فهرست مندرجاتزنان پیامبر اسلام
نقدی بر سن عایشه در هنگام ازدواج
- دیدگاههای خواجه
- نقدی بر دیدگاههای او
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[قبل] [بعد]
آقای خواجه بشیراحمد انصاری، با فرنام «سن عایشۀ صدیقه هنگام ازدواج»، در دو بخش مطلبی نوشته که در آن مدعی است: «اینکه پیوسته گفته میشود که عایشه(رض) هنگام ازدواج نه ساله بوده است به هیچصورت نمیتواند از مسلمات و بدیهیات تاریخ مسلمانان بهحساب آید.»
[↑] دیدگاههای خواجه
خواجه بشیراحمد انصاری مینویسد: بیشتر احادیثی که سن عایشه(رض) را هنگام ازدواج ۹ سال گفتهاند یا از طرف هشام بن عروة روایت شده است و یا از سوی راویان عراقی. و شگفت اینکه اهل مدینه؛ آنهایى كه هشام بن عروة بیشتر از هفتاد سال نخست زندگى خویش را در میانشان گذشتانده بود، این مسئله را روایت نكردهاند. هشام بن عروه راوى حدیث پس از هفتاد و یكسال زندگى در مدینه آن شهر را بهقصد عراق ترك گفته و صیغههای مختلف این حدیث از طریق راویان عراقى روایت شده است. مؤلف «تهذیب التهدیب» کتابی در «علم الرجال» معتقد بود كه آن بخش از روایتهاى هشام بن عروه كه از طریق اهل عراق روایت شدهاند قابل پذیرش نیستند. «اینکه روایات راویان عراقی چرا قابل پذیرش نبود، بحثی خارج موضوع امروزی ما است». مؤلف «تهذیب التهذیب» اضافه میكند كه حتی «مالك بن انس» در مورد آن عده احادیث او كه از طریق راویان عراقی روایت شدهاند ملاحظه داشت[۱].
امام محمد الذهبی متوفای سال ٧۴٨ هـ.ق در اثر گرانسنگ خویش «میزان الاعتدال» که كتاب دیگری در «علم الرجال» بهحساب میآید، در بارۀ هشام میگوید: حافظۀ هشام در اواخر زندگىاش ضعیف شده بود. متن دقیق او اینطور میباشد: «لكن فی الكبر تناقص حفظه»[٢]
امام بخاری در كتاب تفسیر خویش حدیثى را از عایشه نقل نموده كه در آن میگوید: هنگام نزول آیۀ «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ » که جزء سورۀ «القمر» بهحساب میآید، من «جاریه»ای بودم و بازى مىكردم.[٣]. لفظ «جاریه» در زبان عرب بهمعنی دوشیزه آمده است.[۴]
کتابهای تفسیر و حدیث میگویند که این آیت هشت سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است. اگر سن عایشه را هنگام نزول این آیت اقلاً ده ساله فرض کنیم، سن ایشان هنگام ازدواج باید در حدود بیست بوده باشد.
بر اساس روایت احمد بن حنبل، با در گذشت خدیجه بنت خویلد همسر نخستین پیامبر، زنى بهنام خوله نزد پیامبر آمده و به پیامبر پیشنهاد نمود تا ازدواج نماید. پیامبر پرسید چه كسى را براى این امر در ذهن دارد؟ خوله گفت: تو میتوانى با دخترى شوهر ناكرده (بكر) و یا زنى كه قبلا شوهر كرده است (ثیب) ازدواج نمایى. وقتى كه پیامبر هدف او از «دختر شوهر ناكرده» و «زنی که قبلاً شوهر کرده است» را جویا شد، خوله در پاسخ بخش نخست این پرسش، نام عایشه را بر زبان آورد. در اینجا فراموش نباید كرد كه (بكر) در زبان عربى به مفهوم دوشیزۀ شوهر نكرده استعمال مىشود[۵].
