|
تاریخ حزب دمکراتیک خلق
نورمحمد ترهکی چگونه کشته شد؟
فهرست مندرجات
.
نورمحمد ترهکی چگونه کشته شد؟
شب نهم اکتبر ۱۹۷۹، از رادیو و بامداد دهم اکتبر در رسانههای چاپی کابل، گزارش بسیار کوتاه از مرگ نورمحمد ترهکی انتشار یافت: «نورمحمد ترهکی، رییس پیشین شورای انقلابی صبح دیروز در اثر بیماری که از مدتی عاید حالش شده بود، وفات یافت. میت دیروز در حضیره آباییشان بهخاک سپرده شد.»
نورمحمد ترهکی (زادهی ۱۵ ژوئیه ۱۹۱۷ - درگذشتهی ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۹) سیاستمدار افغان و از رهبران حزب دمکراتیک خلق افغانستان بود که پس از سرنگونی حکومت محمدداوود خان به ریاستجمهوری این کشور رسید و در سال ۱۹۷۹ توسط طرفداران حفیظالله امین در کاخ ریاست جمهوری کشته شد.
آنچه در پی میآید، جریان بازجویی جانداد، فرمانده پیشین گارد خانهی خلق (قصر ریاستجمهوری)، اقبال، آمر کشف گارد خانهی خلق و عبدالودود، مدیر استخبارات گارد خانهی خلق است که آنان پرده از روی جنایتی بر میدارند که طی آن نورمحمد ترهکی بهقتل رسید.
در اوایل ماه سپتامبر ۱۹۷۹، نورمحمد ترهکی، دبیرکل حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رئیس شورای انقللابی که برای شرکت در جلسهی سران کشورهای غیرمتعهد به هاوانا رفته بود، در برگشت توسط لئونید برژنف، دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی به مسکو فراخوانده شد. در آنجا ترهکی با پیروی از سیاست ائتلافی با شرکت جناح پرچم در قدرت موافقت کرد و تصمیم گرفت بهعنوان نخستین گام در راه اجرای آن، حفیظالله امین را از میان بردارد.
ترهکی با برژنف و گرومیکو تنها دیدار کرد. پس از این دیدار او بهشدت ناراحت بود و بهنظر میرسید رهبران شوروی نگرانی خود را در مورد حفیطالله امین با او در میان گذاشته بودند. بهگفته عزیز اکبری، یکی از اعضای هیئت افغانی، «ترهکی عصبی و خیلی هم ناآرام بود. با صراحت بهمن گفت که شورویها اسنادی زیادی در مورد امین دارند.» ترهکی، سپس در دیداری با اعضای حزب دموکراتیک خلق در مسکو، سخنانی به زبان آورد که در عمل اعلام جنگ با امین بود. او گفت: «در حزب ما یک غدهای سرطان است که باید کشیده شود. من این غده را تشخیص دادهام و حزب را علاج میکنم.» این اشاره بهطور مستقیم بهسوی امین بود.
با اینحال، امین هنگام ورود ترهکی به کابل، با استقبال بینظیر از او، نشان داد که هنوز هم قدرت واقعی در دست ترهکی است. اما از همان نخستین لحظات ورود ترهکی به کابل، مبارزهی قدرت میان او و امین بهشدت بالا گرفت. امین میخواست رئیس ادارهی اگسا و سه نفر از وزرای وفادار به ترهکی را، که تهدید مستقیمی برای قدرت او تلقی میشدند، را برکنار کند. در حالیکه ترهکی با این اقدام امین مخالف بود.
بنابراین، بهنظر میرسید که در کابل طرفداران ترهکی و امین در برابر هم صفآرایی کردهاند. گرچه امین وزارت دفاع را کنترل میکرد و افسران واحدهای اصلی ارتش به او وفادار بودند. اما عدهای از افسران مهمی که در کودتای هفتم ثور نقش اساسی داشتند، مانند: اسدالله سروری، محمداسلم وطنجار، سید محمد گلابزوی و شیرجان مزدوریار که در رأس ریاست امنیت (اگسا) و وزارتخانههای داخله، مخابرات و سرحدات قرار داشتند، از ترهکی حمایت میکردند. از این چهار وزیر، بهنام «گروه چهار نفری» یاد شده است. این چهار نفر تلاش داشتند امین را سرنگون کرده و راه را برای تشکیل دولتی هموار کنند که ترهکی در رأس آن باشد و ببرک کارمل نخستوزیر آن.[۱]
رهبری شوروی، که اوضاع را در کابل با دقت زیر نظر داشت، به الکساندر پوزانف، سفیر شوروی در کابل، ژنرال ال. ان. گوریلف، مشاور ارشد نظامی، ژنرال ب. اس. ایوانف، نمایندهی ادارهی امنیت شوروی (کاگب) در کابل و ایوان پاولوفسکی، معاون وزیر دفاع شوروی که در رأس هئیت بلندپایهی نظامی این کشور، مشغول دیدار از کابل بود، دستور داد تا با ترهکی و امین دیدار کنند. این دیدار روز دوازدهم سپتامبر تنها با ترهکی صورت گرفت. ژنرال گوریلف میگوید:
-
ما به مقامات رهبری شوروی در مورد نبودن وحدت میان امین و ترهکی گزارش دادیم. دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی به ما دستور داد تا با ترهکی و امین ملاقاتی صورت گیرد. سفیر از ترهکی تقاضای ملاقات نموده ما باهم به دفتر ترهکی رفتیم. در آنجا دیدیم که امین نیست. سفیر در جریان صحبت با ترهکی میخواست در مورد رفتار امین صحبت کند، اما با درنظرداشت روابط نزدیک ترهکی و امین بهصورت کنایهآمیزی به او گفت رفتار امین عادی نیست. ترهکی گفت رفیق سفیر ناراحت نباشید او فرزند من است، من به او اعتماد دارم، بین ما وحدت خواهد بود.
