جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

تبار افغان‌ها

از: دکتر محمود افشار یزدی

افغان‌نامه

افسانۀ از نژاد سامی و بنی‌اسرائیلی بودن افغان‌ها


فهرست مندرجات

[قبل][بعد]



[] تبار افغان‌ها

نخست آن‌که در یکی از چاپ‌های دائرۀالمعارف بریتانیا[۱] افسانه را چنین آورده‌اند:

«بیلو» پدر بلوچ‌ها، «ازبک» پدر ازبک‌ها و «افغانا» یا «افغانه» سه برادر بودند.

باز افسانه‌ای می‌گوید که افغان‌ها از بقایای یکی از ده طایفه یهودند که «فلسطین» نامی در زمان «بخت‌النصر» آن‌ها را از فلسطین به افغانستان کوچانیده است. افسانه‌ای دیگر آنان را از نسل «قیس» می‌خواند. تاریخ فرشته آن‌ها را «قطبی» و از نژاد فرعون می‌داند! حتی بعضی اسم تنگۀ خیبر را در افغانستان از قلعۀ خیبر یهودیان دانسته‌اند!

در صفحات ۱٧ و ۱٨ تاریخ فرشته چاپ هندوستان چنین آمده است که خلاصۀ آن عیناً نقل می‌شود:

    «چون خالد بن عبدالله از حکومت کابل معزول گشت با جماعتی از عرب برهنمونی اعیان کابل به‌کوه سلیمان که مابین «ملتان» و «پیشاور» است رفته متوطن شد و دختر خود را به‌حباله نکاح یکی از افغانان معتبر که مسلمان‌شده بود درآورد و از آن دختر فرزندان بوجود آمده و از ایشان دو کس به‌مزید شهرت امتیاز یافتند. یگی «لودی» و دیگری «سور» و طایفۀ افغانان «لودی» و «سور» از آن جماعتند.»

لودی‌ها و سورها در هند سلطنت کرده‌اند.

* * *

نویسندۀ تاریخ فرشته به‌دنبال مطلب فوق روایت دیگر افسانه مانندی آورده است که «دائرةالمعارف بریتانیا» و دیگر کتب خارجی و حتی افغانی آن را نقل کرده‌اند.

از نسل بنی‌اسرائیل بودن افغان‌ها (یعنی آن طایفه از افغان‌ها که در هند آنان را «پتان» می‌نامند و زبان آن‌ها پشتو است) احتمال خیلی ضعیفی بیش نیست و به افسانه و داستان بیشتر شبیه است تا به تاریخ و جغرافیا.

اکنون از تاریخ فرشته نقل می‌شود: «در کتاب مطلع‌الانوار که تصنیف یکی از مردم ثقه است و در برهان‌پور (خاندیس) به‌نظر درآمد چنان ثبت گردیده که افغانان قبیلۀ فرعون‌اند. وقتی که حضرت موسی علیه‌السلام بر آن کافر غالب گشت بسیاری از قطبیان توبه کرده به دین موسی متحلی گردیدند و جماعتی از ایشان که در دوستی فرعون و خدایی او صلب بودند از کمال جهل اختیار اسلام نکرده خود را جلاء وطن نمودند و به هندوستان آمده در کوه سلیمان ساکن شدند و قبایل ایشان بسیار شده موسوم به افغان گردیدند و وقتی که «ابرهه» به سر کعبه می‌رفت بسیاری از کنار دور و نزدیک با وی متابعت نمودند. از آن جمله طایفه‌ای از افغانان نیز بوقت میعاد خود را به «ابرهه» رسانیدند و چون به مکه رسیدند سزا یافته همه سر به بحر عدم فرو بردند.»

* * *

«فوشه» فرانسوی در کتاب «تمدن ایرانی» که راجع به هر دو کشور [ایران و افغانستان] است، مطلبی زیر عنوان «افغان‌ها قبل از تأسیس سلطنت افغانستان» می‌نویسد که عیناً ترجمه می‌کنم: «اصل آریایی بودن افغان‌ها دیگر مورد شک نیست و این موجب دلتنگی زیاد کشیشان انگلیس بوده است که همیشه در جستجوی «اسباط مفقودۀ»» تورات هستند. یک لحظه افغان‌ها این مذهبی‌ها را امیدوار کرده بودند زیرا باوجود احترام کمی که افغان‌ها برای یهودیان هرات و بلخ دارند، خود را بنی‌اسرائیل یعنی از اخلاف اسرائیلی‌ها می‌پنداشتند.»

