سینما (Cinema)، شاخهای از هنر است که در آن یک داستان به وسیله دنبالهای از تصاویر متحرک (فیلم) نمایش داده میشود. یک نمایش سینمایی که فیلم سینمایی نامیده میشود، از عناصر تصویر (به صورت مجموعهای از فریمها) و صدا (گفتگو، صدا و موسیقی) تشکیل شدهاست. یک فیلم بر اساس فیلمنامه یا سناریو و توسط مجموعهای از بازیگرها، کارگردان، فیلمبردار و ... ساخته میشود.
سينما که "هنر هفتم" نيز ناميده میشود، امروزه يکی از مدرنترین و تأثیرگذارترین و محبوبترین هنر دوران جديد است. علت اینکه سینما را هنر هفتم مینامند آن است که در دنیای قدیم شش هنر اصلی وجود داشت که عبارت بودند از: هنر موسیقی، هنر نقاشی، هنر معماری، ادبیات (هنر نویسندگی و شاعری)، هنر تئاتر و هنر مجسمهسازی (تندیسگری). وقتی سینما اختراع شد چون هنر تازهای بهشمار میرفت، آن را "هنر هفتم" نامیدند.
[↑] سينما چيست؟
سینما در اصل واژهای است یونانی بهمعنای حرکت، اما در اصطلاح، سینما، هنر و فنی است که بهکمک یک سری تصاویر متحرک، پیامی را به مخاطب خود که همان تماشاگر است منتقل میکند.[۱]
در نگاهی اجمالی شاید بتوان گفت که سینما "پدیدهای است ارتباطی، القاگر، متشکل از بیست و چهار بار بینش (کادر تصویر "Iamge") در ثانیه از حضور، حرکت و تحول واقعیت"[٢] اما کارشناسان سینما را اینگونه تعریف کردهاند: "سینِما شاخهای از هنر است که در آن یک داستان بهوسیله دنبالهای از تصاویر متحرک (فیلم) نمایش داده میشود. یک نمایش سینمایی که فیلم سینمایی نامیده میشود، از عناصر تصویر (به صورت مجموعهای از فریمها) و صدا (گفتگو، صدا و موسیقی) تشکیل شدهاست. یک فیلم بر اساس فیلمنامه یا سناریو و توسط مجموعهای از بازیگرها، کارگردان، فیلمبردار و ... ساخته میشود. سینما جدیدترین شاخه هنر، معروف به هنر هفتم است که امروزه یکی از عمومیترین و محبوبترین تولیدات هنری را ارایه میکند."[*]
[↑] سینما چگونه شکل گرفت؟
سینما، در میان شکلهای هنری صنعتی شدهای که زندگی هنری قرن بیستم را تسخیر کردهاند، نخستین و بهنحوی قابل بحث همچنان مهمترین آنهاست. شکلی که از دوران شروع محقرانهاش در محوطههای شهر بازی اوج گرفته تا تبدیل به صنعتی میلیارد دلاری، دیدنیترین و اصیلترین هنر معاصر شود.
سینما با نوعی انفجار آغاز نشد. هیچ حادثۀ مشخصی را نمیتوان نام برد که قاطعانه میان عصر سینما و عصر پیش از آن تمایز بهوجود آورد. پیدایش سینما جریانی پیوسته بوده است که با آزمایشها و ابزار اولیهای آغاز شد که هدفشان نمایش تصاویر بهصورت متوالی بود. این تمهید بصری که در ابتدا یک اسباببازی تلقی میشد بهتدریج به ماشین پیچیدهای بدل گشت که به شکلی قانع کننده واقعیت عینی را در حال حرکت عرضه میکرد.
ظهور سینما نیازمند مقدماتی بود که گرهشان تنها بهدست مخترعان باز میشد. پس از آن که مقدمات لازم برای ظهور سینما فراهم شد، این انتظار مدت درازی بهطول نینجامید و در سال ۱٨٩۵ تقریباً بهطور همزمان در آمریکا، انگلســتان، فرانســه و آلمان انواع مختـلف دوربیـنهای فیلمبـرداری پیـدا شــدند. این دســتگاهها اسمهای عجیبی داشتند. از قبیل کینه توسکوپ (Kinetoscope)، بیوسکوپ (Bioscope)، ویتاسکوپ (Vitascope)، سینماتوگراف (Cinematograph) و ... . همۀ این دستگاهها کاری شگفت میکردند. یعنی تصویر سیاه و سفید اشخاص زندهای را در دنیای آشنا و واقعی نشان میدادند.
تلاش دانشمندان و مخترعان برای یافتن این دستگاهها انسان را بر آن میدارد تا پیش از هر چیز سینما را فرزند علم بداند، اما تا آنجا که به مخترعین مربوط میشد، عکسهای متحرک ممکن بود در همان مرحلۀ مناظر یک دقیقهای بماند. زیرا برای آنها تنها جنبۀ علمی سینما مهم بود و به هنر، خلاقیت و قدرتی که پشت این دستگاهها نهفته بود توجهی نداشتند.