در حدیثی كه امام بخاری از زبان مادر مؤمنان روایت نموده، عایشه از روزهای نخستین دعوت اسلامی در مكه حكایت نموده و میگوید كه بهیاد دارد زمانی را كه پیامبر به خانۀشان مىآمد و زمانی كه مسلمانان (در مكه) زیر فشار قرار گرفتند پدرش (ابوبكر) به حبشه هجرت نمود. متن اصلی حدیث اینطور است. سخن اینجا است كه هجرت بهسوى حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و از حكایت عایشه صدیقه راوی این حدیث بر میآید كه ایشان در سال هجرت ابوبكر بهسوى حبشه در عمری قرار داشتهاند كه قادر به تشخیص حوادث بودهاند. اما اگر روایت نه سالگی ازدواج عایشه با پیامبر را بپذیریم، نخست باید قبول كنیم كه كودكی یكساله میتواند حوادث سیاسى زمانش را تشخیص داده، وقایع را بهحافظه سپرده و در جوانی از آنها یاد نماید.
طبرى میگوید كه ابوبكر صدیق داراى چهار فرزند بود كه همۀ آنها در دورۀ جاهلیت بهدنیا آمده بودند.[٦] اگر این سخن طبری درست باشد که عایشه قبل از بعثت پیامبر بهدنیا آمده باشد، پس او بههیچ صورتى نمیتواند كه هنگام ازدواج نه ساله بوده باشد.
بر اساس روایتهای معتبر تاریخى، «اسمأ» خواهر بزرگ عایشه ده سال از او بزرگتر بوده است.[٧]. و کتابهای بسیار معتبر تاریخ گزارش میدهند كه اسمأ در سال هفتاد و سوم هجرى به عمر صد سالگى پدرود حیات گفت.[٨]. اگر اسمأ در سال هفتاد و سوم هجرى صد ساله بوده باشد، پس عمر او هنگام هجرت باید بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد. بر اساس این روایت تاریخى اگر عمر اسمأ در اثناى هجرت بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد، عایشه در آن زمان باید هفده ساله و یا هژده ساله بوده باشد. اگر عایشه در سال اول و یا دوم هجرى ازدواج نموده باشد، باید عمر ایشان در اثناى ازدواج هژده و یا بیست بوده باشد.
ابنهشام از اولین نگارندگان سیرت پیامبر معتقد است که عایشه از نخستین پیروان محمد(ص) و از کسانی که در سالهای نخست اسلام، ایمان آورده بودند، میباشد.[۹]. برای پذیرش دینی باید کودکی حداقل بتواند راه رود و حرف زند. پس اگر عایشه صدیقه در سال اول بعثت پیامبر سه ساله و یا پنج ساله بوده باشد، پس هنگام ازدواج باید حداقل شانزده و یا هژده ساله بوده باشد. ابنهشام میگوید که عایشه بعد از هژده نفر ایمان آورده است.[۱٠]. بر مبنای این سخن ابن هشام، سن عایشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده تا بیست سال بوده باشد.
بر اساس تاریخ ابن هشام و سخن ابن حجر عسقلانی، فاطمه دختر پیامبر پنج سال بزرگتر از عایشه بوده است. اگر این سخن درست باشد، پس عمر عایشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده سال بوده باشد.
شگفتترین نکتۀ بحث امروزی ما، این حقیقت تاریخی است که عایشه سالها قبل از خواستگارى پیامبر، نه تنها که نامزد مرد دیگرى بود که حتی آمادۀ ازدواج بوده است. این شخص جبیر فرزند مطعم نام داشت. به این معنی که هشت سال قبل از هجرت، در آن زمانى كه ابوبكر(رض) میخواست به حبشه هجرت نماید، نزد مطعم رفت و گفت كه او میخواهد عایشه را كه در قید نامزدى فرزندش جبیر میباشد با فرزندش تزویج نماید، ولى مطعم بهخاطر آنكه ابوبكر مسلمان شده بود، عقد نامزدى فرزندش را با عایشه فسخ نمود. از این روایت بر مىآید كه حتى هشت سال قبل از نامزدى عایشه با پیامبر، عایشه آمادۀ ازدواج بوده است. ابن سعد در جلد هشتم طبقات خویش پیرامون این مسئله به تفصیل سخن گفته است.
