|
مسیح مصری
بررسی وجود تاریخی عیسی ناصری
بررسی وجود تاریخی عیسی ناصری
مصريان قديم مىگفتند اوزيريس (خداى كشاورزى) با خواهرش ايزيس (الهه مادر) ازدواج كرد و از ايشان فرزندى بهنام هوروس (خداى آفتاب) بهدنيا آمد. اوزيريس بهدست برادر خود بهنام ست (خداى خشكسالی) كشته شد. ايزيس جسد شوهر مقتول خويش اوزيريس را با زحمت فراوان بهدست آورد و آنرا به مصر برگرداند و پنهان كرد. هنگامى كه ست از اين قضيه آگاه شد جسد را پيدا كرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مكانى در مصر به خاك سپرد. آن مكانها به بركت پارههاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس كه اكنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگيد و با آنكه يك چشم خود را از دست داد، بر عمو پيروز شد و او را اسير كرد و نزد مادر خويش ايزيس آورد. ايزيس برادر شوهر خود را بخشيد. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به يكديگر پيوند داد و به كمك خداى حكمت او را زنده كرد. اوزيريس از آن پس در جهان نماند و اين جهان را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زير زمين رفت و فرمانرواى مردگان شد.
عیسی ناصری فرزند مریم (زادهٔ ۲ تا ۷ سال پیش از میلاد و درگذشتۀ ۲٦ تا ۳٦ پس از میلاد)، شخصیت مرکزی در آیین مسیحیت است که در باور مسیحیان، عیسی تجسّم خدا در جسم انسانی و آغازگر جریان مسیحیت میباشد. او در شهر بیتلحم از شهرهای ایالت ناصره منطقه یهودیه، از مادر باکره که از روحالقدس آبستن شده بود، بهدنیا آمد. او توسط یحیی غسل تعمید یافته و در اورشلیم تحت فرمان پنطیوس پیلاطس و به جرم آشوبگری علیه امپراتوری روم مصلوب شد. منابع اصلی برای بررسی زندگی عیسی چهار انجیل رسمی هستند. اکثر پژوهشگران معتقدند که عیسی یک یهودی از ناحیه «جلیل» در شمال فلسطین بود که از او بهعنوان یک معلم و شفابخش یاد میشد. اما برخی از محققان به انجیلها بهعنوان منابع تاریخی با احتیاط نگریستهاند، و عدهای هم معتقدند که شخصی بهنام عیسی مسیح وجود خارجی نداشته است و تمام داستان زندگی او ساخته و پرداختهی نویسندگان انجیلها براساس اسطورههای خدایان و قهرمانان چون هوروس و میترا و ... در مصر، ایران یونان و روم باستان است.
تاریخ هر چه بیشتر به گذشته میرود، بیشتر در اساطیر و داستانها محو میشود به طوریکه دیگر مرز بین واقعیت و تخیل انسانها مبهم گشته و معلوم نیست که آیا نسخ قدیمی را باید تحتالفظی تفسیر کنیم یا استعاری. این گفته بیش از همه در مورد نسخ مذهبی از جمله عهد عتیق و جدید، تلمودها و قرآن صادق است. متون مذهبی، بهنظر میرسد، بهجایی اینکه در جستجوی ریشهای واقعی و تاریخی برای مدعیات خود باشند، اهداف تعلیمی داشته و بههمین دلیل نویسندگان این متون ابایی نداشتند از اینکه توصیهها و آموزههای اخلاقی و مذهبی خود را با نقل داستانهایی ولو ناممکن و غریب بیان کنند.
بیش از هجده قرن (از زمانیکه انجیلها نوشته شد) جهان مسیحیت و حتی اسلام، شرح زندگی عیسی و معجزات او را بهعنوان یک واقعیت تاریخی پذیرفته است. حتی اگر در برخی از معجزات یا جزئیات زندگی محل تردید یا اختلاف نظر بوده است، وجود تاریخی عیسی ناصری یک واقعیت انکارناپذیر دانسته شده است و منشا آموزههای مسیحیت به وی نسبت داده شده است. قرنها، عهد جدید بهعنوان شرح زندگی و آموزههای عیسی ناصری به لحاظ تاریخی معتبر قلمداد میشد تا اینکه در قرن نوزدهم با رمزگشایی از الواح و پاپیروسهای مصری که قدمت آنها به قرنها پیش از میلاد برمیگردد، مشابهتهای خیرهکنندهای بین عیسی مسیح و یک خدای مصری بهنام هوروس () یافت شد. هوروس انسان-خدایی است که مانند مسیح از یک باکره (ایزیس-Isis) بهدنیا آمده است؛ مانند مسیح تعمید شده است، مصلوب شده و همچون عیسی رستاخیز کرده است. جرالد مسی (Gerald Massey)، مصرشناس انگلیسی، (۱٨٢٨-۱۹٠٧) حدود دویست مشابهت بین زندگی عیسی ناصری و هوروس را ردیابی کرده است که مهمترین مشابهتها را میتوان در فهرست زیر یافت:
- ۱- تولد عیسی در انجیل متی با مشاهده ستارهای توسط سه مجوسی ستارهشناس معلوم میشود، آن سه نفر با هدایایی از طلا و عطر به بیتاللحم و نزد ماری و نوزادش میروند. نشانه تولد هوروس نیز سیریوس یا ستاره صبح است.
