- ریشهشناسی
- پیشینهی تاریخی
- باورها
- نقش شمنها
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[دین] [دینشناسی]
شَمَنباوری یا شمنیسم (به انگلیسی: Shamanism) نام یک رشته باورهای سنتی در برخی اقوام بدوی است.[۱] که از دوران پیش از تاریخ در سراسر جهان وجود داشته است.[٢]
شمنباوران معتقدند که بهوسیلهٔ تماس با ارواح میتوان بیماری و رنج افراد را تشخیص داد و درمان کرد و یا در افراد ایجاد بیماری و رنج نمود. از این دیدگاه شمنباوری مانند آیین زار یکی از روشهای جادوپزشکی است.[٣] توان پیشگویی آینده نیز یکی دیگر از باورها در شمنگرایان است.
بزرگان دینی که سنتهای شمنباورانه را میشناسند و اجرا میکنند شمن نامیده میشوند. شمنها مدعی هستند که میتوانند با روح خود به جهانهای دیگری سفر کرده و با دیگر ارواح تماس بگیرند. آنها معتقدند که با این کار قادرند میان جهان مادی و جهان روحانی توازن برقرار کنند.[۴]
شمنیسم در جوامع کوچکی رواج دارد که در آنها شکار و کشاورزی اشکال مسلط تأمین معاش است. این پدیدۀ فرهنگی، عمدتاً با سنن مردمان ساکن در نواحی قطبی و نیمهقطبی و نیز آسیای مرکزی و شرقی مرتبط است. در محدودۀ جغرافیایی شمنیسم به اصطلاح کلاسیک در شمال اوراسیا، از گرینلند تا تنگۀ برینگ، در مناطق قطبی و نیمهقطبی، شمن شخصی است دارای قابلیت فنی لازم، دانش سنتی و گرایش روانی به اینکه در حالت خلسه و جذبه فرو رود و با دنیای ارواح (آنگونه که دینی خاص آن را تعریف کرده است) ارتباط برقرار کند[۵].
[↑] ریشهشناسی
واژهٔ شمن (shaman)، در اصل از واژۀ «سمن» (šamán)، از زبان اِوِنکی که از زبانهای تونقوزی سیبری است، گرفته شده و بهمعنای «دانا» است.[٦] برخی این واژهٔ تونقوزی را بهنوبه خود وامواژهای میدانند که از واژه سرمن سانسکریت بهمعنای «پارسا» گرفته شده است؛ ولی ارتباط این دو واژه کاملاً به اثبات نرسیده است.[٧]
کاربرد واژهٔ شمن در فارسی دری پیشینهای طولانی دارد و در سرودههای بزرگان شعر فارسی نمونهها متعددی از کاربرد آن دیده میشود.[٨]
برخی از پژوهشگران بر این باورند که «شمن» یا «سمن» اصطلاحی است برآمده از فرهنگ بودایی که به مرور زمان، از طریق برهمنانی که پیش از ورود اسلام برای ترویج دین خویش به سرزمینهایی آریایی رفت و آمد داشتهاند، وارد زبان دری قبل از اسلام شده است. سعید نفیسی ضمن تأکید بر مطلب بالا کلمۀ شمن را واژهی دانسته که بهطور قطع از «سرمنه» زبان سانسکریت بهمعنای زاهد و مرتاض اخذ شده است[۹]. در فرهنگ دهخدا نیز در زیر واژۀ «شمن» تصریح شده است که این لغت از واژۀ «سرمن» سانسکریت مشتق شده و اصطلاحی است برای خطاب روحانیان و بهمعنای کسی که خانه و کسان را ترک گوید و در خلوت به عبادت و ریاضت گذراند.[۱٠]
اغلب فرهنگنویسان فارسی، معنای لغوی این واژه را «بتپرست» و غالباً زهاد و روحانیان هندی و چینی را شامل دانستهاند.[۱۱] در برهان قاطع نیز ذیل واژۀ «شمن» و «شمنان» آمده است: «شمن بر وزن چمن، بتپرست را گویند و شمنان به فتح اول و ثانی بر وزن سرطان، جمع شمن است که بتپرستان باشد و کسی را نیز گویند که بهسبب دویدن یا تشنگی یا برداشتن باری، نفس تند پی در پی میزده باشد.»[۱٢] اما تحقیقات برخی دیگر از پژوهشگران، در مورد خاستگاه شمنیسم، نکات دیگری را به اثبات میرساند.
