نـوشـــته: مهـديــزاده کابـلـــی
(استاد پيشين دانشگاه کابل)
واژهی افغان كه معرب "اوغان" است[۱]، ريشهی آريايی دارد و به نظر بسياری از دانشمندان از کلمهی "اسوهگانه" (سوارکار) مشتق شده است و به مرور زمان با حذف حرف "س" به صورتهای اوهگان، اوگان، اوغان، ابگان و سرانجام افغان درآمده است.[۲]
ريشهی واژهی افغان و سير تاريخی آن
ریشهی واژهی افغان –که مترادف با نام قوم "پشتون" است[۳]- به تحقيق آشکار نیست. برخی گویند از نام Apakan، فرمانروای آريايی در سدهی ٨ و ٩ م. آمده است. اما اشارهای پارسيان دورهی ساسانی در سدهی ۳ م. به Abgan، تا اکنون، کهنترین نشان از واژهی شناخته شده برای افغان است. این اشاره در کتیبهی شاپور اول در نقش رستم در عبارت "Goundifer Abgan Rismaund" (گوندفر سپهسالار افغان) آمده است. در سده ی ۶ م. ستارهشناس هندی Varahamihira در کتاب Brhat Samhita به افغانها با نام Avagan اشاره میکند. در سدهی ٧ م. مسافر چینی Hiuen Tsiang به مردمی اشاره میکند که در شمال کوههای سلیمان ساکن هستند و آنها را با نام Apokien میخواند که آشکارا به Avaganها یا افغانها نظر دارد. امروزه دانشمندان بسیاری معتقدند که این نام از واژهی سنسکریت Ashvaka یا Ashvakan ريشه گرفته است. آنها شاخهی از اقوام Assakenoi یا Arrian (آريايی) بودند که گروهی از جنگاوران هندی را تشکيل میدادند.[۴][*]
پس از اسلام، واژهی "افغان" نخستينبار در قرن چهارم هجری دربارهی برخی از قبايل پشتون منطقهی شرق خلافت اسلامی در آثار نويسندگان مسلمان به کار رفته است[۵]. اين کاربرد ابتدا در "حدود العالم"[۶] پس از آن، در "تاريخ يمينی"[٧] و "تاريخ بيهقی"[۸] و سپس در آثار ديگر به فراوانی به چشم میخورد تا جايی كه در قرن دهم هجری نام بخش بزرگی از قبايل پشتون خراسانزمين شد و تمام قبايل ابدالی را در بر گرفت. در قرن دوازدهم اسم تمام قبايل پشتانهی "افغانستان" اعم از "ابدالی" و "غلجائی" گرديد.
اين واژه در سدهی سيزدهم (زمانی که کشور - ملت جديد پديد آمد)، دچار تحول معنای شد و دامنهی مفهوم آن به وسعت کشوری گسترده گرديد كه عنوان تمام ملت افغانستان اعم از پشتون، تاجيك، بلوچ، هزاره، ازبک، ترکمن و غيره قرار گرفت.
اچ. دبلیو. بیلیو نویسندۀ شهير انگلیسی، در فصل ششم کتاب "نژادهای افغانستان" از قوم "پتان" (به تعبير مردم هند)، "پشتون" (پختون) و يا "افغان" و محل سکونت آنها ياد میکند. او با استناد به تاريخ هرودوت مینويسد:
- "پکتیای هرودوت منطقۀ هممرز با هند (اندوس) بوده و شرقیترین استانی است که در آن امپراتوری داریوش پارسی گسترش داشت. اين استان شامل چهار قوم مجاور و تحت فرماندهی یک ساتراپ یا (حکمران) بود و وسعت آن تااندازۀ زیادی با پختونخواه (پشتونستان) کنونی مطابقت دارد. اصطلاح پختونخواه یک واژۀ کاملا بومی است و بهندرت از زبان بیگانگان شنیده میشود. بیگانهها بهويژه در جانب هند، تقریباً بهطور استثنائی این منطقه را بهنام رُوه یاد میکنند که به معنای کوه است و باشندگان آن را بهنام روهیله (یعنی کوهی، کهستانی و یا کوهنشینان) مینامند.
