[اسلام] [سنگسار]
[↑] خلاصه
در این مقاله میخواهم نشان بدهم که مراسم سنگسار، از نظر روانشناسی از عقدهی زنای با محارم و از نظر مردمشناسی از آیینهای عصر جادو سرچشمه گرفته است و نوعی جادوی تقلیدی بهشمار میرود.
سنگسار امروزه در برخی از کشورهای مسلمان که حکومت آنان اسلامی است و یادستگاه قضایی آنها بر اساس اسلام است، بهاجرا گذاشته میشود. از این میان میتوان بهکشورهای ایران، افغانستان، نیجریه، سودان، عربستان سعودی، و امارات متحده عربی اشاره نمود. در این کشورها زنی که بهسنگسار محکوم میشود باید در پارچهای سفید پوشانیده شده و تا کمر در خاک دفن شود. سپس با سنگهایی که یکباره محکوم را نمیکشد بلکه بهتدریج و با تحمل درد موجب مرگ وی میشود بهپرتاب سنگ بهسوی شخص قربانی میپردازند.
آیین سنگساز از کجا آمده است و برای چه مردم باید زنی را تا کمر در خاک دفن کنند و بهسوی او سنگ پرتاب کنند؟ چرا محکوم نگون بخت را بهدار نمیکشند؟ چرا باید او را با سنگ بکشند؟ چه رمز و رازی در آیین سنگسار نهفته است؟ برای پاسخ بهاین پرسشها از عصر علم بهعصر مذهب و از عصر مذهب بهعصر جادو میرویم.
در عصر جادو، هنوز خدایان بهوجود نیامده بود. زیرا انسانهای غارنشین هنوز نمیتوانستند قدرتی را بهصورت تجریدی در ماورای طبیعت تصور کنند. هرچه بود طبیعت بود و انسانها که برای تسلط بر طبیعت میکوشیدند. آنها برای تسلط بر طبیعت سعی میکردند رابطهی علت و معلولی بین پدیدههای طبیعی را کشف کنند. از این تلاش و کوشش دو رشتهی مهم بهوجود آمد: یکی علم و دیگری جادو. علم و جادو، برادران دوقلوی یکدیگرند. زیرا هر دو میخواهند بدون کمک گرفتن از خدایان، بر طبیعت فرمان برانند. جادو بر دو نوع است: جادوی سرایتی و جادوی تقلیدی.
جادوی تقلیدی بر این اصل استوار است که انسان با انجام آیینهای مخصوصی، میتواند طبیعت را مجبور بهتقلید از خود کند. بهعنوان مثال با زخم زدن بهتصویر نقاشی شدهی آهویی بر دیوارهی غاری میتواند، طبیعت را مجبور کند تا بهتقلید از این کار، باعث شود که آهوی واقعی در هنگام شکار زخمی شده و بهآسانی بهچنگ شکارچی بیافتد. این یکی از قدیمیترین نوع جادو در جهان است که در بسیاری از نقاشیهای دیواری غارهای انسانهای اولیه بهچشم میخورد. نقاش، در عصر جادو، وقایعی را که در گذشته اتفاق افتاده است نشان نمیدهد، بلکه هدف او، نشان دادن وقایعی است که در آینده باید اتفاق بیافتد. بهعبارت دیگر، نقاش از طبیعت تقلید نمیکند. بلکه این طبیعت است که باید از نقاش تقلید کند.
در یکی از نقاشیهای دیواری غارهای عصر حجر، گاو میشی را میبینیم که بر روی گردن او، جای چهار زخم افقی و در زیر کوهان او، جای چهار زخم مدور دیده میشود. این زخمها را شکارچیان عصر حجر، پیش از رفتن بهشکار گاو میش، بر روی نقش گاومیش ترسیم میکردند تا طبیعت بهتقلید از آنها باعث شود تا گاو میش واقعی در هنگام شکار زخمی شده و بهآسانی شکار آنها شود.