فیلمهای اولیه هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل بسیار ابتدایی بودند و چیزی جز فیلمبرداری از زندگی روزمره نبودند. تماشاگران نخستین سینما مینشستند و مناظری عادی مانند هجوم امواج به ساحل، حرکت سریع اتومبیلها در خیابان، ورود قطار به ایستگاه یا حتی مردمی را که در آفتاب قدم میزدند با چشمان بهتزده تماشا میکردند، اما بهواسطه همین تصاویر ابتدایی ولی جادویی بود که، طی بیست سال سینما در سراسر جهان گسترش یافت، تکنولوژی پیچیدهای را به تکامل رساند و به راهش ادامه داد تا تبدیل به صنعتی مهم شود. صنعتی که علاوه بر سرگرمی میشود از آن برای مقاصد آموزشی، تبلیغی و تحقیق علمی نیز استفاده کرد. با این ویژگیها، دور از ذهن نبود که کم کم توجه بازرگانان، هنرمندان، دانشمندان و سیاستمداران نیز به آن جلب شود.
به این ترتیب با گسترش سینما در جهان و محبوبیت عام آن مخترعین کماکان به اختراعات و پیشرفتهای فنی در زمینۀ سینما ادامه دادند. این کشفیات توسط تجار سینمایی که بیشتر در فکر ثبات مالی بودند در اختیار هنرمندان قرار گرفت و آنها نیز این پدیده را که یک وسیلۀ بیان تازه بود از یک تفریح ساده به حد یک هنر (هنر هفتم) ارتقاء دادند و در نتیجه توانستند سینما را به محملی برای تلاقی علایق، تمایلات مختلف مالی و ایدئولوژیک تبدیل کنند.
در واقع مخترع، هنرمند و تاجر سه راس مثلث تولید فیلم را تشکیل میدهند. هیچ کدام از آنها نمیتوانند بدون سایرین کار کنند و در ضمن هیچ یک بدون وجود آن تودۀ عظیم مردم که در صندلیهای سینما به تماشای فیلم آنها مینشینند دیگر کاری از پیش نخواهند برد زیرا این تماشاگران هستند که با شور و اشتیاق خود سینما را قوام و دوام میبخشند.[٣]
[↑] تاریخچه سينما
برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ سینماتوگراف (اولین دوربین فیلمبرداری) را اختراع کردند. هرچند نمیتوان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند. پیدایش سینما و فن فیلمبرداری خود مرهون پیشرفتهای بسیار زیادی هم در عرصهُ تکامل نگاتیو بود و هم تکامل دستگاههای اولیه عکاسی. بطوری که نمیتوان قاطعانه از یک نفر بهعنوان مخترع سینما نام برد. دستگاههایی همچون کینتوسکوپ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف موثر بودهاند.
برادران لومیر خود دهها فیلم کوتاه ساختند که همهُ آنها صرفاً از یک نما تشکیل میشد و قطع و وصل و تدوین در آنها وجود نداشت. از جملهٔ این فیلمها میتوان به "ورود قطار به ایستگاه" (که بهعنوان اولین فیلم ساخته شده بهدست بشر محسوب میشود)، "خروج قایق از لنگرگاه"، "غذا خوردن کودک" و "خروج کارگران از کارخانه" اشاره کرد.
پس از لومیرها، ژرژ مهلیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مهلیس نسبت به سینما یک دیدگاه تئاتری بود. او پردههای گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری میکرد و سپس این پردهها را به یکدیگر متصل میکرد. ژرژ مهلیس همچنان پدیدآورنده فن تروکاژ در سینماست. پس از مهلیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلمهای "زندگی آتشنشان آمریکایی" و "سرقت بزرگ قطار" سینما را بهعنوان پدیدهای که امروزه شناخته میشود، معرفی کرد. سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه هنری مستقل و جدید بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز میباشد. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای داستانگوی هالیوود منجر شد.[۴]
سینما اگرچه جوان، اما پر رونقترین، پر بارترین و جنجالیترین تاریخ را پشت سر گذاشته و بهنحوی گریزناپذیر در کلیت تاریخ قرن بیستم جای گرفته است. در واقع در سینما تاریخ بهمعنای گستردهتری حضور دارد که البته همواره بر آن فشار اعمال میکند، تاریخی که دنیای جنگ و انقلاب، تحولات فرهنگی، جامعهشناسی، سبک زندگی، ژئوپلتیک (تاثیر عوامل جغرافیایی بر سیاست) و اقتصاد جهانی را دربر دارد. اما همه این تاثیرگزاریها و تاثیرپذیریها از آن جاست که این وسیله ارتباطی اولا با عواطف، اخلاق، فرهنگ و اعتقادات مردم سروکار دارد و قادر است افکار و اعتقادات خاصی را به مخاطبان خود القا کند، ثانیاً از آغاز پیدایش تا به امروز هر دم عرصههای تازهای را فتح کرده و در عرض یک سده توانسته بهطور مداوم حوزههای نفوذ خود را گسترش دهد. آنچه از تاریخ سینما بر میآید آن است که کشمکش بین سیستمهای اجتماعی و سیاسی، فرهنگها و جهانبینیها، نقش عمده و تعیین کنندهای در شکلگیری جنبشها و فرمهای سینمایی بازی میکنند.