ابن حجر عسقلانی معروفترین شارح بخاری در اثر معروف خویش «الاصابة فی تمییز الصحابة» میگوید: فاطمه وقتی بهدنیا آمد که کعبه را بنا میکردند و پیامبر سیوپنج سال داشت... و فاطمه پنج سال از عایشه بزرگتر بود. متن دقیق عسقلانی اینطور است: «ولدت فاطمة والکعبه تبنی والنبی صلیالله علیهوسلم ابن خمس و ثلاثین سنة ... و هی أسن من عایشه بنحو خمس سنین».[۱۱]
اساس همۀ روایاتی که سن عایشه را هنگام ازدواج نه سال بیان نموده است، سخن خود او میباشد. اگر این احادیث از نظر روایت و ناحیۀ درایت عاری از مشکل هم باشند، باز هم دانشمندانیاند که علت ذکر این سن را بر خاسته از خصوصیتهای زنانگی موصوف دانستهاند. آنها معتقدند، عایشه صدیقه که خصوصیتهای زنانگی را تا حد کمال داشت، در اینجا کوشیده است تا سن خویش را خوردتر گفته و بدان مباهات نماید. این ویژگی در زنان عصر ما هم تا سرحد جنون دیده میشود.
خلاصۀ سخن، من نمیگویم که عایشه(رض) هنگام ازدواج شانزده، هفده، هژده، نزده، بیست، بالاتر و یا پائینتر از آن بوده است؛ ولی میتوانم به کمال جرأت ادعا نمایم، با آنکه تاریخ دقیق پیدایش عایشه ام المؤمنین و سـن دقیـق ایشـان هنـگام ازدواج معلـوم نیسـت ولی ایشـان بهطـور قطـع هنـگام ازدواج دوشـیزهای بالـغ بـودهانـد.[۱٢]
[↑] نقدی بر دیدگاههای او
هشام از طرف پدر، منسوب به خاندان زبیر بن عوام است. در سال ٦۱ هـ.ق از كنیزی بهنام صافیه خراسانی در مدینه زاده شد. همسرش فاطمه دخترِ عمویش منذر بن زبیر است. احتمالاً دو تن از پسران هشام بهنامهای زبیر و عروة از این همسر زاده شدهاند.[۱٣]
هشام یكی از فقیهانِ حافظِ حدیث و از طبقه پنجم است كه اختلافی در توثیق او بهنظر نمیرسد، امّا شیخ طوسی كه او را از اصحاب امام صادق خوانده دربارۀ جرح و تعدیلِ وی سكوت كرده است.
روایات مسند او به چهارصد و به قولی، به هزار مورد میرسد كه شماری از آنها در منابع روایی و تاریخی اهل سنت و شیعه نقل شده است. عجلی تصریح میكند: هشام، كتابهایی داشته است.[۱۴] او در این روایات، از كسانی چون: پدرش عروة، عمویش، عبداللّه بن زبیر دو برادرش عبدالله و عثمان، عباد بن عبدالله بن زبیر، یحیی بن عبّاد بن عبدالله، همسرش فاطمه دختر منذر بن زبیر، صالح بن ابیصالح، محمد بن مسلم بن شهاب زهرى، وهب بن كیسان، ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوف و محمد بن علی بن عبدالله بن عبّاس نقل حدیث كرده است. او با این كه صحابیانی چون: عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله و انس بن مالك را دیده، اما چیزی از آنها استماع و نقل نكرده است، بنابر این، از طبقه آخر تابعین بهشمار میرود. كسانی چون: مالك بن انس، ابن جریح، سفیان ثورى، سفیان بن عیینه، عبدالله بن مبارك، حماد بن زید و یحیی بن سعید قطّان از وی روایت كردهاند.[۱۵]
كثرت روایات او در كوفه همراه با تساهل و بیدقّتی در اسناد آنها، سبب شد تا كسانی چون: یعقوب بن شیبه، مالك بن انس و یحیی بن سعید قطّان بر وی خرده بگیرند و او را به اختلاط و تدلیس متهم كنند. همینطور ابن حجر به تدلیس وی در روایت تصریح كرده است. ذهبی تلاش كرده تا چنین تساهلی را امری طبیعی برای هر حافظ حدیثی تلقی كند، بنابراین، مینویسد: حافظهاش در اواخر عمر كاهش یافت، اما هیچگاه دچار خلط و تغییر نشد و چنین چیزی برای كسانی چون: مالك، شعبه، وكیع و دیگر راویان موثق حدیث نیز اتفاق میافتاد.[۱٦]
وی سرانجام بهسال ۱۴٦ هـ.ق در ٨۵ سالگی در بغداد وفات یافت و در قبرستان (خیزُران) دفن گردید.[۱٧]
یکی از مزیتهای هشام این بود که وی فرزند عروة پسر زبیر پسر عوام بود. عروة از فقهای مدینه و نوه دختری ابوبكر و راوی بلافصل عایشه است كه در نسل اول راویان و سر سلسله این نسل قرار داشت. وی در دهه آخر قرن اول هجری وفات یافت. از عروة در كتابهای سیر، مغازی، تاریخ صحاح و مساینه، اخبار و احادیثی نقل شده است و در مغازی او را اولین شخصی دانستهاند كه صاحب تصنیف بوده است. البته از او جز نامههایی چند باقی نمانده است.[۱٨]
از دیگر افراد این نسل میتوان از ابان بن عثمان بن عفان (٢٢ تا ۱٠۵ هـ.ق) یعنی پسر خلیفه سوم و شرحبیل بن سعد (متوفی ۱٢٣ هـ.ق) یاد كرد كه البته ابن اسحاق از آنها اخباری نقل نكرده است.
