فهرست مندرجاتاستانهای افغانستان
پروان
- ولایت پروان
- ویژگیهای برخی از شهرهای مهم استان پروان
- آثار تاریخی و موقعیت
- شهر کهن پروان
- پیشینۀ تاریخی
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[قبل] [بعد]
پَرْوان، استان (ولایت) و شهری کهن در افغانستان. نویسندگان متقدم اسلامی این نام را افزون بر پروان[۱]، بهصورتهای فروان[٢] و بروان[٣] نیز آوردهاند.
[↑] ولایت پروان
این ولایت که در شرق افغانستان قرار گرفته، از شمال به ولایت بغلان، از جنوب به ولایتهای کابل و وردک، از شرق به ولایت کاپیسا، و از غرب به ولایت بامیان محدود است و مرکز آن شهر چاریکار نام دارد[۴].
ولایت پروان را ردیفی از درههای بههم پیوسته با چشماندازهای زیبا دربرگرفته است. دشت پروان را از همه سو کوهها فرا گرفتهاند. درههای شتل، سالنگ، پنجشیر، غوربند و نجراب در میان این کوهها واقع شدهاند. جنوب استان پروان را شیبهای شمالی کوهستانهای مرکزی هندوکُش فرا گرفته است. استان پروان را رودهای سالنگ، قندوزبالا (سُرخاب) و شاخههایش و نیز رود پنجشیر و شاخههایش، غوربند و پروان، آبیاری میکنند. پروان از آبوهوای معتدل برخوردار است[۵]. از سرزمین پروان بادی خوش برمیخیزد که دامنۀ آن تابستانها تا کابل میرسد و مردم بدان «باد پروان» میگویند[٦]. میانگین باران سالانه در این ولایت، در حدود ۴٠٦ میلیمتر است. جمعیت آن در ١٣٨٣ خورشیدی (۲٠٠۵ میلادی) حدود ١٠٠‘٧٨٦ نفر برآورد شده که از تاجیکها، هزارهها و شماری ازبک تشکیل گردیده است. کشاورزی در پروان بیشتر به روش آبیاری صورت میگیرد و فرآوردههای مهم آن گندم، جو، پنبه، ذرت، برنج، سبزی و میوه است[٧]. استان پروان سرزمینی سرسبز و خرم است و تنها کوهپایههای هندوکش، بخش خشک آن را تشکیل میدهد. فرآوردههای سردرختی پروان، مانند بادام، زردآلو، سیب، گیلاس، آلبالو و انگور به فراوانی به خارج صادر میشود و برخی بههمین سبب، آنجا را «باغ افغانستان» نامیدهاند[٨].
پروان از دیدگاه تقسیمات کشوری، درگذشته یک بخش (علاقه) بهشمار میرفت و سپس به «حکومت اعلیٰ» تبدیل گردید[۹] و چاریکار، غوربند، جبلالسراج، کوهستان، تگاب، بگرام، پنجشیر، سرخ، پارسا و نجراب مناطق عمدۀ آن را تشکیل میدادند[۱٠]. در ١٣۴٣ خورشیدی (١۹٦۴ میلادی) که اصلاحاتی در تقسیمات کشوری افغانستان صورت گرفت، ایالت کاپیسا برای مدتی به استان پروان پیوست[۱۱]. برخی پیوستن کاپیسا به پروان را پس از کودتای ١۹٧٣ میلادی دانستهاند[۱٢]، امروزه استان پروان از ۴ ولسوالی و ۴ علاقهداری و ۴٧٧ روستا تشکیل شده است[۱٣].
مردم پروان، بیشتر به زبان دَری سخن میگویند، پشتو و ترکمنی نیز در برخی از بخشهای آن رواج دارد[۱۴]. استان پروان ذخایر زیرزمینی گوناگونی دارد، چنانکه در درۀ غوربند سنگآهن و در درۀ پنجشیر نقره وجود دارد. این دو دره دارای ذخایر زغالسنگ نیز هستند[۱۵]. پروان با جادهای به کابل، قندهار و پیشاور در غرب پاکستان میپیوندد و نیز به مزارشریف، کاتاقان بدخشان و همچنین به تِرمذ بر کنارۀ آمودریا راه دارد[۱٦].
