جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

تاریخچۀ سینما

برگرفته از: مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی تی تی ال


فهرست مندرجات



[] پیدایش

به قول‌هانری لانگلوا سینما از ابتدا در جهان ما وجود داشته ولی دارای شکل عینی نبوده است “اوریول” مدیر مجلۀ سینما اضافه می‌کند که سینما فطرنا ً در فکر بشر هست. مهم‌ترین فیلم‌ها همان آثاریست که در پردۀ خیال ما نمایش داده می‌شود. شب‌ها هنگام خواب با چشم بسته عالی‌ترین تصاویر را در خواب‌های خود تماشا می‌کنیم.

همین‌طور هم در ابتدا هیچ کس به فکر ایجاد سینما، به‌معنی فعلی آن (یعنی دستگاهی برای ضبط و نمایش تصاویر و تشکیل هنر اجتماعی) نبود. اتفاقا ً تجساسات مختلفی که در رشته‌های گوناگون به‌عمل می‌آمد. منجر به پیدایش سینما شد بدین جهت نمی‌توان گفت که کسی سینما را اختراع کرده است و باید اعتراف کرد که مطالعات گروهی که “کورکورانه می‌جستند به اکتشاف منتهی شد” (لانگلوا).(عکس ۵۳۱ ژورف پلاتو)

در همۀ علوم نیز همین‌طور است، حقیقتاً قوۀ و نیروی علم هم از همین جا می‌آید که در عالم نادانی و تاریکی مطلق به‌نتایج فوق‌العاده امید بخشی می‌رسد و روز به‌روز جهان ظلمات و نشناخته را برایمان روشن می‌سازد.

در قرن هفدهم و هجدهم چند دانشمند مشغول مطالعه برای پیدا کردن راهی جهت بقای اشکال در شبکۀ چشم بودند.

“نیوتن” عالم نامی انگلیسی به این نتیجه رسید که شبکۀ چشم انسان مدتی شکل تصاویر را نگاه می‌دارد.

در ۱٨۲۵ بازیچه‌ای به‌نام "Thaumatrope" ساخته شد که عبارت بود از مقوای گردی که یک طرف آن شکل قفسی کشیده شده بود و طرف دیگر، تصویر پرنده‌ای رسم گردیده بود، و وقتی که مقوا را تند می‌چرخاندند دو شکل روی هم‌انطباق پیدا می‌کرد و به‌نظر می‌رسید که مرغ در قفس است.

در ۱٨۳۲ فیزیک‌دان بلژیکی “پلاتو” با ساختن دستگاهی به‌نام “فناکیس تی کوپ” موفق شد که تجزیه و ترکیب بعضی از حرکات را بوسیلۀ نقاش‌های پی در پی برای چشم انسان نمایان سازد.

در ۱٨۵۳ “فن اخاتیوس” اتریشی نقاشی‌های مختلف را به‌توسط “فانوس سحر آمیز” خود نمایش داده است.

فانوس سحرآمیز را از دیر زمانی می‌شناسند و بخصوص در میان ملل مشرق زمین و من جمله ایرانیان رواج زیادی داشته و یکی از عمده‌ترین وسايل نمایش و تفریح را تشکیل می‌داده است به‌طوری که در نهصد سال پیش خیام اشاره مستقیمی بدان نموده است:

این چرخ فلک که ما در او حیرانیم
فـانـوس خیـال از او مـثـالی دانیـم
خورشـید چراغدان و عالم فانـوس
مـا چـون صـوریـم کانـدرو حیـرانیـم

در اروپا فانوس خیال از قرن هفدهم شناخته شد و حتی با آن نمایش‌هائی هم می‌دادند، میرزا ابوطالب خان ایرانی که در اوائل قرن نوزدهم زمان امپراطوری ناپلئون سفری به فرانسه کرده بود یکی از جلسات نمایش این فانوس را برای ما شرح می‌دهد (مسافرت در آسیا، افریقا و اروپا، ترجمۀ فرانسوی پاریس ۱٨۱۹)

فن عکاسی نیز از۱٨۲۳ توسط پیشقدمان‌ای فن “نیپس” Nipce و “داگر” در ترقی بود “هر اختراعی برای این که ریشه پیدا کند و پیشرفت نماید. باید جزء لاینفک اجتماع و تمدن و فنون دورۀ خود باشد، و چون همه چیز در جامعه و در طبیعت به‌هم مربوط است که اختراع اختراع دیگر را پیش می‌اندازد” (سادول).(عکس ۵۳۲ فانوس جادو)

ترقی تلگراف در ۱٨۵٠ از پیشرفت راه آهن بوجود آمد در ۱٨٨۹ برق و تلفن نیز از ترقی تلگراف بهره‌مند گردید.

در آمریکا ایالت کالیفرنی از سرزمین‌های پرهیجان آن کشور بود، و در ۱٨۴٧ مقداری معادن طلا در آنجا کشف شد که دورۀ مشهوری را به‌نام دورۀ “یورش به سوی طلا” بوجود آورد. در ۱٨۵٠ گفته می‌شد.”اقیانوس آرام در آینده همان نقشی را بازی خواهد کرد که اقیانوس اطلس و مدیترانه از دورۀ باستان و قرون وسطی تا امروز ایفا می‌کردند. این اقیانوس راه دریايی تجارت جهانی خواهد شد و اقیانوس اطلس به یک دریای داخلی همچون مدیترانۀ امروزی بدل خواهد گشت”.

