|
سرشت جنسی انسان
سرشت جنسی انسان
آمیزش جنسی: خاستگاه پیشاتاریخی مسائل جنسی امروزی (به انگلیسی: Sex at Dawn: The Prehistoric Origins of Modern Sexuality) نام کتابی است که توسط کریستوفر ریان (Christopher Ryan) و ساسیلدا جِفا (Cacilda Jethá) اولین بار در سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات هارپرکالینز به چاپ رسید. برای نسخهٔ کاغذی، که در ۵ ژوئیه ۲۰۱۱ منتشر شد، عنوان جانبی کتاب به چگونه جفت مییابیم، چرا از آن تخطی میکنیم، و این برای روابط امروزی چه معنایی دارد، تغییر یافت.
این کتاب همچنین در کره جنوبی، فنلاند، استرالیا و نیوزلند به چاپ رسیده است. همچنین در حال انشتار در ژاپن، اسپانیا، چین، لهستان، روسیه، اکراین، رومانی و آلبانی است.
یک تفتیش دیگر با نیت خیر
هر آنچه را که تاکنون دربارهی زاده شدن انسانها از میمونها شنیدهاید فراموش کنید. ما از نسل میمونها نیستیم بلکه خودمان یکی از آنها هستیم! به بیان دقیقتر، انسان امروزی (هوموساپینس) همراه با شامپانزهها، بونوبوها، گوریلها و اورانگوتانها خانوادهی «میمونهای بزرگ» را تشکیل میدهند که تاکنون بقا یافتهاند (گیبونها «میمون کوچکتر» محسوب میشوند). ما با دو عضو از این خانواده - بونوبوها و شامپانزهها دارای جد - مشترک هستیم و تقریباً پنج میلیون سال قبل از یکدیگر جدا شدهایم. در بین دورههای تکاملی، این جدایی را اصطلاحاً روزِ قبل از دیروز مینامند. کنار گذاشتن انسانها از دستهی میمونها دیدگاهیست که این روزها از نگاه اکثر نخستیشناسان کاملاً ساختگی و غیرواقعی است.
اگر ما موجودی «بر فراز» طبیعت هستیم و خود را متفاوت از سایر موجودات میدانیم، ین صرفاً همانند حسیست که پای لرزان و سستِ موجسوار «بر فراز» موجهای اقیانوس دارد. حتی اگر هرگز لیز نخوریم، سرشتِ درونیمان هر لحظه میتواند ما را به زیر بکشد. بسیاری از ما انسانها به این اطمینان خاطر رسیدهایم که در میان موجودات زندهگونهای خاص و منحصر بهفرد هستیم، اشرف مخلوقاتیم و خلاصه از پستیها و حقارتهای نسبت داده شده به دنیای حیوانات مبراییم. برخی از ما آنچنان خودمان را تحویل میگیریم که گویی فرشتهی طبیعتایم و ذات ما چیزی جز پاکی و معصومیت، اصالت، عقلانیت و خردمندی نیست.
اما واقعیت چیز دیگریست. ما مثل بونوبوها و شامپانزهها نوادگان سرکشِ اجدادی هستیم که عطش جنسیِ سیریناپذیری داشتند. چنین دیدگاهی ممکن است در نگاه نخست قدری اغراقآمیز به نظر آید، اما واقعیتیست که باید از مدتها قبل تبدیل به یک بینش عمومی میشد. تصورات مرسوم دربارهی تک همسری، بار سنگینِ روایتِ غلطی را بر ما تحمیل میکند که اصرار میورزد انسانها متفاوت از موجودات دیگر هستند. برای زدودن این تصورات نادرست باید ببینیم اساساً سرشتِ تمایلات جنسی انسان چیست و چهطور شد که به نقطهی کنونی رسیدیم؟ در ادامه شرح خواهیم داد که چهطور دگردیسیهای فرهنگیای که در حدود ۱٠ هزار سال قبل آغاز شد، آنچنان تصویر تهدیدآمیزی از تمایلات جنسی ارائه کرد که موجب شد طی قرنها مراجع مذهبی این تمایلات را تحریم کرده و پزشکان و دانشمندان آن را بهعنوان نوعی انحراف و بیماری طبقهبندی کنند.