[↑] ویژگیهای برخی از شهرهای مهم استان پروان
الف - چاریکار: چاریکار مرکز ولایت (استان) پَروان است. شهر چاریکار در حدود ۶۴ کیلومتری شمال کابل و در خاور پیوندگاه رودهای غوربند و پنجشیر واقع است. راه اصلی کابل - بغلان و نیز شمال افغانستان از چاریکار میگذرد. جمعیت این شهر در سال ۱۹۸۸ در حدود ۲۹۴۰۰ نفر برآورد شده بود و امروزه ۵۳۶۷۶ تن اعلام میشود. این شهر در محل ورودی درهٔ پنجشیر واقع شده است. صنعت پارچه کتان و ساخت کارد و ابزار فلزی چاریکار و پیرامون آن در افغانستان معروف است. کوزهگری و انگورهای این شهر نیز معروفند. در دهه ۱۹۶۰ بزرگترین کارخانه نساجی افغانستان در گلبهار در نزدیکی چاریکار ساخته شد. که ساخت آن باعث رشد جمعیت چاریکار پس از سال ۱۹۶۲ میلادی شد. از نقاط دیدنی شهر، تپه گل غندی است. گردشگاه تپه گل غندی که از گردشگاههای بهاری افغانستان است در سال ۱۳۲۴ خورشیدی (۱۹۴۵ میلادی) در زمان میرعلم خان شهردار چاریکار بنیاد شد. در سال ۱۳۲۷ خورشیدی بهای جان، شاعر پشتوزبان از این تپه دیدن کرد و نام آن را تپه گل غندی (تپه گل) گذاشت. اکثریت مردم این شهر از تاجیکها هستند.[۱٧]
ب - جبلالسراج: این شهر در کنار جادۀ سالنگ و در ١۲ کیلومتری چاریکا واقع است. منطقۀ جبلالسراج در سالهای آغازین سدۀ ۲٠ میلادی و بههنگام سلطنت امیر حبیباللهخان (ملقب به سراجالملة والدین) آباد گردید. او در کنار آبادی قدیم پروان، بر سر راه رودخانۀ سالنگ، کاخی تابستانی برای خود ساخت و نیز برای نگاهداری جادهها، دژی بنیاد نهاد. در ١٣٣۵ قمری (١۹١٧ میلادی)، نخستین نیروگاه آبی، در ١٣١٧ خورشیدی (١۹٣٨ میلادی) یک کارخانۀ پارچهبافی و در ١٣٣٦ خورشیدی (١۹۵٧میلادی) یک کارخانۀ سیمان در جبلالسرج گشایش یافت[۱٨]. امیرحبیباللهخان، نام تاریخی پروان را متروک ساخت و آن را «جبلالسراج» نامید[۱۹]. مردم جبلالسراج را بیشتر تاجیکها تشکیل میدهند و در برخی از جایهای آن پشتونها نیز هستند. شاهراه سالنگ از میان این شهر میگذرد و افزون بر آن، راهی به شرق بهسوی گلبهار و راه دیگری به غرب به چاریکار میرود[٢٠].
ج - گلبهار: این شهر در غرب رودخانۀ پنجشیر قرار گرفته، و فراوانی آب، آن را بهصورت بوستانی درآورده است. گلبهار ییلاق و گردشگاه مردم چایکاری است[٢۱]. این شهر با داشتن پارچههایی که بههمان نام «گلبهار» نامیده میشود، شهرت یافته است. کارخانۀ پارچهبافی گلبهار را آلمانیها ساخته، و به راه انداختهاند[٢٢].
[↑] آثار تاریخی و موقعیت
در استان پروان، آثار تاریخی متعلق به بوداییان یافت شده، چنانکه در نزدیکی شهر بگرام، معبد و مجموعهای از استوپاها١ (بناهای یادبود بودایی) و نیز مجسمههایی از سنگ بهدست آمده است[٢٣]. در فندوکستانِ غوربند هم یک مجموعۀ بودایی شامل صومعه، حجرهها، تالار اجتماعات و پیکرههایی از خاکرس یافت شده است. در صدیقآباد، نزدیک بگرام گورستانی از هپتالیان بهدست آمده است که آن را متعلق به حدود سالهای ۴۵٠-۵٦۵ میلادی دانستهاند[٢۴].
