[شعر فارسی دری]
[↑] بحثی درباره شعر به شیوه کهن
برای اظهارنظر دقیق دربارۀ شعر باید تصور واضح و روشنی از آن داشت. زیرا یکی از عوامل آشفتگی در نقد شعر امروز ابهامی است که بعضی عمداً یا بر اثر بیاطلاعی یا تعصب در تعریف شعر بهوجود آوردهاند. فیالمثل عدهای دم از "شعر نو یا شعر امروز" میزنند اما درست مفهوم آن را روشن نمیکنند. همین امر باعث شده است که نظریات مردم زمان ما دربارۀ شعر چندان روشن و دقیق نباشد. از اینرو ابتدا باید دانست شعر چیست و شعر خوب کدامست: شعر عبارت است از کلام زیبا و شورانگیز و موزون. از این تعریف چنین برمیآید که وزن و زیبایی دو عنصر اصلی شعرند و کلامی که زیبا نباشد یا وزن نداشته باشد اصولاً شعر نیست.در پاسخ اینکه شعر خوب کدامست باید گفت هرچه شورانگیزی و تناسب زیبایی در شعر بیشتر باشد شعر بهتر است. حالا باید دید شرائط زیبایی شعر چیست؟ پیشینیان در کتابهای معانی و بیان از دیرباز گفتهاند: کلام زیبا و فصیح از این معایب باید خالی باشد: ۱- غرابت یا نامأنوسی کلمات و دور بودن آنها از فهم ٢- پیچیدگی لفظی و معنوی ٣- مخالفت کلام با قواعد دستوری و ساختمان زبان ۴- تنافر یا بیتناسبی و بدآهنگی حروف و کلمات شعر. اما گذشتگان یک عیب بزرگ شعر و هنر، یعنی ابتذال و تقلید و تکرار را در کتب نقد شعر و معانی و بیان ناگفته گذاشتهاند یا اگر هم دربارۀ سرقت شعر بحث کردهاند، در عمل دزدیدن استعارات و تشبیهات و مضامین را بر شاعران و شاعرنمایان عیب نگرفتهاند و همین سهلانگاری موجب شده است که ... به تقلید از شاهنامه و ویس و رامین و خمسۀ نظامی و کلیله و دمنه و گلستان به شیوهای بسیار بیهنرانه بهوجود آید و اصطلاحات و تشبیهات و تعبیرات شعر فارسی به وضع دلازاری تقلید و تکرار گردد، بهطوری که مثلاً اگر چهرۀ معشوق همۀ غزلسرایان را از روی شعرهایشان نقاشی کنند تمام عین یکدیگر از آب درمیآیند زیرا همۀ این معشوقگان سروقد، سیهچشم، سلسلهموی، کمانابرو، عاشقکش و بیوفا هستند. گویا شاعر بزرگوار حتی اگر چشم معشوقش کبود هم بوده است ناچار برای حفظ سنت و پیروی از "مد" شعری آن را سیاه قلمداد میکرده. بر اثر این تکرار و تقلید خستهکننده و در نتیجۀ اصراری که تذکرهنویسان قدیم و تاریخ ادبیاتنگاران معاصر در شاعر جلوه دادن این ناشاعران کاهل طبع داشتهاند و دارند مردم روی به اشعار تازهتر معاصر آوردهاند. باری از این مطالب چنین برمیآید که روانی و داشتن معنی روشن و آراسته بودن به قافیه و ردیف و مصراعهای متساوی و نیز تازگی مضامین و بافت کلام و دوری از ابتذال از شرایط زیبایی شعر است.
برای آسانتر کردن فهم موضوع علاوه بر دادن تعریف و دانستن شرایط شعر خوب، بهتر است ما شعر به شیوه قدیم را به دو قسمت تحلیل بکنیم و آن را از دو جنبه مورد مطالعه قرار دهیم:یکی از نظر بافت و موضوع و شیوه بیان، دیگر از نظر قالب و وزن.