از رجالشناسی که بگذریم، در اکثر تاریخهای صدر اسلام سن عایشه بهصورت شفاف بیان شده است؛ چنان که محمدجریر طبری بهصراحت میگوید: «وقتی پیامبر عایشه را گرفت، صغیر بود و درخور زناشویی نبود...»[۱۹] او مینویسد:
- ابو جعفر گوید: تا خدیجه زنده بود، پیامبر زن دیگری نگرفت. دربارۀ نخستین زنی که پس از خدیجه گرفت، اختلاف است. بعضیها گفتهاند عایشه دختر ابوبکر صدیق بود، بعضی دیگر گفتهاند سوده دختر زمعة بن قیس بود.
عایشه گوید: وقتی خدیجه درگذشت و پیامبر همچنان در مکه بود، خوله دختر حکیم بن امیه بن اوقص که زن عثمان بن مظعون بود، بدو گفت: «ای پیامبر خدا، چرا زن نمیگیری؟» پیامبر گفت: «کی را بگیرم؟» گفت: «اگر خواهی دوشیزه و اگر خواهی بیوه.» پیامبر گفت: «دوشیزه کیست؟» گفت: «دختر کسی که او را از همه بیشتر دوست داری، عایشه دختر ابوبکر.» پیامبر گفت: «بیوه کیست؟» گفت: «سوده دختر زمعة بن قیس.» پیامبر گفت: «برو با آنان سخن کن.»
گوید: خوله به خانۀ ابوبکر رفت و ام رومان مادر عایشه را بدید و گفت: «خداوند عزوجل چه خیر و برکتی برای شما فرستاد.» ام رومان گفت: «مقصود چیست؟» گفت: «پیامبر مرا فرستاده که عایشه را خواستگاری کنم.» ام رومان گفت: «من راضیم، منتظر ابوبکر بمان که بهزودی میرسد.»
و چون ابوبکر بیامد، خوله بدو گفت: «ای ابوبکر، خداوند عزوجل چه خیر و برکتی برای شما فرستاده، پیامبر خدا مرا فرستاده که عایشه را خواستگاری کنم.» گفت: «مگر مناسب اوست، عایشه دختر برادر اوست.»
خوله چون این بشنید، پیش پیامبر بازگشت و سخن ابوبکر را به وی بگفت. پیامبر گفت: «به او بگو که تو در مسلمانی برادر منی و من برادر توام و دختر تو مناسب من است.»
خوله پیش ابوکر بازگشت و سخن پیامبر را با وی بگفت. ابوبکر گفت: «منتظر بمان تا من باز گردم.»
ام رومان به خوله گفت: «مطعم بن عدی عایشه را برای پسر خود نام برده و ابوبکر هرگز از وعده تخلف نمیکند.»
ابوبکر پبش مطعم بن عدی رفت و زن معطم و مادر همان پسر که عایشه را برای او نام برده بود، پیش وی بود و گفت: «ای پسر ابیقحافه اگر دختر ترا به زنی به پسر خویش دهیم، وی را صابی کند و به دین تو در آرد.» ابوبکر رو به مطعم کرد و گفت: «تو چه میگویی؟» مطعم گفت: «او چنین میگوید.»
