- کاوشهای باستانشناسی
- پایگاههای باستانشناسی
- آسیای میانه در عصر بُرُنز
- مهاجرت آریاییها و تمدن آمودریا
- تمدن آمودریا و ارتباط آن با تمدن درۀ سند
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[تاریخ تمدن افغانستان]
تمدن آمودریا (Oxus Civilization) یا مجموعۀ باستانشناسی باختر-مرو (به انگلیسی: Bactria–Margiana Archaeological Complex یا بطور اختصار BMAC) عنوانی است که به تمدن عصر برنز در آسیای میانه میدهند، و بیشینۀ آن به پیرامون ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۷۰۰ پیس از میلاد میرسد و در حوزههای ترکمنستان، شمال افغانستان و ایران، جنوب ازبکستان و غرب تاجیکستان، و مرکز آن در شمال آمودریا (لاتین: اُکسوس) واقع بودهاست. پایگاههای (ساحات) باستانشناسی متعلق به این تمدن در سال ۱۹۷۶ میلادی توسط باستانشناس اهل شوروی پیشین ویکتور ساریانیدی کشف و نامگذاری شد. باختر (بلخ امروزی) (به یونانی: باکتریا)، سرزمینی باستانی در شمال افغانستان امروزی بوده، و مرو (به یونانی: Margiana)، استانی (ساتراپی) از شاهنشاهی هخامنشیان بوده، که امروزه در ترکمنستان واقع است.
نگارۀ ۱: گسترۀ فرهنگهای باستانشناسی (آندرونوو، آمودریا (BMAC) و یاز) که با مهاجرت اقوام هندوایرانی در ارتباط هستند.
[↑] کاوشهای باستانشناسی
از دهۀ هفتاد میلادی (سالهای ۱۹۷۰) به بعد، مجموعهای از یافتههای باستانشاسی در دَشلیتپه در افغانستان، سپالیتپه و جَرکوتَن در ازبکستان، و تپههای توگولوک و گونور در ترکمنستان، شبکهای از زیستگاهها را به پهنای جغرافیایی ۴۰ هکتار نشان میداد. از این حفریات شهرهایی محصور در دیوار پدیدار گشتند که حاوی مجموعه بناهایی بودند که با نقشۀ متقارن بنا شده بودند. از نقشۀ ساختمانیِ برخی از این بناها پیداست که آنها قصرها و بناهای مذهبی بودهاند. در پیرامون این بناها گورهایی قرار دارند که حاوی گنجینههایی از آثار نهفته بودند و تا آنزمان به غارت نرفته بودند: پیکرههای نفیس از سنگ، مِس، طلا، و نقره، که غنای آن بحدی بود که تا بحال در هیچ جای دیگر در این منطقه بچشم نخورده بودند. معلومات موجود از این دوره برای افغانستان و ترکمنستان مدیون کاوشها و مطالعۀ ویکتور ساریانیدی است.[۱]
نگارۀ ۲: پیکرهٔ زنی مشهور به «شاهدخت باختری» با لباس کاوناکِس (Kaunakes)، بدستآمده از مجموعهٔ باستانشناسیِ بلخ-مرو (BMAC) یا «تمدن آمودریا»، سرزمین باستانی باختر در شمال افغانستان، هزارهٔ دوم پیش از میلاد، موزیم لوور در پاریس
از پایگاه باستانشناسی شهداد در شرق ایران آثاری بدست آمده که شباهتهای زیادی با آثار بدستآمده از دلتای مُرغاب و دشت دشلی دارد.[٢] چند پایگاه (نظیر سیبری) و گور (بویژه مِهرگَرْهْ ۸ و داوده دمپ؟) در ایالت بلوچستان پاکستان، در غرب درۀ سند یافت شدهاند که مشابهت زیادی با یافتههای کاوششده از افغانستان، ترکمنستان، و ازبکستان دارند.[٣] اشیاء بیشماری شامل اقلام طلایی نیز بطور تصادفی در طی عملیات ساختمانی در کویته پاکستان پیدا شدهاند. این گنجینه تحت عنوان «گنجینه کویته» نام گرفته است. اسکلتی نیز در همان گودال یافت شده، که نشان میداد آنجا یک گورستان بودهاست. بهمین خاطر این گنجینه از اشیای گورستان تشکیل شده بود که پس از مقایسه کردن با آثار کاوششده از گورهای مهرگره ۸، متعلق به مجموعۀ فرهنگی (تمدن) یکسانی که قبلا ذکر شد بودند.[۴]
نگارۀ ۳: یک تبر با نقوشی از عقاب و حیوانات، بدست آمده از حوزۀ تمدن آمودریا، هزارههای سوم و دوم پیش از میلاد.
