جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

یاری، خیرمحمد

اين مقاله نياز به ويرايش و گسترش دارد!

خیرمحمد خان یاری (زادۀ ١٢٨٠ خ / ١٩٠١ م - درگذشت ١٣۵۵ خ / ١٩٧٦ م)، استاد نقاش برجسته قرن بیستم افغانستان بود که از جانب سازمان ملل متحد به درجه پروفسوری افتخاری نایل گردید.

زندگينامه

خیرمحمد یاری فرزند یارمحمد خان صاحب‌منصب (افسر نظامی) دوران امیر حبیب‌الله خان در سال ١٩٠١ ميلادی در گذر کاه فروشی کابل زاده شد. او از جملۀ نخستين دانش آموزان ليسۀ (دبيرستان) صنایع ظریفه کابل بود که با درجۀ ممتاز همراه با هم‌صنفی (هم‌کلاسی) و دوست خود استاد غوث‌الدين خان از آنجا فارغ التحصل شد. پس از آن به عنوان آموزگار هنر سالها در همان مکتب (مدرسه) به تدريس پرداخت. بعدها به خواهيش والی (استاندار) هرات، به آنجا سفر کرد تا مکتب صنايع هرات و مضمون هنر را در مکاتب هرات پايه‌گذاری کند.

استاد خیر محمدخان یاری را می‌توان در ميان تعدادی انگشت شمار از استادان هنر نقاشی مانند استاد عبدالغفور برشنا، استاد محمدهمایون اعتمادی میناتوریست، استاد غلام‌محمد میمنگی و استاد غوث‌الدین خان یکی از برجسته‌ترین نقاشان قرن بیستم افغانستان دانست.

استاد خیرمحمد یاری نه تنها در هنر نقاشی استاد برجسته بود، بلکه در شعر، مجسمه‌سازی، تئاتر، نویسندگی درامه‌ها (نمايشنامه‌نويسی)، تعمیرات و طرح و دیزاین لباس مهارت کامل داشت. استاد مردی بود خوش صحبت، دانشمند فرهيخته و فرد با مطالعه. سطح فکری او از اطرافیانش بلندتر بود. افزون بر اين، استاد علاقه فراوان به مسایل تاریخی و ابزار عتيقه داشت که گاهی حتی خریدهای اشیای عتيقۀ وی سبب شگفتی دوستانش می‌شد.

استاد در هرات با کشیدن تابلوی زیارت شهزاده ها به بلند ترین درجه علمی بین المللی از جانب ملل متحد به درجه اعلی پروفیسوری افتخاری برگزیده شد. این مدارک توسط نماینده ملل متحد برایش طی مراسمی اعطا گردید.

وی در زمان اقامت در هرات چندین درامه نوشت و حتی لباس های هنرمندان را با ستیج دیزاین میکرد . استا د با مشاهرشهر دانشمند هرات دوستی داشت و با ایشان صحبت هاو دیدار های همیشگی برپا میکرد . وی با سعید مشعل سیاست مدار هنر مند هراتی دوستی داشت و مشعل نزد استاد هنر فرامیگرفت . در یکی از پارکهای هرات در زمانی که سعید مشعل شاروال و رئیس بلدیه هرات بود . استا مجسمه های چند اسپ را ساخت که فواره حوض را تشکیل میداد این مجسمه ها از فواره معروف فلورانس الهام گرفته بود.

استاد خیر محمد خان یاری بعد از سالها زنده گی در هرات بکابل آمده در دستگاه ساختمانی افغانی در پروژه قرغه آمر ساختمانی شد بعدآ در پروژه سیلوی مرکز آسیاب دوم آمر پروژه ساختمانی بود . اما همیشه می خواست معلم باشد و اطفال مملکت را تعلیم دهد . متاسفانه وزارت معارف همیشه بهانه میکرد که معلم رتبه اول ندارد و جایی برای استاد بلند رتبه در آن وزارت نیست.

