[...] [...]
گنوستیک (Gnosticism = گنوسی (gnostique) ؛ پیرو فرقۀ گنوسی) یا غنوصی مذهب یا جریان فکری کهنهای است که بر آگاهی از رازهای ایزدی تأکید داشت[۱]. این آیین، در قرن دوم میلادی در کشور روم توسعه یافت. بدون شک قبل از این تاریخ هم افکار گنوستیک وجود داشته زیرا که در میان یهودیان اسکندریه هم این افکار رایج بوده است. از قرن دوم به بعد گنوستیکها برای تأئید اقوال خویش به کتابهای مقدس عیسوی استناد میجستند[٢].
آیین گنوسی، در زمرهی مکاتب مهم دینی - عرفانی صدرِ مسیحیت است. مکاتب گنوسی بهطور عمده مبتنی بر آراء عارفان صدر مسیحیت، مانند: شمعون مُغ، والنتین، مرقیون و بازیلیدس است. صبغه عرفان در ادبیات هرمسی و در کیش مندایی، صبّی یا مغتسله مکمل تحلیل کیش گنوسی است. از سوی دیگر، عرفان مانوی، از دل کیش گنوسیِ صدر مسیحیت برآمده و در سده سوم میلادی، روشنفکران دینی شرق (پیروان دیناوریه در خراسان) و نحلههای دینی - عرفانی غرب (آسیای صغیر، سوریه و مصر) را سخت تحت تأثیر قرار داده است[٣].
از آنجایی که باورها و آیینهای کهن و اسطورهای ملل، در شکلگیری ادیان و تفکرات بعد از خود تأثیر گذارند. بهعبارتی - از دیدگاه میرچا الیاده - "هیچ سلوک دینی هر قدر کهن، هرگز بهطور قطع نابود نمیشود... بلکه بهگونهای استتار شده و تنزل یافته [در باورهای جدید] دوام و بقا دارد"[۴]، کیش گنوسیِ نیز اثرات خود بر ادیان یهودی، مسیحی، مانوی و اسلام بهجا گذارده است که این تأثیرات را، در ابعاد دینی و عرفانی میتوان مشاهده کرد.
اکثر گنوستیکها که از طریقهٔ آنها کم و بیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بودهاند. یکی از فرقههای گنوستیک بینالنهرین و بابل فرقهٔ مندائی یا ماندائی است و گروه دیگری که در کتابهای عرب آنها را مغتسله نامیدهاند، یکی از مأخذ کیش مانوی محسوب میشود. عرب همهٔ فرقههای گنوستیک مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواجی داشته است بهنام حنیف یا صابئون خوانده است[۵].
[↑] واژهشناسی
گنوس در انگلیسی معادل واژهی "know" بهمعنای شناخت و معرفت قرار میگیرد[٦]. ریشهی این نام، واژهی یونانی "gnosis" است بهمعنای عرفان. اما در اصطلاح منظور از مذهب گنوسی مجموعهی فرق یا متفکرانی است که برای زسیدن به حقیقت و خروج از مادیات بهیک شناخت غیر حسی، غیر علمی و غیر عقلی معتقد بودند. این فرق عقاید ثنوی داشتند و جهان را شّری میدانستند که باید خود را از آن نجات داد. درجۀ این ثنویت با میزانی غربتی که یک گنوسی یا عارف در جهان مادی حس میکرد، متغیر بود. گنوسیان عقیده داشتند که با شناخت عالم متعالی که عالم خیر و نور است، از تن، که زندان روح است، رهایی مییابند[٧].
آیین گنوسی را گاهی گنوستیسیسم (gnosticisme) نیز مینامند. لفظ گنوستیسیسم برای نامیدن مجموع فرق ثنویی که در قرن دوم و سوم میلادی در جهان مسیحیت ظهور کردند، بهکار گرفته شد. این فرق علاوه بر اعتقاد بهنوعی عرفان و داشتن معتقدات ثنوی در جهانشناسی، بهعنوان نوعی بدعتگذار مسیحی شناخته شدند. بههمین دلیل تا اواخر قرن نوزدهم عقیدۀ حاکم این بود که گنوستیسیسم منشأ مسیحی دارد. اما امروزه با کشف متون جدید و مطالعۀ آنها، پژوهش دربارۀ نظامهای گنوسی غیر مسیحی، مانند نظام هرمسی و مشاهده گروههای گنوسی که هماکنون وجود دارند، مانند صابئین که در جنوب عراق و ایران کنونی زندگی میکنند، این عقیده بهوجود آمد که نظریات گنوسی در جهان مسیحی شکل نگرفته است و مسیحیان تنها یک نوع از انواع گنوسیس را در تاریخ ارائه دادهاند. بدین ترتیب اصطلاح آیین یا مذهب گنوسی، که بهجای واژۀ گنوستیسیسم بهکار برده شد، دربرگیرندۀ مجموعۀ فرق مسیحی و غیر مسیحی گنوسی است[٨].
از این روی، برای اجتناب از خلط لفظ، مفهوم و عقاید، بهپیروی از چند تن از محققان غرب، لفظ گنوسیگری (gnosticisme) برای جریان مسیحی گنوسی بهکار میرود و برای کل عقاید گنوسی از لفظ مذهب گنوسی استفاده میشود.
[↑] تاریخچه
آیین گنوسی که قدمتش به پیش از میلاد مسیح میرسد، دارای عناصری عارفانه و زاهدمسلک است. تفکرات گنوسی در طول تاریخ دستخوش تغییرات فراوانی شده و همچنین تأثیر زیادی بر ادیان مابعد خود گذاشته است. دینهای یهود و مسیحیت، بخشی از مفاهیم الهی و عرفانی خود را از گنوس اقتباس کردهاند[۹].