یکی از تجار عمدۀ شهر سان فرانسیسکو به‌نام “ستان فورد” که بعداً نیز به‌ترتیب فرمانفرمای ایالت کالیفرنی و رئیس کمپان بسیار مهم راه آهن و کشتی‌رانی شد و به‌قدری ثروتمند بود که توانست مبلغ بیست میلیون دلار (نزدیک به ۱۴٠ میلیون تومان امروز) وقف شهر خود نماید. روزی با چند نفر از دوستان متمول خویش که به اسب‌سواری علاقه داشتند شرط عجیبی بست. ستان فورد می‌گفت که در موقع تاخت اسب، بر یکی از سم‌های جلو خود تکیه می‌کند. دیگران حرف او را باور نمی‌کردند.

یک شرط بیست و پنج هزار دلاری بسته شد و قرار شد که از تاخت اسب عکس‌برداری شود.

برای این منظور یک عکاس انگلیسی به‌نام “موی بریج” استخدام گردید. که از ۱٨٧۲ به‌بعد مشغول به‌کار شد. نامبرده توانست با ۲۴ دوربین مختلف که پهلوی یکدیگر قرار داشت ۲۴ عکس پی در پی از تاخت اسبی بردارد. حرکات حیوان را در مجموعه این تصاویر می‌توان اولین آزمایش حرکت در عکس نامید از نتیجۀ شرط بندی “ستان فورد” خبر نداریم ولی عکاس یک قدم به پیش رفته بود.

در ۱٨٨۲ عالم فرانسوی “ماره” برای تحقیقات در حرکات حیوانات و تجزیۀ پرواز طیور عکاسی را بکاربر دوشش سال بعد دستگاهی به نام “کرنوفوتوگراف” ساخت که در آن برای اولین بار منظره برداری بر روی فیلم انجام گرفت. (عکس ۵۳۳ مورتیه پس و لوئی داگر)

در همان موقع نیز در انگلستان گروهی موفق شدند رشتۀ فیلمی را که سوراخ کرده و به‌هم پیوسته بودند روی پرده نمایش دهند.

در۱٨۹۲ در پاریس “امیل رنو” نقاشی‌های متحرکی تنظیم کرد که مطابق اصول امروزی است. این هنرمند با استعداد به تصاویر بشری که فیلم‌های خود چنان روح لطیف و زیبائی بخشید که حتی “والت دیسنی” هم هیچگاه موفق به آفریدن آن‌چنان پر سوناژهای انسانی حقیقی نگردید و به ایجاد کاریکاتورهای بی روح و چهرۀ سرد اکتفا نمود. رنو بدبخت، در پایان زندگی‌اش ورشکست شد و از نا امیدی آثار خود را به رودخانه افکند و در تیمارستانی جان داد. در امریکا “ادیسن” فیلم‌های سی و پنج میلیمتری (قطع معمولی کنونی) از رشتۀ نرم “سلولوئید” که هر طرف تصاویر چهار سوراخ داشت به “ایستمن کوداک” سفارش داد و بالاخره در ۱۹٨۴ دستگاه “کی نه توسکوپ” (Kinetoscope) که شبیه به شهر فرنگ‌های خودمان و در آن فیلم‌های متحرک به‌کار می‌رفت به معرض فروش گذارده شد.

(عکس ۵۳۳ “توماتروپ” دکتر پاریس - در یک روی دایره مقوا قفس و روی دیگر پرنده نقاشی شده - هنگام چرخیدن پرنده را درقفس می‌بینیم.)

در۱٨۹۳ پروفسور “لین بی موف” به کمک معاون خود “تی موشنگو” در دانشگاه “نووسیبیرسک” دستگاهی ساخت که سه ماه پیش، از سالن کی نه توسکوپ “ادیسن” به‌راه افتاد و خیلی از اختراع وی کاملتر بود.

در ۹ ژوئن ۱٨۹۴ نمایشی عمومی با این دستگاه در نهمین کنگرۀ اطباء و طبیعت شناساندن روسیه “رشتۀ فیزیک” انجام شد.

سال ۱٨۹۵ سال قطعی اختراع جدید بود. با این دستگاه در کلیۀ ممالک متمدن نمایش‌هايی داده می‌شد و امریکا نیز در ماههای فوریه و اکثر چنین نمایش‌هائی صورت گرفت.


[] لومیر

آن‌هايی که برای نخستین بار دستگاه عملی منظره برداری و نمایش را بوجود آوردند.

برادران “لومیر” فرانسوی بودند که در ۲٨ دسامبر ۱٨۹۵ در سالن هندی زیر زمین “گران کافه” واقع در ”بولوارد کاپوسین” ـ محل کنونی هتل “سکریب” نخستین نمایش عمومی را ترتیب دادند. (عکس ۵۳۴ نخستین “پراکزنیوسکوپ” امیل رنو ـ که تفاوت آن “فنا کیستسکوپ” این بوده که تصویر متحرک در داخل آینه‌های داخل استوانه دیده می‌شده است.)