یکی از آیینهایی که از این شیوهی جادویی سرچشمه گرفته است، مراسم "عمرکُشان" در ایران است. از قرن شانزدهم میلادی تاکنون یعنی بهمدت چهار صد سال، مراسمی بهعنوان “عمرکشان” در ایران رواج داشته است. در این مراسم، مردم با پارچه و چوب و پوشال و تپاله و پشکل و پهن، مجسمهی بزرگی از عمر بن خطاب، دومین خلیفهی مسلمانان که در سال ۴۴۶ میلادی ترور شد، میسازند و سیس آ ن را بهآتش میکشند. در سال ۱۹٣۰ و ۱۹٣۲ میلادی که روابط ایران با کشور سنی مذهب ترکیه، بهبود یافت، مراسم “عمر کشان” نیز در ایران ممنوع شد. با وجود ممنوعیت رسمی، آیین جادویی “عمر کشان” هنوز هم در بعصی از روستاهای دورافتادهی ایران بههمان شیوهی سنتی اجرا میشود.
در این مراسم که با شادی و سرور همراه است، بهجای زخم زدن بهنقش گاو میش بهمجسمهی عمر زخم میزنند. هدف عوام از این عمل جادویی این است که طبیعت را مجبور کنند تا از آنها تقلید کند و بهروح عمر و بهآیینی که او پی نهاده است زخم بزند.
شکارچیان در عصر جادو، نقش گاوی را بر دیوارهی غاری نقاشی میکردند. ایرانیان در قرن بیست و یکم، بهجای آن که نقش گاوی را بر دیوارهی غاری نقاشی کنند، مجسمهی آدمی را با پارچه و مقوا میسازند. این مجسمهی پارچهای و آن نقش گاو، هردو یک کارکرد را دارد و هردو یک نقش را بازی میکند.
شکارچیان در عصر حجر، طی مراسم مخصوصی بهنقش گاو زخم میزدند. ایرانیان در قرن بیست و یکم، بهجای زخم زدن بهنقش گاو، بهمجسمهی “عمر” زخم میزنند و او را بهآتش میکشند. زخم زدن بهمجسمهی “عمر” و زخم زدن بهنقش گاو، هردو یک کارکرد را دارد و هردو یک نقش را بازی میکند.
شکارچیان درعصر حجر، با زخم زدن بهنقش گاو، امیدوار بودند که طبیعت از این عمل آنها تقلید کند و زخم جانکاهی بهشکار واقعی وارد آورد. ایرانیان در قرن بیست و یکم، با زخم زدن بهمجسمهی عمر، امیدوارند که طبیعت از این عمل آنها تقلید کند و زخم جانکاهی بهعمر و مذهب عمر وارد آورد. در هردوی این دو مورد یعنی هم در زخم زدن بهنقش گاو در عصر حجر و هم در سوزاندن مجسمهی عمر، در قرن بیست و یکم، ما با جادوی تقلیدی سرو کار داریم.
از آن جا که عمر، دومین خلیفهی مسلمانان، بهعنوان یک شخصیت تاریخی، مدتهاست که مرده است و دیگر نمیتوان مرده را از نو کشت، بنابراین، ”عمر” در مراسم عمرکشان، حالتی سمبلیک و نمادین بهخود میگیرد و بهصورت مظهر دشمن و فرانمود نیروهای ضد ایرانی در میآید. ایرانیانیان با سوزاندن “عمر” امیدوارند که دشمنان خود را بسوزانند و از بین ببرند.
از نظر روانشناسی، مراسم “عمر سوزان” در حکم نوعی عقده گشایی روانی و تخلیهی حس نفرت و دشمنی نسبت بهدشمنان مذهبی است. عوام با سوزاندن پیکرهی عمر، از یک طرف، مراتب انزجار خود را از دشمنان خود نشان میدهند و از سوی دیگر مقداری از احساسات خصمانه و حس کینهای را که در درون آنها انباشته شده است و ممکن است باعث انفجار روانی آنها شود، تخلیه میکنند. از این نظر، مراسم “عمر سوزان”، تاحدودی خاصیت روان درمانی است.