شک نیست که از نظر اول یعنی از لحاظ شیوۀ بیان و بافت، دوران شعر به شیوۀ قدیم سپری شده است زیرا شعر امروز دیگر جای کلمات و ساختمانهای دستوری نامانوس کهن از قبیل هماره، ترفند، حمیم، چونان که، براهی در به خانه درون و... نیست. دیگر به کار بردن تعبیرات و تشبیهات قدیم از قبیل قدسرو، کمانابرو، زرهزلف و... آن هم بدون هیچگونه ابداع و نوآوری - جز سرقت ادبی چیزی بهشمار نمیآید. دیگر به قافیهپردازی و لفاظی و سرهم کردن مشتی کلمات و موضوعات تکراری و پیچیده و مبتذل نمیتوان شعر اطلاق کرد باری همین پیچیدگی و غرابت و ابتذال و استادمآبی است که مردم را ... آن داشته که کار تعصب را به غیبگویی برای بندگان نیز بکشانیم.
۴- در تاریخ ادبیات کشورهای دیگر نیز همواره بنام شاعرانی برمیخوریم که افکار و مضامین نو را با بیانی تازه در قالبهای کهن سرودهاند. بودلر شاعر بلندآوازۀ فرانسوی و رابرت فراست سخنسرای نامی آمریکایی از این دسته بهشمار میروند.
۵- قالبهای جدید خود برخاسته از قالبهای قدیمند و در حقیقت شاخهای از آن بهشمار میروند. زیرا وزنهای جدید از همان اوزان عروضی قدیم گرفته شدهاند، بنابراین اگر دوران این قالبها سپری شده باشد دوران وزنهای جدید هم که نوع خاصی از همان اوزان قدیم است بسر آمده است.
به این جهت سپری شدن دوران قالبهای کهن ادعایی بیش نیست و عمر این قالبها را بهخودی خود نمیتوان سپری شده دانست بلکه با همین قالبها باز هم میتوان مانند گذشته اشعاری بدیع و دلنشین و زیبا سرود ولی این کار مستلزم شرایطی است که مهمترینشان عبارتند از:
۱- پدید آوردن محیط مساعد،به این معنی که در حال و آینده باید محیطی باشد که از این قالبها استقبال کند و سرودن شعر به آنها را مورد تشویق قرار دهد نه اینکه مانند امروز محیطی ساختگی و مصنوعی بهوجود آید که سرنوشت شعر بهدست صفحات ادبی هفتهنامهها که غالباً بهدست مخالفان قالبهای کهن اداره میشوند بیفتد و دایم مستقیم و غیر مستقیم بر ضد این قالبها تبلیغ و زهرپاشی گردد البته چنین محیطی زوال قالبهای کهن را مساعد میسازد چه تحت تأثیر این شرایط بسیاری از شاعران از این قالبها روی برمیگردانند و به این ترتیب ضربت بزرگی به شعر فارسی وارد میگردد. بنابراین سعی در محکوم کردن مصنوعی قالبهای کهن و ایجاد محیطی ساختگی بر ضد آنها خیانتی است به شعر فارسی و هنر ایرانی که ملت ایران آن را فراموش نخواهد کرد.
٢- عامل مهم دیگری که در مرگ یا بقای قالبهای کهن مؤثر است مایه و استعداد شاعرانی است که در این قالبها شعر میسرایند به این معنی که اگر ... و تشبیهات و استعارات مکرر مبتذل و کلمات غریب و عبارات پیچیده بر ندارند - بهخصوص اگر شعر آزاد هم پیشرفت کند - قالبهای کهن از رونق خواهند افتاد ولی اگر برعکس این قالبها عرصه شکفتن و بارور شدن مضامین و استعارات و تعبیرات بدیع و عبارات روان باشد بیشک اینها شکوهمندتر از پیش به زندگی خود ادامه خواهند داد.
٣- عامل دیگری که موجب رونق و استحکام قالبهای کهن خواهد شد رعایت بعضی از نکات و تجدیدنظر در بعضی از قواعد آن است که از این قبیلند:
الف - تکرار قافیه تا دوبار در یک غزل یا قطعه بویژه که این کار در قدیم هم سابقه دارد.
ب - از التزام قافیههای غریب و نامأنوس و مشکل بهمنظور "تکمیل دیوان" و "هنرنمایی" یا "نشان دادن مهارت در شاعری" باید دوری جست زیرا یک قافیه غریب و نامأنوس کافی است که تمام شعر یا دستکم یک بیت آن را کهنه و نامأنوس جلوه دهد و التزام اینگونه قافیهها نه تنها نشانه استادی نیست بلکه نوعی بیذوقی و ریاضت ادبی بهشمار میرود.