در عصر حاضر، میل جنسی کانونِ تناقضهای شدیدیست و بیاعتنایی روزافزون ما به این موضوع ویرانگر بوده است. تلاش برای پنهان کردنِ سرشت واقعیِ میل جنسی انسان، گرداب غیرقابل مهاری از محرومیت جنسی، سرکوب شورجنسی (لیبیدو)، خیانت جنسی، اختلال جنسی، سردرگمی و شرمساری را بهوجود آورده که نهایتاً موجب فروپاشی نیمی از ازدواجها شده است. باید دید، چه تعداد از زن و شوهرهایی که رابطهشان را مدیریت میکنند تا بتوانند مدتی طولانی را با یکدیگر بمانند، موفق شدهاند با قربانی کردنِ عطش جنسیشان در قربانگاهِ لذتهایی همچون «ثبات خانواده و صمیمیت عاطفی و نه جنسی»، به این مهم دست یابند؟ آیا کسانی که از سر بیتقصیری مشتاقِ چنین لذتهایی هستند، با اعمال فشار بر شورجنسیشان مورد غضبِ طبیعت قرار ندارند؟
در زبان اسپانیایی و انگلیسی، برخی از مردان جُکهای تلخی دربارهی بیضه و غل و زنجیر شدنِ آن ساختهاند. دلیلش این است که ازدواج غالباً آغازی بر پایان زندگی جنسیِ مردان قلمداد شده و با تلخی از آن یاد میشود. البته وضعیت زنان هم بهتر از این نیست. کدام زنی حاضر است زندگیاش را با مردی سهیم شود که بهدلیل محدودشدن - آزادیهای فردیاش - روز به روز علاقهاش نسبت به زنش کاهش مییابد؟
جداً یک جای کار اشتباه است. انجمن پزشکی آمریکا گزارش داده است که در حدود ۴٢٪ از زنان آمریکایی از اختلال جنسی رنج میبرند، در حالی که داروی «ویاگرا» سال به سال رکوردهای فروش را میشکند. در مقیاس جهانی، گزارش شده است که پورنونگاری بهطور میانگین سالانه ۵٧ تا ۱٠٠ میلیارد دلار درآمد کسب میکند. در آمریکا، درآمدِ پورنونگاری بیش از مجموع درآمدِ سه شبکهی «سی.بی.اس»، «ان.بی.سی» و «ای.بی.سی» و بیش از درآمدِ تمام تیمهای حرفهای فوتبال، بیسبال و بسکتبال است. بر پایهی یافتههای اخبار ایالات متحد و گزارش جهانی، پولی که آمریکاییها در کلوبهای برهنگی خرج میکنند بیش از آن پولیست که صرفِ دیدن تئاترها، اپراها، اجراهای رقص باله، موسیقی جاز و کلاسیک میکنند.
بنابراین نمیتوان انکار کرد که ما یک گونهی زیستی هستیم که عطش سیریناپذیری به فعالیت جنسی دارد. در این گیرودار، ازدواج در قالبهای سنتی هم وجود دارد که میل جنسی ما را از هر طرف تحت فشار قرار میدهد - هر چند خودِ این نظام سنتی نیز از درون در حال فروپاشیست. حتی اکثر مدافعان سرسختِ تمایلات جنسیِ نرمال، در مقابل فشارهای جنسی سر تسلیم فرود آوردهاند. برای مثال، برخی از سیاستمداران دو حزب آمریکا (کلینتون، ویتر، گینگریچ، سانفورد و...) و برخی از پیشوایان مذهبی این کشور (هاگارد، بیکر و...) که در کنفرانسها و سخنرانیهایشان، حمایت خود از ارزشهای خانواده را در بوق و کرنا میکردند، پس از چندی فاش شد که با معشوقهها، تنفروشان و همکارانشان روابط خصوصی و پنهانی داشتهاند.
با انکار و لاپوشانی کاری از پیش نمیرود. تنها ظرف چند دههی گذشته صدها کشیش، کاتولیک به هزاران مورد از جرایم جنسی علیه کودکان اعتراف کردهاند. در سال ٢٠٠٨ کلیسای کاتولیک ۴٣٦ میلیون دلار بهعنوان غرامت برای سوءاستفادهی جنسی کشیشها پرداخته است. سنِ بیش از یک پنجم قربانیان زیر ۱٠ سال بوده است. با این وجود، این فقط آن بخش از ماجراست که گزارش شده است. حتی به جرأت میتوان تصور کرد که چنین جرایمی در قرن هفدهم - یعنی وقتی که زندگی جنسیِ کشیشان طی فتوای خودسرانهی پاپ ممنوع اعلام شد - چه رنجی برای قربانیان سوءاستفادههای جنسی در پی داشته است. چه دِین اخلاقی عظیمی نسبت به این قربانیانِ فراموش شده (که نماد انکار سرشت جنسی انسان هستند) بر گردن کلیسای کاتولیک است؟
در سال ۱٦٣٣، ادارهی تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک روم با تهدید به شکنجه، گالیله را مجبور کرد تا بهطور علنی اظهارات خود را پس بگیرد و اعلام کند که زمین بیحرکت است و در مرکز کائنات قرار دارد. پس از گذشت سه و نیم قرن، در سال ۱۹۹٢ «پاپ ژان پل دوم» اذعان کرد که «گالیله کاملاً درست میگفت» اما افزود: «ادارهی تفتیش عقاید نیتاش خیر بود». پس هیچ تفتیشی بدتر از آن تفتیشی نیست که نیتاش خیر است.