در قرون وسطی و در دوران تفتیش عقاید، مسیحیان، بهجای آن که از پارچه و چوب و پوشال، مجسمهای از شیطان درست کنند و آن را بهآتش بکشند، از انسان زنده استفاده میکردند. ارباب کلیسا، زنهایی را که بهاعتقاد آنها جادوگر بودند و با شیطان رابطه داشتند، زنده زنده در آتش میسوزاندند. مراسم “جادوگر سوزان” نیز مانند مراسم “عمر سوزان” یک نوع جادوی تقلیدی است و ارباب کلیسا، بهطور ناخود،گاه، امیداور بودند که طبیعت از آنها تقلید کند و همهی جادوگران و شیاطین و نیروهای اهریمنی را در آتش قهر خود بسوزاند و نابود کند. نکتهی جالب این جاست که مسیحیان متعصب برای مبارزه با جادو و جادوگران، خود از شیوههایی استفاده میکردند که تحت عنوان جادوی تقلیدی دسته بندی میشود.
البته مراسم “جادوگر سوزان” بهمسیحیان و قرون وسطی محدود نمیشود، در بین مسلمانان نیز مراسمی شبیه بهآن بهنام “سنگسار” رواج دارد. در مراسم سنگسار، بهجای آن که از پارچه و چوب و پوشال، مجسمهای از شیطان درست کنند و آن را بهآتش بکشند، از انسان زنده استفاده میکنند. مسلمانان، زنی را که بهاعتقاد آنها از شیطان پیروی کرده است و با مردی اجنبی رابطه داشته است تا کمر در گودالی فرو میکنند و سپس با پرتاب سنگ او را بهقتل میرسانند.
مراسم سنگسار مانند مراسم “جادوگر سوزان” و “عمر سوزان” یک نوع جادوی تقلیدی است. در مراسم سنگسار، بهجای نقش بیجان گاوی بر دیوارهی غاری از پیکر زندهی زنی پیچیده در کیسهای سر بسته، استفاده میکنند. مومنان با سنگسار زن زناکار، بهطور ناخود،گاه، امیداورند که طبیعت از آنها تقلید کند و همهی زناکاران و شیاطین و نیروهای اهریمنی را در آتش قهر خود بسوزاند و نابود کند.
در این جا باید اضافه کنم که مراسم سنگسار از نظر روانشناسی، نوعی انتقام گیری پسر از مادر بی وفا ست. پسر جوان در کودکی عاشق مادر است و میخواهد با او همبستر شود، اما این عشق ممنوع بهشدت سرکوب میشود و بهﻻیههای ناخودآگاه صمیر پسر جوان عقب رانده میشود. در آفرینش چهرهی اهریمنی مادر خطاکار، یک مکانیسم روانی یعنی مکانیسم برون افکنی نقش عمدهای دارد. پسرجوان، وسوسههای درونی خود و میل بهجماع با محارم را برون افکنی میکند و آنها را بهمادر خود نسبت میدهد. از نظر پسرجوان، این او نیست که میخواهد با مادر خود بخوابد، بلکه این مادر خطاکار است که قصد فریب پسر بیگناه را دارد. نمونهی کلاسیک این مکانیسم روانی، داستان سیاووش در شاهنامه است. در این داستان، عشق ممنوع سیاووش بهمادرش بهصورت عشق شهوت آمیز سودابه، نامادری سیاووش، بهاو در آمده است. در این مرحله، مادر بهصورت عفریتهی دیوسیرتی در میآید که میخواهد پسر جوان را از راه بدر ببرد. در نظام جابرانهی پدرساﻻری، مجازات چنین مادر خطاکاری مرگ است. اگر نتوان، مانند رستم که سودابه را بهقتل رساند و مادر گناهکار را بهسزای اعمالش رساند، یاید زن دیگری را پیدا کرد که با مردان غریبه همبستر شده است و او را بهجای مادر زناکار، سنگسار کرد.