ابوبکر باز آمد و وعدهای که داده بود، فسخ شده بود و به خوله گفت: «پیامبر را دعوت کن.» خوله پیامبر را دعوت کرد که بیامد و عایشه را عقد کرد و در آن هنگام وی شش سال داشت.[تاریخ طبری، ج ۴، صص ۱٢٨٨-۱٢۹۱]
همو از قول عروة بن زبیر مینویسد:
- عروة بن زبیر به عبدالمالک بن مروان چنین نوشت: «... سه سال یا نزدیک به سه سال پیش از هجرت پیامبر، و پس از وفات خدیجه، عایشه را عقد کرد، پیامبر دوبار عایشه را دیده بود و به او میگفتند: «این زن تو است». عایشه آن وقت شش سال داشت. هنگامی که پیامبر به مدینه هجرت کرد، با عایشه زفاف کرد و هنگام زفاف عایشه نه سال داشت.»[تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱٢۹٢]
باز هم او از عایشه چنین روایت میکند:
- عایشه گوید: و چون به مدینه رفتیم، ابوبکر در سنح، در محلۀ بنیحارث بن خزرج فرود آمد. روزی پیامبر بهخانۀ ما آمد، تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند، مادرم بیامد، من در ننوی بودم و باد میخوردم. مادرم مرا از ننو پایین آورد و سرپوش مرا بیاورد و صورتم را با آب بشست. آنگاه مرا کشید و برد و چون به نزدیک در رسیدم مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم. آنگاه به درون رفتم. پیامبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود. گوید: مرا کنار او نشانید و گغت: «این خانوادۀ تو است، خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کناد.» و مردم و زنان برفتند و پیامبر در خانهام با من زفاف کرد، نه شتری کشتند، و نه بزی سر بریدند، من آن وقت هفت سال داشتم ...[٢٠]
همو در ادامه آنچه از قول هشام بن محمد میافزادید، هیچ مغایرتی با سایر روایات ندارد، به جز اینکه هشام سن عایشه را هنگام عقد، هفت سال ذکر مینماید:
- هشام بن محمد گوید: پیامبر عایشه دختر ابوبکر را به زنی گرفت، نام ابوبکر عتیق بود و او پسر ابیقحافه بود و نام ابیقحافه عثمان بود، پیامبر سه سال پیش از هجرت عایشه را عقد کرد. آنوقت هفت ساله بود، و پس از هجرت مدینه در ماه شوال با وی زفاف کرد، آنوقت عایشه نه ساله بود و چون پیامبر درگذشت، هیجده ساله بود. پیامبر زن دوشیزهای جز عایشه نگرفت.[تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱٢۹٢]
طبری آنجا که دربارۀ از حوادث سال اول هجرت سخن میگوید، چنین تکرار میکند:
- و نیز در همینسال پیامبر با عایشه زفاف کرد و این در ماه ذیقعده هشت ماه پس از آمدن مدینه بود و بهقولی در ماه شوال هفت ماه پس از آمدن وی بود، ازدواج با عایشه سه سال پیش از هجرت و پس از وفات خدیجه در مکه انجام شده بود و عایشه در آن وقت شش ساله و بهقولی هفت ساله بود.[تاریخ طبری، ج ٣، ص ۹٣٠]
عایشه دربارۀ نُه مزیت خود نسبت بهسایر زنان گفت که «دربارۀ من نُه مزیت است که در هیچیک از زنان بهجز مریم دختر عمران نبود. بهخدا این را برای تفاخر به دیگر زنان پیامبر نمیگویم.» او میافزاید:
- «فرشته بهصورت من نازل شد، هفت ساله بودم که زن پیامبر شدم، نُه ساله بودم که به خانۀ او رفتم، دوشیزه بودم که زن او شدم و هیچیک از زنان وی در این مزیت مانند من نبود، وقتی وحی بدو میآمد من با او زیر یک لحاف بودم، مرا از همه کس بیشتر دوست داشت، در قضیهی که نزدیک بود مایۀ هلاک امت شود، آیۀ قرآن دربارۀ من نازل شد، جبرئیل را دیدم و هیچکس از زنان وی به جز من او را ندید، در خانۀ من درگذشت و هیچکس جر فرشته و من به کار وی نپرداخت.»[تاریخ طبری، ج ٣، ص ۹٣۱]