بعدها مشاهده شد که مجموعهای از اشیاء سنگی - "گُرزها"، لوحهای حجاریشده، و ستونهای کوچک - به همان شیوه در گورهایی واقع در حوزهای که از ترکمنستان تا غرب درۀ سند، و بویژه در گورهای مهرگره ۸ و پایپاه گنجینۀ کویته گسترده بود، قرار داده شده بودند. اشیاء کاوششده از این منطقه نیز مشابهتهای زیادی را نشان میدادند. پیکرههای سنگی، که اغلب از استاتیت و کلریت، ساخته شده بودند، و دستها و چهرههایشان از سنگ مرمر سفید، و پوشاکشان شبیه کاوناکس (دامنهای پشمی) منطقۀ میانرودان (بینالنهرین) بود (نگارۀ ۳)، چشمگیرترین آثار در میان اشـیاء نمادیـن از ایـن حـوزۀ فرهنـگـی بـودنـد. چنـدین نمـونـه از ایـن نگارههـا در نمایشــگاه "افغـانســتان، یک تاریـخ هزاران سـاله" (Afghanistan, une histoire millénaire) قابل مشاهده بود.[۵] همین نقش در در اشیاء زیادی، شامل جعبه سرپوشدار (pyxis) از گونورتپه دیده میشود. بیان اینکه چه کسی در این نقوش ترسیم شده، مشکل است، نقوشی که تقریبا همیشه در بافت تدفینی (گورستانها) دیده میشوند. حوزۀ پراکندگی این آثار بطور قطع بسیار گسترده است، که نمونهای از آن در گنجینۀ کویته پیدا شده، حال آنکه در هَرَپه، شهری عمده در تمدن دره سند، قطعاتی از پوشش سر معمولا با این نوع پیکره در لایهای از حفریات متعلق به دورۀ سوم از همدن سند در اواخر هزارۀ سوم پیش از میلاد مرتبط هستند.[٦]
مُهرهای بدست آمده از این منطقه گسترهای وسیع از تِمها و نمادها را نشان میدهند، که احتمالا بازتابدهندۀ انگارههای مذهبی بوده، و مشابهتهای زیادی با اشیاء همتای خود در ساحات باشتانشناسی در خاور میانه دارند[٧]. در میان آنها مُهرهای استوانهایشکلی با مشابهتهای با میانرودان و عیلام وجود دارند، و تفاوت آنها در کف مهر است. همتای دیگر آن در حدود شرقی این مجموعۀ فرهنگی در سرحد درۀ سند، بویژه در ساحۀ سیبری مشاهده شده است.[٨]
نگارۀ ۴: جام طلایی از تپه فولول (خوشتپه) در شمال افغانستان، هزاره دوم پیش از میلاد
تمام این کشفیات جدید در ۳۰ سال اخیر، موجودیت فرهنگی گسترده و همگِنی از مناطق مختلف در آسیای میانه و مناطق سرحدی بین ایرانزمین و هند نشان دادهاند. با آنکه این موجودیت ویژگیهای خاص خود را دارد، تا اندازۀ زیادی نیز از گرایشات زیاد و متنوع دنیای خارج تاثیر پذیرفته است. افزون بر این، در کنار این یافتهها که از طریق کاوشهای نظارتشده بدست آمدهاند، اشیاء بیشمار قابل توجهی نیز موجود هستند، که از طریق کاوشهای مخفی و غیرقانونی حفر شده و به بازارهای بینالمللی هنر راه پیدا کردهاند و به کلکسیونهای همگانی یا شخصی افزوده شدهاند.
