبر امام هشتم گلوله باران شد[۱۵]
[↑] عصر جمهوری اسلامی
این عصر را میتوان "عصر طلایی آستان قدس رضوی" نامید. زیرا فعالیتهای چشمگیری که در این دوره بیست ساله انجام گرفته، چندین برابر ۱٢٠٠ ساله ادوار گذشته میباشد.
[↑] انفجار بمب در حرم مطهر رضوی (عاشورای رضوی)
در دهه اول محرم الحرام سال ۱۴۱۵ ه.ق (۱٣٧٣ ه.ش) تعطیلات سه روزه جمعه، تاسوعا و عاشورا فرصتی برای تجمع زایران حضرت رضاعلیه السلام فراهم آورد. از سپیده دم روز دوشنبه (عاشورا) مصادف با ٣٠ خرداد عزاداران حسینی در حال نوحهخوانی و سینهزنی و زنجیرزنی و نیز شعارهای مذهبی جهت برپایی مراسم عزاداری و گرامیداشت سالروز شهادت حضرت حسین بن علیعلیه السلام و یاران باوفایش بهسوی حرم مطهر روان بودند.
دستههای مختلف با حالتهای گوناگون بهنوبت مشرف میشدند و با ابراز همدردی با سایر عزاداران و زیارت حریم پاک رضوی باز میگشتند. این مراسم و سیل عزاداران همچنان ادامه داشت و صحنهای ششگانه و بستهای چهارگانه و نیز حرم مطهر مملو از جمعیت بود.
در گرماگرم عزاداری و اوج جوش و خروش و غوغای ظهر روز عاشورا، در ساعت ۱۴ و ٢٦ دقیقه بعد از ظهر ناگهان بمبی قوی که مخفیانه و از قبل در کنار ستون بالاسر مبارک نزدیک ضریح مقدس جاسازی شده بود منفجر شد.
بر اثر این صدای مهیب شیشههای حرم فرو ریخت، چراغها خاموش شد، مردم، بهشدت روی هم ریختند و صدای وا الها، وا محمدا، وا علیا، وا حسینا در میان غوغایی عجیب و بیسابقه بلند شد. در اثر این انفجار هولناک و خونین، ٢٧ نفر از زایران امام هشتمعلیه السلام بهدرجه رفیع شهادت رسیدند و حدود ٢۹٠ نفر مجروح شدند. این ولوله و هیاهو تا هنگام شستشوی حرم مطهر از خون شهدا و مجروحان و انتقال شهدا به سردخانه و مجروحان به بیمارستانها در تمام شهر ادامه یافت و مردم به عاملان این عمل ننگین و ضدانسانی لعنت میفرستادند. بدین جهت از سوی دولت جمهوری اسلامی در خراسان سه روز، و در کشور یک روز عزای عمومی اعلام شد.[۱٦]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله با فرنام تاریخ تعرضات به حرم رضوی برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سه قسمت توسط ولیالله حامی کلوانق برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ۲: این گفتۀ نویسنده که گویا "احمدشاه درانی به مشهد حمله کرد و نصرالله میرزا پسر شاهرخ که ولیعهد بود با او مقابلهای مردانه کرد و وی را شکست داد و او را وادار به صلح نمود"، خیالپردازانه و ستایشگرانه و خلاف واقعیت تاریخی بیان شده است! احمدشاه درانی مشهد را گشود و بهاحترام نادرشاه افشار آن را به شاهرخ واگذار شد، بهشرط آن که سکه بهنام احمدشاه درانی بزند.
[↑] پینوشتها
[۱]- فردوس التواریخ، صص ٣۱-٣٦؛ دایرةالمعارف تشیع، صص ۵٦-۵٧
[۲]- احسن التقاسیم، ص ۴٨٨؛ ابن حوقل، صورةالارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱٣۴۵ خ، ص ٣٦٣
[۳]- دایرةالمعارف تشیع، ج ۱، صص ٦٢-۵۴؛ فردوس التواریخ، صص ٢۹-٢٣
[۴]- همانجا
[۵]- همان منبع، صص ٣٠-٣۱؛ دایرةالمعارف تشیع، ج ۱، ص ۵٦
[۶]- عطاردی، عزیزالله، تاریخ آستان قدس رضوی، تهران: انتشارات عطارد، ۱٣٧۱ خ، ج ۱، صص ۱٠٣-۱٠۱ به نقل از شرح نهج البلاغه، ج ٨، ص ٢٣۵؛ جهانگشا، ج ۱، صص ۱۱۵-۱۱۴؛ دایرةالمعارف تشیع، ج ۱، ص ۵٧؛ به نقل از تاریخ عالم آرای عباسی، ج ٢، ص ٨۵۴؛ دانشنامه ایران و اسلام، ج ۱، صص ۹۴-٨۹؛ مطلع الشمس، ج ٣، صص ۵٠، ۵٢ و ۱٢٧
[٧]- دایرةالمعارف تشیع، ج ۱، ص ۵٧
[۸]- اسکندربیگ ترکمان (منشی)، عالم آرای عباسی، تصحیح شاهرودی، تهران: نشر طلوع، ۱٣٦۴ خ، ج ٢، ص ٣٠٧؛ فردوس التواریخ، صص ٣٣-٣۴ تا ٣۹؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، مطلع الشمس، تهران: چاپ سنگی، ۱٣٠٣ خ، ص ۵٨٦
[۹]- دایرةالمعارف تشیع، ج ۱، ص ۵٨
[۱٠]- مطلع الشمس، صص ٦٣۴-٦٣٢؛ قدسی، محمدحسین، نادرنامه، تهرن: انجمن آثار ملی،۱٣٣۹، صص ۴٣۴-۴٣۱؛ ریاض السیاحه، ص ٢٨٣؛ یادواره دویستمین سالگرد میرزا مهدی مجتهد، صص ٣٠-٢۹
[۱۱]- طاهری، ابوالقاسم، جغرافیای تاریخی از نظر جهانگردان، تهران: ۱٣۴٨ خ، ص ٧٣؛ شیبانی، میرزا ابراهیم، منتخب التواریخ، تهران: انتشارات علمی، ۱٣٦٦ خ، صص ۹۹-۹٨
[۱۲]- احتشام کاویانی، محمد، شمس الشموس یا انیس النفوس، بینا، ۱٣۵٠ خ، صص ٨٨-٨٧ روزنامه خراسان، ۱٨ جمادی الثانی ۱٣۹۴ ه.ق.
[۱۳]- عالمزاده، بزرگ، راهنمای حریم رضوی، صص ۴۵-٢۴؛ دیوان بهار، ج ۱، صص ٢٣۹-٢٢۹
[۱۴]- واحد، سینا، قیام گوهرشاد، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، ۱٣٦۱ خ، صص ۵٠-۴٨؛ مجله سروش، ٣٠ مرداد ۱٣٦۱، ش ۱۵٨، صص ۴٦-۴۱؛ مجله جهاد، ص ٢، ش ٣٧، ص ۴
[۱۵]- شاکری، رمضانعلی، انقلاب اسلامی مردم مشهد، مشهد، چاپ دوم، ۱٣٦٢ خ، صص ۱٠٢-۱٠٠
[۱۶]- روزنامههای خراسان و قدس روزهای ٣۱ تا ششم تیرماه ۱٣٧٣ ش و اعلامیه آستان قدس رضوی
[↑] سرچشمهها
□ سایت رضوی، برگرفته از مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]