روز سیزدهم سپتامبر، رادیوی دولتی برکناری رئیس اگسا و سه تن از وزرای مخالف امین را اعلام کرد. مقامات شوروی طوری که ژنرال گوریلف میگوید، دوباره به کاخ ریاستجمهوری رفتند و خواستند تا با ترهکی و امین در مورد برکناری وزرأ صحبت کنند:
-
روز بعد دوباره نزد او رفتیم. گفتیم: رفیق ترهکی! شما دیروز در مورد وحدت رهبری حزب وعده کردید. ببینید چهار وزیر را برکنار کردند، این بهنفع کار نیست. آنوقت او برخاست و به امین تلفن کرد و از او خواست تا به ارگ بیاید.
بهگفتهی الکساندر ماروزوف، که در آنزمان معاون ستاد کاگب در کابل بود، امین ابتدا از آمدن به ارک خودداری کرد و شاید چیزی احساس کرده بود، هرچند سفیر، ژنرال ایوانف، گوریلف و پاولوفسکی در آنجا بودند. پس از اصرار زیاد و حتی بعد از اینکه سفیر سوگند یاد کرد که هیچ حادثهای اتفاق نخواهد افتاد، سرانجام او حاضر شد که به داخل ارگ بیاید.
روز چهارهم سپتامبر، امین بنا به تقاضای ترهکی و سفیر شوروی به حرمسرای کاخ ریاستجمهوری آمد. در مدخل ورودی حرمسرا، رانندهها و محافطان سفیر و سایر مقامات شوروی در کنار ماشینهای خود ایستاده بودند. امین داخل حیاط شد و از ماشین پیاده گردید و پشتسر محافظانش بهسوی پلههای کاخ گام برداشت. ماروزوف بهنقل از مأموران کاگب حاضر در صحنه میگوید:
-
کارمندان گروه ویژهی امنیتی ما که ماشینهای هئیت نمایندگی ما را همراهی میکردند، شاهد این صحنه بودند. آنان در همان نزدیکی ایستاده بودند که ماشین امین داخل شد اول محافظان او پیاده شدند و از طریق راهپله به طبقهی دوم رفتند. امین در عقب آنها بود. هنوز امین پای خود را روی اولین پله نگذاشته بود که صدای شلیک گلولهها شنیده شد.
در حالیکه شلیک گلولهها ادامه داشت، در داخل کاخ، ترهکی وحشتزده شد، ولی هیئت شوروی با اندکی بیقراری در انتظار نتیجهی مطلوب بود. ژنرال گوریلف میگوید:
-
صدای تیراندازی بلند شد. دود باروت به هوا برخاست. خانم ترهکی داخل اتاق شد و فریاد زد امین، تړون، امین، تړون... من بهطرف پنجره رفتم. دیدم امین، تړون را که روی زمین افتاده بود و در حالیکه آستینهایش پُر از خون بود، بهطرف خود میکشید. ترهکی دروازه را باز کرد و صدا زد: تړون، تړون، تړون. من از این صداها چیزی نفهمیدم. ترهکی گفت توطئهای در راه است.
سید داوود تړون، رئیس دفتر ترهکی که به امین وفادار بود، بهقتل رسید و یک نفر از محافظان امین زخم برداشت. اما امین از این توطئه جان سالم بهدر برد و همراه با محافظانش از صحنهی تیراندازی خود را بیرون کشید و کاخ را ترک گفت. ماروزوف میگوید:
-
یکی کشته شد. دومی که دستش زخمی شده بود، پایین دوید، دست امین را گرفت، در ماشین نشستند و باهم حرکت کردند.