در واقع، نظریات گنوسی از یک قرن قبل از ظهور مسیحیت در تاریخ دیده شده است. این نظریات هیچ حد و مرز جغرافیایی نمیشناخته و در تمام دنیای قدیم حضور داشته است. بتابراین، گنوسیس مذهب یا عقیدۀ یک قوم یا ملت مخصوص نبوده که رنگ فرهنگ بهخصوص یک منطقه یا کشور را داشته باشد. بنابراین، دشوار است که یک قوم یا ملت خاص را پایهگذار اصلی این مجموعه عقاید دانست. اما باید خاطر نشان کرد که به سبب نگاه خاص مسیحیت به عالم، آیین گنوسی در آن بستر مناسبی برای رشد یافت. چنانکه با کشفیات جدیدی که شده است، میتوان گفت فرهنگ گنوسی فرهنگ حاکم در قرون اولیۀ میلادی در جهان مسیحیت بوده است و در همین دوران بود که جریانات گنوسی بهدست سران کلیسا کنار زده شد و بهفهرست بدعتهای مذهبی افزوده شد. البته آیین گنوسی از قرن سوم میلادی بهصورت مانویگری بهحیات خود ادامه داد و در تاریخ تفکر مسیحی تا پایان قرون وسطی حاضر بود و متفکرین مسیحی وابسته به کلیسا بسته به اهمیتی که این جریان فکری در زمانشان داشت، نسبت به آن جهتگیری میکردند و در رد آن رسالاتی مینوشتند و یا در آثار خود اشاراتی به آن میکردند.
بههرحال آیین گنوسی یکی از جریانات فلسفی - عقیدتی حاکم در زمان ظهور مسیحیت بود و در رسالات کتاب "عهد جدید" نیز اشاراتی به آن شده است[۱٠].
از قرن هیجدهم پژوهش دربارۀ آیین گنوسی، در غرب، آغاز شد. اما از قرن نوزدهم است که مطالعه دربارۀ آیین گنوسی شکل جدیتر بهخود گرفت. در این قرن محققان گنوسیس را از جهت ارتباط آن با مسیحیت مطالعه میکردند. عدهای از این محققان آن را یونانیمآب شدن مسیحیت میدانستند و معتقد بودند که فلسفه یونانی، مخصوصاً فلسفۀ افلاطونی از طریق یهودیت یونانیمآب وارد مسیحیت شده و بهشکلگیری فرق ثنوی منجر گردیده است. برخی دیگر بر ریشۀ شرقی آن تأکید میورزیدند و آن را در ادیان شرقی از قبیل ادیان یهودی، بابلی و مصری جستجو میکردند. از ابتدای قرن بیستم، عدهای از پؤوهشگران آیین گنوسی را خارج از محدودۀ تاریخ مسیحیت مطالعه کردند و روشهای تاریخ تطبیقی ادیان را در این زمینه بهکار بردند. تحقیق دربارۀ نظامهای غیر مسیحی گنوسی، مانند نظامهای هرمسی، صابئی (ماندایی) و مانوی رواج بیشتری پیدا کرد و بر التفاط بابلی - آریایی بهعنوان منشأ آیین گنوسی تأکید شد. البته در این التقاط عناصر آریایی (یعنی تأثیر آیین مزدایی) برتر دانسته شد، بهویژه نظریۀ ثنویت و منجیی که برای بشریت میآید. برای این محققان، آیین گنوسی جریانی مذهبی شرقی در نظر گرفته میشود که یونانیمآب شده و نشاندهندۀ بینالمللی شدن مذاهب، ارتباط نزدیکی شرق و غرب و جستجو و عمق بخشیدن به روحانیت فردی انسان است. اما چگونه این عقاید از سرزمینهای آریایی بهطور اخص و از خاورمیانه بهطور اعم به سواحل دریای مدیترانه و دنیای یونانیمآب رسید؟
آخرین جمعبندی که ظاهراً معتبرترین آنها نیز هست از هانس یوناس[۱۱] مورخ آلمانی است.
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: آرتور کریستینسن، گنوستیک
پيوست ٢: دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور، کیش گنوسی و عرفان مانوی
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، در معرفی کتاب "آیین گنوسی و مانوی"
[٢]- گنوستیک، از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[٣]- اسماعیل پور، ابوالقاسم، کیش گنوسی و عرفان مانوی، فصلنامهنامه مفید، شماره ٣٠
[۴]- میرچا الیاده، آیین گنوسی و مانوی
[۵]- کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، صص ۵۶-۵۹
[٦]-
[٧]- ایلخانی، محمد، مذهب گنوسی، دوفصلنامۀ معارف، ص ۱٦
[٨]- همانجا، صص ۱٦-۱٧
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢٦]-
[٢٧]-
[٢٨]-
[٢۹]-
[٣٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم - ۱۳۶۷
□ آیین گنوسی و مانوی، ویراستهی میرچا الیاده، ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیل پور، انتشارات فکر روز، چاپ اول - ۱۳۷۳
□ اسماعیل پور، ابوالقاسم، کیش گنوسی و عرفان مانوی، فصلنامه مفید، شماره ٣٠
□ ایلخانی، محمد، مذهب گنوسی، دوفصلنامۀ معارف، دورۀ دوازدهم، شمارۀ ۱ و ٢، فروردین - آبان ۱۳۷۴
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□