[مفسران قرآن] [تاریخنگاران دورۀ اسلامی]
محمد بن جرير طبری (ژادۀ ۲۲۴ هـ.ق - درگذشتۀ ۳۱۰ هـ.ق)، مفسر قرآن و مورخ بزرگ جهان اسلام است[۱] که کتاب تاریخ طبری را نگاشت.
[↑] زندگینامه
ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الطبری[٢] که به کنیه و نام و نسبت هر سه مشهور است، در آخر سال ۲۲۴ و یا اول سال ۲۲۵ هجری قمری در آمل مازندران[٣] زاده شد[۴]. به نقل از ابوبکر بن کامل، شاگرد طبری، دربارۀ آغاز دوران تحصیلی و چگونگی فراگرفتن علوم و ادب طبری از زبان خودش چنین روایت شده است: «من قرآن را در هفت سالگی از بر کردم و در هشت سالگی با مردم در نماز جماعت حاضر شدم و در نه سالگی شروع بهنوشتن حدیث کردم... پدرم از همان زمان کودکی و صغر سن من، بهکمک من در طلب و تحصیل علم کوشید و از هیچگونه همراهی و تهیۀ و سایل خودداری نکرد.»[۵]
بدین ترتیب، بهنقل خود طبری، پدرش خوابی دیده بود، از همان زمان کودکی طبری، بهتعلیم و تربیت وی همت گماشت و از همراهی بهفرزند در راه تحصیل علوم و آداب هیچ دریغ نکرد. طبری مقدمات علمی را در همن آمل نزد فضلای آنجا فراگرفت و پس از آن بهگردش و مسافرت به خارج از مازندران (طبرستان) پرداخت و در هر جا عالم و فقیه و محدثی سراغ داشت، بدانجا رهسپار میشد و فقه و حدیث و ادبیات و دیگر علوم متداول آن عصر را از آنان فرامیگرفت؛ او تا بدان پایه رسید که بر اغلب دانشمندان معاصرش پیشی گرفت.
طبری، بهسال ۲۳٦ شروع به فراگیری علوم دینی کرد[٦]. آغاز اشتغال وی بهفراگرفتن و نوشتن علم حدیث، بهگفتۀ ابن کامل، در ری و نواحی نزدیک آن بوده و بیشتر علوم خود را در آنجا از محمد بن حمید رازی[٧]، فراگرفته بوده است. خود طبری روش تحصیل و چگونگی حاضر شدن در مجلس درس استاد را در ری بدینگونه نوشته است: «نزد محمد بن حمید رازی کتابت حدیث میکردیم و او در شب چندینبار بهنزد ما میآمد و از آنچه در روز نوشته بودیم، سئوال میکرد و باز آنها را بر ما فرا میخواند. همچنین رهسپار مجلس درس احمد بن حماد دولابی[٨] میشدیم و وی در یکی از دهات ری ساکن بود که مسافتی تا شهر فاصله داشت، پس از فراگرفتن درس او باز میگشتیم و در راه همچون دیوانگان میدویدیم تا خود را بهمجلس درس ابن حمید در سروقت برسانیم.»[۹]
همچنین، به نوشتۀ علیاکبر شهابی، نخستین سفری که طبری برای فراگرفتن و نوشتن حدیث کرد، بهسوی ری بود. در آن عصر، علم حدیث از مهمترین و رایجترین علوم اسلامی بود و شهر ری نیز یکی از مراکز علمی و محل رفت و آمد دانشمندان و دانشپژوهان بود. طبری در ری صحبت و محضر اغلب فقها و اساتید را درک کرد و در آنجا علوم و احادیث بسیاری فراگرفت. از اساتید مشهور وی در ری یکی محمد بن حمید رازی و دیگری مثنی بن ابراهیم ابلُی[۱٠] است. طبری بیشتر علوم خود را در ری از آن دو تن فراگرفت[۱۱]. چنانکه نوشتهاند که طبری متجاوز از صد هزار حدیث[۱٢] از ابن حمید فراگرفت و آنها را نوشت[۱٣].
بههر حال، پس از آن، در سال ۲۴۱ هجری قمری، طبری برای بهرهگیری از درس ابوعبدالله احمد حنبل[۱۴] به بغداد که در آن زمان مشهور به مدینةالسلام بود، رفت، اما هنگامی که به آن شهر رسید، احمد حنبل در گذشته بود[۱۵]. طبری در بغداد بهخدمت اکثر اساتید و دانشمندان رسید و از علمای فقه و حدیث، اخبار و احادیث زیاد نوشت و مدتی در آن شهر اقامت گزید[۱٦]. سپس، در سال ۲۴۲ هجری قمری، از آنجا بهسوی بصره که در آن زمان یکی از مراکز علم و ادب بود، رهسپار شد و در بین راه از علمای فقه و حدیث شهر واسط[۱٧] احادیث بسیاری فراگرفت و نوشت[۱٨].
وفات طبری مطابق اصح احوال و نقل اکثر مورخان در روز شنبه ٢۵ شوال و دفنش در یکشنبه ٢٦ سنۀ ٣۱٠ هجری قمری، در زمان خلافت المقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی، و مقارن پادشاهی نصر بن احمد سامانی، در بغداد اتفاق افتاد و در خانۀ خود بهخاک سپرده شد. هنگام مرگ ٨۴ سال داشت و هنوز بیشتر موهای ریش و سرش سیاه بود.