مثل آن تصورات بچهگانهای که تمام کائنات را در حال گردش بهدور این زمینِ مقدس میداند، روایت مرسوم دربارهی ماقبل تاریخ نیز طرحی نسبتاً کودکانه و پرتناقض را ارائه میدهد. درست بههمان شکل که تمام پاپهای کلیسا سعی میکردند تا هر نوع کیهانشناسیای که انسان را از مرکز متعالیِ هستی دور میکرد، مردود بشمارند؛ درست بههمان شکل که داروین به دلیل آنکه انسانها را محصول قوانین طبیعی دانست مورد تمسخر قرار گرفت (و هنوز هم در برخی جوامع مورد تمسخر است)؛ امروزه نیز مخالفتِ احساسی بسیاری از دانشمندان با هرگونه توضیحی دربارهی تکامل جنسی انسان «که خانوادهی هستهایِ تکهمسر را در محوریت خود قرار ندهد»، چشم آنان را بر روی واقعیتها بسته است.
اگرچه هماکنون این باور وجود دارد که انسانها در گذشته در دورههایی از آزادی جنسی زیستهاند، با این حال بسیاری از متخصصان معتقدند که تمایلات جنسی انسانِ معاصر بهوضوح تمایلاتی دردسرساز است که نباید با صدای بلند از آن سخن گفت. تضادِ بین «آنچه که به زبان میآوریم» و «آنچه که واقعاً احساس میکنیم» میتواند بزرگترین علتِ سردرگمی، نارضایتی و رنج بیموردی باشد که انسان معاصر با آن دست به گریبان است. توضیحاتی که تاکنون از سوی برخی از دانشمندان ارائه شده پاسخگوی سوألاتی نیست که در مورد زندگی جنسی ما وجود دارند. سوألاتی نظیر: چرا تمایلات، تخیلات، واکنشها و رفتارهای جنسی زنان و مردان به این اندازه متفاوت است؟ چرا میزان خیانتِ عاطفی-جنسی و طلاق روز به روز در حال افزایش است؟ چرا خانوادههای تکوالده به شکلی فراگیر گسترش یافتهاند؟ چرا اشتیاق جنسی اینقدر سریع از روابط زناشویی رخت برمیبندد؟ علل و عواملِ مرگ شورجنسی چیست؟
با گرایش بهسمت دارو و تجارت، جامعهی آمریکا تلاش داشته است تا بهواسطهی صنعتیکردن عرصهی زناشویی به این بحرانِ در حال رشد پاسخ گوید: گسترش مراکز درمانی برای زوجها، تولید داروهایی مثل «ویاگرا» برای حل مشکل نعوظ، استفادهی فراگیر از مشاورههای جنسی، برگزاری آیینهای پاکیِ پدر-دختر و نظایر آن. هر ماه انبوهی از مجلاتِ فروشگاههای پرزرق و برق، همان ترفندهای قدیمی را بهکار میگیرند تا بارقهی امید را به زندگیهای جنسیِ رو به موت ما بازگردانند:
- خب... چند تا شمع روشن کنید، تعدادی لباس زیر آنجا بگذارید و یک مشت گل رُز هم روی تخت خواب بریزید. این دقیقاً همان فضای رمانتیک روزهای نخست است! این کارها را کردید؟ همسرتان به شما چه گفت؟ آیا او (مرد) هنوز هم به زنان دیگر توجه میکند؟ آیا او (زن) هنوز هم از شما فاصله میگیرد؟ آیا معاشقه را پیش از آنکه شما دست بهکار شوید تمام کرد؟ بسیار خوب... اگر مسئله همچنان پابرجاست، اجازه دهید متخصصان کشف کنند که چه مشکلی برای شما، همسرتان و رابطهتان پیش آمده است. شاید آلت همسرتان نیاز به بزرگکردن دارد یا واژن شما نیازمند ترمیم است. شاید همسرتان «مشکل تعهد» دارد، یک «ابرخودِ ناقص» یا شاید هم از «عقدهی پیتر پان» هراس دارد. آیا تو دچار افسردگی هستی؟ تو میگویی که سالها عاشق شوهرت بودهای، اما حس میکنی که از نظر جنسی دیگر کشش و اشتیاقی وجود ندارد. چه روشهایی را تا بهحال امتحان کردهای؟ آیا یکی یا هر دوی شما دیگری را وسوسه کرده است؟ شاید بهتر باشد هر دوی شما سعی کنید این کار را بر روی کف آشپزخانه انجام دهید. یا به مدت یک سال خودتان را ملزم کنید که هر شب آن را انجام دهید. شاید شوهرت در یک بحران میانسالی قرار دارد. این قرصها را تهیه کن. مدل موهایت را هم عوض کن. احتمالاً یک چیزی را اشتباه انجام میدهی که چنین وضعی پیش آمده است.