میرچا الیاده، محقق رومانیالاصل آمریکایی و اسطورهشناس برجسته، شمنیسم را بهمعنای دقیق آن، عمدتاً پدیدهای دینی مربوط به سیبری و آسیای مرکزی، و واژۀ شمن را از اصطلاح تونقوزی - اسکیموهای مغولتبار سیبری - از کلمِۀ «پالی سامانا» یا «سمنه» که سانسکریت آن، «شرامانا» یا «سرمنه» است، دانسته است.[۱٣] وی معتقد است که روحانيان بودايی نيز در قديم «سمن» خوانده میشدند و در بين مغولان و تركزبانان سيبری، به «قام» يا «كام» شهرت داشتند.[۱۴] عطا ملك جوينی نيز آنها را تحت عنوان «قام» معرفی كرده است.[۱۵]
[↑] پیشینهی تاریخی
شمنباوری کهنترین رسوم انسان برای درمان بیماران است. روشهای شمنی در دوران دیرینهسنگی یعنی حدود ۲۵ هزار سال پیش در میان شکارچیان سیبری و آسیای میانه پدید آمد. سنتهای شمنی در میان مردمان گوناگونی از جمله اسکیموها، سرخپوستان، قبایل آفریقا، و اقوام ترکتبار و مغول حضور دارند. بوداگرایی تبتی نیز یکی از منابع و ماخذ سترگ شمنیسم است.[۱٦]
میرچا الیاده، نیز خاستگاه شمنیسم را سیبری و آسیای مرکزی دانسته است. اما ويلبرت (Johannes Wilbert) برخلاف الياده، نطفههای اولیۀ شكلگيری شمنيسـم را در قارۀ آمریكای لاتین میداند و با یافتن مشابهتهای فكـری و تجربـی بـین شـمنهای ونزوئلا با نقاط دیگر جهان، به این نتیجه میرسد كه شـمنهای ونـزوئلا مدام از طریق اقیانوس به استرالیا سفر میكردند و همین، عاملی برای گسترش افكار شمنیستی گردیـد.
«فرانسین تیسو»، از محققان غربی، خاستگاه عقاید شمنیسـتی را در میان مهاجران آسیای شمالی و غربی چون گروههای سكایی و ماساژتی و سارماتی - كه همگی سفیدپوست و از مردم بیابانگرد هندوایرانی بودند - میجوید كه در حدود ۹٠٠ پیش از میلاد، از راه قفقاز بهسوی آسیای غربی و آسیای میانه تاختند و در آنجا ساكن شدند. وی معتقد است كه تاریخ آنان به سدههای ششـم، پنجم و چهارم پیش از میلاد میرسد كه دین آنان حاصل اعتقاد به روح زمین و آسمان بود و چند تن از ایشانً ظاهراً قدرت دستیافتن به علوم خفیه و ساحری و تسخیر ارواح داشتند. هر قبیله، توتمی داشت كه بیشتر گوزن بود. شاید همین دین باشد كه بعدها مبدل به شمنیسم یا آیین شمنی گشته است.[۱٧] زرینكوب نیز معتقد است: «تا این اواخر، در میان ساكنان آسیای شمال شرقی، شمن، نوعی جادو - پزشك بود كه تركیبی از وظایف كاهن و پزشك را بر عهده داشت و مردم بر این عقیده بودند كـه وی میتواند ارواح را بهكار گیرد یا وادار كند تا منویات او را بهجای آورند، مثلاً از بدن فرد بیمار بیرون روند.»[۱٨]
بههر حال، فارغ از اینكه شمنیسم از آسیای شمالی یا مركزی نشئت گرفته باشند یا آمریكای مركزی و جنوبی، آن را باید «نوعی سحر و جادو ابتدایی و روش بدوی مداوای بیماران و تأثیرگـذاری در حوادث به كمك اجنه و ارواح و موجودات غیر عادی ذهنی بیان كرد كه در جوامع آركائیك معمول بوده است و هنوز هم در اقوامی كه فرهنگ بدوی خود را حفظ كردهاند و یا در وضعیت ابتدایی بهسر میبرند، دیده میشود، اوضاع اولیۀ حیات اجتماعی كه انسان هنوز با بررسیهای نظاممند بههیچوجه آشنایی نیافته و شناخت و دانایی او بر معرفت باطنی و ذهنی متكی بود. بههمین دلیل، شمنیسم نیز به یك نوع روشنبینی و معرفت ساحرانه و رازگـویی ابتـدایی وابسـته بود.»[۱۹] شاید بر همین اساس باشد كه عدهای سحر و جادو را مقدم بر عصر دین دانستهاند.[٢٠] در حقیقت، شمنیسم، نخستین واكنشهای انسان ابتدایی برای غلبه بر طبیعت بود، انسانی كه بهكمك جادو و سحر در پی تقویت اعتماد بهنفس در خود میگشت. شاید توجه بیش از اندازه به سحر و جادو را - كه باعث یكی دانستن ساحری و شمنیسم شده است - باید مقدمۀ تشكیل مذهب آنیمیسم نیز دانست، مذهبی كه جادو را علمی برای دور ساختن ارواح شرور و اجنـه، و مطیـع و رام نمودن آنها میدانست.[٢۱]
