[خورشیدپرستی]
[↑] آفتابپرستی
آفتابپرستی، یا آیین پرستش خورشید، که اسلام آن را فریب شیطان، گمراهی و از اعمال کافران دانسته است. پرستش مظاهر و قوای طبیعت از دیرباز در میان اقوام ابتدایی جهان معمول بوده است؛ از میان آن مظاهر، خورشید به سبب اهمیتی که در طبیعت و در زندگانی مردمان دارد، حرمت و قداست خاص یافته است، و به صورتهای مختلف بدان تشخّص و الوهیّت دادهاند. از این روست که تقریباً در همۀ تمدنهای باستانی اسطورهها و تصورات گوناگون دربارۀ خورشید وجود داشته و آثار پرستش این جرم اسمانی از دورترین ایام باقیمانده است. تصاویر نمادهای خورشیدی از عصر حجر جدید گواه قدمت این امر است[۱].
ایزدِ خورشید در نظر بعضی اقوام نرینه بود و نزد برخی دیگر مادینه. بعضی ملل در مجموعۀ خدایان خود، ایزد خورشید را زیر دست خدای برتر یا خدای آسمان قرار میدادند، ولی در برخی نقاط دیگر، خدای خورشید کاملاً جای خدای آسمان را میگرفت[٢].
در هند باستان خدای خورشید را سوریه مینامیدند که خود را به ۱۲ شکل آشکار میکند و یکی از آن صورتها (صورت نهم) ویشنو است[٣]. در وداها خورشید به نامهای مختلف خوانده شده و سرودها بسیار در ستایش او باقیمانده است. اسطورههای هندی، خورشید پسر آسمان است، دارای گردونهای است که ٧ اسب آن را در سراسر جهان میکشند و سحر گردونه بان اوست. خورشید در مسیر خود، ظلمت و نیروهای اهریمنی را از جهان دور میکند، مایۀ حیات و رشد و ادامۀ بقای موجودات است و ارواح مردگان را به جهان دیگر رهبری میکند. امروزه نیز خورشید در میان پیروان مذاهب مختلف هندویی دارای حرمت خاص است، و در ادعیه و عبادات روزانۀ هندوان ستایش میشود[۴]. در سدههای اولیۀ مسیحی، مهرپرستی ایرانی به سرزمین هند راه یافت و با پرستش سوریه درهم آمیخت و مذهبی جدید مبتنی بر پرستش خورشید در آنجا پدید آمد که تا حدود سدۀ ۵ و ٦ ق / ۱۱ و ۱۲ م ادامه داشت[۵].
در ایران قدیم، دست کم از زمان زردشت به بعد، همیشه اهوره مزدا یا اورمزد خدای بزرگ به شمار میآمده و پرستیده میشده است، اما بعضی عوامل طبیعی همچون، آب، آتش، خورشید و ماه در کنار برخی مفاهیم انتزاعی از قبیل “مهر” (پیمان) و “سروش” (اطاعت) نیز به اصطلاح زردشتیان ایزد بهشمار میآمدهاند. بنابراین تا آنجا که از اسناد و مدارک برمیآید، ایرانیان هیچگاه آفتاب یا خورشید را بهعنوان “خدای مطلق” نمیپرستیدند، اما پیش از زرتشت یکی از برترین خدایان آنان بهشمار میرفت که سرچشمۀ نور و گرمی در جهان و نگهبان نیکیها و براندازنده ظلمت و شرّ و تباهی بود. خورشید (در اوستا هور، هوره خشسْته و در پهلوی خور) همـاننـد ایـزدان دیگـر نیـایـش خـاص خـود را داشــتـه و چشــم اهـورامـزدا خـوانـده شــده اســت[٦]. یشت ششم یا خورشید یشت به خورشید اختصاص دارد و “خورشید نیایش” یکی از نیایشهای زردشتی است که در صبح و ظهر و عصر خوانده میشود. در مینوی خرد[٧] آمده است که هر روز باید ۳ بار، در برابر خورشید همانند نیایش آنان در برابر آتش است. خورشید در آسمان مانند آتش در زمین سرچشمۀ نور و روشنایی و گرمی است. از دیر زمان خورشید با ایزد مهر (ایزد پیمان در ایران قدیم) ارتباط نزدیک داشته است، زیرا ایزد مهر پیش از برآمدن خورشید در سپیدهدم ظاهر میشود و همراه خورشید برای نظارت بر پیمانها از شرق به غرب میرود[٨]. همین ارتباط نزدیک موجب شده است که در ادبیات پهلوی[۹] و نیز فارسی، “مهر” در معنی خورشید بهکار میرود.
