- زندگینامه
- اندیشه سیاسی او
- آثار
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[مصر] [دانشمندان مصری]
رفاعه رافع طهطاوی (به عربی: رفاعة الطهطاوی؛ به انگلیسی: Rifa'a Al-Tahtawi) (زادۀ ۱٨٠۱ م - درگذشتۀ ۱٨٧٣ م)، نویسنده، مترجم، و مصرشناس مصری، و پیشگام نوپردازی علمی[۱] و پیشتاز ملیگرایی[٢] در کشور مصر بود.
[↑] زندگینامه
رفاعه الطهطاوی بهسال ۱٨٠۱ میلادی، همانسالی که نیروهای فرانسه کشور مصر را ترک کردند، در «طهطا»، شهرستانی در استان سوهاج مصر، زاده شد و کودکی خود را آنجا گذراند[٣]. در سال ۱٨۱٧، زمانی که ۱٦ سال داشت به قاهره رفت تا در الازهر درس بخواند. در آنجا علوم دینی و زبان و ادبیات را فراگرفت[۴].
در سال ۱٨٢٦، محمدعلی به پیشنهاد فرانسویان مدارس نظامی را بنیان نهاد که نخستین آنها مدرسه ارکان جنگ در «ابی زعبل» بود[۵] و در همانسال هیاتهای اعزامی را روانه غرب کرد[٦]. وی همراه این هیات، چند امام جماعت فرستاد که یکی از آنها رفاعه طهطاوی بود که توسط استادش، حسن العطار، مربی الاهزر به محمدعلی معرفی شد[٧]. این جوان که بیشک بااستعدادترین فرد در میان ائمۀ جماعت بود، از الازهر به فرانسه راه یافت، ذهن و هوش او بر تمدن غرب و بهویژه فرهنگ فرانسه گشوده شد و زبان فرانسوی را فرا گرفت[٨]. هنگامی که بر همگان آشکار شد که این امام برای تحصیل و تدریس به آنجا رفته، محمدعلی او را فراخواند تا از زباندانی او استفاده کند و مترجم نظامیان مصری در زمینه علوم نظامی و مهندسی و طبیعی شود[۹].
رفاعه در سال ۱٨٣۱ به مصر بازگشت[۱٠] و در سال ۱٨٣٦ مدرسه زبانشناسی بنیان نهاد و خود ناظر آن شد[۱۱]. هدف این مدرسه، تربیت مترجمانی بود که کتابهای اصلی در حوزهی دانشها و هنرها و ادبیات را به عربی ترجمه کنند[۱٢]. بعدها، عباس اول او را به سودان تبعید کرد و ناظر مدرسه ابتدایی در خرطوم شد[۱٣].
زمانی که عباس اول به سال ۱٨۵٨ درگذشت، رفاعه به مصر بازگشت و تا حدودی جایگاه از دست رفتهی خود را بازیافت[۱۴]. هنگامی که علی مبارک، مجله «روضةالمدارس» را در سال ۱٨٧٠ منتشر کرد، رفاعه را بهعنوان مدیر مسئول آن منصوب کرد[۱۵]. وی سه سال در این منصب باقی ماند تا اینکه بهسال ۱٨٧٣، در قاهره پایتخت مصر در گذشت[۱٦].
[↑] اندیشه سیاسی او
طهطاوی، آزادی و دموکراسی را ستود و پارلمان و روزنامه و آزادی بیان را مدح کرد[۱٧]. اهتمام مردم به امور شهر و پاکیزگی آن و زیبایی معماری و چینش درختها باعث جلب توجه او شد[۱٨]. این شیخ الازهری بازیگری و تئاتر و اوپرا را ستود[۱۹]. نوشتههای عصر روشنگری را خواند و منتسکیو را جانانه مدح کرد و او را «ابن خلدون غرب» نام نهاد[٢٠].