عواملی مانند نزدیکی پروان به پایتخت (کابل)، دارا بودن آبوهوای معتدل، موقعیت نظامی، بازرگانی و ارتباطی، پروان را بهصورت یکی از استانهای مهم افغانستان درآورده[٢۵]، و بهویژه با تکمیل گذرگاه سالنگ، این استان محل بههم پیوستن جادهها گردیده است. پروان از دیدگاه جهانگردی نیز، حائز اهمیت است و درههای واقع در کوهستانهای آن، جهانگردان را بهسوی خود فرا میخواند[٢٦]. مؤلف سراج التواریخ به یک لشکرکشی در جریان رویدادهای ١٣٠۹ قمری (١٨۹۲ میلادِ) برای تنبیه مردم شورشگر این کوهستانها اشاره کرده است[٢٧]. استان پروان در ١٣٦٠-١٣٦١ خورشیدی (١۹٨١-١۹٨۲ میلادی) که نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی پیشین افغانستان را اشغال کرده بودند، یکی از محلهای درگیری نبرد، میان نیروهاس اشغالگر و مجاهدان بوده است[٢٨].
[↑] شهر کهن پروان
در آثار جغرافینویسان متقدم اسلامی، از موقعیت این شهر سخن رفته است: یعقوبی هنگامی که شهرهای سرزمین بلخ را بر میشمارد، آن را در شمار شهرهایی نام میبرد که در سمت راست کسی که از بلخ رهسپار مشرق است (جنوبشرقی بلخ)، قرار گرفتهاند[٢۹]. اصطخری[٣٠] و ابنحوقل[٣۱] پروان را از دیار خراسان بهشمار آوردهاند. مقدسی نیز که این شهر را از سرزمین بلخ دانسته، آن را شهری بزرگ، دورافتاده و دارای مساجدی آباد یاد کرده است[٣٢]. یاقوت[٣٣] پروان را شهری نزدیک غزنه، و اسفزاری[٣۴] آن را میان غزنه و بامیان نوشته است.
برخی از پژوهندگان معاصر نیز از جایگاه پروان سخن گفتهاند: بارتولد آن را قرار گرفته بر کرانۀ رود پنجهیر (پنجشیر) دانسته، و افزوده است که از آنجا جادهای به چاریکار رفته، از استالف گذشته، بهسمت درۀ کابل سرازیر میشود و جادۀ دیگری بهسوی بخش علیای رود غوربند کشیده شده است و به شهری که همان نام را دارد، در بامیان منتهی میشود[٣۵]. مینورسکی جایگاه پروان را در نقطهای میداند ک رودهای غوربند و پنجهیر به هم میپیوندند. او معتقد است که احتمال دارد پروان دیگری در بخش علیای وادی لوگَر، میان غزنه و بامیان موجود بوده است[٣٦].
شهر پروان از دیرباز دارای موقعیت مهم بازرگانی بوده است؛ چنانکه نویسندۀ ناشناختۀ حدودالعالم (تألیف: ٣٧۲ قمری / ۹٨۲ میلادی)، آن را شهری با نعمت، جای بازرگانان و در هندوستان نامیده است[٣٧]. در سدۀ ١١ قمری (١٧ میلادی)، از بلخ به پروان و سپس از این شهر به کابل و پیشاور و از آنجا به دهلی پایتخت هند میرفتند[٣٨].