بدون درک سینما نمیتوان فیلمهای آن را درک کرد. باید فهمید که سینما، اصولاً بهدلیل عامهپسند بودن فوقالعادهاش همواره در معرض خطر قدرتهایی بوده که نمیتوانسته آنها را کنترل کند، در حالی که به نوبه خود این قدرت را هم داشته که بر تاریخ تاثیر بگذارد.[۵]
[↑] سینمای صامت (١٨٩۵-١٩٣٠)
سینما در سالهای آغازین:
سینما در سی سال اول عمر خود رشد بیسابقهای را شاهد بوده است. این رسانه که کار خود را در گام نخست در چند شهر بزرگ، مانند نیویورک و پاریس و لندن و برلین آغاز کرده بود، با سرعتی شگفتانگیز راه خود را در سراسر جهان گشود هر کجا که استقرار یافت، تماشاگران بسیار را بهخود جلب کرد و گوی سبقت را از دیگر ابزارهای سرگرمی ربود.
همچنان که تعداد تماشاگران سینما فزونی مییافت، تعداد مکانهان نمایش نیز بیشتر میشد. در دهه ١٩٢٠، سالنهای نمایشی بر پا گردید و در شکوه و رفاه با بهترین تئاترها و تالارهای اپرا کوس برابری میگذاشت. در همین حال، خود فیلمها نیز راه کمال را میپیموند.
هرچند پیشتازان فرانسوی و آلمانی و آمریکایی و انگلیسی همگی در اختراع سینما دست داشتند، اما انگلیسیها و آلمانیها در استفاده جهانی آن نقش کمتری داشتند و فرانسویان و آمریکاییها پرشورترین صادرکنندگان این اختراع جدید بودند.
درعرصه هنری نیز فرانسویها و آمریکاییها پیشتاز بودند و با آنکه در سالهای قبل از جنگ حهانی اول روسیه، ایتالیا و دانمارک نیز در این زمینهها پیشتاز بودند؛ ولی سرانجام آمریکا در همه زمینهها به پیش افتاد و در هنر و صنعت حرف اول را میزد.
با آغاز جنگ جهانی اول حاکمیت سینمای آمریکا، دست کم بر جریان اصلی این رسانه قطعیت یافت.
نکتهای را باید در نظر بگیریم که سینمای صامت به این معنا فیلمی که پخش میشده، صدایی نداشته، ولی در کنار آن موسیقی و یا در کشورهایی مانند ژاپن گفتگوها یا تفسیر فیلم را همزمان اجرا میکردند.
این فرایند تحولی در سینما از ١٨٩۵ تا ١٩٠٦ با تولید فیلمهای بیست و چند ثانیهای و از ١٩٠٧ تا ١٩١٣ با تبدیل شدن آن به یک صنعت و بردن این میراث توسط هالیوود از ١٩١۴ به بعد ادامه پیدا کرد.
هالیوود؛ با شروع جنگ جهانی اول صنعت سینمای اروپا لطمه سنگینی خورد و هالیوود به رقیب بلامنازع فیلمسازی جهان تبدیل شد. در این سالها سینما بهصورت یک صنعت شناخته میشد. هالیوود قدرت کاملی داشت و روشهای فیلمسازی را هم هالیوود تعریف میکرد.
ظهور هالیوود را باید ناشی از ناکامی کمپانی انحصارات تصاویر متحرک در انحصاری کردن حرفه فیلم دانست. این کمپانی ائتلافی بود از ده تولید کننده عمده فیلم و سازنده دوربین و دستگاه نمایش در آمریکا و اروپا که در ١٩٠٨ برای بالا بردن قیمت تولیداتشان.
اما برای این کمپانی حفظ این وضعیت دشوار بود و طی دوره ١٩٠٩-١٩١۴ تهیهکنندگان مستقل مانند کارل لامل و ویلیام فوکس قد علم کردند و بذرهای آنچه بعدها هالیوود نامیده شد را پاشیدند.
آدولف زوکر پارامونت را بهوجود آورد؛ مارکوس لوئف آنچه را که بعدها به مترو-گلدینمایر بدل گشت ایجاد کرد؛ و ویلیام فوکس شرکت بزرگ فیلمسازی خود را بنا نهاد.