[↑] باورها
پیروان شمنیسم بر این باورند که شمنها میتوانند به حالت خلسه روحی دست پیدا کنند و از این طریق به بُعدهای دیگر واقعیت سفر کنند. شمنها معتقدند که همه آفریدهها، از جمله سنگ و درخت و کوهها زندهاند. در باور خود؛ آنها برای رسیدن بهمقصود خود با این نیروهای طبیعی نیز کار میکنند.[٢٢]
برای رسیدن به خلسه، شمنها از راههای گوناگون از جمله رقص و حرک تکراری، تلقین بهخود، تمرکز بر یک ریتم مکرر و استفاده از مواد روانگردان استفاده میکنند.[٢٣]
باور بر این است که شمن میتواند با رفتن در حالت خلسه و جداکردن روح از جسم، به شفای بیمار دست یابد، نفوس مردگان را تا جهان مادون همراهی کند، آینده را پیشبینی کند، و از زمان و مکان و مرزهای بین زنده و غیرزنده فراتر رود تا چیز گمشدهای را پیدا کند یا شکارچیان را یاری رساند تا طعمهی خود را به دام بیندازند[٢۴].
با این حال، «مذهب شمنی، علم یا شكلی از سحر و جادو بوده است كه پیروان آن معتقد بودند كه بدان وسیله، میتوان طبیعـت را تحت قدرت و اختیار انسان درآورد... شمنها كه همان ساحران، پزشكان و كاهناناند، با قوای فوق طبیعت مرتبط و در احوال عالم متصرف شمرده میشوند و در علاج امراض و دفع ارواح موذی به كهانت و سحر متشـبث میشوند. مذهب شـمنی، مبتنی است بر اعتقاد به اینكه نیروها یا نفوس نامرئی در جهـان مادی، ساری و در زندگی موجودات زنده مؤثرند.»[٢۵]
اما نکتهی مهم این است که شمنباوری تأثیر ژرف در عقاید اسلامی بهویژه در تصوف اسلامی گذاشته است؛ چنانکه، برخی از صوفیان از روشهای شمنیسمی برای ایجاد خلسه و توهم و رسیدن به استغراق و فنا اقتباس کردهاند. با این وجود، تاکنون، با جدیت به این الگوبرداری توجهی نشده و یا بهصورت کاملاً سطحی بدان اشاره شده است.
[↑] نقش شمنها
شمنیسم نظامی اجتماعی - دینی است که در آن کارگزاری دینی بهنام «شمن» نقش اساسی را بهعهده دارد[٢٦]. شمنها میتوانند چندین نقش را در جامعه ایفا کنند.[٢٧] از جمله درمان، راهبری قربانیان در مراسم آیینی، حفاظت از رسوم کهن از طریق قصهگویی و آوازخوانی و همراهی و راهنمایی روح یک نوزاد بهدنیا آمده یا یک فرد تازه درگذشته.[٢٨] در برخی فرهنگها، شمن نقش رئیس قبیله و روحانی بزرگ را نیز بازی میکند[٢۹].
شمنشدن معمولاً از طریق ادعای برگزیدگی از طریق شنیدن ندای غیبی ارواح، برخورد آذرخش به ایشان در کودکی و بیهوششدن و یا دایم در خلسه فرو رفتن صورت میگیرد.[٣٠]
شمنها از طریق مراسم دینی بر ارواح، که گفته میشود در انسان و طبیعت ساکنند، مسلط میشوند. آنها در فنی مهارت دارند که موجب حالت جذبه میشود تا بتوانند بین جهانهای انسانی و غیرانسانی ارتباط برقرار کنند. خلاصه اینکه شمن به کسی میگویند که در امور ارواح تخصص دارد و حوزهی تخصص او هر دو جهان مرئی و نامرئی را در بر میگیرد[٣۱].