ظروف طلایی تپه فولول - یافتههایی که مایۀ شگفتی بسیار شده - را میتوان در بافت فرهنگی شناختهشدهتری میتوان درک کرد. این ظروف را میتوان در فهرست طولانی اشیاء شامل کاسههای طلایی و نقرهای، برخی با درونمایههای هندسی همچون دو کاسۀ بدستآمده از تپه فولول، و برخی شامل منظرههای داستانوار از بلندیها، گروههای شکار، و کار بر روی زمینها، جای داد.[۹] نمایشگاه سال ۱۹۸۸ در موزیم گیمه (با عنوان "فرانسوی: Les cités oubliés de l.Indus"؛ "ترجمه: شهرهای فراموششدۀ سند"، AFAA, cat. 1988) فرصتی برای دیدن اشیاء غنی بدستآمده از گورهای گنجینۀ کویته را فراهم میکرد. یکی از اشیاء به نمایش گذاشتهشدهف یک جام برای نوشیدن با پایهای از طلا بود. بر روی یک فریز (نوارهای مزین به نقوش برجسته) جانوران شکار تزئین داده شده بود، که کندهکاریهای بر روی پوست آن دقیقا به شیوۀ یکسان با گاههای نر بر ظروف طلایی بدست آمده از تپه فولول صورت گرفته بود.[۱٠]
اگرچه ظروف بدستآمده از تپه فولول، همچون ظروف دیگر از این حوزۀ فرهنگی گسترده، دارای میژگیهای هنر محلی هستند، اما آثاری از گرایشات خارجی را نیز نشان میدهند. پژوهشگران این گرایشات را بلافاصله پس از کشف آن دریافتند، بویژه در نقوش گاههای نر ریشدار که متمایل به درونمایه (تِم) شناختهشده در میانرودان است. نقش درختی بر روی یک کوه، که بر روی یک جام نوشیدنی از تپه فولول ترسیم شده، و گُرازهای وحشی را نشان میدهد، را میتوان با تزئینات بر روی مُهرهای بدستآمده از میانرودان مرتبط دانست. همین تِم بر روی یک ظرف نقرهای بدستآمده از یگ گور در گونورتپه در ترکمنستان یلفت شده است. برخی از این حیوانات گوناگون ترسیمشده بر روی این ظف را میتوان با همتای آن بر روی جامهای بدستمده از تپه فولول مقایسه کرد. در پشت این نقوش مناظر طبیعی از درختهای واقع بر روی کوهها ترسیم شدهاند.[۱۱]
[↑] پایگاههای باستانشناسی
در افغانستان (باختر باستان):
- تپه فولول (خوشتپه)، در ولایت بغلان
- تپه دشلی، در ولایت جوزجان
در ترکمنستان (مرو باستان):
- آلتینتپه (Altyn-depe)
- تپه توگولوک (Togolok-depe)
- تپه گونور (Gonur-depe)
- تپه نمازگا (Namazga-depe)
در ازبکستان (باختر باستان):
- تپه سپالی (Sappalitepa)
- جَرکوتَن (Djarkutan/دیارخُتَن؟)
در دورۀ نوسنگی، در حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد، دهقانان و چـوپانانی در جلگـههای حاصلخیـز پیـرامون هنـدوکُش زندگـی میکـردند. این مردمـان صنعـت ابتـدائی خانهسـازی با خشـت خـام و سـفالگری را با خـود بهمراه آوردند و از فـروش لاجورد (Lapis lazuli) که در سواحل و بستر رودخانهها مییافتند و تجارت آن به کشورهای اولیه باختری از طریق فلات ایران و میانرودان (بینالنهرین) ثروتمند میشدند.[۱٢]
نگارۀ ۵: پایگاههای (ساحات) عصر بُرُنز در آسیای میانه
فرهنگ عصر بُرُنز اولیه در آسیای میانه و شمال و شرق افغانستان ظهور کرد. نخستین شواهد واقعی شهریسازی در تپهٔ دِهمُراسی (پشتو: دِهمُراسی غوندَی) و موندیگک (در نزدیکی قندهار امروزی) پدیدار گشت، که پایتختهای محلی تمدن دره سند بودند. اقتصاد بر اساس گندم، جو، دامداری و معدنکاری استوار بود. سنگ لاجوَرد (لاتین: Lapis lazuli) که در گورهای پادشاهان اور در جنوب عراق، پیرامون ۲۵۰۰-۲۶۰۰ پیش از میلاد، بکار رفته بود از بدخشان در شمالشرق افغانستان (بویژه از معدن سرِ سنگ) در همان دوره استخراج شده بود. همچنین شبکهٔ راه زمینی بازرگانی دوربردی با میانرودان (بینالنهرین) و مصر ایجاد شده بود.
