جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

جستاری بر نام‌های تاريخی

گفت‌وگوی سياوش آريا با چندتن از نخبگان افغانستان

جستاری بر نام‌های تاريخی


فهرست مندرجات

.



بخش دوم

گنجینه‌های هنری کوشانیان در افغانستان: بزرگ‌ترین پیکره‌ی بودا که در اواخر قرن بیستم، توسط گروه طالبان تخریب شد.

در اين چند سال اخير، در خارج از افغانستان، موضوع نفی نام‌های تاريخی افغانستان و به‌طور کلی نفی وجود کشور افغانستان در قرون پيشين و امروز مطرح گرديده است!

برخی از خوانندگان دانش‌نامه‌ی آريانا، پس از آگاهی از اين موضوع، از ما خواسته‌اند نظر خود را درباره‌ی قدمت تاريخی افغانستان و نام‌های آن در گذشته بنويسيم. اما گردانندگان دانش‌نامه تشخيص دادند که برای جلوگيری از يک‌جانبه‌نگری، بهتر است همزمان با صاحب‌نظران موافق و مخالف، گفت‌وگو صورت گيرد.

چندی پيش، بخش نخست اين گفت‌وگو منتشر شد و اکنون بخش دوم آن را با پرسش‌های زير دنبال می‌کنيم. حدود جغرافيايی آريانا چيست، آيا نام آريانا به کشور افغانستان اختصاص دارد، آيا نام آريانا در جغرافيای بطليموس وجود دارد، و چرا نويسندگان معاصر افغانستان، برخلاف سنت تاريخ‌نگاری دوره‌ی اسلامی به‌جای واژه‌ی ايران، نام آريانا را به‌کار برده‌اند؟ مصاحبه شوندگان: آقايان استاد مهديزاده کابلی، دکتر مهدی خراسانی، مهندس لعل‌زاد و... هستند.

◼ سیاوش آریا: ‌ حدود جغرافيايی آريانا چيست؟

مهديزاده کابلی: استزابو در کتاب پانزدهم جغرافيای خود، حدود آریانا را به این صورت توصیف ‏می‏‌کند:

    «بعد از هندوستان آریانا قرار دارد. نخستین بخش از سرزمین‏‌های تحت تصرف ایرانیان بعد از رود سند و ساتراپی‌‏های علیا که در آن سوی کوه‌های تاروس واقع‌‏اند. آریانا از جنوب و شمال با همان دریا و کوه‌هایی که هندوستان جریان دارد. مرز آریانا از این رود، در سمت مغرب، تا خط فرضی که از دورازه‏‌های کاسپین تا کرمانیا کشیده شود، ادامه دارد. بنابراین به‌شکل چهار ضلعی‏ است. ضلع جنوبی آن از مصب سند و پاتالنه آغاز شده و در کرمانیا و خلیج فارس پایان می‏‌بابد. در این جاست که خشکی برجستگی شدیدی به‌صورت دماغ‌ه‏ای رو به جنوب پیدا می‏‌کند. آن‏‌گاه کرانه، در درون خلیج رو، به فارس انحنا می‏‌پذیرد. آریانا نخست زیست‌گاه اربی‏‌ها است. اسم‏ آنان همانند اسم رودخانه اربیس است. رودی که حد فاصل میان آنان و قوم بعدی، یعنی‏ اوریته‏‌ها، است. نئارخوس می‌‏گوید: کرانه سرزمین اری‏‌ها هزار استادیا طول دارد. اما این ناحیه را هنوز باید جزو هندوستان حساب کرد. آن‌گاه به طایفه خودمختار اوریتیه می‏‌رسیم. در ازای ‏ساحل دریای سرزمین متصرفی این قوم ۱٨۰۰ استادیا است. سپس ایختوفاکیه است که ٧٤۰۰ در ازای این کرانه روی‌هم‌رفته ۱٢٩۰۰ استادیا است».[۱]
نقشه جهان براساس داده‏‌های اراتس‏تن (حدود ٢٢٠ پيش از ميلاد)

سپس درباره‌ی آریانا چنین می‏‌گوید:

    «بعضی مورخین، آریانا را بر بخشی از پارس و ماد و هم‌چنین قسمت‌‏هایی از باکتریا و سغدیانا در شمال اطلاق می‏‌نمایند، زیرا مردم این نواحی با زبانی واحد که لهجه‏‌های آن ‏تفاوت‏‌های اندک با هم دارند سخن می‌‏گویند.»[٢]
بازسازی نقشه جهان براساس استرابو (۱٨ ميلاد)

تا جايی که من مطالعه کرده‏‌ام تمام کسانی که از حدود آريانا (به نقل از استرابو) ياد کرده‌‏اند، همين حدود را بيان داشته‏‌اند. از جمله بارتولد، خاورشناس روسی[٣]، حسن پيرنيا (مشيرالدوله)، دانشور ايرانی[۴]، و احمدعلی کهزاد، تاريخ‏‌نگار و باستان‏‌شناس نامور افغان[۵]. بنابراين، در اين موضوع اختلاف مهمی در ميان نيست.

اما آن‌چه نظر يک پژوهشگر تاريخ يا جغرافيای تاريخی را به‌خود جلب می‌کند، اختلاف نظر بين اراتس‌تن و استرابو بر سر وسعت جغرافيايی آريانا است. چيزی که به نقل قول از اراتس‌تن توصيف می‌شود، حدود طبيعی جغرافيای آريانا است. اما چيزی که استرابو به آن می‌افزايد قابل تأمل است. چرا که، اولاً استرابو نظر خود را بيان نمی‏‌کند، بلکه از زبان افراد ديگر سخن می‌‏گويد که برای ما ناشناخته‌‏اند. او می‏‌گويد: «بعضی مورخین، آریانا را بر بخشی از پارس و ماد و هم‌چنین قسمت‌‏هایی از باکتریا و سغدیانا در شمال اطلاق می‏‌نمایند.» دو ديگر آن‌که آن‌چه از گفته‌‏ی استرابو بر می‏‌آيد، آريانا تمام پارس، ماد، باکتريا و سغديانا را شامل نيست. او سخن از بخش‏‌های اين سرزمين‏‌ها می‏‌گويد؛ در حالی که بازهم مشخص نيست، کدام بخش‌‏ها! از اين گذشته، وی به‏‌صراحت می‏‌افزايد، دليلی که اين بخش‌‏ها را نيز آريانا ناميده‏‌اند، برای آن است که «مردم این نواحی [و ظاهراً در مقايسه با مردم ساکن در حدود آريانای اراتس‌تن] به زبانی واحد که لهجه‏‌های آن ‏تفاوت‌‏های اندک با هم دارند سخن می‏‌گویند.» بايد توجه داشت که اين گفته فقط وحدت فرهنگی را نشان می‏‌دهد، نه وحدت جغرافيای طبيعی يا سياسی آن‌زمان را.

◼ سیاوش آریا: ‌ آيا نام آريانا به کشور افغانستان اختصاص دارد؟

لعل‌زاد: برای پاسخ به‌این سئوال بازهم می‌توان پرسيد که کدام آریانا؟ آریانای واقعی سترابو - اراتس‌تن و یا آریانای جعلی کهزاد – بیلیو؟

اگر مرزهای آریانای واقعی سترابو - اراتستن را طوری که ایشان تعریف نموده‌اند، به‌طور تخمینی بالای نقشه ترسیم کنیم به وضاحت می‌ببینیم که شامل کدام یک از کشورهای امروزی می‌شود:

«آریانا در مشرق محدود است به رود سند. در جنوب به دریای بزرگ (بحر هند). در شمال با کوهستان پاروپامیزادی (هندوکش) و دنباله‌ی آن تا حوالی دروازه‌های بحیره‌ی کسپین. نواحی غربی آن مرزهای است که پارتیا را از ماد و کرمانیا را از پارس و پارتیکانی (اصفهان) جدا می‌سازد (آریانای کوچک - خط سرخ که شامل نیمه‌ی پاکستان، نیمه‌ی افغانستان و نیمه‌ی ایران می‌شود).

... بعضی‌ها این اسم را بر بخشی از پارس و ماد و قسمت‌های از بکتریا و سغدیانا در شمال نیز اطلاق می‌کنند. زیرا مردم این نواحی با زبان واحد (و لهجه‌های مختلف) صحبت می‌کنند» (آریانای بزرگ - خط آبی که شامل نیمه پاکستان، نیمه‌ی عراق، افغانستان، ایران، تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان و... می‌شود).