آقای عبدالحی حبیبی رئیس پیشین انجمن تاریخ افغانستان دربارۀ «خیبر» می‌نویسد: «نام خیبر از عربستان نیامده و رأی برخی از مؤلفان سابق که این تسمیه را دلیل اشتراک نسل پشتون (یعنی افغانان پشتو زبان) با یهود می‌دانستند به‌کلی باطل است.»

اما این که در زمان شاهنشاهی هخامنشیان یهودی در قلمرو آن‌ها فراوان بوده تردیدی نیست. در حکایات تورات، مخصوصاً کتاب «استر» در ده باب، دلایل زیادی بر این معنی موجود است. این که هم‌اکنون یهودیان بومی در کابل و دیگر نقاط افغانستان همچنان که در ایران پراکنده می‌باشند و زبان آن‌ها در هر دو کشور مانند یهودیان بخارا که آن‌ها هم به تاجیکی خاصی یعنی فارسی یهودی صحبت می‌کنند نه عبری خالص، دلیل بر سابقۀ بس طولانی سکومت آن‌ها در فلات ایران است. خانوادۀ استر برادرزادۀ «مردخای» که ملکه ایران در زمان خشایار شد از اسیران یهودی بابل بودند که کورش کبیر آن‌ها را آزاد کرد و به وطن‌شان برگردانید. بعضی هم به ایران زمین آمدند و این‌جا متوطن شدند. باید گفت که این یهودیان از لحاظ قدمت و سابقۀ وطن گزیدن در فلات ایران مانند خیلی از ایرانی‌ها که از نقاط دیگر به این‌جا مهاجرت کرده ایرانی یا افغانستانی هستند.

* * *

به‌طور کلی و غالباً، حسن تفاهم میان یهودیان و دولت‌های ایران وجود داشته است.

از جمله در کتاب «عرب و بربر» به‌زبان فرانسه (صفحه ٨٠) چنین می‌خوانیم: «خسرو پرویز در سال ٦۱۴ میلادی بیت‌المقدس را از هرقل (هراکلیوس) امپراتور روم گرفت، کلسیاها را خراب کرد، عیسویان را کشت ولی به یهودیان آزاری نرسانید و این را دلیل بر اتحاد ایرانیان و یهودیان در آن زمان می‌شمارد.» همین نویسنده اضافه می‌کند:

    «یهودیان هشتاد هزار نفر از این عیسویان گرفتار شده را از ایرانیان خریدند برای این که با شادی آن‌ها را سر ببرند.»

سپس اضافه می‌کند که: «یونانیان عیسوی هم، بعد از پس گرفتن بیت‌المقدس از ایرانیان، همین بلا را بر سر یهودیان آوردند.»[٢]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- دائرةالمعارف‌ها به‌طور کلی در هر چاپ جدید بعضی مطالب چاپ قدیم را حذف می‌کنند تا جا برای مطالب تازه داشته باشند. از جمله در یک چاپ سابق آن که در کتابخانۀ شهر «سن‌فرانسیسکو» آمریکا دیدم زیر عنوان «مطبوعات ایران» اسمی و مطلبی در معرفی مجلات کاوه و ایرانشهر و آینده آورده بود. اما در نسخۀ چاپ آخر (۱۹٦٨) که اخیراً برای کتابخانۀ موقوفات خریده‌ام آن قسمت حذف شده است. از همین‌جا پی بردم که این کم و زیاد کردن‌ها از ضروریات است. در غیر این صورت اگر مرگ و زادی در جاندارها و کم و زیادی در دائرةالمعارف‌ها نبود، جا برای آن‌ها در زمین و برای این‌ها در کاغذ نمی‌ماند. این افسانه نیز ممکن است در همه چاپ‌ها نباشد. از این جهت، به نگارش این یادداشت مبادرت کردم.
[٢]- افغان‌نامه، ج ۱، صص ۹۱-۹۵



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمهها

محمود افشار یزدی، افغان‌نامه (جلد اول)، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، ۱٣٨٠ خورشیدی.