طبری مردی گندمگون کشیده قامت، لاغراندام و سیاهچشم بود و زبانی فصیح و بیانی شیوا و گیرنده داشت.
[↑] آثار
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزداه کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]- سمانی در کتاب الانساب در زیر کلمۀ «طبری»، کنیه و نام طبری و اجدادش را بههمین گونه نوشته است. مؤلفان و مورخان دیگر نیز در نام و کنیۀ او و نیاکانش اختلافی نکردهاند. (رجوع شود به: شهابی، علیاکبر، احوال و آثار محمد بن جریر طبری، ص ۱).
[٣]- طبری منسوب است به طبرستان که در حال حاضر، بهنام قدیمی دیگرش مازندران شهرت دارد. علما و دانشمندانی که در دورۀ اسلامی از مازندران برخاسته و شهرت «طبری» داشتهاند، بسیار میباشند که در کتابهای تاریخ و تراجم احوال نام آنان دیده میشود.طبری در وجه تسمیۀ طبرستان چنین گفته است که: «در نزد ابوحاتم سجستانی که از دانشمندان علم حدیث و خبر و فقه بود، برای فراگرفتن علم حدیث حاضر شدم، از من پرسید که از کدام شهر هستم. گفتم از طبرستان. گفت طبرستان را چرا طبرستان نامیدهاند؟ گفتم نمیدانم. آنگاه خود استاد چنین بیان کرد: چون طبرستان گشوده شد و آبادی آن آغاز گردید، زمینی بود پر از درخت و جنگل؛ از این رو، فاتحان ابزاری طلب کردند که بدان درختان قطع کنند. مردمان آنجا برای این کار طبر (تبر) آوردند که با آن درختان را میبریدند، از این رو، آنسرزمین بهنام طبرستان (تبرستان) خوانده شد.»به گفتۀ علیاکبر شهابی، شاید این وجه تسمیه (سبب نامگذاری) در نزد اساتید و دانشمندانی که بهزبانهای اوستایی و پهلوی آشنایی دارند، چندان مقرون بهصحت نباشد، اما نویسنده در کتابهای متقدمان و متأخران بهوجۀ دیگری که برای تسمیۀ طبرستان ذکر شده باشد، برنخوردم. اگر مانند جمعی از فضلفروشان و نوخاستگان علم و ادب خود را ملزم نکنیم که هر لغت و کلمهای را از معنای متداول ظاهری دور کنیم و تأویل و تفسیر مصنوعی و دور از ذهن برای آن بیاوریم، این وجه تسمیه که طبری از استادش نقل کرده است، دور از عقل و برخلاف دستور زبان نیست. (رجوع شود به: شهابی، علیاکبر، احوال و آثار محمد بن جریر طبری، ص ٢).[۴]- ابن کامل قاضی که از شاگردان طبری بوده و قسمتی از احوال و شرح زندگانی استاد را نوشته است، گوید: «از ابین جریر پرسیدم که چرا این تردید در سال تولد واقع شده است؛ در پاسخ گفت: مردمان شهر ما چنان عادت دارند که منشأ تواریخ خود را حوادث و اتفاقات قرار میدهند نه سنوات و تاریخ ولادت من مصادف بوده است با یکی از حوادث جاریه. پس از آنکه برزگ شدم، از حادثۀ مزبور جویا شدم، پیرمردان و ریشسفیدان اختلاف کردند، برخی گفتند حادثۀ نامبرده در آخر سال ۲۲۴ بوده است و جمعی دیگر عقیده داشتند که آن واقعه در اول سال ۲۲۵ اتفاق افتاده است.» (رجوع شود به: شهابی، علیاکبر، احوال و آثار محمد بن جریر طبری، صص ۱-٢).
[۵]- شهابی، علیاکبر، احوال و آثار محمد بن جریر طبری، ص ۵
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]- شاید بعضی از طلاب علم و دانشجویان امروز این موضوع را که یک تن صد هزار حدیث نوشته باشد و یا در همین حدود احادیثی با ذکر سند و تعیین اسامی راویان از بر داشته باشد، دور از عادت و طبیعت بدانند؛ اما وقتی بهتراجم و شرح احوال دانشمندان و فقهای سلف مراجعه شود، بهتواتر نظیر این موضوع در شرح احوال آنان دیده میشود.چنانکه امروز بیشتر اعتماد و اطمینان دانشمندان و دانشجویان بهوسایلی از قبیل یادداشت کردن مطالب و استناج و چاپ کردن آنهاست، در قدیم چون این وسایل در دست نبود، تمام اعتماد و توجه بهقوۀ حافظه بود. از این رو، شعرای درجه اول برای خود راوی داشتند که تمام اشعار آنان را از برمیخواند. بسیاری مردم خطبهها یا قصیدههای طولانی را که در مجلسی خوانده میشد، در همان بار اول حفظ میکردند. (رجوع شود به: شهابی، علیاکبر، احوال و آثار محمد بن جریر طبری، به پاورقی ص ٦).[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]