یونانیان باستان خورشید را هلیوس مینامیدند و آن را به این نام نیز بهنام “آپولو” ستایش میکردند. آپولو خدای نور و پاسدار پاکی و نظم و قانون بود و با پیکانهای خود نیروهای ظلمت و بدیها و بیماریها را دور میکرد[۱٠]. رومیان خورشید را با نام سول میستودند و آن را یکی از نیاکان آسمانی شهر رم میدانستند[۱۱]، ولی خورشیدپرستی در آنجا با پرستش میترا به اوج خود رسید و مهر لقب خورشیدِ شکستناپذیر یافت. چندتن از امپراتوران روم پیش از مسیحیت خورشیدپرست بودند و پرستش خورشید دین رسمی دولت روم بود[۱٢].
مردم چین خورشید را یکی از ایزدان خود میشمرده و دربارۀ آن افسانههایی داشتهاند. در ژاپن از محبوبترین خدایان، ایزد بانوی خورشید یا آماتراسو اومیکامی بوده و هنو در میان پیروان دین شینتو اهمیت بسیار دارد، و امپراتور ژاپن فرزند او تصور میشود[۱٣].
در مصر باستان خورشید از قدرتهای آفرینندۀ جهان بود و به نامهای رع و اتن و نامهای دیگر، در نواحی مختلف این سرزمین پرستیده میشد. فراعنۀ مصر خود را فرزندان رع و تجسم آن میدانستند، و در سدۀ ۱۴ ق.م یکی از فراعنۀ مصر بهنام اخن اتن خورشیدپرستی توحیدی را بنیاد نهاد و پرستشهای دیگر را منسـوخ سـاخت و یک چنـد اَتِن بهعنـوان تنـها ایـزد و خداونـد اعظـم در سـراسـر مصـر پرسـتیده میشـد[۱۴].
در بینالنهرین، آشوریان و بابلیان و کلدانیان چون بسیاری دیگر از اقوام باستانی، خدای خورشید (شمس یا سمس) را مذکر میدانستند. در اساطیر بابلی شمش، “نور خدایان”، خدای عدالت و قانون هم بود و نیروی نگهبان عدالت و قانون تصور میشد (در نقوش بابلی، حمورابی، قانوننامۀ معروف خود را از دست شمش میگیرد). بابلیان وی را “داور آسمانها و زمین” میدانستند و معبدش را “خانۀ داوری در جهان” مینامیدند[۱۵]. کنعانیان قدیم نیز چون اقوام سامی دیگر، خورشید را بهنام شمش میپرستیدند[۱٦].
اعراب برعکس برادران سامی خود، “شمس” را مؤنث میدانستند. بعضی از آنان برای الهۀ شمس بُتی ساخته بودند و آن را نیایش میکردند. این بت قدمت بسیار بسیار داشت[۱٧]. نام “عبدشمس” و نیز “امرشمس” که در میان آنان رواج داشت[۱٨]. حاکی از عبادت این الهه است، چنانکه “عبدالشارق” نیز ظاهراً معلوم میکند که خورشید طالع نزد آنان همچون یک خدا تصور میشده است[۱۹]. خدای خورشید نزد اهالی “تَدْمُر” (پالمیر) واقع در میانۀ صحرای سوریه به ۲ نام ملک بیل و یرحی بول خوانده میشد[٢٠]. در شهر “حَضْر” واقع در بینالنهرین، شمس بالاترین خدایان بود، تا جایی که آن شهر را “شهر خورشید” (مدینهالشمس) میخواندند، ولی در اینجا شمس مذکر بود، نه مؤنث[٢۱]. صابئین نیز در بینالنهرین از کسانی بودند که ماه و خورشید و سایر اجرام سماوی را عبادت میکردند و در این باره آراء و آداب و اسطورههای خاص داشتند.
قرآن کریم به ما خبر میدهد که در زمان سلیمان پیامبر(ع)، در سرزمین سبا، مردم و دستگاه حکومتی آنجا آفتاب را میپرسیدهاند[٢٢]، لیکن باتوجه به خصوصیت کاملاً توحیدی اسلام، طبیعی است که این عمل مردود است: آیۀ ۳٧ از سورۀ فصلت سجده کردن به سوی خورشید (و ماه) را صریحاً منع کرده است و بسیاری از مفسران چون امام فخر رازی، آیۀ مزبور را دربارۀ مجوس (و صابئین) میدانند که خورشید و اجرام نورانی آسمان را قبلهگاه خود قرار دادهاند[٢٣]. به هر تقدیر، در قرآن مجید مردم سبا و یا کسانی از آنان که به پرستش خورشید دل خوش داشته و معبودانی جز خداوند برای خود گرفته بودند از کافران شمرده شدهاند[٢۴].