او در کتاب خود، با عنوان «تلخیص الابریز فی تلخیص باریز»، اعتقاد دارد که شهروندان پاریسی متمدنتر از بقیه هستند، زیرا میدانند معنای علم و نظام و هنر و زیبایی چیست. او به خروج زن از خانه برای کار کردن فرا میخواند. او بیحجابی زن فرانسوی همراه با بزرگی و وقار و احترام خانواده را انکار نمیکرد.
در حقیقت طهطاوی، آرزوهای شیخ خود حسن العطار، شیخ الازهر در آن زمانه را محقق ساخت. حسن العطار از جمله کسانی بود که فرصت آشنایی با دانشمندان فرانسوی برایش فراهم شد. پرسشهای بسیار زیادی در ذهن العطار در رابطه با واقعیت امت در ذهنش ایجاد شد و قانع شد که باید تغییر صورت گیرد.
وی باری نوشت: «کشور ما باید تغییر پیدا کند و باید دانشهای که فاقد آن است، را وارد کرد». اما العطار نتوانست الازهر را وسیلهای برای انجام دادن این تغییر بدل کند، بدین لحاظ او تصمیم گرفت که گروهی از مستعدان را ترتیب کند که در راس آنها رفاعه الطهطاوی بود. قانون مدنی و قانون اساسی فرانسه و سرود ملی آنها را بهعربی ترجمه کرد.
از ویژگیهای بارز اندیشه سیاسی که طهطاوی آن را وارد عرصه کرد و خود در اجرای آن نقش داشت، نظریه جدایی بین قوا دولتی و تعریف قوه مقننه و قوه قضاییه و قوه مجریه و ایجاد مرزبندی بین آنها بود. این مرزبندی بهشکل نهایی و کامل فقط در اندیشه سیاسی مدرن ایجاد شد. در گذشته خلیفه قانون مینوشت و احکام را اجرا میکرد. اما طهطاوی درباره دو نیرو در جامعه سخن راند:
- قوه محکوم: یعنی ملت و رعیت. او اعتقاد داشت که این قوه باید «کمال آزادی خود را داشته و از منافع عمومی بهرهمند باشد و از منافعی که انسان در زندگیاش و برای رزق و روزی و بهدست آوردن سعادت به آنها نیاز دارد، بهرهمند باشد.»
- قوه حاکم: که حکومت نامیده میشود یا ملکیت و منبع حکومت «مرکزی» و زیر شاخههای آن را در بر میگیرد. این قوه به سلطههای سهگانه تقسیم میشود و به گفتۀ طهطاوی این موضوع اصلی سه اشعه نیرومند از آن برون میآید که ارکان و قوای حکومت نامیده میشوند: قوه نخست: قوه قانونگذاری و سامان دادن به آنها؛ دوم: قضاییه و جدایی حکومت؛ سوم: اجرایی یعنی اجرا پس از صدور حکم.
طهطاوی اعتقاد داشت که این قوای سهگانه باید در چارچوب قانون اساسی باشند، بهسان نظام دموکراسی نوین.
او به گفته لوییس عوض، از «لیبرالیسم به رادیکالیسم» تغییر موضع داد. رفاعه در کتاب نخست خود (تلخیص الابریز فی تلخیص باریز) اعتقاد داشت که ملت صاحب سیادت و منبع سلطه است. او در این نظر از فقه انقلابی روسو تاثیر پذیرفت، اما در کتاب «مناهج الالباب المصریه فی مباهج الاداب العصریه» به این باور رسید که رییس دولت صاحب سیادت و منبع سلطه است و جوهر سیادت غیر قابل تجزیه اما قابل واگذاری است.
این تغییر موضع در اندیشه سیاسی طهطاوی به عوامل مختلفی منجر شد که یکی از آنها به رنج افتادن و در تنگنا قرار گرفتن او بهوسیله والیان واپسگرا در دورهی بین حکومت محمدعلی و اسماعیل بود.