[↑] پیشینۀ تاریخی
اسکندر مقدونی (٣۵٦-٣۲٣ ق.م) پس از دست یافتن بر استانهای شرقی دولت هخامنشی، خود را به کابل و از آنجا به پروان رسانید و زمستان را در آنجا به سربرد[٣۹]. او در نزدیکی مدخل درۀ سالنگ، دژی را بهنام خود ساخت[۴٠]. اسکندر این شهر را برای پاسداری از شهر کاپیسی (کاپیسا، از ولایتهای افغانستان) در نخستین شیبهای جبلالسراج کنونی (پروان کهن) برپا نمود که بهنام «اسکندریۀ زیر قفقاز» شناخته شد[۴۱]. بدینترتیب، گمان میرود که پروان جایگزین این شهر گردیده است[۴٢]. پروان در دورۀ خلافت هارونالرشید (١٧٠-١۹٣ قمری / ٧٨٦-٨٠۹ میلادی) به همراه شهرهای بنجهار (پنجشیر) و غوروند، بهوسیلۀ فضل بن یحیی بن خالد برمکی گشوده شد[۴٣]. این شهر در دروۀ غزنویان (٣۵١-۵٨۲ قمری / ۹٦۲-١١٨٦ میلادی) دارالضرب آنان بود[۴۴]. سکههایی که از آلپتکین (مؤسس غزنویان) در پروان یافت شده، نشانۀ استقلالطلبی و قدرت وی در برابر سامانیان دانسته شده است[۴۵]. سکههای نقرۀ سلطان محمود غزنوی (یمینالدوله) که یمینی نامیده میشد، نیز در پروان ضرب میشد[۴٦]. به گفتۀ گردیزی پروان از جملۀ شهرهایی بود که سبکتکین (داماد آلپتکین) بر آنجا دست یافت[۴٧]. بهنظر میرسد که پروان محل آمدوشد و نیز شکارگاه سلطان مسعود غزنوی (فرزند سلطان محمود) بوده، و بیهقی از آن یاد کرده است[۴٨].
پرآوازهترین رویداد تاریخی که در پروان به وقوع پیوسته، نبرد سلطان جلالالدین خوارزمشاه با سپاه چنگیزخان مغول است. این پیکار در ٦١٨ قمری / ١۲۲١میلادی روی داده است[۴۹]. جلالالدین پس از آنکه پروان را اردوگاه خود قرار داد و باروبنۀ سپاه خویش را در آنجا گذاشت، نخست برای رهایی دژ والیان که در محاصرۀ مغولان بود، بدانجا رهسپار گردید و در حدود هزار تن از نگهبانان آنها را کشت و آنان را به عقبنشینی واداشت و خود به پروان بازگشت[۵٠]. چنگیز یکی از سرداران خود بهنام «شیگی قوتوقو» را با ٣٠هزار تن به جنگ جلالالدین فرستاد. جلالالدین در یک فرسنگی پروان با مغولها به نبرد برخاست و بسیاری از سپاهیان مغول در این جنگ کشته شدند[۵۱].
جنگ پروان تنها رویدادی است که مغولان در آن با شکست روبهرو شدند[۵٢]. بارتولد نیز این رویداد را بزرگترین ناکامی مغولان دانسته است[۵٣]. هنگامی که آوازۀ شکست مغولها در پروان، به خراسان رسید، مردم در شهرها و روستاها بر آنها شوریدند، چنانکه در هرات پس از کشتن شحنه و عامل مغول، هر که را از آنها یافتند، هلاک کردند و برای شهر خویش فرمانروایی برگزیدند[۵۴]. چنگیز از شنیدن خبر شکست مغولان در پروان، بسیار خشمگین شد و خود در صدد حمله به سپاه جلالالدین برآمد، چنگیز پس از شکست جلالالدین بر کنارۀ رود سند، ظاهراً تابستان ٦١۹ قمری را در چمنزارهای پروان به سر برده است[۵۵].