چهار قوم مسکون در این محل، در زمان هرودوت، عبارت از گنداری، اپاریتی، ستاگیدی و دادیک بودهاند. قوم "گنداری" از عهد قدیم مشخص شده است که باشندگان باستانی وادی پيشاور بودند و اکنون بهنامهای مهمند و یوسفزی یاد میشوند. اقوام اپاریتی و ستاگیدی، در حال حاضر، دقيقاً معلوم نيست؛ اما برای اولین بار با افریدی و ختک امروزی تطبيق شدهاند. موضوع قوم دادیک هنوز قابل تامل است و چنين گمان میرود که شاید با قبیلۀ منقرض شدۀ دادی مطابقت داشته بوده باشد که در بین کاکر در مرزهای جنوبی منطقۀ ستاگیدیای باستانی مسکون بودند. البته بسیار عجیب خواهد بود اگر این اقوام را حالا پس از گذشت بیش از دو هزار سال بتوان با نامهای يکسان با چيزی که توسط نويسندۀ يونانی که به پدر تاريخ شهرت دارد، ذکر شده است، در همان موقعیت پيشين پیدا کرد.
جهت پيدا کردن موقعیتهای نسبی محل سکونت این چهار قوم پکتیايی بایست اولا نگاهی به جغرافیای تاريخی این منقطه باستانی انداخت که در زمانهای قدیم بهنام "آریا ورته" (توسط پارسها) و "آریانا" (توسط یونانیها) شناخته میشد، بعدها بهنام "خراسان" شهرت يافت و در این اواخر بهنام "افغانستان" ياد شده است. تقسیمات اداری آن، طوری که توسط یونانیها بهدست ما رسیده، اینگونه است: بکتریا و مارگیانا در شمال، آریا و زرنگیا یا درنگیا در غرب، پاروپامیزوس و اراکوزیا در وسط و پکتیا و قسمتی از بکتریا در شرق و گیدروزیا در جنوب واقع بودهاند. مرزها و حدود هیچیک از این مناطق بهطور درست مشخص نیست؛ اما برای پژوهش، میتوان موقعیت کلی و وسعت آنها را حدس زد."[سبزواری، سهيل، "پتان"، برگردان فارسی فصل ششم کتاب "نژادهای افغانستان"، نوشتۀ اچ. دبلیو. بیلیو؛ وب سايت فراتر از مرزها]
يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامۀ آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
پيوستها
پيوست ۱: غفاريان، سيروس، نگاهی به تاريخ افغانستان
پيوست ٢: محمدآصف فكرت، واژۀ افغان، بهروايت دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
پيوست ۳: پشتونها ریشه اسرائیلی ندارند، گزارش وبسايت فارسی بی بی سی
پيوست ۴: مهدیزاده کابلی، پيشينه تاريخى واژۀ افغان
پيوست ۵: دکتر محمود افشار یزدی، تبار افغانها
پيوست ۶:
پینوشتها
و نيز: غبار، مير غلاممحمد، افغانستان در مسير تاريخ، تهران: انتشارات جمهوری، ۱۳٨٤ ش.، ج ۱، ص ۶
[۲]- دايرةالمعارف آريانا، ج ۳، ص ٢۶٤
[۳]- میری لویس کلفورد افغانستانشناس معروف بر اين باور است که «نام افغان هم بر پشتونها و هم یر تاجیکها اطلاق میشده است». این نام، برگرفته از واژهی بسیار کهن "اسوهگانه" به معنای سوارکار نجیب بوده است. بنابراین، اگر اين نظر درست باشد، نام افغان تنها مختص به قوم پشتون نيست. (رجوع شود به: سرزمین و مردم افغانستان)
[۴]-
[۵]- غبار، همانجا، ج ۱، ص ۹
[۶]- رجوع شود به: مينورسكی، و تعليقات بر حدود العالم، ترجمۀ ميرحسين شاه، تهران: دانشگاه الزهراء، چاپ اول - ۱۳٧٢ ش.، ص ٢۱۱.
[٧]- عتبی، محمد بن عبدالجبار، تاريخ يمينی، ترجمۀ جرفادقانی، ابوالشرف ناصح بن ظفر، به اهتمام جعفر شعار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ دوم - ۱۳٤۵ ش.، صص ۳۳ ،٢٨۵ ،۳۳۳
[۸]- بيهقی، ابوالفضل، تاريخ بيهقی، ويرايش جعفر مدرس صادقی، تهران: نشر مركز، چاپ اول - ۱۳٧٧ ش.، صص ٢۱۶، ٢٢۰، ٢۳۱، ٢۳۴
[۹]-
جُستارهای وابسته
□
□
□
پيوند به بیرون
□ ما كيستيم و اينجا كجاست؟
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]