ج - سرودن غزلها و قطعات کوتاه - گاهی امکان دارد احساسات و افکار شاعر در یک یا دو یا سه بیت تمام شود اما شاعر به پیروی از سنت و بهمنظور کامل کردن شمارۀ ابیات غزل یا قصیده یا قطعه مجبور شود که احساسات و افکار غیرواقعی را به خود ببندد و چند شعر زورکی و بد هم در میان اشعار خود بگنجاند. این کار بهانهای بهدست متعصبان میدهد و آنان را بر آن میدارد که به حق زبان به اعتراض بگشایند و بانگ بردارند که احساسات شاعران کهنسرا اصیل نیست و بگویند رهبر اینگونه شاعران در سرودن شعر، لفاظی و قافیهپردازی است نه بیان معنی و احساس. این مشکل با سرودن غزلها و قطعات چهاربیتی و کوتاه گاهی از میان میرود بهخصوص که در آثار سخنوران چیرهدست قدیم از جمله سعدی هم به چنین نمونههایی برمیخوریم.
د - میدانیم که ردیف اگر هنرمندانه به کار رود، موجب زیبایی و هیجان و تأکید در شعر است. اما از طرفی التزام آن در همۀ اشعار با قافیه واحد ... بنظر من عیبی ندارد که در اشعار ردیفدار پس از سه یا چهار بیت یا بیشتر بدون تغییر ردیف قافیه را عوض کنند یا گاهی مانند بعضی از اشعار مولوی شعر با ردیف ولی بیقافیه بسرایند.
در بهکار بستن این قواعد از حملۀ استادنمایان و متعصبان کهنپرست نباید هراسید چه اینگونه نوآوریها وسیلهای است برای بارور کردن قالبهای زیبای شعر فارسی و نجات آنها از زوال و ابتذال.
با این ترتیب چنانکه گفتیم قالبهای کهن با شرایطی میتوانند به بقای خود ادامه دهند که تجلیگاه اشعار بدیع و زیبایی گردند. اما حالا باید دید چرا عدهای به گمان خود ناقوس مرگ این قالبها را بهصدا درآوردهاند و میپندارند دوران آنها سپری شده است. برای این امر علل فراوانی میتوان بیان کرد که اهمشان از این قرار است:
۱- تعصب به قالبهای آزاد - چون گروهی از سرودن شعر خوب در قالبهای قدیم عاجزند و چون تنها در قالبهای آزاد میتوانند شعر یا شبهشعری بگویند میپندارند قالبهای جدید مغایر قالبهای قدیمند از اینرو به شکل تعصبآمیزی با آن به مخالفت برمیخیزند در حالیکه باید هم قالبهای قدیم را حفظ کرد و هم قالبهای آزاد را رونق داد و این دو به هیچوجه مغایرتی با هم ندارند. به دور ریختن قالبهای قدیم بر اثر پیدا شدن قالبهای جدید مانند آن است که پدری با بهدنیا آمدن کودک تازۀ خود فرزند برومندش را هلاک کند.
٢- مخالفت با قالبهای آزاد - گروهی دیگر از متعصبان از آن سوی افراط افتادهاند و وجود قالبهای آزاد را - هرچند با آنها شعرهای بدیع و زیبا هم سروده شده باشد - به کلی نفی میکنند و این تعصب افراطی خود تعصب افراطی دیگری را دامن میزند باین معنی که هواخاهان قالبهای آزاد را بر آن میدارد که بهنحو بیانصافانهای ارزش قالبهای قدیم را انکار نمایند.