پروان یکبار دیگر در سدۀ ١٣ قمری / ١۹ میلادی صحنۀ نبردی دیگر قرار گرفت. این جنگ در ١۲۵٦قمری / ١٨۴٠ میلادی میان امیر دوستمحمدخان (از سلسلۀ محمدزایی) و انگلیسیها روی داد. در این جنگ چند فرمانده انگلیسی کشته شدند و امیر دوستمحمدخان پیروز گردید؛ اما او بدون بهرهگیری از پیروزی خود بهسبب بیاعتمادی به خوانین کوهستان، ناآگاهی از ناتوانی و از همگسیختگی سپاه انگلیسیان و نیز بهسبب تزلزل روحی ناشی از شایعات یأسآوری که جاسوسان بیگانه در اردوگاهش پراکنده بودند، خود را تسلیم دشمن نمود. در حالی که اگر پیروزی پروان را دنبال میکرد، انگلیسیها با یک شکست بزرگ روبهرو میشدند[۵٦]. این نبرد را یکی از آخرین صحنههای ظهور دلاوری دوستمحمدخان در برابر انگلیسیها دانستهاند[۵٧]. شهر کنونی جبلالسراج [که جایگزین پروان باستانی گردیده] نیز در جنگهای داخلی افغانستان، بارها محل درگیری نیروهای متخاصم بوده است[۵٨].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- بیهقی، ص ٣۲١؛ گردیزی، ص ١٦۹
[٢]- ابنحوقل، ج ١، ص ۴۲٨؛ اصطخری، ص ۲٧٧
[٣]- حدودالعالم، ص ٣۹٣؛ مقدسی، ص ۵٠؛ یعقوبی، ص ۲٨٨)
[۴]- دولتآبادی، ص ٣۵؛ نیز نقشه
[۵]- دائرةالمعارف آریانا، ج ۴، ص ٣۴١۵؛ بریتانیکا
[٦]- بابر، ص ١۹۹
[٧]- بریتانیکا
[٨]- دائرةالمعارف، همانجا
[۹]- همان، ج ۴، ص ٣۴١۴
[۱٠]- همان، ج ۴، ص ٣۴١۵
[۱۱]- گروتسباخ، ص ۴٠
[۱٢]- هایمن، ص ٦۹
[۱٣]- دولتآبادی، همانجا
[۱۴]- همو، صص ٣۵-٣٧
[۱۵]- بریتانیکا
[۱٦]- همانجا
[۱٧]- اطلاعات مربوط به چاریکار، در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی وجود نداشت. این اطلاعات از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد، نقل شده است.
[۱٨]- گروتسباخ، ص ٧۲
[۱۹]- دائرةالمعارف، ج ۴، ص ٣۹۴۲
[٢٠]- عابدی، صص ۴، ۵
[٢۱]- گروتسباخ، ص ٧٣
[٢٢]- دولتآبادی، ص ٣۹
[٢٣]- دوپری، ص ١۹٦
[٢۴]- همو، صص ۲٠٣-۲٠۵
[٢۵]- دولتآبادی، همانجا
[٢٦]- حنیفی، صص ۹۵-۹٦
[٢٧]- فیض، محمد، ج ٣ (١)، ص ٦٧٧
[٢٨]- بریگو، صص ٨۲-٨٣
[٢۹]- یعقوبی، ص ۲٨٨
[٣٠]- اصطخری، ص ۲٧٧
[٣۱]- ابنحوقل ج ١، ص ۴۲٨
[٣٢]- مقدسی، صص ٣٠۲-٣٠٣
[٣٣]- یاقوت، ج ٣، ص ٨٨٦
[٣۴]- اسفزاری، ج ۲، ص ٦٠
[٣۵]- بارتولد، ص ٦٧
[٣٦]- مینورسکی، ص ٣۴٨
[٣٧]- حدودالعالم، ص ٣۹٣
[٣٨]- بارتولد، ص ۲١۹
[٣۹]- کهزاد، صص ٦۴-٦۵
[۴٠]- همو، ص ٨٣
[۴۱]- فوشه، ص ٣٦۵
[۴٢]- پنجشیری، ص ١١۴
[۴٣]- یعقوبی، صص ۲٨٨-۲٨۹
[۴۴]- پنجشیری، همانجا
[۴۵]- بازورث، ص ٣٨
[۴٦]- بروم، ص ٧٨
[۴٧]- گردیزی، ص ١٦۹
[۴٨]- بیهقی، صص ٣٧٨، ٧٣٨، ٧٣۹
[۴۹]- تیموری، صص ۲۵٨-۲۵۹
[۵٠]- جوینی، ج ۲، ص ١٣٦
[۵۱]- رشیدالدین، ج ١، صص ۵۲۲-۵۲۴
[۵٢]- ساندرز، ص ٦١
[۵٣]- بارتولد، ص ۴۴۲
[۵۴]- شرفالدین، ص ١۲٨
[۵۵]- بویل، ص ٣۲١
[۵٦]- رشتیا، صص ۹٠-۹۲
[۵٧]- نوئل، ص ۴۵
[۵٨]- پهلوان، صص ۲٣۴-۲٣۵، ۲٣٧
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۱٣، ص ۵۵٠۴؛ برگرفته از:
□ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ١۹٣٨ م؛