۲- هوروس مانند مسیح (که توسط یحیی تعمید شد)، در رودخانهی اریدانوس (در اردن) توسط انسان-خدایی بهنام آنوپ (Anup) تعمید میشود. آنوپ مانند یحیی تعمیددهنده (نگاه کنید به انجیل مرقس) بعداً سر بریده میشود.
۳- مانند زندگی عیسی، هیچ داستانی از دوازده سالگی تا سی سالگی زندگی هوروس وجود ندارد.
۴- هوروس به مانند مسیح، روی آب راه رفت و دیوانگان و بیماران را شفا میداد.
۵- در انجیل متی آمده است که عیسی یکبار شاگردان خود (پطروس، یعقوب و برادر وی یوحنا) را با خود به کوهی برد و در حضور آنها همچون خدایی تغییر شکل داد (چهرهاش چون خورشید درخشان گردید و لباسش چنان سفید شد که چشم را خیره میکرد. (متی، ۱٧)). در اساطیر مصری نیز آمده است که هوروس بر فراز یک کوه به شکل خدا دگرگون شد.
٦- هوروس نیز به مانند مسیح بین دو دزد مصلوب شد، او را در گوری دفن کردند و سپس زنده از گور برخاست. جالب اینجاست که هوروس، KRST خوانده میشود یعنی فرد مسح شده یا همان مسیح.
٧- هوروس هم مانند مسیح یک چوپان خوب، بره خدا، ماهیگیر و کلمه خدا خوانده شده است.
٨- در انجیل این زنان هستند که خبر زنده شدن مسیح را اعلام میکنند. از هوروس نیز نقل میشود که «الههها و زنان خبر زنده شدن من را اعلام میکنند.»
نه تنها وقایع و معجزات بلکه در اعداد هم مشابهت دیده میشود. برای مثال هر دو شخصیت در سن سالگی تعمید میشوند و هر دو در سن دوازده سالگی مراسم گذر را طی میکنند و دوازده شاگرد آنها را همراهی میکنند. تامهارپر مدعی میشود که عدد دوازده در انجیل و دیگر اساطیر نشانه و نماد دایره البروج یا دوازده ماه سال هستند. وی مینویسد:
سمت راست: عیسی فرزند خدا در آغوش مریم و سمت چپ: هوروس فرزند خدا در آغوش ايزيس
«در مذاهب قدیمی مصر، کلده و یونان دوازده تشعشع نبوغ در انسان با دوازده حافظ گنجینه نور، دوازده درو کننده خوشه طلایی، دوازده برداشتکننده مزارع آمنتا (Amenta)، دوازده معمار، دوازده نجار، دوازده کوزهگر، دوازده بافنده، دوازده ماهیگیر، دوازده پاروزن قایل «رع» (خدای مصری خورشید) و دوازده ملوان کشتی خورشید، بازنمایی میشود. همچنین دوازده خان هرکول، دوازده پسر یعقوب، دوازده قبیله اسراییل، دوازده حواری عیسی، دوازده شوالیه میز آرتورشاه، همگی منشأ دایره البروجی، تکوینی و تئولوژیکی یکسانی دارند.»
آلوین بوید کوهن، از این مشابهتها و یافتههای جرالد مسی نتیجه میگیرد که: «تمام مستندات مسیحی که دربارهی شخصیت فرضی عیسی در چند سال بعد از زندگیاش در قرن اول میلادی نوشته شده است، همگی ادبیات باستانی مذهب مصری هستند.»
پس بهنظر میرسد که یک شخصیت خدایگونه مانند هوروس بهشکل یک شخصیت تاریخی و واقعی یعنی عیسی ناصری درآمده است. اگر اینطور باشد انجیلها هیچگونه اعتبار تاریخی نداشته و متن آنها را باید متنی استعاری دانست که در قالب شخصیت عیسی، مفاهیم اسطورهای گذشته مانند زایش باکره و رستاخیز دوباره را تعلیم میدهند. اساطیر و مذهب اختری مصر باستان در قرن اول میلادی بهشکل آیینی جدید کپیبرداری شده است.