آیا همواره احساس کسی را دارید که قربانی یک تفتیش با نیت خیر شده است؟
چنین نگاهی به سرشت میل جنسی انسان از هر چیزی سخن میگوید جز گزارشهای مربوط به ابرشرکتهای ارائه دهندهی خدمات سرگرمکننده؛ این گزارشها بهخوبی ریاکاری و شکاف موجود بین اظهارنظرهای عمومی و میل و شهوتِ پشتپرده را برملا میکند. در سال ٢٠٠٠، نیویورک تایمز طی مقالهای با عنوان تقابلِ وال استریت و پورنونگاری گزارش داد که جنرال موتورز نسبت به لِری فلنت (مالک امپراتوری هاسلر) فیلمهای سکسی بیشتری فروخته است. بر پایهی این گزارش، بیش از ٨ میلیون آمریکایی که مشترکِ استفاده از خدماتِ «دیرِک تیوی» (شرکت تابعِ جنرال موتورز) هستند، در طی یک سال نزدیک به ٢٠٠ میلیون دلار برای دیدن فیلمهای سکسی از فرستندههای ستلایت پرداختهاند. بههمین منوال، روپرت مُرداک مالک شبکهی فاکس نیوز و روزنامهی محافظهکارِ پیشرو ملت آمریکا «وال استریت ژورنال» در قیاس با «پِلیبوی»، (و از طریق یک شرکت ستلایت) درآمد بیشتری از راه پورنونگاری کسب کرده است. «ای.تی.اَند.تی» که از دیگر شرکتهای حامیِ ارزشهای محافظه کارانه است، برای بیش از یک میلیون اتاق هتل در سراسر آمریکا فیلمهای پورنو مهیا میکند.
منظور از ارائهی این آمارها چیست؟ اگر ما به قالبهای سنتی میل جنسی انسان بچسبیم و بپذیریم که «تکهمسری طبیعیست؛ ازدواج یک الگوی جهان شمول و همه گیر است؛ و هر ساختاری برای خانواده غیر از ساختار هستهای انحراف محسوب میشود»، در آن صورت نمیتوانیم این ریاکاری جنسی موجود در جامعهی آمریکا را توضیح دهیم. ما نیازمندِ درک تازهای از خودمان هستیم، البته نه بر مبنای خطابههای کلیسا یا تخیلاتِ فریبندهیهالیوودی، بلکه بر مبنای یک ارزیابی جسورانه و به دور از شرم از دادههای علمی فراوانی که بر سرشتِ حقیقیِ میل جنسی انسان پرتو افکندهاند.
ما در حال جنگ با احساسات جنسی خودمان هستیم. مذهب، سیاست و حتی علم علیه این سرشت زیستی و علیه تمایلاتی که طی میلیونها سال تکامل یافتهاند، جبهه گرفتهاند. چگونه میتوان این جبههی انعطافناپذیر و مغرضانه را کنار زد؟ ما در ادامه به برخی از مهمترین نگرشهای دانشمندان معاصر در این زمینه خواهیم پرداخت و مرسومترین فرضیات معاصر پیرامون ازدواج، ساختار خانواده و میل جنسی را به چالش خواهیم کشید - فرضیاتی که شب و روز مشغولِ تأثیرگذاری بر ما هستند. نشان خواهیم داد که انسانها در گروههایی تکامل یافتند که بین اعضای آن روابط گرم و صمیمانهای حکم فرما بود. گروههایی که تقریباً همه چیز را به اشتراک میگذاشتند - از غذا، سرپناه، حمایتهای اجتماعی و مراقبت از کودک گرفته تا لذت جنسی. بحث ما در کتاب حاضر این نیست که انسانها با یک مرام اشتراکی زاده میشوند و یا عشق رومانتیک در جوامع ماقبل تاریخ ناشناخته یا بیاهمیت بوده است. بلکه میگوییم، فرهنگ کنونی بشر تصویر تحریفشدهای از پیوندِ عشق و سکس ارائه میدهد: چه با عشق و چه بدون عشق، روابط جنسیِ سهلگیرانه در میان اجداد ماقبل تاریخی ما یک عمل پذیرفتهشده و نرمال بوده است.