[↑] مهاجرت آریاییها و تمدن آمودریا
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت کاهش پیدا کرد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد بوجود آمده بودند، دیگر دارای باشنده نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
نگارۀ ۶: نقشهٔ مهاجرتهای هندواروپائیان در حدود شش تا سه هزار سال پیش از دیدگاه مُدل کورگان
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب و یا با گردونهها (وسایط نقلی چرخدار) سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (اُکسوس) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، بدلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو» ، یا «تمدن آمودریا» مینامند. گنجینهٔ تپه فولول در شمال افغانستان آثار بجای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند.[۱٣]
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰-۱۷۰۰ ق.م) مشهور است. این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتتند و بدینترتیب تقریبا میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ.م) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ.م ادامه داشتهاست.[۱۴]
نگارۀ ۷: سردیسی گِلی و مرمری رنگآمیزیشده از یک موبد زرتشتیِ باختری با جامۀ سر متداول در سرزمین باستانی باختر، تخت سنگین در تاجیکستان در نزدیکی سرحد با افغانستان (همان سرزمین باستانی باختر)، سدههای سوم و دوم پیش از میلاد.
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد.
پیرامون ۱۱۰۰-۱۷۰۰ پیش از میلاد: ریگوِدا یکی از کهنترین متون شناختهشده به یک زبان هندواروپایی، در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان با هم میزیستند، در سَپته سِندو ('سرزمین هفت رود')، که احتمالا پنجاب یا درهٔ کابل باشد، نگاشته شد.
پیرامون ۱۳۵۰ پیش از میلاد: مهاجرت دستههایی از اقوام ایرانی از مجموعهٔ تمدن آمودریا بهسوی فلات ایران و غرب ایران.[۱۵]
پیرامون ۱۱۰۰-۵۵۰ پیش از میلاد: زرتشت یک آیین یکتاپرستی - مَزدَیَسنا - را در بلخ (باکترا) معرفی میکند که در سرتاسر فلات ایران منتشر میشود. از دیدگاه افسانوی (که در شاهنامه فردوسی در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی آمده)، زرتشت در بلخ بدست یک تورانی بقتل میرسد. تورانیان یکی از چندین اقوام کوچنشینی هستند که بین سالهای ۱۱۰۰ و ۵۵۰ پیش از میلاد به شمال افغانستان یورش آوردند، یا در آنجا ماندند و یا از آنجا گذر کردند. (تاریخ دقیق زندگی زرتشت در بین محققان مورد بحث است و از حدود ۱۲۰۰ تا حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تخمین زده میشود.)