تاریخ حقیقی سینما از این جا آغاز می‌گردد. صاحب “گران کافه” سالن خود را روزی ۳۵ فرانک به “لومیر” اجازه می‌داد. منافع روز اول به ۳۵ فرانک ورودی برای تماشاچیان یک فرانک بود درست سه هفته بعد داخل روزانه بالغ بر دو هزار فرانک شد ! سینما توگراف رفته رفته مشهور می‌شد. در هر جلسه که نزدیک به‌یک ربع طول می‌کشید ده فیلم (هفده متری) نمایش داده می‌شد.

لويی میر (متولد ۱٨٦۴ متوفی در ۱۹۴٨) با فامیلش در “لیون” کارخانه‌ای برای تهیۀ مواد عکاسی داشت. وی در کارگاه خود عدۀ زیادی منظره بردار یا “اپراتور” تربیت کرد که مأمور نمایش دستگاه جدید الاختراع درنقاط مختلف دنیا بودند. لومیر که اهمیت اختراع خود را درک نکرده بود در موقع استخدام یکی از فیلمبردارها به‌وی گفت: ”می‌دانید ما به شما شغل ثابتی پیشنهاد نمی‌کنیم. حرفۀ شما بیشتر جنبۀ دوره گردی برای بازارهای مکاره دارد. شاید شش ماه طول بکشد، شاید یک سال، شاید کمتر شاید بیشتر”[۱]

نخستین‌بار لغت “سینماتو گراف” را (مشتق از واژۀ یونانی که معنی تحت‌اللفظی آن “جنبش‌نگاری” است و ما مخفف آن را به شکل سینما در ایران به‌کار می‌بریم) شخصی به‌نام “ليون بولی” به‌کار برد و این کلمه در تمام دنیا معروف شد (کینو) در روسیه و آلمان و “چینما” در ایتالیا.

سال ۱٨۹٦ اولین سالن سینمايی در “بولوار سن دنی” پاریس افتتاح شد و تا امروز به‌نام “پاته ژورنال” کار می‌کند.

فیلم‌هايی که آن شب لومیر نشان داد عبارت بود از: ”خروج کارگران از کارخانه‌های لومیر”، “ورود قطار به ایستگاه لاسیوتا”، “نهار بچه”، “آهنگران”، “خروج قایق از بندر”، ”تخریب دیوار”[٢] و غیره. از نظر فن عکاسی، آثار لومیر بسیار خوب بود و روی هم رفته فیلم‌هايی مانند آلبوم‌های خانوادگی به نظر می‌رسید. حرکت تصاویر، مردم را خیلی جذب کرده بود همگی می‌گفتند “طبیعت می‌جنبد” و وقتی که قطار ترن وارد ایستگاه می‌شد عده‌ای از مردم وحشت‌زده از روی صندلی‌های خود با اضطراب بلند می‌شدن به‌خیال این که لوکوموتیو از پرده می‌گذرد و وارد سالن می‌شود، لومیر نیز اولین فیلم مضحک و کمیک سینما را به‌نام “آتش نشان خیس شده” تهیه نمود. به‌سال ۱٨۹٧ در؟ ۀ لومیر صحنه‌های تاریخی مانند قتل “Duc de guise” ساخته شد و در محل یکی از تآترهای مرثیه‌خوانی مسیح (مانند تعزیه‌های خودمان) فیلمی راجع به “مرگ و رنج عیسی” تهیه گردید.


[] ملیس

ژرژ ملیس مدیر تآتر شعبده‌بازی پاریس نقاش خوبی بود که بر ضد تمایلات دیکتاتوری “ژنرال بولانژه” کاریکاتور‌های تندی کشیده بود و در اولین نمایش سینماتوگراف خواست که دستگاه جدید را خریداری نماید. وی از لومیر پاسخی شنید که بار دیگر ثابت می‌کند تا چه اندازه خود مخترعین به آیندۀ سینما ناامید بودند. لومیر به او گفته بود اختراع من برای فروش نیست و اگر شما آن را بخرید ورشکست خواهید شد. از این دستگاه می‌توان تا چندی به‌عنوان تازگی علمی بهره‌برداری کرد اما هیچ آینده تجارتی ندارد.”

امروز سینما پس از فولاد دومین صنعت ممالک عمدۀ سرمایه دارای است.