مردی که بهسوی زنی زناکار سنگ پرتاب میکند، در حقیقت، مادر زناکار خود را که بهجای پاسخ بهعشق پاک پسر، با پدر همخوابه شده است، مجازات میکند. پدیدهی سنگسار، از نظر روانشناسی بالینی، نوعی مادر کشی است. در این مراسم خونبار، پسر جوان از مادر خود انتقام میگیرد.
یکی از اقداماتی که برای بهداشتی کردن مراسم سنگسار میتوان انجام داد، استفاده از آدمک پارچهای بهجای آدم زنده، است. بهاین ترتیب، مسلمانان میتوانند بهجای سنگسار زن زناکار، مجسمهی پارچهای او را سنگسار کنند تا هم طبیعت از این عمل جادویی آنها تقلید کند و نسل زناکاران را از روی کرهی زمین بردارد و هم پسر عاشق پیشه و گناهکار بتواند بهنحوی بهداشتی و بی خطر، مادر لکاته و زناکار خود را بهقتل برساند.
باید اضافه کنم که دربعضی از موراد، پسر بهجای کشتن مادر، راه سادهتری را انتخاب میکند و آن این است که در شخصیت مادر ذوب میشود و خود نقش مادر خود را بازی میکند. برای آن که نمونهای بهدست بدهیم از شخصیت "نورمن بیتس" در فیلم روح ساختهی آلفرد هیچکاک نام میبریم. در این فیلم، پسر جوانی، در یک هتل متروک، بهصورت مادر خود در میآید و زنانی را که او تصور میکند که میخواهند او را وسوسه کنند تا بهعشق مادر خود خیانت کند، بهقتل میرساند.
نمونهی روحوضی و بازاری و ﻻله زاری این مکانیسم روانی، علی پورتاش و شخصیتی است که او بهنام “ننه سلیمه” خلق کرده است. بازیگر نقش ننه سلیمه، مردی است که با پوشیدن لباس زنانه و با آرایش و حرکات زنانه، نقش مادری متک گو و سلطه جو را بازی میکند. در این جا دیگر تفاوتی بین مادر و پسر وجود ندارد و بهاصطﻼح عرفا، پردهی بین عاشق و معشوق، کنار رفته است و عاشق در معشوق فنا شده است. در این نمایش تلویزیونی، مرد کوچک اندامی نقش شوهر ننه سلیمه و یا بهعبارت دیگر، نقش پدر پورتاش را بازی میکند. پسر بهعلت تنفری که نسبت بهپدر خود دارد، او را بهصورت مردی کوچک و مسخره نشان داده است که کاملا در زیر سلطهی “مادر - پسر” قرار دارد.
در نسخهی دیگری از این نمایش تلویزیونی بهنام “خاله فهمیه”، این پدر کوچک اندام و مسخره نیز بهطور کلی حذف شده است و “خاله فهیمه”، نه با شوهر، بلکه با پسر جوان خود زندگی میکند. در این جا، پسر جوان، توانسته است پدر خود را بکشد و خود، بدون رقیب، با مادر خود زندگی کند. خاله فهیمه و پسرش، از این نظر، بهالگوی اصلی فیلمهای فارسی، مانند قیصر، نزدیک شده است که در آن آرتیسته با مادر پیر خود زندگی میکند و پدر بهطور کلی از این معادله کنار گذاشته شده است.
[↑] نتیجهگیری
در این مقاله نشان دادم که مراسم سنگسار، از نظر روانشناسی از عقدهی زنای با محارم و از نظر مردمشناسی از آیینهای عصر جادو سرچشمه گرفته است و نوعی جادوی تقلیدی بهشمار میرود. این گونه حرکات و اعمال، نشان میدهد که چگونه انسانهای عصر علم، علی رغم گذشت هزاران سال، همچنان بهرسمها و سنتهای عصر جادو دلبستهاند.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- عباس احمدی، تاملاتی در بارهی مراسم سنگسار، اخبار روز: آدينه ٣ دی ۱٣٨۹ - ۲۴ دسامبر ۲۰۱۰
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ سایت اینترنتی اخبار روز
[برگشت به بالا]