- واژهشناسی
- ديدگاه تاريخی
- حنفا در عصر جاهلی
- تاثیر حنفأ بر اسلام
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[...] [...]
دین حنیـف (به فتـح حا)، از دیـدگاه اسـلامی، دین ابراهیـم بـود و مسـلمانـان دین اسـلام را نیـز دیـن حنیـف مینامنـد[۱]. واژهی حنیـف دوازده بـار در قـرآن بهکار رفتـه اسـت[٢].
[↑] واژهشناسی
حنیف کلمهای عربی و از ریشۀ «حَنَفَ» بهمعنای گرایش از گمراهی بهراستی است. هم چنانکه جنف بهمعنای گرایش از راستی به گمراهی است[٣]. برخی معنای اصلی آن را مطلق گرایش و میل ذکر کردهاند[۴] که با حروف جر مختلف معنایش تغییر میکند: «الحنیف المائل من خیر الی شرّ او من شرّ الی خیر»[۵]. استقامت و استواری نیز در ضمن معنای حنف آمده است [٦]. در واژهنامههای تازی برای حَنِفَ معنای کژی و اعوجاج در پا را نیز ذکر کردهاند و به کسی که بر پشت پا راه میرود "احنف" میگویند[٧]. از این رو صخر (از رجال معروف صدر اسلام که در فتح ایران نقش مهمی داشت) بهخاطر کژی در پایش به احنف بن قیس معروف بود. شعر اصمعی «و الله لولا حنف برجله / ما کان فی فتیانکم من مثله»[٨] معنای لغوی فوق را تأیید میکند. اکثر دانشمندان[۹] چنین معنایی را استعاری دانستهاند و میگویند عرب از باب تفأل به خیر به کسی که در پایش کژی و پیچ و تاب است، «احنف» میگویند؛ همچنانکه برای مار گزیده واژه «سلیم» و برای بیابان خشک و بیآب و علف واژه «مفازه» را به کار میبرند.
در عرب پیش از اسلام به کسانی که به پیروی از دین ابراهیم از پرستش بتان کناره میگرفتند و از گوشت قربانی آنها نمیخوردند[۱٠] و به سنت حج و ختنه عمل میکردند[۱۱] و ازلام و شراب خواری را حرام میدانستند[۱٢]، حنیف میگفتند.
از لحاظ کاربرد اصطلاحی - از منظر قرآن - حنیف بهمعنای پاکدین و متمایل به دین حق است. کلمه حنیف و جمع آن «حنفأ» در قرآن، برای بیان دین توحیدی به کار میرود، و نقطه مقابل شرک و بتپرستی است. قرآن میگوید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسـلما». (ابراهیـم نه یهـودی بـود نـه نصـرانـی، حنیـف بـود و مسـلم)[۱٣]. در جـای دیگـر همـه پیـروان اسـلام را ملـت حنیـف ابراهیـم میخوانـد[۱۴]، یعنی دین اسلام دین حنیف است.
اما در واقع، حنیف واژهای معماگون و ریشهاش هنوز مبهم است. از این رو، تعیین معنای دقیق و اصلی آن بسیار دشوار است[۱۵]. برخی از محققان [۱٦] چون از یافتن معنای دقیق و ریشۀ آن، باز ماندند، چنین ابراز داشتهاند که برای درک معنای اسلامی و کاربرد قرآنی حنیف نیازی به پیدا کردن وجه اشتقاق آن نیست. زریاب[۱٧] معتقد است، با توجه به اینکه خداوند به زبان عربی و برای هدایت قوم عرب سخن گفته است، نمیبایست از استعمال کلمة حنیف ابهامی در ذهن شنوندگان زمان پیامبر اسلام به وجود آمده باشد. در مقابل، آرتور جفری[۱٨] بیان میکند که محمد احساس میکرده شنوندگان وی برای دریافت معنای درست این واژه نیاز به توضیح و تبیین دارند. بررسی آیات قرآنی تا حدی نظر جفری را تأیید میکند.
در مورد ریشهی کلمۀ حنف و اینکه دارای اصالت عربی است یا خیر، بحث زیادی شده است. از جمله در میان دانشمندان اسلامی، مسعودی صابئین را جزء حنفأ برشمرده و ریشۀ این کلمه را از واژۀ سریانی حنیفو میداند[۱۹].
این واژه در آرامی (کنعانی) حنیف بوده و معنای منافق و کافر داشته و مسیحیان نیز آن را بههمین معنا بهکار میبردند؛ بهگونهای که حتی پادشاه عیسوی اسپانیا در حدود سال ۵۹٠ در نامهای که به سلطان المهاد مینویسد، این اصطلاح را به همین معنا به کاربرده است[٢٠].