نقشه‌ی منطقه – مطابق تعریف آریانای سترابو - اراتس‌تن، خط سرخ (به‌طور تخمینی) نشان‌دهنده‌ی آریانای کوچک و خط آبی (به‌طور تقریبی) نشان‌دهنده‌ی آریانای بزرگ می‌باشد که با مرزهای هیچ‌یک از کشورهای امروزی تطابق و اختصاص ندارد!

لذا ادعای این‌که نام «آریانا»ی باستان (سترابو - اراتس‌تن) فقط می‌تواند به کشور افغانستان امروزی اختصاص داشته باشد، همان‌قدر واهی و بی‌اساس است که ادعا شود نام «ایران» باستان فقط به کشور ایران امروزی تعلق دارد!

اما آریانای جعلی‌ای که کهزاد – بیلیو از «بطلیموس» نقل قول کرده‌اند و آن‌را با جغرافیای افغانستان امروزی اختصاص داده‌اند، واقعیت نداشته و بی‌اساس است (اگر دوستانی بتوانند اسناد یا مأخذی از بطلیموس ارائه نمایند، لطف نموده و منت گذارند، با کمال ادب پذیرفته خواهد شد)!

مهديزاده کابلی: از آن‌جايی که در علوم اجتماعی از جمله در تاريخ حقيقت مطلق وجود ندارد، مسلم است که هیچ‌کس به‌صورت مطلق نمی‌تواند بگوید که تنها نظر من صحیح است. اما ما مجاز نيستيم از ديد امروزی به گذشته بنگريم. در عهد قديم همه‌ی اقوام آريايی خود را در اين نام شريک می‌دانستند که نشان آگاهی آن‌ها بر يک همبستگی قومی است. اما آن‌چه اطلاق نام آريانا بر افغانستان امروزی را تأييد می‌کند، اين است که اغلب خاورشناسان غربی و دانشوران ايرانی و افغان، آريانا را محدود به ايران شرقی می‌دانند که فقط افغانستان امروزی و سرزمين‌های همجوار آن مانند: خراسان کنونی و قسمت‌هايی از پاکستان و فرارود را شامل است.

اما اين‌که مرزهای امروزی افغانستان با حدود آريانای استرابو تطابق ندارد، دليل قانع‌‌کننده برای انکار نام‌های تاريخی افغانستان نيست. در جهان امروز، هيچ کشوری را نمی‌توان يافت که مرزهای کنونی آن با حدود تاريخی‌اش که با مرور زمان بارها تغيير می‌کرده است، يک‌سان باشد. از همين‌سبب بود که من در آغاز نوشتار خود زير عنوان «نام‌های تاريخی افغانستان» اشاره کردم که «اين بحث مربوط به جغرافيای تاريخی افغانستان است و کاری به حدود کنونی و جغرافيای جاری آن ندارد. بنابراين، منظور از نام‌های تاريخی افغانستان نيز تطبيق اين نام‌ها با جغرافيای سياسی امروزی افغانستان نيست، زيرا، حدود و وسعت اين سرزمين، با نام‌های مختلف، بارها در طول زمان تغيير پذيرفته است.»[٦] پيش‌تر از اين (سال‌ها پيش) هم زمانی‌که آقای دکتر محمود افشار در کتاب «افغان‌نامه» نوشت: «اسم آريانا مخصوص افغانستان نيست! بلکه روزی شامل تمام قسمت شرقی شاهنشاهی ايران بوده است که آرين‌ها در آن می‌زيسته‌اند.»[٧] به‌عنوان يادآوری پاسخ گفتم که «شايد آقای دکتر فراموش فرموده که بگفته‌ی خودشان اين مبحث مربوط به جغرافيای تاريخی است و کاری به حدود کنونی و جغرافيای جاری افغانستان ندارد. در هر حال، وجود جغرافيای سياسی امروز افغانستان نبايد موجب انکار جغرافيای تاريخی آن گردد. به‌سخن ديگر، حدود و وسعت سرزمينی که امروزه افغانستان ناميده می‌شود با نام‌های مختلف بارها در طول زمان تغيير پذيرفته است. بنابراين، جغرافيای طبيعی و سياسی کنونی افغانستان نمی‌تواند سبب فراموشی تاريخ، جغرافيای تاريخی و نام‌های تاريخی آن شود.»[٨]