تولید و توزیع فیلم تنها دو رکن مهم از سه رکن اصلی قدرت نهادی هالیوود را تشکیل میداد. قدرتهای سینما میدانستند که پول از گیشه سینماها میآید و لذا برای تسلط بر نمایش اقداماتی را صورت دادند. اگر هالیوود در ابتدا شامل تعدادی استودیو در کالیفرنیا و دفاتر پخش در سراسر جهان بود، اکنون شبکهای از کاخهای سینمایی را نیز در خیابانهای اصلی شهرهای بزرگ نیز در بر میگرفت.
کاخ سینمایی چیزی فراتر از سالن سنما بود. شکوه معماری و حضور کنترلچیها احساس بودن در سرزمینی خیالی را ایجاد میکرد.[٦]
انواع:
- سینمای متحرکسازی
کارتون؛ برخلاف باور عام، تاریخ متحرکسازی، با فیلم ناطق والت دیزنی باعنوان استیم بوت ویلی (١٩٢٨) آغاز نمیشود. پیش از این تاریخ، سنتی پرطرفدار، یعنی همان سینما و تعداد بسیاری فیلم که حدوداً صد فیلم دیزنی نیز شامل آن میشد، پا بهعرصه وجود گذاشته بود.
در سالهای ١٩١٢، کارتون همراه با پا گرفتن فیلمهای چند حلقهای بهاستثنای چند کارتون بقیه هم چند حلقهای شدند. کارتون در همین زمان در حافظه جمعی تهیهکنندگان و مخاطبان با داستانهای مصور (Comic Strips) ارتباط یافت، به این دلیل که کارتونها اقتباسی بودند از ماجراهای قهرمانان پاورقیهای نشریات عامهپسند و امضای کارتونیستها (نقاشان داستانهای مصور) را بر خود داشتند.
تعریف: کارتون را بهطور کلی میتوان نوعی فیلم تعریف کرد که حاصل چیدن طرحها یا اشیا بهشیوهای است کپی از عکسبرداری و نمایش مسلسل و زنجیرهای آنها توهم حرکت ایجاد میکند.
کارتون در سال ١٩٠٦ به یک شیوه تولید آشنا و رسمی بدل شد. فیلم شکلهای خندهدار صورتهای مسخره (بلکتون، ١٩٠٦) دست نقاشی را در حال کشیدن کاریکاتورهایی نشان میداد که چشمها و دهانشان را حرکت میدادند. این در واقع نخستین کارتون واقعی است. پیش از سال ١٩١٣، معمولا آشیایی چون عروسکها و اسباب بازیها و عکسهای بریده در این فیلمها بهحرکت در میآمد، اما بهتدریج تعداد نقاشیها و طرحها نسبت به اشیا افزایش یافت تا آنجا که پس از سال ١٩١۵ کارتونها به عنصر غالب اینگونه نوع سینمایی بدل شد.
متحرکسازی در دیگر کشورها؛ تمامی کشورهایی که در حیطه سینمای صامت از صنعت چشمگیری برخوردار بودند، صنعت متحرکسازی محلی نیز داشتند.
باتوجه به برتری یافتن اقتصادی آمریکا در زمان جنگ جهانی اول، تاثیر صنعت سینمای این کشور بر سینمای جهان از رواج و محبوبیت کارتونهای آمریکایی در کشورهای دیگر پیداست. برای مثال آمریکاییها سریال تازه عروس و داماد را به فرانسه صادر کردند و در آنجا مسئولیت توزیع این سریال بهعهده شرکت مادر یعنی اکلر بود. همیشه همراه فیلمهای کوتاه و موفق چارلی چاپلین کارتونهای آمریکایی نیز فرستاده میشد.
- سینمای کمدی
سینمای صامت در مدتی برابر یک ربع قرن سنت کمدی سینمایی را خلق کرد، این سنت بخشی از ویژگیهای خود را از کمدیادلارته گرفته است.
سینما در پایان قرنی از راه رسید که شاهد کمدی مردمی بود. در اوایل همین قرن بر اساس مقررات تئاتری قدیمی در پاریس و لندن نمایشهای گفتاری در برخی از سالنهای تئاتر ممنوع بود و هتمین امر ناخواسته انگیزهای شد، برای پاگرفتن نمایشهای بدون کلام.
این نمایشهای بدون کلام ترکیب خاصی بود از موسیقی و آواز و نمایش بدون کلام.
بعدها مخاطبان این نمایشها در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا تئاتر خاص خود را در تماشاخانههای یافتند. این مخاطبان عام همواره خواستار کمدی بودند. وقتی وضعیت زندگی بد بود، خنده باعث راحتی خیال آنها میشد؛ و وقتی زندگی خوب بود، آنها میخواستند از آن لذت ببرند، و بازهم به خنده نیاز داشتند.