استاد خیر محمد یاری بعد ازتقاعد از وزارت فوید عامه و دستگاه ساختمانی برایش چانس تدریس دوباره میسر شد وی به خواهش وزارت اطلاعات و قت ومخصوصآ وزیر دانسته اطلاعات آقای کشککی به ریات جدید التاسیس صنایع مستظرفه که آقای یوسف کوهزاد رئیس آن بود برای تدریس فرا خوانده شد .

در همین ریاست صنایع مستظرفه بود که استاد بهترین سالهای هنری اش را سپری نمود وی در آنجا بازهم یکمراتبه دیگر با دوستان هنر مند پیوست و با دیدار هروزه آنها و شاگردان وفا دار سبب خوشحالی استاد بود .

(گاهی مردم اشتباه نموده بین استاد خیر محمد خان یاری و استادخیر محمد عطایی فرق قایل نمی شوند . )

(استاد خیر محمد عطایی) معلم آرت مکتب رابعه بلخی بوده ایشان هم از شاگردان فارغ مکتب صنایع بودند و بعدآ در کورس های صنایع مستظرفه با استاد خیر محمد یاری یکجا تدریس می نمودند .

کار های معروف استاد خیر محمد یاری تابلوی جنگ میوند است که بعدآ به ملل متحد تحفه داده شد و فعلآ در آنجا در یکی از صالون های سازمان ملل نصب شده .

تابلوی دیگری به همین نام در وزارت معارف افغانستان نصب بود . حمام زنانه . پورتریت معروف اولین ریس جمهور افغانستان سردار واوود خان کهدر آنزمان میان صد ها اثر دیگر غوغا بر پا نمود . سر پرده معروف سینمای سابقه پامیر که متاسفانه ویران شد . آثار استاد خیر محمد یاری به تعداد کم در نگارستان ملی کابل نگاهداری میشود این آثار از طرف فامیل استاد به نگارستان ملی اهدا شد که فعلآ متصدیان نگارستان ملی می خواهد یک اطاق مخصوص را به استاد خیر محمد یاری اختصاص داده آثار شان را بعنوان خزانه ملی حفظ نمایند .

استاد مرد خوش صحبت بود هر جا که میبود دور برش پر از شاگردان و خانم ها بود وی زنها را دوست داشت گاهی از آنها خواهش میکرد که برایس مودل شوند . پورتریت زن همسایه با چادری حاصل همین خواهشات استاد بود . این خانم در همسایگی استاد در نزدیک سیلو زنده گی داشت خانه استاد و این خانم در یک محوطه واقع بود گاهی همدیگر را در داخل شدن و خارج شدن خانه میدیدند و قتی این خانم خبر میشود که استاد رسام است گاهی رویش را به وی نشان میدهند مانند همه زیبا رویان خانم از قدرت زیباییش باخبربود . وی روزی از استاد میپرسد که چه رسم می کنی . استاد می گوید همه چیز های زیبا را و خانم میگوید آیا من برای نقاشی تو زیبا هستم که مرا رسم کنی . استاد که زیبایی خانم را دیده با کمال خوشحالی قبول میکند که تابلوی ازوی ترسیم کند. و این پورتریت حاصل آن است. از این خانم یکی دو نقاشی دیگر هم وجود داشت که خودم دیده ام یکی اناتومی نیمه برهنه زیبا بود که نمیدانم چه شد .خوشحالم که این یک از گزند روز گا در امان مانده .

یکی ازقصه های معروف استاد . روزی در ریاست صنایع مستظرفه که درررایو افغانستان سابق واقع بود و اینجانب هم شاگر بودم . استادان وقت تر از ساعت معین می آمدند و در اطاق رئیس آقای یوسف کهزاد می نشستند و گاهی چای می خوردند در این ریاست سکرتری بود که خانم خوش لباس زیبا و متین بود . استادان زیبایی دوست. همیشه وی را ستایش میکردند . استادخیر محمد خان یاری روزی به استاد خیر محمد عطایی و دیگران اظهار داشت که من اگر این این خانم سکرتری اجازه بدهد من تابلوی وی را ترسیم میکنم .استاد عطایی می گوید بلی اندام مقبولی دارد اما رویش (گومگسک دارد- خالک های سیاه ) استاد که محو اندام خانم سکرتری ست با صدای بلند جواب میدهد ( عاقلان پی نقط نروند )