این اعتراض مطرح میشود که اگر اینطور باشد، مسیحیان آنزمان و بعداً امپراتوری روم چگونه میتوانسته در مقابل به اصطلاح ها (s) یا غیرمسیحیان از این آیین کپیبرداری شده، دفاع کند. آنها چگونه میتوانستند آیین خود را معتبر و اصیل جلوه دهند؟ پاسخ این است که این کار دقیقاً با زور انجام شده و دوباره به این جمله مایوسکننده میرسیم که متاسفانه تاریخ را فاتحان مینویسند. در اواخر قرن چهارم یک راهب مسیحی دستور سوزاندن کتابهای کتابخانه قدیمی اسکندریه را صادر میکند. حدود هفتصد هزار نوشته یا کتابها درباره ریاضیات، نجوم، فلسفه، الهیات و پزشکی نابود میشود. خواننده باید توجه داشته باشد که اسکندریه در دوره منسوب به هلنیسم (دوره پیش از باستان متاخر یعنی دورهای که بعد از فتوحات اسکندر بهوجود آمد) مرکز فلسفه و علم و میراث دار فرهنگ فلسفه یونان محسوب میشده است و از جمله این فیلسوفان میتوان به فلوطین اشاره کرد. در سال ۵٢۹ میلادی نیز آخرین مکتب پاگان در آتن بهدستور کلیسا بسته میشود. برای لاپوشانی برخی ادعا کردند که شیطان از قرنها پیش که از ظهور مسیح خبر داشت، از قبل داستانهایی را به زبانها انداخته تا ایجاد شک و تردید کند. بدین ترتیب اساطیر گذشته یا در واقع منابع اقتباس آیین مسیحیت نابود شد.
از این یافتهها و مشابهتها چه نتیجهای میتوان گرفت؟ مشخصاً اساطیر مصری بسیار قدیمیتر از آیین مسیحیت هستند و اگر اقتباسی صورت گرفته، حتماً از سوی مسیحیان بوده است. برخی روی اعتبار و پشتوانه علمی ادعاهای مسی، بوید و دیگران شک کردهاند. همچنین اختلافات بین هوروس و عیسی را هم باید در نظر داشت. با این حال، اگر بپذیریم که گفتههای مسی دربارهی اساطیر مصر باستان مستند بوده و پشتوانه علمی دارند (اکثر مصرشناسان یا سکوت کردهاند و یا بخش اعظم آنرا تایید کردهاند)، پس تنها دو امکان برای نتیجهگیری باقی میماند: یک نتیجه این است که اعلام کنیم شخصیت عیسی ناصری وجود تاریخی و واقعی نداشته و در واقع پسرخدا، انسان خدایی قدیمی است که بهصورت یک شخصیت جدید بازنویسی شده و بعداً توسط مسیحیان تحتالفظی برداشت شده و واقعی تصور شده است. دوم اینکه میتوان فرض کرد که عیسی ناصری به واقع وجود داشته است. او احتمالاً موعظهگری یهودی بوده که توانسته شاگردان و مریدانی را به دور خود جمع کند و فرقهای مذهبی را تشکیل دهد اما بعدها، این آیین برای تقویت خود از منابع قدیمیتر اقتباس و کپیبرداری کرده است و عناصر اسطورهای و معجزات را به بنیانگزار خود یعنی عیسی ناصری نسبت داده است. در هر حال، هم مسیحیان و هم مسلمانان که ایمانشان ایجاب میکند بهوجود واقعی مسیح و معجزات او باور داشته باشند، باید مقابل واقعیت بیایستند و دریابند که آنچه آنها میپرستند یا بهعنوان پیامبر میستایند، همان هوروس خدای مصری است. طنز قضیه اینجاست که باورهای ایشان سرقت ادبی از همان کسانی است که بهعنوان بتپرست مورد لعن و نفرین آنان قرار میگیرند.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
دانشنامه آریانا
D.M. Murdock/Acharya S. »Who Is Gerald Massey?«
Tom Harpur. 2004. »Pagan Christ, Is Blind Faith Kills Christianity?«, Alan & Unwin, Page 84.
Ibid. Page 87.
Alvin Boyd Kuhn. »Case of the Missing Messiah«
»What do similarities between Jesus and Horus mean?«, Religious Tolerance.Org
»Christ in Egypt: The Horus-Jesus Connection«, Stellar House Publishing
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□ وبگاه گورکن