از پیغمبر(ص) نقل کردهاند که ایشان نماز به آفتاب هنگام طلوع آن را به کفار نسبت دادهاند[٢۵]. در جای دیگر پرستش خورشید و ماه را در کنار پرستش خدایان دروغین (طواغیت) جای دادهاند[٢٦]. مؤید این حدیث، نص قرآن مجید است که پرستش خورشید را گمراهی و برخاسته از فریب شیطان میداند[٢٧]. پیغمبر(ص) نیز در خبری پرستش خورشید (و ماه) را به گونهای با شیطان مربوط دانسته و این فعل را از آنجا که از قیاس ناشی شده، عملی شیطانی شمرده است[٢٨].
قرآن کریم در سرگذشت ابراهیم(ع) در منع پرستش کواکب و اجرام سماوی، چنین استدلال میکند که خورشید از “آفلین” است و آنچه افول کند نمیتواند اله و معبود باشد[٢۹]. به گفتۀ مفسران آنچه افول کند مُحْدَث است و محدثات شایستۀ پرستش نیستند[٣٠]. هم در قرآن و هم در احادیث نبوی خورشید، آیتی از آیات خداوند است [٣۱] و جز نشانۀ کوچکی از قدرت پروردگار چیزی نیست.
نام خورشید (شمس) در قرآن ۳۳ بار تکرار شده است. خورشید، از آنِ خداوند اسـت، چنانکـه در قـرآن بارهـا آمـده که هـرچـه در آسـمانها و زمیـن اسـت از آنِ اوسـت [٣٢] و خورشید خود آفریدهای است چون دیگر آفریدگان و پرودگار خویش را تسبیح میگوید: “هرچه در اسمان و زمین است ـ ازجمله خورشید و ماه و ستارگان ـ خدا را سجده میکنند یعنی مقهور سنن اویند”[٣۴].
خورشید (و ماه) مُسخّر ارادۀ خداوند است[٣٣] و خدا آنها را برای انسان مسخر کرده است[٣۵]. پیغمبر اکرم(ص) در جایی خورشید را مأمور امر الهی دانستهاند[٣٦] که جز اطاعت فرمان الهی کاری نمیکنند. نظم کنونی حرکت خورشید[٣٧] نیز ابدی نیست و به تقدیر خداوند است؛ ولی با اینهمه، در قرآن کریم از خورشید با احترام یاد شده و خداوند به آن سوگند یاد میکند[٣٨].
به هر حال خورشید هرچه باشد، زمانی سرد و خاموش خواهد شد [٣۹]. از پیغمبر اکرم(ص) نقل است که در روز قیامت خورشید و ماه درهم پیچیده و تاریک (مکوّران) خواهند گردید[۴٠]، چنانکه در آن هنگام، بنا بر قرآن مجید، آفتاب و ماه جمع میشوند[۴۱] و هر دو بینور خواهند شد [۴٢]. این اشارهای است به تغییرات عظیم کیهانی در آخرالزمان، و دلیل بر باطل بودن پرستش هر معبودی که خود مخلوق و فناپذیر باشد.
سرانجام، در اسلام دستور داده شده که به هنگام کسوف (خورشید گرفتگی) نماز آیات بخوانند و معنای این حکم آن است که به هنگام حدوث هر نوع حادثۀ کیهانی ـ همچون همه اوقات دیگر ـ فقط باید به خداوند یکتا توجه داشت.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دائرةالمعارف بزرگ اسلامی توسط مسعود جلالی مقدّم برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- آمریکانا
[۲]- بریتانیکا، ذیل پرستش طبیعت
[۳]- هیستینگز، ذیل برهمنیزم
[۴]- هیستینگز، ذیل خورشید، ماه، ستارگان در آیین هندویی
[۵]- مجتبائی، صص ٧٧، ٧٨
[۶]- یسنا ۱، بند ۱۱
[٧]- مینوی خرد، ص ٧٠
[۸]- یشتها، مهریشت، بند ۱۳
[۹]- مثلاً در مینوی خرد، بند ۲٦
[۱٠]- آمریکانا، ذیل اپولو، هلیوس
[۱۱]- بریتانیکا، ذیل دین رومی
[۱۲]- همانجا
[۱۳]- هیستینگز، ذیل خدا در آیین ژاپنی؛ بریتانیکا، ذیل پرستش طبیعت؛ آمریکانا، ذیل دین در ژاپن
[۱۴]- هیستینگز، ذیل دین مصری؛ آمریکانا، ذیل رع