[↑] تمدن آمودریا و ارتباط آن با تمدن درۀ سند
همانطور که در بالا اشاره شد، مجموعۀ تمدن آمودریا در طی فاصلۀ زمانی ۲۲۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سوی شرق تا کرانۀ غربی درۀ سِند (ایندوس) گسترده شد. (Jarrige and Hassan 1989) همچنین امروزه معلوم شدهاست که آثار باستانی همچون مُهرهای استوانهایشکل، انواع اسلحهجات، و اشیاء فلزی، که اغلب "غیر محلی" خوانده میشوند، و در شهرهای تمدن دره سند کشف شدهاند، میتوانند با این تمدن آمودریا که قبلا ناشناخته بوده در ارتباط باشند. پرسشهایی در رابطه با تماسهای بین تمدن درۀ سند و تمد آمودریا ایجاد میشود. کاوشهای باستانشناسی در نوشهرو ، که در نزدیکی مِهرگَرْهْ و در کنارههای درۀ سند واقع است، بر این معما روشنی میافکند. پس از دورۀ نخست از تمدن درۀ سند، که پیشینۀ آن به نیمۀ اول هزارۀ سوم پیش از میلاد میرسد، نوشهرو طی فاصلههای زمانی دوم، سوم و چهارم رشد کرده و مدنیتی در آن شکل گرفت، که بخشی از تمدن سند بوده است. هرچقدر، عناصری جدید در مرحلۀ آغازین دورۀ چهارم، که پیشینۀ آن به حدود ۲۲۰۰ پیش از میلاد میرسد، نیز با تمدن آمودریا در ارتباط است. این یافتهها از لایههای زمین بدستآمدهاند که آثار مربوط به تمدن درۀ سند را آشکار میسازند. قابل توجه است که دورۀ چهارم نوشهرو معاصر است با دورۀ اصلی سوم از تمدن سند، با پیشینهای حدود ۲۲۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد، دورهای که اوج رشد مدنی و اقتصادی شهرهای سند همچون موهنجو دارو و هَرَپه بودهاست.
نگارۀ ۸: گسترۀ تمدن درۀ سند (فرهنگ دراویدی)
پیدایش آثار باستانی در نوشهرو و مهرگره و دیگر ساحات و مشابهت آن با آثار تمدن آمودریا قبلا یاد شد، اما این آثار را میتوان با ویژگیهای تمدن سند نیز در ارتباط دانست.[۱٦] به این دلیل، میتوان گفت که بطور واضح این دو گروه با سابقۀ فرهنگی متفاوت، در سرحد غربی درۀ سند، بین ۲۲۰۰ تا ۱۹۰۰ پیش از میلاد با یکدیگر در صلح زندگی میکردند. به فاصله دوری از درۀ سند، در گونورتپه در ترکمنستان، ساریانیدی یک مُهر استوانهایشکل از نوع میانرودانی و به سبک اور ۳ را کشف کرد که متعلق به اواخر هزارۀ سوم پیش از میلاد است. ساریانیدی در همین ساحۀ باستانی یک مُهر با نگارهای از یک فیل در قسمت پایین کتیبۀ تمدن سند را کشف کرد.[۱٧]
نگارۀ ۹: پیکرهای که بنام "شاه روحانی" شناخته میشود، اواخر دورۀ هَرَپه در هزارۀ سوم پیش از میلاد، پاکستان
چنین افزایشی در دادههای باستانشناسی موجود، به دانشمندان کمک میکند تا روشهای مختلف تماس بین گروههای مرتبط با تمدن آمودریا - که نخست با کشف ظروف طلایی در تپه فولول در افغانستان آشکار شد - و باشندگان شهرهای تمدن سند را مطالعه نمایند. باستانشناسانی که کاوشهای عمده را در نیمۀ اول سدۀ بیستم میلادی در آنچه که امروز پاکستان نامیده میشود مدیریت میکردند، گستردگی مدنیت (شهرنشینی) در تمدن سند، تواناییهای اداری آنان، و بطور آشکار رونق اقتصادی آنان را دریافتند. بزودی در بین بسیاری از کارشناسان این باور شکل گرفت که این تمدن بین ۲۵۰۰ و ۱۸۰۰ پیش از میلاد گرایشات سنتگرای محکمی داشته که هیچگونه تحول و گرایشات خارجی را نمیپذیرفته است. اما برخی از تحقیقات اخیر، بویژه در نوشهرو و همچنین مطالعات مجدد یک تیم امریکایی در حفریات هرپه بطور واضح این حقیقت را آشکار ساخت که تمدن سند، مسلما، در طول زمان تحول پذیرفته است. این حفریات ارزنده در کل محدود به لایههای بالایی در معرض دید میشدند. امروزه دانشمندان شناخت بهتری از استراتژی ساحههای تمدن سند دارند، آنها میدانند که شهرهایی چون موهنجو دارو و هرپه که در طی کاوشهای بزرگ در نیمۀ اول سدۀ بیستم کشف شدهاند، تنها در عصر اصلی سوم از تمدن سند، بین حدود ۲۲۰۰ و ۱۹۰۰ پیش از میلاد به یک کلانشهر رشد کردهبودند. این یافتههای اخیر، که نشان میدهند که دورههای متوالی تمدن سند با تغییرات مهمی توام بودند، راهی را برای پژوهش بر روی عوامل درونی و بیرونی، از قبیل تمدن آمودریا، که نقش اساسی در تحول تمدن سند داشته، باز میکند.[۱٨]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط آریانا باختریان برگردان شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- Sarianidi 1998, 2002.