شاید از خودتان بپرسید که ما چهطور میتوانیم چیزی دربارهی روابط جنسی ماقبل تاریخ بدانیم؟ مسلماً در حال حاضر کسی وجود ندارد که شاهد زندگی مردمان ماقبل تاریخ بوده باشد، فسیلهای بهجای مانده هم گویای رفتار اجتماعی آن دوران نیستند. پس آیا همهی اینها صرفاً نوعی گمانهزنیهای ماجراجویانه نیست؟
البته که نه. به این داستان قدیمی توجه کنید: مردی که متهم بود در یک نزاع انگشت مرد دیگری را با گاز گرفتن قطع کرده است، محاکمه شد. شاهد عینی را به جایگاه احضار کردند. وکیل مدافع پرسید: «آیا شما دقیقاً دیدید که موکل من انگشت آن مرد را گاز بگیرد؟» شاهد گفت: «خب... نه، ندیدم». وکیل مدافع لبخند طعنهآمیزی زد: «عجب!... پس چهطور مدعی هستی که انگشت آن مرد را گاز گرفته است؟» شاهد پاسخ داد: «من دیدم که موکل شما انگشت قربانی را تُف کرد روی زمین». بههمین ترتیب، میتوان از روی شواهد و قرائن موجود تا حدودی به آنچه که در گذشته رخ داده است پی برد. علاوه بر شواهد و مدارک غیرمستقیم فراوانی که بهواسطهی بررسی جوامع سرتاسر دنیا و نیز بهواسطهی خویشاوندی نزدیک انسان با سایر نخستیها در دست داریم، نگاهی هم خواهیم انداخت به آنچه که فرآیند تکامل زیستی بر روی زمین تُف کرده است. از سوی دیگر، شواهد و مدارک آناتومیکی را بررسی خواهیم کرد که هنوز هم در اندامهای ما مشهود هستند. ضمن آنکه به عطش جنسیِ نوظهوری خواهیم پرداخت که در قالب پورنونگاری، آگهیهای تجاری و... نمود یافتهاند. حتی پیامهای موجود در آواهای جفتگیری زنِ همسایه را - که بهطرز مدهوشکنندهای در سکوت شب آه و ناله میکند - رمزگشایی خواهیم کرد.
خوانندگانی که در جریان نوشتهها و پژوهشهای اخیرِ روانشناسی تکاملی پیرامون تمایلات جنسی انسان قرار دارند، میدانند که منظور ما از عبارت «روایت مرسوم از تکامل جنسی انسان» چیست (زین پس با عنوان مختصر «روایت مرسوم در روانشناسی تکاملی» به آن اشاره خواهیم کرد). این روایت چیزی شبیه این است:
۱- مردان و زنان یکدیگر را ملاقات میکنند.
٢- آنان ارزش جفتشدن با یکدیگر را بر پایهی چشماندازهای مبتنی بر ظرفیتهای تولیدمثلیشان ارزیابی میکنند:
- مرد در زن بهدنبال نشانههایی دال بر جوانی، توانایی باروری، تندرستی، عدم تجربهی جنسی قبلی و احتمالِ وفاداری جنسی او در آینده است. به بیان دیگر، ارزیابیاش معطوف به یافتن یک جفت جوان، بارور و سالم است که توانایی تولید مثل در سالهای آتی را داشته باشد.
- زن بهدنبال نشانههایی از ثروت (یا دستکم امکان ثروتمندشدن در آینده)، جایگاه اجتماعی مناسب، سلامت جسمانی و احتمالِ ماندن مرد در کنارش بهمنظور حمایت و تأمین نیازهای بچههایش است. مردِ او باید تمایل و توان لازم برای تأمین نیازهای اساسی او (بهویژه طی دورهی بارداری و شیردادن با پستان) و بچههایش را داشته باشد (اصطلاحاً آن را سرمایهگذاریِ والدینیِ مرد مینامند).
٣- پس از این ارزیابیها، این زن و مرد با یکدیگر رابطه برقرار کرده و یک پیوند جفتیِ بلندمدت شکل میگیرد - به تعبیر دزموند موریس این «وضعیتِ بنیانی گونهی ماست». زمانی میتوان گفت یک پیوند جفتی شکل گرفته است که:
- زن نسبت به نشانههایی که حاکی از ترک او توسط مرد باشد، حساس شود (مراقب آن باشد که مرد به او خیانت نکند. زیرا صمیمیت عاطفی او با زنان دیگر تهدیدی برای دسترسی زن به حمایتها و منابع شوهرش خواهد بود). در عین حال نیم نگاهی هم به دور و اطراف دارد تا (بهویژه در زمان تخمکگذاری) با مردی که از نظر ژنتیکی برتر از شوهرش است، رابطه برقرار کند.