[۱۵]- دورانت، ص ۱۵۴؛ آمریکانا، ذیل شمش
[۱۶]- هیستینگز، ذیل کنعانیان
[۱٧]- ابنکلبی، ص ٨۹
[۱۸]- همانجا؛ هیستینگز، ذیل اعراب باستان
[۱۹]- همانجا
[٢٠]- بریتانیکا، ذیل دینهای عربی؛ هیستینگز، ذیل پالمیریان
[٢۱]- شوقی، ۲۴
[٢۲]- سورۀ نمل (۲٧)، آیۀ ۲۴
[٢۳]- سورۀ نمل (۲٧)، آیۀ ۱۲۹؛ و نیز میبدی، ٨/۵۳٦
[٢۴]- سورۀ نمل (۲٧)، آیۀ ۴۳
[٢۵]- شیخ مفید، ص ۳٦
[٢۶]- بخاری، ۱/۱۹۵، ٨/۱٧۹، ۱٨٠
[٢٧]- سورۀ نمل (۲٧)، آیۀ ۲۴
[٢۸]- دارمی، ۱/٦۵
[٢۹]- سورۀ انعام (٦)، آیات ٧٦-٧٨
[۳٠]- طبرسی، ۲/۳۲۳، ۳۲۴؛ فخر رازی، ۱۳/۵۴
[۳۱]- سورۀ فیصلت (۴۱)، آیۀ ۳٧؛ مالک بنانس، ۱/۱٨٦؛ ابنحنبل، ۳/۳۱٨
[۳۲]- مثلاً سورۀ بقره (۲)، آیات ۲٨۴، ۲۵۵؛ سورۀ آل عمران (۳)، آیۀ ۱٠۹؛ سورۀ نساء (۴)، آیات ۱۲٦، ۱۳۱؛ سورۀ مائده (۵)، آیۀ ۴٠؛ سورۀ توبه (۹)، آیۀ ۱۱٦ و...
[۳۳]- سورۀ رعد (۱۳)، آیۀ ۱۵: سورۀ نحل (۱٦)، آیۀ ۴۹؛ سورۀ حج (۲۲)، آیۀ ۱٨
[۳۴]- سورۀ رعد (۱۳)، آیۀ ۲؛ سورۀ اعراف (٧)، آیۀ ۵۴؛ سورۀ عنکبوت (۲۹)، آیۀ ٦۱
[۳۵]- سورۀ نحل (۱٦)، آیۀ ۱۲
[۳۶]- ابنحنبل، ۲/۳۱٨؛ بخاری، ۴/۵٧
[۳٧]- که در قرآن از آن به شنا کردن تغبیر شده: سورۀ یس (۳٦)، آیۀ ۴٠
[۳۸]- سورۀ الشمس (۹۱)، آیۀ ۱
[۳۹]- سورۀ تکویر (٨۱)، آیۀ ۱
[۴٠]- بخاری، ۴/٧۵
[۴۱]- سورۀ قیامه (٧۵)، آیۀ ۹
[۴۲]- میبدی، ۱٠/۳٠۲
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ مسعود جلالی مقدّم، مدخل: آفتابپرستی، شماره مقاله:۲٧۱، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱؛ برگرفته از منابع زیر:
□ آمریکانا؛ ابنحنبل، احمدبنمحمد، مسند. قاهره، دارالفکر، ۱۳٠۳ق؛ ابنکلبی، هشامبنمحمد، کتابالاصنام، ترجمۀ محمدرضا جلالی نائینی، تهران، ۱۳۴٨ش؛ بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح، استانبول، المکتبهالاسلامیه؛ بریتانیکا؛ دارمی، عبداللهبنعبدالرحمن، سنن، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹٨ق/۱۹٧٨م؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج ۱، ترجمۀ احمد آرام و دیگران، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳٦۵ش؛ شوقی، ابوخلیل، اطلسالتاریخالعربی، دمشق، دارالفکر، ۱۴٠۵ق/۱۹٨۵م؛ شیخمفید، محمدبنمحمد، الاختصاص، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، منشورات جماعهالمدرسینفیالحوزهالعلمیه؛ طبرسی، فضلبنحسن، مجمعالبیان، قم، منشورات مکتبه آیهاللهالعظمیالمرعشی، ۱۴٠۳ق؛ فخر رازی، محمدبنعمر، التفسیرالکبیر، بیروت، داراحیاءالتراثالعربی؛ مالکبنانس، الموطأ، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، احیاءالتراثالعربی، ۱۹۵۱م؛ مجتبائی، فتحالله، “ایران و هند در دورۀ ساسانیان”، نشریۀ انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، س ۱۹، شمـ ۲٠ فروردین ۱۳۵٨ش؛ میبدی، احمدبنمحمد، کشفالاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران. امیرکبیر، ۱۳۵٧ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴ش؛ هیستینگز؛ یسنا، به کوشش ابراهیم پورداود، تهران، ابنسینا، ۱۳۴٠ش؛ یشتها، گزارش ابراهیم پورداود، تهران، طهوری، ۱۳۴٧ش.
[برگشت به بالا]