قصه دیگری از استاد. من نوجوان بودم و هوتل انتر کانتننتال کابل جدیدآ تاسیس شده بود و هوتل مربوط پشتنی تجارتی بانک بود من می خواستم به هوتل جدید داخل کار شوم مراگفتند باید نزد ریس هوتل که آقای جنت خان غروال ریس پشتنی تجارتی بانک است بروم و امر بیاورم . بل آخره با آقای جنت خان غروال ملاقات ساختم وراهی بانک شدم وقتی به دفتر آقای غروال رفتم ایشان بسیار جنتلمن و باتربیه بودند اگر چه من شاگرد مکتب بودم اما با ادب بسیار مرا پزیرایی نمودن و قتی کار های دیزاین و پوستر های مرادیدند از استعداد من تعریف نمودند من ذکر کردم که ازطفلی غیر مستقیم شاگر پدر کلان آرتیست خود هستم. و با قلم و رنگ آشنایی دارم آقای غروال پرسیدند که نواسه کدام خیر محمد خان هستی. از خیر محمد خان عطایی معلم رابعه بلخی و یا از خیر محمد خان جنتلمن که در هرات بودند. من گفتم از جنتلمن . آقای غروال دوباره از جا بخواست بازهم با من لطف نموده بغل کشی نموده گفت . دست هایت را می بوسم که تو نواسته استاد بزرگوارم هستی . غروال ادامه داد و خاطره جالبی از استاد دارم که برایت خواهم گفت .

غروال قصه کرد وقتی تازه بکابل آمده بودم و در مکتب لیلیه درس می خواندم استاد خیر محمد خان یاری معلم آرت و هنر ما بود. از اتفاق چند مرتبه استاد مرا سر نماز دیده بود. وی یکی از آنروز ها وقتی من نماز می خواندم . منتظر شد تا نمازم خلاص شد و قتی دعا را تمام کردم. مرا پیش خود خواند و بدون مقدمه سلی مهکمی برویم نواخت. با وار خطایی پرسیدم استاد چه کرده ام . جواب داد هروز و هر ساعت که تر می بینم بروی جای نماز ایستاده ای و نماز می خوانی . خداوند پنج وقت نماز گفته نه اینکه همه ساعات عمرت را به نماز بگذرانی . ما ملا به حد کافی در این مملکت داریم .و مشکلتی که داریم از ازدیاد ملا هاست . ما انجنیر . رسام . داکتر و غیره احتیاج داریم اگر تو می خواهی ملا باشی مکاتب دیگری در این مورد وجود دارد . لطفآ بیدار شو و عمرت را تلف نکن نماز به اندازه و عبادت به اندازه کار و زحمت هم به اندازه .

آقای غروال که بعدآ به مقامات بلند دولتی رسید و یک مغز متفکر تجارتی و بانکداری شد از استادبا احترام زیاد یاد مینموده و خاطراتش را گرامی میداشت. و درسی که از او آموخته بود تا اخیر عمر بیاد داشت .

استاد یاری از جمله اشخاصی بود که از جامعه خود پیشتر بودند . از همین سبب بعضی از اعمالش و کارهایش برای جامعه قابل دانستن نبود .جامعه افغانی تا حال نتوانسته در باره هنر های تجسمی و ترسیمی آنقدر فهم داشته باشد. تا مقام هنرمندان خود را در جهان دریابد . تخریب مجسمه های بامیان توسط طالبان و چور موزیم کابل در دوران ربانی- مسعود از ندانم کاری های هنری و مغز های بدون دانسن آرت و هنر است .

استاد یاری در سال 1976 در خانه نزدیک پوهنتون کابل بعداز یک سلسله مریضی و بلآخره سکته مغزی جهان فانی را وداع گفته با ابدیت پیوست . باشد تا تاریخ افغانستان در باره کارو مهارت های وی در آینده قضاوت نماید.[*]