ابنهشام نیز مینویسد: «و [زن] دوم [پیامبر اسلام] عایشه بود و سید او را در مکه بخواست و چون به مدینه رفت، او را بهخانه برد. و هفت ساله بود چون نکاح وی کرد و نُه ساله بود که وی را بهخانه برد.» (ابنهشام، سیرت رسولالله، ص ۵۴۹) ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، نیز در کتابهای «التنبیه و الاشراف» و «مروجالذهب»، این مطلب را گواهی میکند. او مینویسد:
- «و هم به ماه شوال رسول خدا با عاشیه دختر ابوبکر که نه ساله و بقولی کمتر بود زفاف کرد. در مکه او را که هفت ساله و بقولی شش ساله بود بزنی گرفته بود.» (التنبیه و الاشراف، ص ٢۱۴)
باز همو، در کتاب مروجالذهب مینویسد:
- «و با عایشه دختر ابوبکر که نه ساله بود عروسی کرد. پیش از هجرت با عایشه که هفت سال داشت ازدواج کرده بود. گویند هنگام ازدواج عایشه شش سال داشت و هفت ماه پس از هجرت در مدینه با او عروسی کرد. از عایشه نقل کردهاند که هنگام وفات پیغمبر خدا وی هیجده سال داشته است.» (مروجالذهب، ج ۱، ص ٦۴۳)
و همچنین در جلد هشتم «طبقات کبرای ابن سعد» آمده است:
-
«و چون عایشه در آن هنگام شش ساله بود، رسول خدا چند سال بعد یعنی هنگام ورود به مدینه با او زفاف کرد.» (طبقات کبرای ابن سعد، ج ۸، ص ۵٦)
«محمد بن عمر واقدی، از عبدالرحمان ابن ابیرجال، از پدرش و او از مادرش عمرة دختر عبدالرحمان بن سعد بن زرارة ما را خبر داد که میگفته است: شنیدم عایشه میگفت پیامبر در ماه شوال سال دهم بعثت و سه سال پیش از هجرت مرا که شش ساله بودم به همسری برگزید و پیامبر هجرت فرمود و به روز دوشنبه دوازدهم ربیعالاول وارد مدینه شد و در ماه شوال همان سال که هشتمین ماه هجرت بود، با من زفاف فرمود و در آن هنگام نه ساله بودم.» (طبقات کبرای ابن سعد، ج ۸، ص ۵۷)
«محمد بن حمید عبدی از معمر از زهری و هشام بن هروة ما را خبر داد که هر دو میگفتهاند: پیامبر با عایشه در نه یا هفت سالگی زفاف فرموده است»
«احمد بن اسحاق حضرمی، از وهیب از عبیدالله بن عمرو از یزید بن رومان، از عروة، از عایشه ما را خبر داد که میگفته است: به روزگار رسول خدا عروسک بازی میکردم.»
«کثیر بن هشام، از جعفر بن برقان، از زُهری ما را خبر داد که میگفته است: پیامبر در شش سالگی عایشه او را عقد و در نه سالگی با او زفاف فرمود و در هیجده سالگی او رحلت فرمود.» (طبقات کبرای ابن سعد، ج ۸، ص ٦٠)
گذشته از گواهی تاریخ، گزارشهای اشتباه سبب نتیجهگیری غلط آقای خواجه بشیراحمد انصاری شده است. بهطور نمونه، او مینویسد:
- «امام بخاری در كتاب تفسیر خویش حدیثى را از عایشه نقل نموده كه در آن میگوید: هنگام نزول آیۀ «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ » که جزء سورۀ «القمر» بهحساب میآید، من «جاریه»ای بودم و بازى مىكردم. لفظ «جاریه» در زبان عرب بهمعنی دوشیزه آمده است.
کتابهای تفسیر و حدیث میگویند که این آیت هشت سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است. اگر سن عایشه را هنگام نزول این آیت اقلاً ده ساله فرض کنیم، سن ایشان هنگام ازدواج باید در حدود بیست بوده باشد.»
در حالی که آقای خواجه ارجاع نمیدهند که در کدام کتابهای تفسیر و حدیث آمده که آیۀ ۴۶ سورۀ قمر هشت سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است؟ بر اساس این ادعای غیر مستند، نتیجهگیری میکند که هنگام ازدواج سن عایشه حدود بیست سال بوده است! اما در واقع آیات ۴۴ تا ۴۸ سورۀ قمر باهم مرتبط هستند. ابتدا به آیات توجه فرمایید و سپس با توجه به شأننزول این آیات، مشخص خواهد شود که این آیات در زمان جنگ بدر در مدینه نازل شده است، نه در مکه.
- أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ ﴿۴۴﴾ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ ﴿۴۵﴾ بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ﴿۴۶﴾ إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿۴۷﴾ يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ﴿۴۸)
ترجمه: «يا مىگويند ما همگى انتقامگيرنده [و يار و ياور همديگر]يم (۴۴) زودا كه اين جمع در هم شكسته شود و پشت كنند (۴۵) بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى] سختتر و تلختر است (۴۶) قطعا بزهكاران در گمراهى و جنونند (۴۷) روزى كه در آتش به رو كشيده مىشوند [و به آنان گفته مىشود] لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد] (۴۸)»
در واقع، پیام این آیات این است: «ضديت فعالانه با حق، سبب نابودی در دنيا و عذاب آخرت است. یعنی: مقايسه اقوام گذشته، که با حق ضديت فعالانه میکردند، با کافران معاصر نزول اين آيات». در شأننزول این آیات آمده است:
- قریش بهرسول خدا گفتند یا محمد ما در حال جمع مظفر و منصوریم و تصمیم به کشتن تو گرفتهایم و ترا خواهیم کشت. سپس این آیات نازل شد (تفسیر علی بن ابراهیم - نقل شده در کتاب «نمونۀ بینات در شأننزول آیات»، تالیف دکتر محمدباقر محقق، ص ۷۶۴)
ابن عباس گوید: در روز جنگ بدر کفار میگفتند ما همه باهم متحد و مجتمع بوده و پیروز میگردیم چنانچه خداوند از قول آنها در آیۀ ۴۴ فرماید و پس از قول و گفتار آنها آیۀ ۴۵ نازل گردید. (طبری صاحب تفسیر جامعالبیان؛ رجوع شود به: همانجا، ص ۷۶۴)
در مورد دیگر، آقای خواجه مینویسد:
- «طبرى میگوید كه ابوبكر صدیق داراى چهار فرزند بود كه همۀ آنها در دورۀ جاهلیت بهدنیا آمده بودند. اگر این سخن طبری درست باشد که عایشه قبل از بعثت پیامبر بهدنیا آمده باشد، پس او بههیچ صورتى نمیتواند كه هنگام ازدواج نه ساله بوده باشد.»
اما آنچه در تاریخ طبری آمده، راجع به زنان ابیبکر است:
- «علی بن محمد گوید: ابوبکر در جاهلیت فتیله را به زنی گرفت. واقدی و کلبی نیز با او همسخناند و گفتهاند که فتیله دختر عبد العزی بن عبد بن اسعد بن جابر بن مالک بن عسل بن عامر بن لوی بود و عبدالله و اسمأ را از او آورد.
و هم او در جاهلیت ام رومان را به زنی گرفت که دختر عامر بن عُمیر بن بن ذهل بن رهمان بن الحارث بن غنم بن مالک بن کنانه بود و عبدالرحمان و عایشه را از او آورد و این چهار فرزند ابوبکر از دو زنی که نام آوردیم و در جاهلیت گرفته بود، آمدند.» (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۵٦٨)
چنان که مشاهده میشود، روی سخن طبری زنان ابوبکر است که در جاهلیت با آنان ازدواج کرده است؛ نه آنچه که آقای خواجه بر خلاف منبع مدعی است: «چهار فرزند او، همۀ در دورۀ جاهلیت بهدنیا آمده بودند»! بنابراین، ایشان از این تحریف آشکار خود، چنین نتیجه دلخواه میگیرد که گویی عایشه در زمان ازدواج زن بالغ بوده است! او مینویسد:
- «من نمیگویم که عایشه(رض) هنگام ازدواج شانزده، هفده، هژده، نزده، بیست، بالاتر و یا پائینتر از آن بوده است؛ ولی میتوانم به کمال جرأت ادعا نمایم، با آنکه تاریخ دقیق پیدایش عایشه ام المؤمنین و سـن دقیـق ایشـان هنـگام ازدواج معلـوم نیسـت ولی ایشـان بهطـور قطـع هنـگام ازدواج دوشـیزهای بالـغ بـودهانـد.»