- مرد نسبت به نشانههایی که حاکی از خیانت جنسی زنش باشد حساس شود (چرا که در غیر این صورت اطمینان نخواهد داشت که فرزند متولدشده متعلق به اوست). در عین حال از فرصتهای جنسیِ مقطعی برای آمیزش با زنان دیگر بهره جوید (چون اسپرمهایش فراوان هستند و به آسانی با اسپرمهای جدید جایگزین میشوند).
محققان مدعیاند با مطالعاتی که طی چندین دهه در نقاط مختلف جهان انجام شده است، این «الگوهای پایهی جفتیابی» قطعی و مسجل شدهاند. یافتههای آنان در نگاه نخست بسیار منطقی بهنظر میرسد. البته ما هم بحثی نداریم که این الگوها هماکنون در بسیاری از مناطق دنیا نقش مسلطی را ایفا میکنند، اما آنها را جزء سرشت زیستی انسان نمیدانیم بلکه رفتارهایی در جهتِ انطباق با شرایط اجتماعی کنونی در نظر میگیریم – در ادامه نشان خواهیم داد که بسیاری از این الگوها تا پیش از انقلاب کشاورزی (کمتر از
۱٠ هزار سال قبل) متداول نبودهاند. این رفتارها و ترجیحات، ویژگیهایی نیستند که از نظر زیستی در گونهی ما برنامهریزی شده باشند؛ بلکه مؤیدِ انعطافپذیری گونهی ما برای سازگاری با شرایط محیطی هستند.
برای نمونه، این ادعا که زنان همواره مردانی را ترجیح میدهند که به ثروت دسترسی دارند، نتیجهی یک فرآیند تکاملیِ از پیش برنامهریزی شده نیست (آنچنان که غالباً در روایت مرسومِ روانشناسی تکاملی عنوان میشود)، بلکه صرفاً یک رفتارِ انطباقی برای زندگی در دنیاییست که در آن مردان سهم نامتناسبی از منابع جهان را تحت کنترل خود دارند. همانطور که در ادامه بهطور مفصل شرح خواهیم داد، پیش از انقلاب کشاورزی در ۱٠ هزار سال قبل، زنان به همان اندازهی مردان به خوراک، امنیت و حمایت اجتماعی دسترسی داشتند. اما تغییر و تحولاتِ ناگهانی در جوامع انسانی که به زندگی متمرکز در جوامع کشاورزی انجامید، توانایی زنان برای بقا را بهطور بنیادین دستخوش تغییر کرد. به ناگاه زنان خود را در جهانی یافتند که مجبور بودند (جهت دسترسی به منابع و حمایتهای لازم برای بقا) بر سر ظرفیتهای تولیدمثلیشان وارد معامله شوند. و این بسیار متفاوت از آن شرایطی بود که گونهی ما پیشتر در روند تکامل زیستی تجربه کرده بود.
توجه داشته باشید که وقتی به کل زمان حیاتِ گونهی خودمان بر روی زمین مینگریم، ۱٠ هزار سال تنها یک چشم بر هم زدن، یک بازهی زمانی بسیار کوتاه از آن محسوب میشود. حتی اگر ما نپذیریم که تقریباً ٢ میلیون سال از زمان پیدایش اجداد انسانریخت ما (که در قالبِ گروههای کوچکی از گردآورندگان زندگی میکردند) میگذرد، از نظر آناتومیکی برآورد شده است که انسانهای امروزی از حدود ٢٠٠ هزار سال قبل وجود داشتهاند. این در حالی است که بر پایهی نخستین شواهد موجود، آغاز دورهی کشاورزی به حدود ٨ هزار سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد. از اینرو، بازهی زمانیای که گونهی ما صرف زندگی در جوامع کشاورزیِ متمرکز کرده است تنها ۵٪ از تجربهی زندگی گروهیاش را شامل میشود.
ردیابیِ عمیقترین ریشههای میل جنسی انسان مستلزم آن است که نگاهی به لایههای زیرین تاریخ بیاندازیم. تا پیش از انقلاب کشاورزی، - موجودات انسانی که در جوامع سازمان یافته در گوشه وکنار جهان زندگی میکردند - بر آن بودند که تقریباً همه چیز بین اعضای جامعه به اشتراک گذاشته شود. اما این تقسیمِ منابع از هیچ کس یک وحشی نیک نمیساخت. در واقع انسانهای جوامعِ ماقبل کشاورزی نیکتر از شما نبودند آن هنگام که مالیات یا حق بیمهتان را میپردازید. در مقیاس فراگیر و از نقطه نظر فرهنگی، الزام به تقسیم منابع عملاً مؤثرترین روش برای گونهی اجتماعی شدهی ما بود تا احتمال خطر و زیان را به حداقل برساند. همانطور که در ادامه خواهیم دید، «اشتراکگذاری» و «منفعت شخصی» در این جوامع در تضاد با یکدیگر قرار نداشتند. به واقع آنچه که بسیاری از انسانشناسان مساواتخواهی شدید مینامند، طی هزاران سال پیش از انقلاب کشاورزی، الگوی غالبِ سازماندهی جامعه در نقاط مختلف جهان بوده است.