مهدی خراسانی: به نظر من، تردید واقعی در این موضوع وجود ندارد. اين‌گونه ترديدها به‌منظور کتمان تاريخ افغانستان، بارها از جانب ايرانيان تکرار شده و در جاهای مناسب توسط افغان‌ها پاسخ گفته شده است. خوب به‌ياد دارم، وقتی‌که با دانش‌نامه‌ی ويکی‌پديای فارسی همکاری داشتیم، يکی از ايرانيان دقيقاً همين ايراد را بر تطبيق نام آريانا بر افغانستان کنونی وارد کرد. او نوشت: «مدرک برای این‌که این نام (آريانا) تنها به افغانستان کنونی اطلاق می‌شده است» چيست؟ در پاسخ گفته شد که آن‌چه که در متن مقاله آمده، اين است که «نخستين نام سرزمين کهن افغانستان آريانا است.» مدرک هم ذکر شده است: رجوع شود به: جغرافيای استرابو، و دائرةالمعارف آریانا، ص ۱۷. اما در هيچ‌جا ذکر نشده است که «آريانا تنها به افغانستان کنونی اطلاق می‌شده است!» مسئله روشن است، اصرار بر اين‌گونه پرسش‌ها يک نوع سفسطه و مغلطه‌گويی است. از لحاظ وسعت جغرافيايی، بزرگ يا کوچک بودن آريانا، در اصل مسئله که آريانا نام باستانی کشور افغانستان بوده است، تغييری وارد نمی‌کند.

◼ سیاوش آریا: ‌ آيا نام آريانا در جغرافيای بطليموس وجود دارد؟

مهديزاده کابلی: اين‌که بيليو از قول بطليموس از آريانا نام برده، محرز است. بيليو يکی از خاورشناسان انگليسی است، لابد بی‌مأخذ و بدون دليل سخن نمی‌گويد. اگر غير از اين بود، حتماً در اين محدوده‌ی زمانی بيش از يک‌‌صد سال که از چاپ آثار او می‌گذرد، مورد نقد دانشمندان غربی قرار می‌گرفت. به‌هر روی، اين‌که آقای لعل‌زاد در داوری خود دچار اشتباه شده، جای ترديد نيست، دليلش هم اين است که تمام آثار بطليموس به‌دست‌‌شان نرسیده است. بطليموس در کتاب جغرافيای خود از شهرهايی که در گستره‌ی جغرافيايی يا حدود آريانای استرابو جا می‌گيرد، نام می‌برد. اما به‌صراحت از «آريانا» در کنار هند، گدروزيا، پارتيا، ماد و پارس در اثر ديگر خود ياد کرده است که متن انگليسی و مشخصات منبع در پانوشت درج شده است.[۹]

◼ سیاوش آریا: ‌ چرا نويسندگان معاصر افغانستان، برخلاف سنت تاريخ‌نگاری دوره اسلامی به‌جای واژه‌ی ايران، نام آريانا را به‌کار برده‌اند؟

لعل‌زاد: پس از ایجاد دولت مرکزی توسط امیر عبدالرحمن (۱٨٨٠–۱۹٠۱ م)، مفکوره‌ی ناســیونالیزم قـومی افغـان (توسـط محمود طرزی) در زمـان حبیب‌الله – امـان‌الله (۱۹٠۱–۱۹٢۹ م) به‌وجود آمده، جنبه‌ی قانونی پیدا نموده و (توسط محمدگل مهمند) در زمان نادرشاه - ظاهرشاه (۱۹٢۹–۱۹٧٣ م) جنبه‌ی تطبیقی پیدا می‌کند: تاریخ‌سازی، اسطوره‌سازی، قهرمان‌سازی و ایجاد سمبول‌های ملی براساس یک قوم (افغان – پشتون) و حذف سایر اقوام از مظاهر آن‌ است.