نخستین فیلم کمدی دنیا یعنی خیس کردن باغبان (لومیر، ١٨٩۵) برداشتی بود از داستان مصوری که در آن بچه شیطانی را میبینیم که روی شیلنگی پا میگذارد و پس از این که باغبان از همه جا بیخبر به سر شیلنگ نگاه میکند پایش را از روی آن برمیدارد.
دوران شکوفایی کمدی صامت؛ هنگامی که مکسنت پحش اولین فیلم کمدی چند حلقهای را اعلام کرد، انقلابی رخ داد. فیلم عشق جریحهدار شده تیلی (١٩١۴) با شرکت کمدین معروف ماری درسلر، و بر اساس یکی از نمایشهای موفق او تولید شد. چارلی چاپلین در این فیلم نقش مقابل درسلر را بازی کرد.
اما با آنکه فیلم موفقیت تجاری خوبی داشت، تولید فیلم بلند کمدی چندین سال بعد تثبیت شد. چاپلین اولین فیلم بلند خود با نام خمیر و دینامیت (١٩١۴) را در کیستون ساخت، اما تا سال ١٩١٨ که زندگی سگی را ساخت به دنبال فیلمهای بلند نرفت. کیتون هم اولین فیلم بلندش را در سال ١٩٢٠ ساخت.
چاپلین، کیتون، لوید، لنگدون (چهار غول سینمای کمدی صامت آمریکا) همگی کار خود را در دوره رواج فیلمهای یک و دو حلقهای آغاز کردند و در دهه ١٩٢٠ به اوج کار خود رسیدند.
- سینمای مستند
مستند، فیلمی است که با واقعیات سر و کار دارد و نه با قصهها و ماجراهای تخیلی، و میکوشد واقعیت را چنان که هست به نمایش بگذارد و تا حد ممکن از دستکاری در آن پرهیز کند. بههمین خاطر، این فیلمها با آدمها، مکانها، رویدادها و فعالیتهای واقعی سر و کار دارند.
ارائه واقعیت در هر حال متضمن دستکاری، انتخاب، حذف و شکل دادن است، بههمین خاطر فیلمهای مستند را باید بر اساس میزان کنترلی که فیلمساز بر واقعیتی که ضبط میکند اعمال میدارد، ارزیابی کرد. اما نکتهای که درباره تمام فیلمهای مستند صادق است، این است که آنها میکوشند حسی از واقعی بودن آنچه را میبینیم و میشنویم به ما القا کنند.
واژه مســتند را اول بار جان گریرســن (John Grierson) (مســتندســاز و منتقد ســینما) در نقـد فیـلم موانا (١٩٢٦- Moana) ســاخته رابـرت فالاهـرتی (Robert Flaherty) به کار برد. گریرسن بعدها این واژه را معادل "برخورد خلاقه با واقعیت" گرفت و سرانجام در سال ١٩۴٨، "اتحادیه جهانی سینمای مستند" این واژه را تصویب و آن را چنین تعریف کرد:
"ضبط سینمایی هر جنبهای از واقعیت که با فیلمبرداری واقعی و بدون دستکاری، یا با بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها، روی فیلم، به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راه حلهای آنان به عینیترين و واقعیترين صورت ممکن انجام شده باشد."
"بخشهای مختلفی از فیلم مستند، کویانس کاتزی (١٩٨٣)، ساخته گادفری رجیو."
چون مستند به گستره وسیعی از فیلمها قابل اطلاق است، منتقدان و فیلمسازان عبارات همارز دیگری نیز به کار میبرند، برای مثال مستندهای تبلیغاتی، مستندهای آموزشی، مستندهای داستانی، مستندهای اجتماعی، مستندهای تاریخی، مستندهای سیاسی و...
تاریخچهای بر فیلم مستنداساساً فیلمهای اولیه تاریخ سینما را باید فیلمهای مستند نامید. برادران لومیر (Lumiere) در شروع کارشان یک سری فیلم ساختند که همگی را از زندگی روزمره مردم تهیه کرده بودند. برای مثال ورود قطار به ایستگاه (١٨٩۵) یا خروج کارگردان از کارخانه (١٨٩۵). در این میان در آمریکا هم، ادیسون و همکارانش فیلمهایی از اتفاقاتی که در محل کارشان میگذشت، میگرفتند. همچنین در کشورهای دیگر نیز، بهمحض آنکه صاحب این صنعت میشدند، کارشان را با ساخت این گونه فیلمها آغاز میکردند. برادران لومیر این فیلمها را وقایع اتفاقیه (Actualites) مینامیدند.