ملیس شخصاً دوربینی تهیه کرد و سال ۱٨۹٧ در اطراف پاریس اولین استودیوی فیلمبرداری را به پا کرد. این شخص در فیلم‌های خود حقه‌بازی‌های تآتری را به‌کاربرد و مقدار زیادی از نیرنگ‌های سینمايی را اختراع کرد، از آثار وی باید “مردی با کلۀ کايوچو” (۱۹٠۱ که در آن یک منظرۀ نزدیک یا Grosplan از صورت مردکی موجود است)، و Le Melomane (۱۹٠۳) (با ٧ نمایش از یک سر، در یک صحنه) و “سفر در محال” (۱۹٠۴) را نام برد. علاوه بر فیلم‌های خارق‌العاده و پر از جن و پری و عجايب و غرایب که با “مسافرت در ماه” (۱۹٠۲) به‌حد کمال خود رسید ملیس مقدار زیادی از حوادث و وقایع روزانه را در استودیوی خود میزانسن کرد و با تقلید از اخبار سیاسی و عکس‌ها فیلم‌های خبری را به‌وجود آورد. این آثار را به‌عنوان فیلم‌های حقیقی می‌فروخت او در “محاکمۀ دریفوس” (۱٨۹۹) که اولین فیلم طولانی وی بود (۲۵٠ متر) از عقاید آزادی‌طلبانۀ محکوم بی‌گناه هواداری کرد، عقاید عدالت‌خواهی ملیس (عکس ۵۳۵ اوگوست لومی یر و اولین دستگاه نمایش فیلم سینما این دستگاه در سال ۱٨۹۴ بوسیلۀ لويی یر ساخته شد و می‌توانست هم فیلمبرداری کند و هم فیلم را روی پرده نمایش دهد. براردان لومی یر اختراع جدید را سینما گراف نام نهاد.) در فیلم “تمدن درازمنۀ مختلفه” (۱۹٠٨) و بعدا ً در فیلم “عدم بردباری” آشکار شد. ملیس بر ضد شکنجه‌های عیسویان در روم باستان و جنایات محاکم مذهبی و طریقۀ بردگی و فيودالیزم و سیاست‌های امپریالیستی و فجایع جنگ اعتراض می‌کرد.

علل انحطاط مهم این هنرمند، همانا پیروی کورکورانه از اصول و سبک میزانسن تآتر بود.

در فیلم‌های ملیس دوربین همیشه از یک نقطه ثابت، صحنه را عکس بردار می‌کرد و کوچکترین حرکتی می‌شود، ملیس از ترقیات جدید پیروی نکرد و در پایان، به علت آن که آمریکايی‌ها آثار او را جعل کردند، و نیزبه سبب کلاهبرداری‌ها وقیحانۀ عده‌ای به ناچار به فروش اسباب بازی در ایستگاه “مونپارناس” پاریس شد و سر انجام در تیمارستانی جان سپرد.

سینما در سنوات قرن بیستم بدست بازرگان دوره‌گردی افتاد که در بازارهای مکاره و چادرهای مخصوص عرضه کردن کالاها (Foire) آن رانشان دادند و از هر سو به‌شهرت اختراع جدید افزودند.

(این عکس از برادران “لومی یر” در سال ۱٨۹۴ یعنی سال اختراع سینما برداشته شده است).


[] انگلستان

پیشقدمان سینما در انگلستان کسانی بودند که اغلب وسايل “بیان” هنر جدید را اختراع کردند یا به‌شکل بهتری در آوردند.

در ۱٨۹٨ “سمیت” انطباق دو تصویر در روی یک صحنه را به‌کار برد) Surimpression)و سال بعد “ویایا مسن” عمل “مونتاژ” یا به‌هم چسپاندن قطعات فیلم و پیوستن آن را مطابق جریان اصلی به‌یکدیگر شروع کرد و این تاریخ. در واقع اولین باریست که فن و تکنیک مطلق برای ایجاد هیجان و احساسات دراماتیک به‌کار رفته است. در سال ۱۹٠۱ برای نخستین‌بار “سمیت” در فیلم “طبیعت کوچک” پس از یک منظرۀ دور که دورنمای عمومی صحنه را نشان می‌داد، منظرۀ بزرگی از سر یک گربه نمایش داد. “ویلیامسن” همان سال در فیلم “پرخور” بوسیلۀ تروکاژی منظرۀ دهان باز شده‌ای را از فاصلۀ نزدیک نشان می‌داد که دوربین، منظره‌داری را می‌بلعید. یک سال قبل از او هنرمند دیگری به‌نام “پول” Paul حرک دستگاه فیلمبرداری که متخصصین “تراولینگ” یا “عربه” می‌گویند به‌وجود آورد که به بازیگران دور و نزدیک می‌شد. همان رژیو به‌سال ۱۹٠۴ در فیلم “اتومبیل ران” صحنه‌های بسیار مضحکی ترتیب داد که در آن صحنه‌ها اتومبیلی روی حلقۀ زحل به گرد آن ستاره می‌چرخید. سبک تعقیب یا دنبال کردن را که در آن گروهی پشت سر کسی می‌دوند انگلیسی‌ها به‌وجود آوردند. از آثار به اصطلاح اجتماعی مکتب سینمای بریتانیا ”زندگی چارلز پیس” دزد و قاتل مشهور اثر “موترشا” را در ۱۹٠۵ باید ذکر نمود ”کالینز” نیز از رژیسورهايی بود که کلیۀ وسايل فنی را بکار برد و به‌نظر می‌آمد که نخستین شخصی باشد که در آثار خود به مسايل معاش و کار دهقانان، معدن چیان، ملاحان توجه نمود در همان اوان “کلارندن” فیلم “روز اجرت” و “بچۀ مزاحم” را تهیه کرد که شاید مورد الهام چارلز چاپلین معروف در فیلم Pay day و Kid واقع شده. (عکس ۵۳٦ “غذای کودک از جمله نخستین فیلم‌هايی بود که براردان معروف لومی یر برداشتند و هنرپیشگان آن اوگوست، زنش و دختران خردسالش بودند).


[] پاته

به‌سال ۱٨۹٨ نخستین سهم‌گذاری در تاریخ اقتصادی سینما انجام گرفت. کارخانه‌های نساجی، صنایع سنگین و بانک “کردی لیونه” فرانسه شرکت “پاته” را ایجاد کردند و زیر کنترل خود گرفتند.