اما از زمانی که جوامع انسانی شروع به کشاورزی و اهلی کردن حیوانات کردند، ماجرا بهشکلی بنیانی دستخوش تغییر شد. با ایجاد ساختاریهای سیاسی سلسله مراتبی، برقراری مالکیت خصوصی، ایجاد سکونت گاههای پرجمعیت، انجام تغییرات ریشهای در جایگاه اجتماعیِ زنان و... جامعه بهشکل دیگری سازمان یافت . تمامی این تغییر و تحولات بیانگر یک فاجعهی مرموز برای گونهی ما بود: جمعیت انسان مثل قارچ رشد کرد و بههمان شکل کیفیت زندگی سقوط کرد. این تغییر مسیر به سمت کشاورزی، همانطور که جِرِد دایموند عنوان کرده است، «فاجعهای بود که تا به امروز نتوانستهایم از آن کمر راست کنیم»
چندین دسته از شواهد و مدارک حاکی از آن است که اجدادِ ماقبل کشاورزی (ماقبل تاریخ) ما، در گروههایی میزیستند که در آنها اکثر افراد بالغ بهطور همزمان چندین رابطهی جنسی داشتند. گرچه اغلب این رابطهها سهلگیرانه بودند، اما بیهدف یا بیمعنا نبودند. اتفاقاً برعکس، این رابطهها تقویتکنندهی پیوندهای اجتماعیِ حیاتیای بود که موجبِ حفظ همبستگی بسیار بالای جوامع با یکدیگر میشد.
شواهد بسیار محکمی در دست داریم که نشان میدهد آسانگیری و انعطافپذیریِ ماقبل تاریخ با تمایلات جنسی انسان، هماکنون نیز در اندامهای ما، در عادات و رسومِ برخی از جوامع و در زوایای حیرتانگیزی از فرهنگ معاصر غرب انعکاس یافته است. ما نشان خواهیم داد که نحوهی رفتار ما در اتاق خواب، ترجیحات و سلایق ما در زمینهی پورنونگاری، تخیلات، رویاها و واکنشهای جنسیمان همگی حامیِ این درکِ تازه از سرشت جنسی انسان است. سوألاتی که در این کتاب در جستجوی پاسخی برای آنها خواهیم بود از این قرارند:
- چرا «وفاداری جنسی بلندمدت» برای بسیاری از زوجها این اندازه دشوار است؟
- چرا اشتیاق جنسی غالباً رنگ میبازد، حتی در شرایطی که مهر و علاقهی عمیقتری بر رابطه حکم فرماست؟
- چرا زنان مستعدِ ارگاسمهای متعدد هستند، حال آنکه مردان در غالب اوقات پس از رسیدن به ارگاسم به سرعت از نظر جسمی تحلیل رفته و سپس میل و رغبت خود را به فعالیت جنسی از دست میدهند؟
- آیا حسادت جنسی اجتنابناپذیر است؟ به عبارتی، آیا بخش غیرقابل کنترلی از سرشت انسان است؟
- چرا بیضههای جنس نر در گونهی انسان بسیار بزرگتر از بیضههای گوریل اما کوچکتر از بیضههای شامپانزه است؟
- آیا محرومیت جنسی میتواند ما را رنجور و بیمار کند؟ چگونه فقدان ارگاسمها موجب یکی از متداولترین بیماریها در طی تاریخ شد، و با این بیماری چهطور برخورد شد؟
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
Homo sapiensاحتمالاً ۴،۵ میلیون سال قبل. برای بررسی شواهد ژنتیکی اخیر، نگاه کنید به سایپِل (٢٠٠۹).
the day before yesterdayدِووال (۱۹۹٨)، ص ۵
Libidoبرخی از این موارد در مطالعهی مَک نیل و دیگران (٢٠٠٦) و یودِر و دیگران (٢٠٠۵) گزارش شده است. نگارهی ۱٠٠ میلیارد سال قبل را در اینجا بیابید:
dysfunction
U.S. News and World Report
strip clubs
http://www.latimes.com/news/nationworld/nation/la-fg-vienna-porn252009mar25,0,7189584.storyراست شدن آلت جنسی. - مترجم
Vitter
Gingrich
Sanford
Haggard
Bakker
«رقصِ پاکی» از جملهی این آیینها میتوان به مراسم (purity ball) اشاره کرد که همه ساله با حضور پدرها و دخترانشان بهطور رسمی در ایالتهای مختلف آمریکا برگزار میشود. مراسم «رقص پاکی» که تقریباً بهطور کامل زیر نظر کلیساهای مسیحیان تندرو (evangelist) در آمریکا برگزار میشود، مروجِ «باکرگی دختران نوجوان تا زمان ازدواج» است. دخترانی که در این مراسم حضور مییابد، متعهد میشوند که تا پیش از ازدواج در زمینهی جنسی خویشتندار بوده و باکرگی خود را حفظ کنند. پدران آنها نیز متعهد میشوند تا آنچه را که «پاکیِ ذهن، جسم و روح» دختران نوجوانشان مینامند، مورد حفاظت قرار دهند. - مترجم
fragmentary superegoنگاه کنید به «بله، عزیزم، دوباره امشب.» رالف گاردنر، نیویورک تایمز (۹ ژوئن، ٢٠٠٨»).