رفاعه اولین نویسنده مصری بهشمار میآید که تلاش کرد آگاهی ملی را بیدار سازد و اذهان را متوجه مضامین فکری و انسانی کند که زندگی مستقر و با آرامش را تأمین میکند.
محمد عماره معتقد بود که تاثیرپذیری طهطاوی از تمدن غربی او را به تقلید کورکورانه از آن تمدن در تمام جوانب روحی و مادی نکشاند. طهطاوی بهوسیله خوانش فلاسفه روشنگری غربیِ سکولاریسم، بین فلسفه پوزیتیویسم که ثمره فلسفه روشنگری بود و در دستیابی به معرفت بر عقل و تجربه اعتماد میورزید و وحی و دین را نمیپذیرفت و بین علوم شهرنشینی طبیعی تمایز قایل شد. او دومی را پذیرفت زیرا باور داشت که ارثی انسانی و مشترک بود و فلسفه نخست را نپذیرفت و به ضرورت اعتماد و تکیه ورزیدن بر دین همراه با عقل و تجربه فرا میخواند. بهسخنی دیگر، طهطاوی، علیرغم تاثبرپذیری از تمدن غربی، فراخواننده به روشنگری غربی سکولار نبود. بلکه بههنگام ژرفکاوی در نوشته طهطاوی روشن میشود که اعتقاد پیشین اشتباه است و مصداقیت ندارد.
میتوان این سخن را بدین نحو به اثبات رسانید: هر چند طهطاوی حسن نیت داشت و بیانگر مرحله نخست برخورد اسلام با تمدن غرب بود و هر چند که رنگ و روی اسلامی در عقایدش روشن است، اما موضوعی که نمیتوان در آن شک و تردید کرد، این است که اندیشهاش دستخوش عناصر جدیدی در ارزشها شد، تعابیر او تحولات چشمگیری بهخود دید و این امر خود را در گرایش عقلباوری آزادیخواه که در قرن ۱٨ و ۱۹ در فرانسه که بهدو شکل قانونی و اجتماعی خود را نمایاند، نشان داد. این پیشرفت فکری به همانسان که پیداست، تحت تاثیر شرایط اسلامی یعنی خوانش ابن تیمیه یا تاثیرپذیری از معتزلیان یا گرایش عقلی در اسلام ایجاد نشد، بلکه در نتیجه سکنا گزیدن در پاریس و خوانش ژرفکاوانه فرهنگهای غربی که به امور محسوس و قابل لمس که با عقل درک میشوند، ایمان داشت و هر آنچه در پس غیب بود را رد میکرد و آن را ناچیز میانگاشت.
[↑] آثار
رفاعه طهطاوی، در ترجمه از فرانسه بهعربی نابغهی روزگار بود و مدرسه زبانشناسی را به سال ۱٨٣٦ بنا نهاد. افزون بر این، او و شاگردانش دهها کتاب از فنون و دانشهای اروپایی بهعربی ترجمه کردند.
این امام جماعت الازهری کتابی نوشت که «مباهج الالباب المصریه فی مناهج الاداب العصریه» نام داشت و در این کتاب درباره تمدن غربی به شیوهای عالمانه و حکیمانه سخن گفت.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- محمد عماره، علی منتظمی، وصال میمندی و رضا افخمی، رفاعه طهطاوی، پیشگام نوپردازی علمی در کشور مصر، تهران: آهنگ قلم، چاپ ۱۳۸٦، شابک : ۹۷۸-۹۶۴-۲۸۰۵-۷۲-۳
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]- »Rifa'a al-Tahtawi«, From Wikipedia, the free encyclopedia[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ محمد عماره، علی منتظمی، وصال میمندی و رضا افخمی، رفاعه طهطاوی، پیشگام نوپردازی علمی در کشور مصر، تهران: آهنگ قلم، چاپ ۱۳۸٦، شابک : ۹۷۸-۹۶۴-۲۸۰۵-۷۲-۳
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]