کارکنان این مؤسسه در فیلم‌های خود، انواع و اقسام مختلف آثار انگلیسی را تقلید کردند یکی از رژیسورها که “زکا” نام داشت در ۱۹٠۱ مناظری را روی پردۀ شفافی نمایش داد که وقتی باردیگر از آن فیلمبرداری می‌کردند، به‌نظر دکور طبیعی می‌آمد این حقه را در فن سینما Trancsparence نامند. “زکا” چندین فیلم نیمه اجتماعی به نام “فدايیان الکل” (۱۹٠۱) و ”اعتصاب” و ”در سرزمین سیاه” از کتاب “ژرمینال” اثر “امیل زولا” اقتباس کرد در ۱۹٠٨ “زکا” “محاکمۀ دریفوس” را تهیه نمود و در آن به‌قدری از محکوم طرفداری کرد که نمایش آن در فرانسه قدغن گردید و در ارمیکا نیز مورد اعتراض مطبوعات دست راست واقع شد و به‌سال ۱۹٠۵ در فیلم “پیشامدهای ادسا” شورش ملاحان دریای سیاه را بر ضد بیدادگری زمامداران ترازی تشویق کرد و بعدا ً نیز از ”نیهی لیستها” که علیه امپراطور روسیه عصیان کردند پشتیبانی نمود.

رژیسور دیگری “شرح مرگ حضرت عیسی” (۱۹٠۲) را با دکورهای عظیمی تهیه کرد و رفته رفته به‌قدری از این نوع آثار ساخته شد که بالاخره در ۱۹۱۳ پاپ تهیه فیلم‌های مربوط به زندگی مسیح را قدغن نمود.

شرکت پاته استودیوهای مهمی ساخت و در ۱۹٠٠ منافع خود را به سیصد و چهل و پنج هزار فرانک رساند. هفت سال بعد همان منافع از ۲۴ میلیون فرانک تجاوز کرد. پاته شعباتی در اروپا، امریکا، روسیه، کلکته و سنگاپور داشت و با در دست داشتن کارخانه‌ها و تهیۀ لوازم و امضای قراردادهای انحصاری با نویسندگان سنازیو، اعزام نمایندگان توزیع فیلم و احداث سالن‌های نمایش به‌قدری نیرومند شده بود که اهمیتش در آن زمان از قدرت‌ هالیوود کنونی بیشتر بود. پاته نخستین شرکتی است که به‌قول علمای اقتصاد در تاریخ سینما - “تمرکز عمودی واقفی” را انجام داد اولین مؤسسۀ جدی و رسمی فیلم‌های خبری را “پاته” در ۱۹٠٨ به‌نام پاته ژورنال ایجاد کرد و تا امروز هم فیلم‌های خبری واقعی می‌سازد.

نوع فیلم - تعقیب - نیز در ۱۹٠۵ از انگلستان به فرانسه رسید و فیلمده زن برای یک شوهر تهیه شد. “ولگردان کوچک” از آثار دلپذیر همان سال است که در صحنۀ آخر آن دو ژاندارم بلند قد تنومند، سوار اسب هستند و پسرکی را زنجیر نموده‌اند و به‌جرم دزدی خرگوشی به‌سوی محکمه می‌کشند. مسخره کردن رسوم اجتماعی بی‌معنی، در آن زمان خیلی مطلوب بود.

بازیگران کمیک آن زمان، با ژست‌ها و لباس‌های خود، همگی از نمایش‌های سیرک یا موزیک‌هال به صحنۀ فیلمبرداری می‌آمدند.

تیپ “بوآرو”(Boreau) از این نوع است. “آندره ژید” آفرینندۀ بوآرو شاهکار فیلم خنده‌دار را با “چکمه‌های برزیلی” تکمیل کرد.

“ماکس لندر” Linder اولین فیلم کمیک خود را در ۱۹٠۵ بازی کرد وی نخستین بازیگر مضحک سینما بود و با حرکات و آثارش تأثیر زیادی در چالز چاپلین نمود. شاهکار “ماکس لندر” به‌نام “ماکس و شراب کن کنیا” است که در سال ۱۹۱۱ تهیه شد.

شرکت پاته بیش از ۱۹٠٧ فیلمی به‌نام “روز بدبختی” تهیه کرد که شاید نخستین اثری باشد که در آن دو داستان ”موازی”، در آن واحد شرح داده شده است. سبک داستان با عمل موازی، در تاریخ سینما به‌طوری که خواهیم دید اهمیت فراوانی را حايز است.


[] دیگران

در ۱۹٠۵ بانک اعتبار صنعتی فرانسه به ایجاد کمپانی - گومن - (Gaumont) کمک زیادی کرد و این شرکت تا حدی رقیب پاته شد.

به‌سال ۱۹٠٨ ژاسه - نخستین فیلم پلیسی را به سبک سریال در چند قسمت - اقتباس از کتاب نیک کاتر - آغاز کرد. همان رژیسور در ۱۹۱۱ با فیلم زیگومار عظمت حزن‌انگیز محیط زندگی کارگران اطراف شهرهای بزرگ را نشان داد. در ۱۹۱۲ ماشین - در بلژیک فیلمی راجع به زندگی دشوار کارگران و خیاط‌های مغازه‌های بزرگ مد به‌نام خوشبختی خانم‌ها - تهیه کرد.