Peter Pan complex
http://www.nytimes.com/2008/06/09/arts/09iht-08nights.13568273.html?_r=1Hustler: در اصل ماهنامه ای با مضامین پورنونگاری بود که نخستین بار در سال ۱۹٧۴، توسط انتشارات «لِری فلنت» در آمریکا عرضه شد. این امپراتوری هماکنون علاوه بر این ماهنامه دارای بارها، کازینوها، کلوبها و فروشگاههای زنجیرهای، عرضهکنندهی خدمات جنسی در آمریکاست. - مترجم
Wall Street
Larry Flynt
DirecTVافشاگری کامل: مُرداک، ناشر این کتاب «هارپر کالینز» را هم به تملک خود درآورد.
Rupert Murdoch
Playboy
AT&T: ابرشرکت آمریکایی ارائهدهندهی خدمات تلفن و دورنگار. مترجم
nuclear family: «خانوادهی هستهای» شامل یک زوج بزرگسال و فرزندان کوچک آنها میشود، هرچند که گاهی ممکن است چند نفر دیگر (مثل پدربزرگ و مادربزرگ) نیز با آنها زندگی کنند. در مقابل خانوادهی هستهای، «خانوادهی گسترده» قرار دارد که از چندین خانوادهی هستهای تشکیل میشود. گونهی دیگر خانواده، «خانوادهی تک والده» است. - مترجم
eroticismدر سرتاسر متن کتاب و به فراخور از اصطلاحات «گردآورندگان» و «شکارگر-گردآورندگان» بهجای یکدیگر استفاده خواهیم کرد. - نویسنده
casual
copulatory vocalizations
mate value
male parental investment
homo
Noble Savage: «وحشی نجیب» یا «وحشی نیک» تعبیری است که از اندیشهی ژان ژاک روسو دربارهی مردم جوامع ابتدایی صورت گرفته است. روسو بر این باور بود که ذات انسان به عنوان جزئی از طبیعت، نیک است و تنها جدایی او از طبیعت و حرکتش بهسوی تمدن بوده است که وی را از این سرشت نیک جدا ساخته و به سوی بدیها و شرارتها سوق داده است. به نظر روسو نمونهی انسانهای نیک سرشتِ طبیعی همان انسانهایی هستند که میتوان آنها را در جوامع موسوم به ابتدایی مشاهده کرد. به این ترتیب از زمان روسو ما همواره شاهد گرایشی بودهایم که با نوعی نگاه حسرتآلود به آن جوامع مینگرد و در آنها نوعی بهشت گمشدهی انسانیت را میجوید (کلود ریویر، درآمدی بر انسانشناسی، ناصر فکوهی، نشر نی، صص ٢۱-٢٢). - مترجم
self-interestدایموند (۱۹٨٧).
fierce egalitarianism
Jared Diamond
چنین روابطی به واسطهی بسیاری از تکنیکهای افزایش هویتِ گروهی شکل میگیرد، از جملهی این تکنیکها میتوان به شرکت در شعائر «تشکیل پیوند گروهی» که هنوز هم (در بین جوامع گردآورندهای که دارای مذاهب جادویی هستند) مرسوم است. به طور جالب توجهی، این شعائر غالباً با نواختن موسیقی همراه میشود (و فضایی را - مثل ارگاسم - بهوجود میآورد که باعث آزاد شدن هورمون اُکسیتوسین در خون افراد میشود - هورمونی که غالباً با شکلگیری پیوندهای عاطفی همبسته است). برای مطالعهی بیشتر در زمینهی ارتباط موسیقی و هویت اجتماعی، نگاه کنید به لِویتین (٢٠٠۹).
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ریان، کریستوفر و جفا، ساسیلدا، سرشت جنسی انسان (فراز و نشیب روابط جنسی از ماقبل تاریخ تا امروز)، برگردان: مهبد مهدیان، نشر اینترنتی: ۱٣۹٣ خ.