در حالی که محمدجریر طبری بهصراحت میگوید: «وقتی پیامبر عایشه را گرفت، صغیر بود و درخور زناشویی نبود...» (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱٢۸۹)
اما آنچه که آقای خواجه دربارۀ ویژگیهای زنانه عایشه چنین مییسد: «اساس همۀ روایاتی که سن عایشه را هنگام ازدواج نه سال بیان نموده است، سخن خود او میباشد. اگر این احادیث از نظر روایت و ناحیۀ درایت عاری از مشکل هم باشند، باز هم دانشمندانیاند که علت ذکر این سن را بر خاسته از خصوصیتهای زنانگی موصوف دانستهاند»، این سخن ایشان یک کلیگویی غیر مستند و صرف از روی حدس و گمان شخصی اوست که اثبات آن در مورد عایشه دشوار مینماید.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تهذیب التهذیب، ج ۱۱، صص ۴٨-۵۱
[٢]- میزان الاعتدال، بیروت، لبنان: دارالمعرفـة، ج ۴، صص ٣٠۱-٣٠٢
[٣]- فتحالباری، شرح صحیح البخاری، قاهرة، مصر: المكتبةالسلفیة، ۱۴٠٧ هـ.ق، ج ٨، ص ۴٨٦
[۴]- خوانندۀ گرامی میتواند به کتاب «فرهنگ نوین عربی - فارسی» مراجعه نماید. (فرهنگ نوین، باهتمام سید مصطفی طباطبائی، تهران، ایران: کتابفروشی اسلامیه، نوبت چاپ هفتم، زمستان ۱٣٦٦).
[۵]- فرهنگ نوین، باهتمام سید مصطفی طباطبائی، پیشین.
[٦]- طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، لبنان: دارالفکر، ۱۹٧۹، ج ۴، ص ۵٠
[٧]- الامام الذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، لبنان: مؤسسه الرساله، ۱۹۹٢، ج ٢، ص ٢٨۹ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، الجیزه، مصر: دارالفکر العربی، ۱۹٣٣، ج ٨، ص ٣٧۱،
[٨]- ابن کثیر، البدایه و النهایه، الجیزه، مصر: دارالفکر العربی، ۱۹٣٣، ج ٨، ص ٣٧٢
[۹]- ابن هشام، السیره النبویه، الریاض، المملکه العربیه السعودیه: مکتبه الریاض الحدیثه، ج ۱، صص ٢٣۴-٢٢٧
[۱٠]- ابن هشام، ج ۱، ص ٢٧۱
[۱۱]- ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، المملکة العربیة السعودیة: مکتبة الریاض الحدیثة، الریاض، ۱۹٧٨، ج ۴، ص ٣٧٧،
[۱٢]- انصاری، خواجه بشیراحمد، سن عایشۀ صدیقه هنگام ازدواج، رسالت (سايت خواجه بشيراحمد انصاری)
[۱٣]- جمهرة انساب العرب، ص ۱٢۴؛ كتاب الثقات، ج ۵، ص ۵٠٢؛ الطبقات الكبری، ج ٧، ص ٣٢۱؛ تاریخ بغداد، ج ۱۴، ص ٣٧ و سیر اعلام النبلاء، ج ٦، ص ٣۴.
[۱۴]- نگاه كنید به: صحیح بخاری، ج ۱، ک ۴؛ صحیح مسلم، ح ٢٦٧٦؛ سنن ترمذى، ح ٢٧۹٠؛ الغارات، ج ۱، صص ٢٢٠-٢٢٣؛ كتاب الخصال، ج ٢، صص ٣۴٠ و ۴۹٨؛ مناقب آل ابیطالب، ج ٣، ص ٣٨٣ سیر اعلام النبلاء، ج ٦، ص ۴٧؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۱، ص ۴٨ و تاریخ الثقات، ص ۴۵۹.
[۱۵]- تهذیب الكمال، ج ٣٠، صص ٢٣٢-٢٣۵؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۱، ص ۴٨؛ سیر اعلام النبلاء، ج ٦، ص ٣۵؛ رجال صحیح مسلم، ج ٢، ص ٣۱٨ و رجال صحیح بخاری، ج ٢، ص ٧٧٠.
[۱٦]- تاریخ بغداد، ج ۱۴، ص ۴٠؛ میزان الاعتدال، ج ۴، ص ٣٠۱ و تقریب التهذیب، ج ٢، ص ٣۱۹.
[۱٧]- الطبقات الكبری، ج ٧، ص ٣٢۱؛ تهذیب التهذیب ج ۱۱، ص ۵۱ و شذرات الذهب، ج ۱، ق ۱، ص ٢۱٨.
[۱٨]- واقدی، محمدبن عمر، مغازی، ترجمه دكتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: مركز نشر دانشگاهی، چاپ دوم۱٣٦۹، مقدمه مارسدن جونز، صص ٢٣-٢٢.
[۱۹]- تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱٢۸۹
[٢٠]- همانجا، ج ۴، صص ۱٢۹۱-۱٢۹٢
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□