روی هم رفته در هیچ یک از آثار اجتماعی آن زمان مسايل اجتماع به‌طور قطعی تجزیه و تحلیل نمی‌شد و مؤسساتی که کاملا ًزیر دست و بانک‌ها و اربابان صنایع واقع شده بود نمی‌توانست برضد جامعۀ اربابان خود آثاری تهیه کند، و مثلاً هر زمان که یکی از قهرمانان داستان‌ها انسانی الکلیک بود و را جباراً بشکل اصلی نشان نمی‌دادند.

در ژويیه ۱۹۱۳ چند نفر انجمنی به‌نام سینمای ملت - برای تربیت و آموزش و تفریح و آزادی مردم تأسیس کردند و چند فیلم کوتاه نیز تهیه شد، اما جنگ بین‌الملل اول کار آن‌ها را به‌هم زد و در ۱۹۱۵ ایجاد سانسور رسمی در فرانسه برابر تمایلات مترقی سینما سدی ایجاد کرد. سینما رفته رفته در اغلب ممالک بوجود آمد: ۱۹٠۱ در اسپانیا، ۱۹٠۳، در ژاپن ۱۹٠۴، در چین ۱۹٠۵، در ایران ۱۹٠٦ در هلند و دانمارک ۱۹٠٨ در چکسلواکی، لهستان، فنلاند، و پرتقال ۱۹۱٠ در هندوستان و غیره.

از ۱۹٠۵ به بعد در ایتالیا نیز شرکت‌هايی به‌وجود آمد و یکی از این شرکت‌ها سه سال بعد نخستین میزانسن عظیم را که به سبک ایتالیايی معروف گردید (A'Litalienne) با فیلم “آخرین روزهای پومپيی” آغاز کرد.

به‌همان شیوۀ فیلم کجا می‌روی نیز ۱۹۱۱ تهیه شد. اثر بسیار مشهور کبیر یا رژیسور پاسترونه Pastrone با دکور‌های بلند و سیاه، لشگرهای بسیار و مقداری فیلم جنگی تهیه شد که یکی از صحنه‌ها، از کوه‌های صعب‌العبور آلپ می‌گذشتند. در این فیلم چندین با دوربین روی عرابه یا تراولینگ به‌کار رفت. مرد تنومندی در فیلم کبیریا بازی می‌کرد که به‌نام ماسیست معروف شد و سلسلۀ فیلم‌های دیگر او را در ایران نیز نمایش دادند. در ۱۹۱۴ فیلم “گمشده در مه” دارای جنبۀ اجتماعی حقیقی بود و به‌سبک سینمای ایتالیايی سنوات اخیر مکتب ريالیسم کنونی نزدیک بود. ستاره‌پرستی بی‌معنی و متمول ساختن آنان که پول‌های گزافی می‌گرفتند و ادعاهای زیادی نیز داشتند، سیستم غلط تقدیس ستارگان را به‌وجود آورد. این موضوع و خرج‌های هنگفت برای میزانسن‌های عظیم و احساسات شدید و غرور بی‌جا به فتوحات دورۀ باستانی (یکی از مخاطرات بزرگی که ممکن است روزی گریبان‌گیر سینمای ایران هم بشود باعث ورشکستگی اقتصادی دستگاه‌ها در سینما آن کشور گردید و هنرنو وارد دورۀ سکرات شد.

در دانمارک بازیگر زنی به‌نام آستانیلسن مشهور شده بود و در درام‌های عشقی و احساساتی که مربوط به‌زندگی نجبا، و بورژوازی بود. زیر نظر رژیسور اوربان گاو بازی می‌کرد.

فیلم‌های دانمارکی در همین حال نمونۀ زن‌های باوقار و شهوانی را که Vamp می‌نامند به‌وجود آورد بوسه‌های طولانی را در صحنه‌ها معمول ساخت. پات و پاتاشون از بازیگران کمیک مشهورند که در فیلم‌های بی‌شمار دانمارکی بازی کردند و در ایران نیز خیلی معروف شدند. نام حقیقی این دو نفر مادسن و شن ستروم است.

در روسیه نیز فیلم‌هايی اقتباس از کتب ادبی و رمان‌ها تهیه می‌شد و ایون ماژوخین هنرپیشۀ معروف و ناتالی لیسنکو بازیگر زن شهرت جهانی به‌دست آوردند.


[] فیلم هنر

داستان‌های مبتذل و سبک فیلم‌های فرانسوی بحرانی به‌وجود آورد. برای رفع این بحران شرکتی به‌نام فیلم هنر (Film d'art) تشکیل شد که در ۱۹٠٨ قتل دوگ دو گیز را تهیه کرد اغلب اعضای این مؤسسه از نویسندگان آکادمی یا بازیگران تأتر کمدی فرانسه بودند، شرکت نامبرده با تبلیغات خود عدۀ زیادی از پولداران و اشراف را به‌سوی سینما کشید.