اما ســینمای مســتند بهمعنا و مفهوم امروزی آن با فیلم نانوک شــمالی (١٩٢٢- Nanook of the North) ساخته رابرت فلاهرتی آغاز شد. نانوک شمالی به نوعی یک مستند داستانی بود. رابرت فلاهرتی، یک معدنشناس بود که در منطقه قطب شمال کانادا، فعالیت میکرد. زندگی سخت اسکیموهای ساکن در آن محل توجه او را جلب کرد. او در سال ١٩٢٠ به آن محل رفت تا در میان یک خانواده اسکیمو زندگی کند و از زندگی روزانه این مردم فیلم بگیرد. او پس از ١٦ ماه با فیلمهای گرفته شده به آمریکا بازگشت، فیلمها را تدوین کرد و فیلمی مستند بهنام نانوک شمالی به مدت ٧۵ دقیقه فراهم کرد. این فیلم هم مورد توجه منتقدان و هم مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. یکی از دلایل موفقیت نانوک شمالی در آن زمان بداعت و غرابت آن بود، زیرا این فیلم نخستین آشنایی مردم معمولی با اسکیموها و زندگی آنها بود. از طرف دیگر شیوه فیلمبرداری و تدوین فیلم توسط فلاهرتی، در این فیلم منحصر به فرد و جذاب بود. نانوک شمالی بهنوعی راه را برای اکران فیلمهای مستند دیگری که در مورد زندگی مردم مختلف ساخته شده بودند باز کرد.
موفقیت فیلم نانوک شمالی و هزینه اندک تولید آن صنعت سینمای آمریکا را بر آن داشت که به فیلم مستند بیشتر توجه کند. در همین زمان کمپانی پارامونت (Paramont Pictures) سفارش ساخت فیلم دیگری از این نوع را به فلاهرتی داد و دست او را در انتخاب محل و موضوع کاملا باز گذاشت. حاصل این قرارداد فیلم موانا (١٩٢٦) بود. موانا، مستندی شاعرانه از زندگی مردم جزایر دریای جنوب در ساموا بود. ساخت این فیلم ٢٠ ماه به طول انجامید. فلاهرتی در این فیلم از نگاتیوهای پانکروماتیک استفاده کرد که تازه به بازار آمده بودند و به تمامی طیفهای رنگی قابل دید، حساس بودند، همچنین او از عدسی تله فتو برای ایجاد عمق میدان، بسیار استفاده کرد. این فیلم از سوی منتقدان تمجید شد، اما از سوی تماشاگران عادی چندان با استقبال رو به رو نشد.
بعد از این فیلم، فلاهرتی چند مستند دیگر نیز ساخت، اما سرانجام سیستم استودیویی هالیوود با دخالتهایش و تاکید بیش از حد بر روی ساخت مستندهای تجاری او را ناامید کرد و او نیز به انگلستان مهاجرت کرد.
گرچه فیلمهای فلاهرتی از پیش برنامهریزی شده و حتی گاه تمرین شده بودند، اما دستاوردهای درخشانی بهحساب میآمدند که شیوههای مختلف زندگی را نشان میدادند و در آنها، کار هنرمندانه و خلاقانهای در زمینه انتخاب فضا، کار با دوربین و ندوین بهچشم میخورد.
جنبش مهم دیگر در عرصه مستندسازی در دهه ٢٠ میلادی و در شوروی جریان داشت و سردمدار آن ژیگاورتوف (Dziga Vertov) بود. ژیگاورتوف در ١٩١٨، یعنی در اوج درگیریهای داخلی شوروی بعد از فروپاشی حکومت تزاری بهعنوان تدوینگر حلقههای خبری، فعالیت میکرد. ورتوف در آغاز بههمین راضی بود که فیلمها را صرفاً بهصورت کاربردی و مفید سر هم کند، اما رفته رفته دست به تجربههایی زد تا از طریق تدوین، بر شدت بیان فیلمها بیفزاید.
از آنجا که ورتوف از طرفداران نظام جدید بود، تجربههایش از جانب کمیته سینمایی حکومت جدید، حمایت میشد، بههمین خاطر ورتوف گروه کوچکی از مستندسازان جوان و علاقهمند را جمع کرد و نام گروه خود را کینوکی (Kinoki)، بهمعنای سینما – چشم (Cinema – Eyes)، گذاشت. دیدگاه اصلی این گروه بر این عقیده استوار بود که، ابزار سینما (منظور دوربین)، برای بازسازی واقعیت، چنان که بر ما ظاهر میشود، توانایی مطلق دارد و دیگر اینکه، ضرورت دارد تا این واقعیت بهوسیله تدوین و بازآرایی، به یک تمامیت بیانی و مجاب کننده برسد. ورتوف این نظریه را کینو – گلاز (Kino – Glaz)، بهمعنای دوربین – چشم (Camera – Eyes) نامید و نقش مهمی در زیباییشناسی تدوین ادا کرد.