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]- پارتریج، کریستوفر، سیری در ادیان جهان، ترجمۀ عبدالعلی براتی، ص ۱٣٦
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]- نفیسی، سعید، سرچشمۀ تصوف در ایران، ص ٢۱
[۱٠]- فرهنگ دهخدا، ص ۱۴۵٠۱
[۱۱]- رجوع شود به: دائرةالمعارف فارسی، ص ۱٣٣٨
[۱٢]- برهان قاطع، ص ۱٢۹٦
[۱٣]- الیاده، میرچا، شمنیسم، ص ۴٠
[۱۴]- عرفان، ص ٢٠
[۱۵]- تاريخ جهانگشای جوينی، صص ۴٣-۴۴
[۱٦]-
[۱٧]- آثار هنری آسیای میانه و افغانستان، صص ۵٠-۵۹
[۱٨]- تصوف در منظر تاریخی آن، ص ٢٠
[۱۹]- عرفان، ص ۱٧
[٢٠]- رجوع شود به: شاخه زرین، ص ۱٢٦
[٢۱]- گونههای سحر و جادوی اولیه در میان بشر ابتدایی، ص ۱٨۴
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]- سیری در ادیان جهان، ص ۱٣٦
[٢۵]- دائرةالمعارف فارسی، ص ۱٣٣٨
[٢٦]- سیری در ادیان جهان، ص ۱٣٦؛ شمنیسم پدیده دینی سیبری و آسیای مرکزی است. در سرتاسر این قلمرو وسیع، حیات جادویی - دینی جامعه، حول شخصیت شمن متمرکز است که نه تنها جادوگر و حکیم ساحر، بلکه شفادهنده، معجزهگر، هادی ارواح به دنیای مردگان، عارف و شاعر نیز هست. همین پدیدهها و مهارتها در دیگر نقاط آسیا در اقیانوسیه، در امریکای شمالی و امریکای جنوبی و در میان اقوام هندواروپایی نیز یافت میشوند.
[٢٧]-
[٢٨]-
[٢۹]-
[٣٠]-
[٣۱]- سیری در ادیان جهان، ص ۱٣٦
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ زرینکوب، عبدالحسین، تصوف در منظر تاریخی آن،ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران: سخن، ۱٣٨٣.
□ مصاحب، غلامحسین، دائرةالمعارف فارسی، تهران: فراکلین، ۱٣۴۵.
□ الیاده، میرچا، شمنیسم، ترجمهی محمدکاظم مهاجری، تهران: ادیان، چاپ اول - ۱٣٨٧.
□ آشتیانی، جلالالدین، عرفان (بخش اول شمنیسم)، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم - ۱٣٧٦.
□ فضایی، یوسف، گونههای سحر و جادوی اولیه در میان بشر ابتدایی مجلۀ چیستا، آبان ۱٣٦٩.
□ پارتریج، کریستوفر، سیری در ادیان جهان، ترجمهی عبدالعلی براتی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول - ۱٣٩۱
□ جرج فریزر، جیمز، شاخه زرین، ترجمهی کاظم فیروزمند، تهران: آگاه، چاپ دوم - ۱٣٨۴.
□ الیاده، میرچا، اسطوره، رؤیا، راز، ترجمهی رؤیا منجم، تهران: علم، چاپ سوم - ۱٣٨٢.
□ فرانسین تیسو، آثار هنری آسیای میانه و افغانستان، ترجمهی مسعود رجب نیا، مجله تصویر، شماره ۱٢٦، فروردین ۱٣۵٢
□ نفیسی، سعید، سرچشمۀ تصوف در ایران، تهران: مروی، چاپ هفتم - ۱٣٦٨
□ دهخدا، علیاکبر، فرهنگ دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم (ویرایش جدید) - ۱٣٧٧
□ جوینی، عطا الملک، تاريخ جهانگشای جوينی، به تصحیح محمد قزوینی، تهران: دنیای کتاب، چاپ دوم - ۱٣٧٨
□ خلف تبریزی، محمدحسین، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران: امیر کبیر، ۱٣٦۱
□ ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]