به سال ۱۹٠٨ در این کمپانی فویاد(Fauillade) اثر بسیاری زیبايی به‌عنوان (پری دریايی) ساخت ولی بعداً به‌مضامین ريالیست‌تری پرداخت و اقتباس از رمان پلیسی فانتوماس ۵ فیلم از ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ تهیه نمود. معروف بود که فویاد بدون سناریوی نوشته و دفترچۀ فنی (دکوپاژ) کار می‌کرد و فقط از روی چند یادداشت صحنه‌ها را به‌هم می‌پیوست. وی در فیلم ژودکس (Judex) (۱۹۱٦) و خفشان (۱۹۱۵) دکور طبیعی شهر پاریس و دور نماهای اطراف آن را به‌شکل مطلوبی به‌کار برد.

پیشه‌وران و دوره‌گردهايی که سینما را به این طرف و آن طرف برده بودند منافع سرشاری جمع کردند و در این میان سالن‌های نمایش مجللی در خیابان‌ها به‌پا ساختند.

پیش از این که به‌شرح سینمای امریکايی بپردازیم باید ذکری از “پره” Perret بکنیم که هم بازیگر بود و هم رژیسور و با تیپ مضحکی که نام “ليوس” ساخت مردم زیادی را در آن زمان خنداند.


[] آمریکا

“ادیسن” مخترع شرکت معتبری داشت و فیلم‌های با مزه‌ای مانند، “عروسی شلوغ” می‌ساخت که در آن تروکاژ سریع به‌کار می‌رفت، اما رژیسور واقعی کمپانی او”پورتر” بود که در ۱۹٠۱ زندگی آتش نشان امریکايی را تهیه کرد. ژرژسادول در تاریخ جامع خود اشتباها ًاین رژیسور را “مخترع مونتاژ و داستان موازی” نگارندۀ این سطور موازی دانسته است، نگارندۀ این سطور کپی اصل این فیلم را که متعلق به‌فیلم خانۀ موزۀ هنرهای جدید نیویورک می‌باشد دیده است و با کمال جرأت می‌تواند بگوید که کوچکترین اثری از این ابتکار در فیلم نامبرده موجود نیست. تنها امتیازی که می‌توان برای این رژیسور قايل شد این است که در ۱۹٠۳ فیلم “دستبرد به قطار بزرگ” او اولین وسترن Westren است یعنی نخستین اثر سینمايی است که در آن اشاره‌ای به ماجراهای گله‌داران غربی امریکا شده است و آن را می‌توان نخستین گام در راه فیلم‌های بزن بزن و اسب‌سواری و جویندگان طلا و حملات سرخپوستان به‌کار و آن‌ها و عرابه‌ها محسوب داشت.

صنعت سینما و بهره‌برداری از آن در بازارهای مکاره و تآتر‌ها و موزیک‌هال‌ها پیشرفت می‌کرد و در ۱۹٠۵ اولین سالن نمایش آمریکايی در “پیتس بورگ” افتتاح گردید. سالن‌های کوچکی نیز به‌نام “نیکال اديونس” باز شد که مشتریانش از طبقات فقیر و مهاجرین بودند، سال ۱۹٠۵ در تمام اتازونی بیش از ده تالار نمایش وجود نداشت. چهار سال بعد شماره سالن‌ها به ده هزار رسید و در ۱۹٠٨ هم جمعیت بزرگی به‌نام Trust برای انحصار و گرفتن حق ار تهیه کنندگان (پرودکتور) و بهره‌برداران تشکیل شد. و نیز در همان دوره‌گروه‌های زیادی از مهاجرین صاحب “نیکل اديونس”‌ها شدند و مانند”فوکس”و “زوکور” Zukor و برادران “وانر” بعداً تهیه‌کنندگان معتبری شدند.


[] گریفیت

در اوايل ۱۹٠٨ دو نفر رژیسور برای تهیه فیلم “کنت دومونت کریستو” اطراف شهر لوس آنجلس - در محلی که معروف به “جنگل آس” (هالیوود) بود استودیويی بنا کردند. تا آن موقع فیلمبرداری‌ها در نیویورک یا شیکاگو یا اطراف آن شهرها انجام می‌گرفت.

در یکی از فیلم‌های “پورتو” نامبرده مردی به‌نام “دیوید وارک گریفیت”، (متولد ۱٨٧۵ - متوفی در ۱۹۴٨) بازی می‌کرد، در ۱۹٠٨ به‌عنوان رژیسور مشغول فیلمبرداری شده “کلاه نیویورکی” (۱۹۱۲) از آثار ابتدايی اوست که در آن با لطافت بی‌نظیری رسوم خرافی شهرهای کوچک امریکا را هجو کرده است. “مری بیکفورد” و “لیونل بریمور” در این فیلم بازی می‌کردند در همان سال “تفنگداران Pig ally” شاهکار کوچکی محسوب می‌شد که نمونه‌ای از هنرنمايی گریفیت و حس انتقاد اجتماعی اوست؛ در این فیلم زندگی و حرکات گنگسترها با نکته‌بینی بسیار دقیقی تجزیه شده بود. در ۱۹۱۱ فیلم “تلگرافچی لاندیل” با فن داستان‌های موازی” تهیه شد و محیط جذابی ایجاد کرد، در پایان فیلم، به‌شکل بامزه‌ای از آچاری به‌عنوان هفت تیر استفاده شده است و با آن دختر کوچکی دسته‌ای از دزدان را تهدید می‌کند.