مدتی بعد از به قدرت رسیدن لنین، یعنی در سال ١٩٢٢، ورتوف یک سلسله حلقههای خبری – مستند، که آگاهانه سر هم شده بودند عرضه کرد و این مجموعه را کینو – پراودا (Kino – Pravda) بهمعنای سینما – حقیقت نامید. بیست و سه فیلم سینما – حقیقت ورتوف که بین سالهای ١٩٢٢ تا ١٩٢۵ ساخته شد، جنبههای وسیع و گوناگون تکنیکهای تجربی او را در بر داشتند. در بین آثار ورتوف، کاملترين و مهمترين فیلم او مرد دوربین به دست (١٩٢٩- The Man With A Movie Camera) است. این فیلم تمام جنبههای تدوین و کار با دوربین را که تا آن زمان در سینمای صامت شناخته شده بود بهکار گرفته است، تا زندگی در جریان طبیعی خود را در یک روز عادی در مسکو، از طلوع آفتاب تا غروب به تصویر بکشد.
بعد از فلاهرتی و ورتوف، سرشناسترين نام در تاریخ سینمای مستند، جان گریرسون است. گریرسون در انگلستان فعالیت میکرد. سینمای انگلستان از همان ابتدای ظهور سینما در این کشور، توجه خاصی به فیلمهای مستند داشت.
گریرسون بسیار بر روی فیلمهای مستند و مونتاژی شوروی (به ویژه آثاز ورتوف) کار کرد. او تعدادی از جوانان مشتاق را دور هم جمع کرد، از جمله، رابرت فلاهرتی را که به انگلستان مهاجرت کرده بود، دعوت به همکاری کرد. آنها نهضتی به راه انداختند که آن را مستندسازی مسئولانه (Socially Commited) مینامیدند. گریرسون و گروهش طی ده سال در حدود سیصد فیلم عرضه کردند. فیلمهای این گروه، زندگی مردم انگلستان را به تصویر میکشید و مسائل و مشکلات اجتماعی را مطرح میکرد. در این فیلمها، تکنیکهای چشمگیری بهکار رفته است، اما در این فیلمها بیش از مسائل هنری و زیباییشناختی، جنبه آموزشی و خبری آنها اهمیت دارد. آنها همچنین در دوران جنگ، مستندهای خوب و در خور توجهی ســاختند. از جمله فیلمهای مســتند مهم و قابل تـوجه این گـروه میتـوان به راندهشــدگان (١٩٢٩- Driifters) ساخته جان گریرسون، سرچشمه (١٩٣١- Upstream) ساخته آرتور آلتن (Arthur Elton)، بریتانیای صنعتی (١٩٣٣- Industrial Britain) ساخته فلاهرتی، آواز سیلان (١٩٣۴- Song Of Ceylon) ساخته بازیل رایت (Basil Wright) و پست شبانه (١٩٣٦- Night Mail) ساخته بازیل رایت و هری وات (Harry Watt) اشاره کرد. لازم به ذکر است این گروه پر شور در دهه چهل از هم پاشید.
انگلستان امروز هم یکی از کشورهای مهم تولید کننده فیلمهای مستند است.
چشمگیرترين توسعهای که از آن زمان به بعد در سینمای مستند رخ داده، بیتردید مطرح شدن سینما – وریته (Cinema – Verite) در فرانسه و سینمای بیواسطه (Direct Cinema) در آمریکا، هر دو در دهه ١٩٦٠ بوده است. هر دوی این جنبشها، تحت تاثیر فیلمها و آثار مستند تلويزیونی قرار داشتند و در شکلگیری آنها، ورود دوربینها و ضبط صوتهای سبک، عدسی زوم و فیلمهای حساسی که در نور طبیعی هم قابل استفاده هستند، نقش مهمی داشته است.
سینما – وریته عبارتی است فرانسوی معادل سینما – حقیقت و به یک رشته فیلمهای مستندی اطلاق میشود که به دوربینی سبک و قابل حمل و مضامینی خودانگیخته اتکا دارند که از پیش طرحریزی نشده باشند. سینما – وریته عبارتی است که ژان روش (Jean Rouch) برای توصیف فیلم وقایعنگاری یک تابستان (١٩٦١) که با همکاری ادگار مورن (Edgar Morin) ساخته بود و آن را از اولین فیلمهای سینما – وریته میدانند، بهکار برده است. اصول تئوریک و علمی سینما وریته تا حد زیادی به آثار ژیگاورتوف و تا حد کمتری به فیلمهای رابرت فلاهرتی متکی است. یک تکنیک بارز در سینما – وریته، انجام گفتگوهای بیمقدمه و آنی برای بررسی مساله مورد نظر است. از دیگر فیلمسازان فرانسوی مطرح سازنده فیلمهای سینما – وریته میتوان به کریس مارکر (Chris Marker) و ماریو روسپولی (Mario Ruspoli) اشــاره کرد. مهمتـرين اثـر تولید شــده این مکتـب هم انـدوه و ترحم (١٩٧٠) ساخته مارسل افولس (Marsel Ophuls) است.