٣- سستی و ضعف بسیاری از اشعاری که در قالبهای کهن سروده شده است - بعضی میپندارند با سرهم کردن چند عبارت مبتذل و سست و تقلیدی در قالب اوزان و قوافی شعری گفتهاند. این کسان از قدیم وجود داشتهاند و شمس قیس "هر کس سخن موزون از ناموزون بشناخت و قصیدهای چند کژ، مژ، یاد گرفت و از دو سه دیوان چند قصیده در مطالعه آورد به شاعری سر برمیآرد و خود را بهمجرد نظمی عاری از تهذیب الفاظ و تقریب معانی شاعر میپندارد و چون جاهلی شیفته طبع خویش و معتقد شعر خویش شد بهیچوجه او را از آن اعتقاد باز نتوان آورد"[۱]. باری مخالفان و متعصبان به استناد اینگونه اشعار سست و مبتذل وزن و قافیه و ردیف را مطلقا مزاحم و مخل معانی بدیع و شاعرانه میدانند و میپندارند دیگر احدی از شعرای معاصر یا آینده قادر به سرودن اشعاری نغز در قالبهای قدیم نیست حال آنکه این امر کلیت ندارد و اصولاً همانطور که برای رد قالبهای تازه نادیده گرفتن آثار زیبایی که به این شیوه سروده شده است و استناد به نمونههای سست و بیمعنی آن از قبیل "جیغ بنفش" و "هذیان سبز" ناپسند و دور از انصاف است توسل به آثار مبتذل شعر به شیوۀ قدیم نیز برای طرد این طرز منصفانه نیست.
۴- محدودیت دید و بیاطلاعی از سیر ادبیات در ایران و جهان و سطحی بودن مطالعات نیز از عوامل مخالفت با قالبهای قدیم است. سستی بسیاری از این دلایل را ضمن بحثهای دیگر پیش از این به تفصیل بیان کردیم اینک به رد یک استدلال سطحی دیگر مخالفان قالبهای کهن میپردازیم:
متعصبان برای حمله به قالبهای کهن قانون معتبر تحول را دستاویز قرار میدهند. اینان میگویند هر چیز نوی جای کهنه را میگیرد پس قالبهای "نو" هم باید جای قالبهای کهن را بگیرند اما این بیان جز تفسیری قشری و غلط از قانون تحول نیست زیرا از این قانون ازلی و ابدی نمیتوان نتایج ضد علمی گرفت و فیالمثل به استناد این قانون نمیتوان معتقد شد که مردی ساعتی بعد زن و انسانی لحظهای دیگر حیوان میگردد زیرا در قانون تحول هم حساب و کتابی هست وانگهی لفظ "نو" برای نامگذاری قالبهای شعر امروز درست انتخاب نشده است و همین انتخاب بد موجب گمراهی و تفسیر غلط قانون تحول گردیده است زیرا مراد از قالبهای نو یا آنهایی است که اصولاً وزن ندارند که اینها اصلا شعر نیستند یا آنهایی است که وزن دارند ولی در قافیه[٢] ... یا مصراعهای آن نظم خاصی نیست پس به این قالبها نام دیگری غیر از "نو" باید داد زیرا هر شعری باید نو باشد و شعر اگر نو نباشد اصولا شعر نیست تازه اگر اینها را قالب نو هم بنامیم به دلایلی که گفتیم هیچ نشانهای در بین نیست که دوران قالبهای قدیم سپری شده باشد.
[↑] نتیجه
در شعر به شیوۀ قدیم دوران مضامین مکرر و ساختمانهای دستوری و عبارات کهن و لغات منسوخ و نامأنوس سپری شده است اما دوران قالبهای سنجیده و زیبای کهن به هیچوجه بهسر نرسیده است و بیگمان این قالبها نه تنها مایۀ انحطاط شعر نیستند بلکه موجب زیبایی و دلنشینی آن هستند و برای شعر امتیازی بهشمار میروند و نبودن آنها امتیازی از شعر کم میکند. ادامه و بقای این قالبها تحت شرایطی بهخوبی میسر است:
۱- بهوجود آمدن شاعران بااستعداد و پرمایه و تازهجویی که مضامین و عبارات بدیع و تازه را به زیور این قالبها بیارایند.
٢- ایجاد محیطی که سرودن شعر به این شیوه را تشویق کند و از تخطئه آن جلوگیری نماید.
٣- تجدیدنظر در بعضی از قواعد این قالبها.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ فرشیدور، خسرو، بحثی درباره شعر به شیوه کهن، مجلۀ وحید، مرداد ۱٣۴٨ خ، شماره ٦٨