معلوم نیست چه کسانی تیراندازی کردند، محافظان ترهکی یا نیروهای ویژهی کاگب؟ اما امین پس از فرار از حرمسرا به کاخ دلگشا رفت و ارتباطات ترهکی را با خارج قطع کرد و فرماندهی امور را بهدست گرفت.
پانزدهم سپتامبر، رادیوی افغانستان انتخاب حفیطالله امین را به مقام دبیرکل حزب دموکراتیک خلق و رئیش شورای انقللابی و نخستوزیر اعلام کرد.
در حالیکه ترهکی هنور در حرمسرا در محاصره بود، مقامات شوروی بهگفتهی ماروزوف معاون ستاد کاگب در کابل، به سرنوشت ترهکی که شاید با دخالت آنها از قتلش جلوگیری میشد، علاقهای نشان ندادند:
-
ترهکی در اسارت امین افتاد و اعلام شد که ترهکی بیمار است. در یکی از جلسات صبحانهی سفارت، سفیر به ما گفت که دیداری با امین داشته و امین ضمن دیدار به او گفته که اگر میل دارد میتواند هر وقتی که خواسته باشد با ترهکی دیدار کند. سفیر از چنین ملاقاتی خودداری کرد. اگر سفیر با ترهکی ملاقات میکرد، شاید امین ترهکی را بهقتل نمیساند.
با این وضع، سرانجام در شامگاه هشتم اکتبر ۱۹۷۹، ترهکی در محل اسارتش در کوتیباغچهی ارگ یا کاخ ریاستجمهوری بهقتل رسید.[٢] اما قتل ترهکی، هم نتوانست حفیطالله امین را از سراشیب سقوط نجات دهد. چون اتحاد شوروی که حمایت آن ضامن بقای رژیم بهشمار میآمد، بهطور جدی تصمیم داشت که امین را از میان بردارد. شاید به این ترتیب شوروی با یک تیر دو نشان زد. چنانکه ولادیمیر کوزیچکین، افسر عالیرتبه سازمان کاگب و سازمان اطلاعات نظامی شوروی (جیآریو)، مینویسد:
-
رهبری شوروی هر دو جناح را به ایجاد حکومتی ائتلافی که نمایندگان آنها در آن شرکت داشته باشند تشویق کرد، ولی مسألهی اساسی آن بود که چهکسی ریاست چنین دولتی را برعهده بگیرد. پولیتبورو از کاگب گزارش جامعی دربارهی ترهکی و کارمل خواست. عقیدهی کارشناسان کاگب آن بود که کارمل منطقیتر و با انضباطتر از ترهکی است، و در رفتارش هواداری از شوروی را نشان داده و مطیع است. همین گزارش ترهکی را مردی لجوج و بیگذشت و تندخو و کوتهبین تعریف میکند. کار کردن با همچو مردی ممکن است بسیار دشواریها بهبار آورد.[٣]
رهبران شوروی، هرچند در آغاز، برخلاف پیشنهاد کاگب، ترهکی را - بهسبب نفوذ جناح خلق در ارتش افغانستان - انتخاب کردند، اما در نهایت، بدینگونه زمینه را برای بهقدرت رساندن ببرک کارمل، که «بهخدمت کامل شوروی درآمده بود»[۴]، فراهم آوردند. با اینحال، حکومت صد روزهی امین با اشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی، در هفتم دسامبر ۱۹۷۹، به پایان رسید و ببرک کارمل قدرت را در سایهی نیروهای متجاوز بهدست گرفت.
پس از این رویداد، رژیم جدید تحت رهبری ببرک کارمل هوادران امین را اعدام یا زندانی کرد. با اینحال، تحقیقی را هم برای روشنشدن چگونگی قتل نورمحمد ترهکی روی دست گرفت. جریان این تحقیق عدلی و قضایی در روزنامهی حقیقت انقلاب ثور انتشار یافته است.
▲ | اعترافات جگړن جانداد فرمانده گارد خانهی خلق |
کابل - بهسلسله افشای ظلمها، کشتارها، و اعمال جنایتکارانهی حفیظالله امین و باند خونآشام این جلاد بینظیر تاریخ، قوماندان سابق گارد خانهی خلق یک سلسله جنایات این باند فاشیستی را افشأ نموده و از توطئههای سیاه این آدمکشان قرن بیست است.
اعترافات جگړن جانداد سابق قوماندان گارد خانهی خلق در مورد امین و باند تروریستی این میرغضب جنایتکار بدون هیچگونه تصرف بهدست نشر سپرده شد.