گریفیت کلیه مشخصات فنی جدید را که کسان دیگر در ممالک مختلف اختراع کرده بودند مرتباً به‌کار برد و به‌همین جهت نام بسیار مشهور در تاریخ سینما از خود به‌جا گذاشت. در فیلم “وجدان انتقام گیر” (۱۱۱۴) چند منظره بسیار نزدیک از ناخن‌های متشنجی برداشته است که در جریان فیلم اثر عصبانیت را می‌رساند.

گریفیت علاوه بر این که عده زیادی از بازیگران زن و مرد را روی‌کار آورد و مشهور ساخت یکی از نخستین رژیسورهايی بود که مسايل احتکار در فروش گندم و عقاید خرافی مردم و دزدی‌های اجتماعی را با کمال زبردستی پیش کشید و انتقاد کرد.

قبل از گریفیت به‌جز “پورتر” و بلاکتن (که برای یک قربانی رقیب به‌نام “ویتا گراف” کار می‌کرد) از کس دیگری در امریکا نمی‌توان نام برد، گریفیت تا سال۱۹۱۲ نزدیک به‌چهار صد فیلم تهیه کرده بود و تا آخر عمرش منظره‌بردار او “بیلی بیت زر” بود.

در ۱۹۱۵ گریفیت دست به ایجاد یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما یعنی فیلم “منشاء یک ملّت” زد. در این اثر که مربوط به جنگ داخلی امریکا بین ایالات شمالی و جنوبی‌ بر سر مسالۀ بردگی بود. مهارت فنی عجیبی به‌کار رفته بود، قطعه که مربوط به نبرد “آتلانتا” بود یک نوع تابلو جنگی به‌شمار می‌رفت که از مناظر دور و نزدیک تشکیل می‌شد. قسمت برجستۀ دیگر این فیلم، تکه قتل دخترک سفید پوست بدست یک سیاه‌پوست و نجات و در آخرین دقیقه توسط سواران “کوکلوکس کلان” است. با تمام مهارت، گریفیت در انتخاب داستان خود اشتباه کرد و مردی که در واقع آدم ترقی‌خواه و منصفی بود در فیلم خود به سیاه‌پوستان متعصبانه حمله‌ور شد و از دسته‌های مخالف آن‌ها دفاع کرد. این جنبۀ نژادی نفرت‌انگیز باعث دعوا و جنجال زیادی در امریکا شد. اما این اثر سینمايی روی هم رفته بزرگ بود و دو ساعت و نیم طول می‌کشید و بیش از صد هزار دلار برایش خرج شده بود و استقبال مردم باعث گردید که بیش از بیست میلیون دلار هم دخل کند. به‌نظر می‌آید که تا آن روز این رقم مهم‌ترین نفعی باشد که از فیلمی به‌دست آمده است. “سادل” روز اول نمایش “منشاء یک ملّت” را روز پادشاهی جهانی ‌هالیوود برای چندین سال می‌داند.

گریفیت مردی مترقی و بشردوست و ایده‌آلیست بود. از جار و جنجال دربارۀ فیلم خود بسیار متإثر شد و تصمیم گرفت که اثر اجتماعی‌تری بسازد. در نتیجۀ دیدن “کبیریا” فیلم ایتالیايی، و به‌جهت تمایل شخصی خودش برای تجملات صحنه‌ای و میزانسن‌های بزرگ، گریفیت در ۱۹۱٦ مشغول تهیۀ “ناشکیبايی” Intolerance یا “مبارزۀ عشق در دوران مختلف” گردید. باز بیش از سه میلیون دلار خرج شد و فیلمی به‌وجود آمد که در آن چهار داستان مختلف با هم مخلوط بود. یکی شرح تسخیر بابل توسط کورش هخامنشی، دیگری مرگ حضرت مسیح در بیت المقدس - سومی قتل عام پرتستان‌های فرانسوی در شب “سن بارتلمی” در قرن شانزدهم و بالاخره داستان جنايی مربوط به بی‌تقصیری کارگزی در امریکای امروزه. فن مونتاژ و پشت سر هم انداختن تصاویر که مربوط به ادوار مختلف تاریخ بود در این فیلم به‌حد اعلی رسیده بود.

شاهکار عجیبی به‌وجود آمده بود که طول دکورهای مربوط به صحنۀ شهر بابل در دورۀ باستان به یک کیلومتر و نیم می‌رسید و تا مدت‌ها بزرگترین ساختمان دکور سینمايی جهان محسوب می‌شود. نمایش این فیلم زنده و پر هیجان در شوروی، در رژیسور‌های جوان آن کشور نفوذ مستقیم و فنی نمود.

سینما و اختراع آن نتیجۀ تجریبات لابراتوارهای مختلف است. کسانی در راه علم و تجزیۀ حرکت حیوانات گام میزدند و عده‌ای برای تفریح مردم و کودکان بازیچه می‌ساختند. در طی قرن نوزدهم وقتی اکتشافات مربوط به حرکات جانوران با ترقیات فن عکاسی و ساختن بازیچه‌ها توأم شد.

دستگاه سینما به‌معنی حقیقی به‌وجود آمد.[٣]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[۲]-
[۳]- تاریخچۀ سینما، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی تی تی ال



[] سرچشمه‌ها

مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی تی تی ال


[برگشت به بالا]