□ اسفزاری، محمد، روضاتالجنات فی اوصاف مدینة هرات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ١٣٣۹ ش؛
□ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ١٨٧٠ م؛
□ بابر، محمد، بابرنامه، به کوشش مانوایزی نینک، کیوتو، ١۹۹۵ م؛
□ بارتولد، و. و.، خاورشناسی در روسیه و اروپا، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، ١٣۵١ ش؛
□ بریگو، آندره و اولیویه روآ، جنگ افغانستان، ترجمۀ ابوالحسن سروقدمقدم، مشهد، ١٣٧١ ش؛
□ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به کوشش علیاکبر فیاض، مشهد، ١٣۵٠ ش؛
□ پنجشیری، عزیزاحمد، جغرافیای تاریخی آریانا، کابل، ١٣٦١ ش؛
□ پهلوان، چنگیز، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، تهران، ١٣٧٧ ش؛
□ تیموری، ابراهیم، امپراتوری مغول و ایران، تهران، ١٣٧٧ ش؛
□ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ١٣٣۴ ق / ١۹١٦ م؛
□ حدودالعالم، به کوشش مینورسکی، کابل، ١٣۴۲ ش؛
□ دائرةالمعارف آریانا، کابل، ١٣۲٨ ش؛
□ دوپری، لویس، «باستانشناسی»، افغانستان (مجموعۀ مقالات)، ترجمۀ سعید ارباب شیرانی و هوشنگ اعلم، تهران، ١٣٧٦ ش؛
□ دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامۀ افغانستان، قم، ١٣٧١ ش؛
□ رشتیا، قاسم، افغانستان در قرن نوزده، کابل، ١٣٣٦ش؛
□ رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ١٣٧٣ ش؛
□ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ١۹٧۲ م؛
□ عابدی، عثمانجان، لهجۀ دری پروان، کابل، ١٣٦١ ش؛
□ فوشه، آ.، «کلیاتی از تاریخ افغانستان تا دورۀ اسلام»، تمدن ایرانی، ترجمۀ عیسیٰ بهنام، تهران، ١٣۴۹ ش؛
□ فیض محمد، سراجالتواریخ، تهران، ١٣٧٣ ش؛
□ کهزاد، حمدعلی، افغانستان در پرتو تاریخ، کابل، ١٣۴٦ ش؛
□ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ١٣۴۲ ش؛
□ گروتسباخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، ١٣٦٨ ش؛
□ مقدسی، محمد، احسنالتقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ١۹٠٦ م؛
□ نقشۀ راهنمای افغانستان، گیتاشناسی، تهران، شم ١٨۹؛ یاقوت، بلدان؛
□ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسۀ ابنرسته، به کوشش دخویه، لیدن، ١٨۹١ م؛ نیز:
□
□ Barthold, W. W., Turkestan Down to the Mongol Invasion, London, 1977;
□ Bosworth, C. E., The Ghaznavids, Beirut, 1973;
□ Boyle, J. A., »Dynastic and Political History of the II-Khans«, The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. V;
□ Britannica, 1971; Broome, M., A Handbook of Islamic Coins, London, 1985;
□ Hanifi, M. J., Historical and Cultural Dictionary of Afghanistan, 1976;
□ Hyman, A., Afghanistan under Soviet Domination, London, 1984;
□ Minorsky,V., notes on Hudūd al-‘Ālam, London, 1937;
□ Noelle, Chr., State and Tribe in Nineteenth-Century Afghanistan, London, 1997;
□ Saunders, J. J., The History of the Mongol Conquests, London, 1977.