یکی از این مظاهر تاریخ‌سازی پس از تغییر نام پارس به «ایران» در سال ۱۹٣۵ م توسط زمامداران کشور پارس (و خاموشی – تائید دولت افغانستان در مورد بخشیدن این نام تاریخی به حکومت پارس)، بنا به تشویق جرمن‌ها پس از به‌قدرت رسیدن حزب نازی به‌رهبری هتلر و ایجاد تیوری دروغین «نژاد پاک آریايی» به‌منظور اتحاد با ترکیه و پارس و دستیابی به هند از راه افغانستان، دولتمردان افغانستان نیز پس از سفر هاشم‌خان صدراعظم افغانستان به آلمان و ملاقات با هتلر در ۱۹٣٦ م و قدردانی از برادر بزرگ‌تر و پیشرفته‌تر آرین خود، ایجاد انجمن تاریخ در ۱۹٣٨ م توسط سردار نعیم وزیر معارف و تدوین تاریخ افغانستان به پیروی از نظریه‌ی نشنلیزم نژادی و به‌خصوص هم‌نژاد نشان‌دادن افغان‌ها با جرمن‌ها (در حالی‌که افغان‌ها تا این‌زمان خود را از نژاد بنی‌اسرائیل می‌دانستند، نه آریايی!) در پی آن می‌شوند تا واژه‌ی «آریانا» را با نشر رساله‌ی «آریانا» در ۱۹۴٢ م توسط علی‌احمد کهزاد رئیس «انجمن تاریخ افغانستان» از قول بیلیو - پتولیمی منحیث نام باستانی کشور افغانستان قلمداد کنند.

با کمال تاسف، پس از این تاریخ‌سازی گویا مستند کهزاد (از قول بیلیو – پتولیمی) است که مردم افغانستان از کاربرد نام پُر افتخار «ایران» محروم گردیده، تیوری غلط «آریانا – خراسان – افغانستان» منحیث نام‌های تاریخی افغانستان به‌یک مفکوره‌ی رسمی - علمی تبدیل شده، در مدارس و دانشگاه‌های افغانستان تدریس گردیده، تا اندازه‌ی زیادی مورد قبول همگان قرار گرفته و به‌یکی از سمبول‌های تاریخی و ملی افغانستان تبدیل می‌شود.

تا جايی‌که اطلاع دارم، متأسفانه تا به امروز هیچ‌یک از نویسندگان افغانستان از غیر علمی بودن این تیوری دروغین پرده بر نداشته است (به‌شمول مورخین و دانشمندانی که از جعل‌کاری و تاریخ‌سازی حکام «افغان» آگاهی داشتند).[۱٠]

مهديزاده کابلی: برخلاف گفته‌ی آقای لعل‌زاد، بررسی مختصر آثار دوره‌ی امانی آشکار می‌کند که برخی از دانشمندان آن دوره با نام آريانا آشنايی داشتند. چنان‌که محمدحسين در کتاب «جغرافيای افغانستان» که در سال ۱۳٠١ خورشيدی به‌چاپ رسيده، واژه‌ی «آريانه» را در مورد مناطق هرات و کابل به‌کار برده است و بعدها محمدعلی خان در اثر خود با عنوان «افغانستان» که به تأييد فيض‌محمد خان وزير معارف آن‌زمان نيز رسيده، و در سال ۱۳٠٦ خورشيدی منتشر شده، «آريانا» را نام قديمی افغانستان ناميده است. او می‌نويسد: «ملک افغانستان به يونانی‌ها معلوم بوده ولی اسم آن در آن‌وقت آريانا بود.»[۱۱] اما در پی آن‌که رضاخان در سال ۱۹٣۵ ميلادی به‌طور يک‌جانبه تصميم گرفت که کشورش به‌جای پارس، ايران ناميده شود و به‌گفته‌ی محمدعلی کهزاد، «کلمه‌ی ايران معنای اختصاصی يافت و تسميه‌ی از نوع کل بر جز صورت بست»[۱٢]، دولت افغانستان در يک عمل انجام شده قرار گرفت. بنابراين، تاريخ‌نگاران افغانستان ناگزير تلاش ورزيدند تا واژه‌ی آريانا را که در قديم مترادف با ايران بود، برای ناميدن سرزمين اقفانستان در عهد باستان به‌کار برند. البته اين امر خلاف واقعيت تاريخی نبود و به‌همين جهت است که در حدود هفتاد سال اخير، بارها در نوشته‌های آنان به‌جای «ايران» از نام «آريانا» سخن به‌ميان آمده است.