سینمای بیواسطه، نامی بود که آلبرت مایزلز (Albert Maysles)، مستندساز مطرح آمریکایی، آن را به این سری فیلمها داد و علت این نامگذاری آن بود که، برداشت بیواسطه، آنی و موثق آنها را انعکاس دهد. در این گونه فیلمها نیز مانند سینما – وریته، برنامهریزی قبلی و طرح ماجرایی از پیش طراحی شده وجود ندارد. مهمترين فیلمساز این جنبش فردریک وایزمن (Frederick Wiseman) است و از آثار مهم او میتوان به دبیرستان (١٩٦٨- High School) اشاره کرد.
گرچه تولید فیلمهای مستند، بهخاطر عدم نمایش عمومی آنها (زیرا تماشاگر عام ندارند و از نظر تجاری چندان موفق نیستند)، با اشکال رو به رو است، اما برخی از آنها چنان تصویر تکاندهندهای از جهان و زندگی ارائه کردهاند که اکران عمومی آنها بسیار موفقیتآمیز نیز بوده است، که در این میان میتوان به فیلم بخش هارلن، آمریکا (١٩٧۵- Harlan County, U.S.A) ساخته باربارا کاپل (Barbara Kopple)، که درباره اعتصاب معدنچیان است، اشاره کرد.
شاید، دیگر جنبش خاصی را در زمینه مستندسازی شاهد نباشیم، اما در نقاط مختلف جهان مستندهای بسیار ارزندهای ساخته میشوند که آینده فیلم مستند را کماکان تضمین میکنند، بهویژه در سالهای اخیر با پیچیدهتر شدن مناسبات سیاسی، مستندهای سیاسی طرفداران بســیاری یافته و در این بین کسـی که بیش از همه به شـهرت رسـیده مایکل مـور (Michael Moore) اســت، بهویژه با دو مســتند ســیاسیاش یعنی، بولینگ بـرای کلمبـایـن (٢٠٠٢- Bowling for Columbine) و فـارنهایـت ١١/٩ (٢٠٠۴- Fahrenheit ٩/١١). در ایـن میـان بایـد از گادفـری رجـیـو (Godfrey Reggio) نیـز نــام بــرد، رجـیـو ســــهگانـه درخشــــانی دارد بـهنـامهـای کـویـانــس کـاتــزی (١٩٨٣- Koyaanisqatsi)، پـوآک کـاتــزی (١٩٨٨- Powaqqatsi) و نوکای کاتزی (٢٠٠٢- Naqoyqatsi) که علاوه بر برخورداری از مولفههای فیلم مستند، در واقع فیلمی کاملا طراحی شده، با موسیقی خاص و زیبا، فیلمبرداری و تدوین درخشان و در نهایت برخوردار از مضامین فلسفی است.
- سینما و آوانگارد
- سریال
[↑] :
- سینمای علمی تخیلی
- سینمای وحشت
- سینمای کمدی
- سینمای گانگستر
- سینمای فانتزی
- سینمای معنوی[*]
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] سینمای جهان
- سینمای آمریکا
- سینمای فرانسه
- سینمای انگلستان
- سینمای ایتالیا
- سینمای آلمان
- سینمای اسکاندیناوی
- سینمای روسیه
- سینمای یهودی اروپا
- سینمای ژاپن
- سينمای هند
- سينمای ايران
- سينمای افغانستان
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ۲: كلمه "آوانگارد"، برگردان پارسی آن، تقریباً میشود: "پیشرو". این كلمه، كلمه مهمی است خیلی مهم چون هیچ فیلم ماندگاری نیست كه از این خصیصه برخوردار نباشد. شاید به همین دلیل است كه بسیاری از نوآمدگان به دنبال اخذ چنین صفتی هستند و فكر میكنند كه با اتكا به آن میتوانند به ستارههای جهان هنر بدل شوند. اما این كلمه به تنهایی نمیتواند هر اثری را نجات دهد و دچار رستگاری در تاریخ هنر سازد!
[↑] پيوستها
پيوست ۱: تاریخچۀ سینما، از: مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی تی تی ال
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- سینما چیست؟، دانشنامۀ رشد
[۲]- بزرگمهر رفیعا، ماهیت سینما؛ تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ج ۱، ص ۳۳.
[۳]- سینما چگونه شکل گرفت؟، وبلاگ آموزش سينما و تئاتر آنلاين؛ برگرفته از: دانشنامۀ رشد
[۴]- سينما، ویکیپدیا، دانشنامۀ رشد
[۵]- تاريخ سينما، دانشنامهٔ آزاد
[۶]- سینمای صامت، دانشنامهٔ آزاد
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□ فرهنگ و اصطلاحات سینمایی
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]