[۲]- گزارش هشت فصل بررسی و کاوش در شهداد (کویر لوت) ۱۳۴۷ -۱۳۵۶ شمسی، مؤلف: شادروان علی حاکمی، ناشر: پژوهشگاه سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، پژوهشکده باستانشناسی، ۱۹۹۷
[۳]- C. Jarrige et al. 1995
[۴]- Jarrige and Hassan 1989
[۵]- cat. RMN 2002, figs, 11-8
[۶]- Meadow, lecture to the Académie des Inscriptions et Belles-Letters 2005
[٧]- Francfort 2005
[۸]- C. Jarrige et al. 1995
[۹]- Francfort 2003, Francfort 2005a
[۱٠]- Jarrige 1988, 115; Jarrige and Hassan 1989, figs. 6 & 7
[۱۱]- Francfort 2005b
[۱۲]- Hiebert, F. , Cambon, P. , 2008, AFGHANISTAN Hidden Treasures from the National Museum, Kabul, page 58, Washington, National Geographic, ISBN 978-1-4262-0495-7
[۱۳]- Hiebert, F. , Cambon, P. , 2008, AFGHANISTAN Hidden Treasures from the National Museum, Kabul, page 58, Washington, National Geographic, ISBN 978-1-4262-0495-7
[۱۴]- دانشنامهٔ ایرانیکا، سرواژهٔ "ARYANS"، نوشتهٔ رودیگر اشمیت (R. Schmitt)
[۱۵]- CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1, Encyclopaedia Iranica
[۱۶]- Jarrige and Quivron 1999
[۱٧]- Francfort 2005b
[۱۸]- Hiebert, F., Cambon, P., AFGHANISTAN Hidden Treasures from the National Museum, Kabul, pp. 73-75
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ Hiebert, F. T.. Origins of the Bronze Age Oasis Civilization of Central Asia. انتشارات دانشگاه هاروارد، ۱۹۹۴، ISBN 0873655451.
□ Sarianidi, V. I.. Bactria: An ancient oasis civilization from the sands of Afghanistan. ونیز: Erizzo، ۱۹۹۵، ISBN 8870770257.
□ فردریک هیبرت (.Hiebert, F)، پییِر کَمبون (.Cambon, P). گنجینهٔ پنهان افغانستان از موزیم ملی، کابل (AFGHANISTAN Hidden Treasures from the National Museum, Kabul). واشنگتن: غرافیای ملی (National Geographic)، ۲۰۰۸، ISBN 978-1-4262-0295-7.
□ وارویک بال (Warwick Ball). فهرست پایگاههای باستانشناسیِ افغانستان (عنوان فرانسوی: Catalogue des sites archeologiques d'Afghanistan/عنوان انگلیسی: Archaeological gazetteer of Afghanistan). پاریس: انتشارات پژوهش در تمدنها (Editions Recherche sur les civilisations)، ۱۹۸۲،ISBN 2-86538-040-8.
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]