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين گفت‌وگو توسط سياوش آريا با همکاری مهديزاده کابلی برای دانش‌نامه‌ی آريانا انجام گرفته است.
يادداشت ۲: متن انگليسی فصل دوم کتاب پانزدهم «جغرافيای استرابو» (درباره‌ی آريانا، گدروزيا و کرمان):
After India one comes to Ariana, the first portion of the country subject to the Persians after the Indus River and of the upper satrapies situated outside the Taurus. Ariana is bounded on the south and on the north by the same sea and the same mountains as India, as also by the same river, the Indus, which flows between itself and India; and from this river it extends towards the west as far as the line drawn from the Caspian Gates to Carmania, so that its shape is quadrilateral. Now the southern side begins at the outlets of the Indus and at Patalenê, and ends at Carmania and the mouth of the Persian Gulf, where it has a promontory that projects considerably towards the south; and then it takes a bend into the gulf in the direction of Persis. Ariana is inhabited first by the Arbies, whose name is like that of the River Arbis, which forms the boundary between them and the next tribe, the Oreitae; and the Arbies have a seaboard about one thousand stadia in length, as Nearchus says; but this too is a portion of India. Then one comes to the Oreitae, an autonomous tribe. The coasting voyage along the country of this tribe is one thousand eight hundred stadia in length, and the next, along that of the Ichthyophagi, seven thousand four hundred, and that along the country of the Carmanians as far as Persis, three thousand seven hundred, so that the total voyage is twelve thousand nine hundred stadia.
... and the name of Ariana is further extended to a part of Persia and of Media, as also to the Bactrians and Sogdians on the north; for these speak approximately the same language, with but slight variations.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- جغرافيای استرابو، ص ۳۰۶.
[۲]- همان‌جا، ص ۳۱۱.
[۳]- بارتولد می‌نويسد: «ما اين کلمه (آريانا) را برای اولين دفعه در کتاب اراتسفن (قرن سوم قبل از ميلاد) به‌شکل يونانی آن يعنی “Ariane” می‌يابيم و سترابون اين اطلاعات را از وی اقتباس کرده است. سرحد اين «آريانا» و يا ايران به قرار ذيل بوده:
در شرق هند در شمال هندوکش و سلسله‌های جبالی که در غرب آن واقع است در جنوب اقيانوس هند. سرحد غربی از دروازه‌ی خزر يعنی از معبر کوهستانی واقعه در تهران شروع شده و در خطی که پارت را از مدی و کارامانيا (کرمان) را از پرسيد (فارس) جدا می‌کرده امتداد داشته است. ظاهراً مقصود از کلمۀ «مملکت آرياها» مسکن يک قوم نبوده بلکه مراد از آن فقط معنای سياسی کلمه بوده است. چه مملکتی به اين نام موسم بوده که در تحت سلطه اشکانيان بعد از شورش اينان بر عليه فاتحين يونانی تشکيل و متحد شده بود. صفحاتی که در تحت استيلای يونانيان باقی بود چه در غرب (مملکت سلوکی‌ها) و چه در شمال شرق (سلطنت يونانی - باختر) در جزو ايران محسوب نمی‌شدند.»[تذکره‌ی جغرافيای تاريخی ايران، صص ۳ و ۴؛ به نقل از مارکوارت].