□ جانداد با رعایت ارقام قانون کشف و تحقیق جرایم و نظارت څارنوالی و بر قانونیت و تطبیق آن، بهتاریخ ۲۴ر۱۰ر۵۸ که عقرب ساعت ۱۵ر۱۱ قبل از ظهر را نشان میدهد، نظر به اتهامیکه علیه شما وارد است، پیرامون توطئهی حفیظالله امین و شهادت شادروان نورمحمد ترهکی، اولین منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و اولین رئیس شورای انقلابی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان میخواهم از شما استجواب کنم. البته به شما خاطرنشان میکنم من عبدالرحیم څارمن و رفیق عبدالوکیل مستنطق قضیه که شما به او متهم هستید بهصفت هیأت تحقیق مؤظف و تعیین شدیم و البته جریان تحقیق و استجواب شما از طرف رفیق همکارم محمدداوود ثبت میگردد. جریان تحقیق و استنطاق از طرف محترم تلاش رئیس څارنوالی کنترول و نظارت میشود و علاوتاً بهشما باید خاطرنشان سازم که تمام جریان تحقیق و استجواب شما بهروی نوار فیته ثبت و همچنان فلمبرداری میشود. اگر شما پیرامون اجراآت ما انتقاد و یا اعتراض داشته باشید، لطفاً بفرمایید.
◼ مهربانی کنید بفرمایید.
□ خوب جانداد، در صورتیکه شما پیرامون اجراآت ما اعتراض ندارید، لطفاً اگر کدام تکلیف جسمی و یا تکلیف روحی از نگاه مزاجی داشته باشید، که مانع استجواب ما شود، بگویید.
◼ نخیر. صحت من کاملاً خوب است.
□ خوب جانداد میخواهم که در قدم اول لطفاً شهرت و هویت کامل خود را بیان کنید.
◼ اسم من جانداد است. رتبهی من جگړن سابق قوماندان گارد خانهی خلق.
□ جانداد از شما پیرامون توطئهی امین و شهادت شادروان نورمحمد ترهکی، اولین منشی عمومی کمیتهی مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان توضیحات میخواهیم.
◼ در قسمت توطئهی امین بهشما عرض میکنم وقتیکه ما همراهی شادروان رفیق نورمحمد ترهکی اولین منشی عمومی کمیتهی مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رئیس شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان از سفر هاوانا بازگشتیم، یک چند روز بعد مرا در دفتر کار خود خواست و برایم گفت که جانداد خودت بهحیث قوماندان گارد ما هستی و در غیاب ما وقتی که ما به سفر هاوانا مصروف بودیم، یک اندازه گدودیها و تشتت در بین حزب بروز کرده با این لحاظ خودت در قسمت امنیت گارد و خودم متوجه باشی. همان بود وقتیکه این وظیفه را بهمن داد، رسمتعظیم کردم و برآمدم به قوماندانهای کندک و به یاوران خود ترهکی صاحب هدایت دادم. تا در قسمت امنیت خود ترهکی صاحب و بهصورت عموم در قسمت امنیت در قطعه متوجه باشند و در ضمن به قوماندانهای کندک هم امر دادم که بههیچ صاحبمنصب امر ندهند که تا امر ثانی بهخانه بروند. مقصد آنها را رخصت ندهند.
□ خوب جانداد در این قسمت میخواهم اگر کمی روشنی بیندازید. بعد از اینکه شما را شادروان رفیق نورمحمد ترهکی خواستند و برای شما گوشزد کردند که راجع به امنیت خانهی خلق بهخاطر اینکه در حزب یک نوع پراکندگی رونما شده، متوجه باشید. آیا این موضوع را شما به حفیظالله امین هم گفتید یا چطور؟
◼ عرض میکنم وقتیکه برای ما این وظیفه را دادند به تعقیب ما دگرمن محمدیعقوب، لویدرستیز را خواست. برای او هم البته همان وظیفه را داده باشد. بعد از آن قوماندان عمومی هوایی و مدافعه هوایی را خواستند، همرای آنها هم گپ زدند. اما بعد از آن، من برآمدم که دیگر کسی را خواسته از آنها خبر ندارم. من برآمدم، وقتیکه در دفتر خود بودم، مقصد به تمام ارگانهای گارد خانهی خلق وظیفه دادیم تا در قسمت امنیت متوجه باشند. از طرف شام برای ما حفیظالله امین تیلفون کرد و مرا بهدفتر کار خود خواست. وقتیکه مرا خواست برایم گفت قراریکه برای من سید داوود ترون تیلفون کرده و برای من خبر داد که امروز خودت را ترهکی صاحب خواسته بود علت چه بود؟ چه امر برایت داده؟ در آنوقت من برایشان گفتم مرا خواسته بود که یک کمکی متوجهتر باشی در قسمت امنیت و دیگر بعد از آن پرسان کردند که در قسمت من هم چیزی برای شما گفت یا نگفت؟ من گفتم والله در قسمت شما خو برای من چیزی نگفته. در این وقت یاور خود را صدا کرد که لویدرستیز دگرمن محمدیعقوب را بخواهید و مرا گفتند که خودت برو به وظیفهات.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□