[۴]- حسن پيرنيا (مشيرالدوله) می‌نويسد: «... اراتس‌تن يونانی نخستين نويسنده‌ی خارجی است که اين اسم را استعمال کرده و قسمتی از ايران را آريانا ناميده. حدود آريانا را چنان‌که استرابون گويد (کتاب ۱۵ فصل ۲ بند ۸)، اراتس‌تن چنين معين کرده بود: از طرف مشرق رود سند، از سمت شمال کوه‌های پاراپاميز (سلسله کوه‌های افغانستان شمالی و هندوکش) و کوه‌های ديگر تا دربند بحر خزر (دروازه‌ی کاسپين) که با سر دره‌ی خوار تطبيق می‌کنند، از طرف جنوب دريای بزرگ عمان و از سمت مغرب حدی که پارت را از ماد و کرمان را از پاريتاکن (يعنی ولايت اصفهان کنونی) و فارس جدا می‌کرد. اين حد را خود استرابون خطی می‌داند که از دربند بحر خزر (سر دره‌خوار) تا کرمان کشيده شده باشد. اين است آريانای اراتس‌تن، ولی استرابون چند سطر پايين‌تر گويد: قسمتی از ماد، پارس، شمال باختر و سغد را نيز آريانا گويند، زيرا اين مردمان نيز تقريباً به همان زبان حرف می‌زنند.»[تاريخ ايران باستان، ج ۱، ص ۱۳٨].
[۵]- احمدعلی کهزاد درباره‌ی حدود آريانا می‌نويسد: «حدود آريانا قرار نگارشات استرابو بدين قرار بود: سرحد شرقی رود اندوس (سند)، سرحد جنوبی اقيانوس بزرگ (بحر هند)، خط شمالی آن کوه پاروپاميزوس و يک سلسله کوهستاناتی بود که از شمال هند تا دربند خزر امتداد داشت، قســمت غربی آن را خطی معين می‌کرد که پارتيـا را از مـديا و کـرمان را از فـارس و پاره‌تاکنـه (Paratakene) جدا می‌ساخت. استرابو در نظريات خود اين جمله را هم علاوه می‌کند که آريانا بعضی حصص فارس، مديا، بکتريا و سغديان را هم در بر می‌گرفت. زيرا باشندگان اين نقاط تقريباً به‌يک زبان متکلم‌اند.»[تاريخ افغانستان (تاريخ آريانا)، ج ۱، ص ۴۹؛ به نقل از بيليو، تجسس در باب نژادهای افغانستان، ص ۳].
[۶]- مهديزاده کابلی، نام‌های تاريخی افغانستان، دانش‌نامه آريانا.
[٧]- افشار، محمود، افغان‌نامه، ج ۱، ص ۵٧.
[۸]- درآمدی بر تاريخ افغانستان، ص ۹.
[۹]- Of the second quarter, which embraces the southern part of greater Asia, the other parts, including India, Ariana, Gedrosia, Parthia, Media, Persia, Babylonia, Mesopotamia, and Assyria, which are situated in the south-east of the whole inhabited world, are, as we might presume, familiar to the south-eastern triangle, Taurus, Virgo, and Capricorn, and are governed by Venus and Saturn in oriental aspects.
رجوع شود به صفحه‌ی ۱۴۱، بندهای ٢۸-٢۹، کتاب دوم:
Tetrabiblos, by: Claudius Ptolemy, published in the Loeb Classical Library, 1940
[۱٠]- برای آگاهی بیش‌تر و تفصیل موضوع از ديدگاه آقای دکتر لعل‌زاد، به مقالات زیر مراجعه کنید: آريانای جعلی و افغانستان خيالی و بحثی پيرامون نام‌های تاريخی و جغرافيايی و وبگاه لعلستان.
[۱۱]- لعل‌زاد، آريانای جعلی و افغانستان خيالی.
[۱۲]- کهزاد، محمدعلی، افغانستان در شاهنامه.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

جغرافیای استرابو، ترجمه همایون صنعتی‌زاده، تهران: موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول - ۱۳٨۳ خ
و. بارتولد، تذکره‌ی جغرافيای تاريخی ايران، ترجمۀ حمزه سردادور (طالب‌زاده)، تهران: چاپ اول - ۱۳٠۸ خ.
پيرنيا، حسن، تاريخ ايران باستان (جلد اول)، تهران: مؤسسۀ انتشارات نگاه، چاپ ششم - ۱۳٨٨ خ
مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، قم: نشر صحافی احسانی، چاپ اول - زمستان ۱۳۷۶ خ.
افشار یزدی، محمود، افغان نامه، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول، ۱۳۵۹ ه‍.ش.
کهزاد، احمدعلی، افعانستان در شاهنامه، کابل: انتشارات بیهقی، وابسته به وزارت اطلاعات و کلتور افغانستان، چاپ ۱۳۵۵ ه‍.ش.