یعقوبی در کتاب تاریخ خود نیز در داستان شاؤل (طالوت) و داود فلسطینی را از حنفأ ستارهپرست میخواند[٢۱]. ابن العبری، حنفۀ سریانی را در مورد صائبین بهکار میبرد. مسعودی در «التنبیه والاشراف» صفحۀ هشتاد و شش دربارۀ «حنیف» آورده است:
- «حنیف یک کلمۀ سریانی است که معرب شده و اصل آن «حنیفوا» بوده است. گویند تلفظ آن با حرف مخصوص مابین «با» و «فا» است. زیرا سریانیان «فا» ندارند. گویند صایبان به صابی بن متوشلخ بن ادریس، انتساب دارند که وی پیرو دین حنیفی قدیم بود و بهقولی نسب ایشان به صابی بن ماری است که به روزگار ابراهیم خلیل علیهالسلام بوده است.»
در میان مستشرقان هرشفلد معتقد است که تحنت بهمعنای نماز خدا و عبرانی است. لیال و داچ هم آن را مشتق از عبری دانسته و لهاوزن آن را بهمعنای یک عیسوی زاهد، دخویه بهمعنای کافر، مارگلیوث بهمعنای یک مسلمان و نولدکه بوهل آن را مشتق از تحنث دانسته است و ریشه عبری آن را به کلی رد میکنند[٢٢].
از علمای اسلامی طبری آن را بهمعنای تبرر (فرمانبرداری کردن) میداند. به گفته ابن اثیر در نهایه و طریحی در تفسیر غریب القران و نیز لسان العرب، حج، ختان، مخلص، و استقامت بر دین ابراهیم حنیف گفته میشود.
همچنین در تاریخ طبری و لسان العرب به کسی که از دین باطل به اسلام تمایل کند، حنیف گفته شده است[٢٣].
راغب اصفهانی میگوید: "حنیف کسی است که از ضلالت به استقامت، استواری و هدایت میل کند"[٢۴].
ابن هشام تحنث را از تحنف میگیرد و او در این باره استدلال ظریفی به کار میبرد و میگوید:
در تلفظ عربی زیاد اتفاق میافتد که حرف (ث) به (ف) تبدیل شود؛ همچنانکه به جدث بهمعنی قبر جرف هم گفته میشود و یا اینکه گاهی عرب به جای ثم میگوید: فم؛ بنابراین تحنث همان تحنف بهمعنای حنیف شدن و از حنفأ قرار گرفتن است[٢۵].
اما «ابوذر خشنی» که سیره ابن هشام را شرح کرده، این نظر را رد میکند و میگوید:
«اثم» گناه و «تاثم» بهمعنای خروج از گناه است (زیرا گاهی باب تفعل برای خروج از معنای فعل میآید)؛ از این رو حنث هم که بهمعنای گناه است، وقتی به باب تفعل برود، بهمعنای از گناه بیرون شدن است و نیازی به ابدال نیست. ابن اثیر نیز همین نظر را دارد و آن را تایید میکند[٢٦].
[↑] ديدگاه تاريخی
مورخان مسلمان بر این باور هستند که همهی عربها پیش از آنکه عمرو بن لُحی، بتپرستی را در حجاز بهعنوان يک آیين مستقل ترويج دهد، پیرو دين ابراهيم بودهاند.
پيروان اين آیين خود را موحد میدانستند چرا که خدای یکتا را پرستش میکردند. اما پس از ترويج بتپرستی، اين آیين رو به افول نهاد، تا زمانی که اسلام ظهور کرد.
از کسانی که به آیين حنيف رفتار میکردند جز تعداد کمی تا زمان بعثت پيامبر باقی نماندند و از طرفی منابع و اطلاعات پيرامون چگونگی رفتار آنان و مواجه با اسلام و تمام جزئيات زندگی آنان بسيار اندک است، تا آنجا که در هيچ کدام از منابع لاتين و يونان چيزی از اعتقاد آنان وجود ندارد.
هر چند اثبات این ادعای مسلمانان از لحاظ تاریخی کار دشوار است؛ اما آنچه مسلم است، این است که اندکی پیش از ظهور اسلام، جنبشی نوين متشکل از خردمندان عرب بهوجود آمده بود که از پرستش بتها دوری میجستند و در عين حال، براساس برخی از روایات اسلامی، به آیينهای توحيدی آن زمان اعم از يهوديه و مسيحيت نيز نگرويدند.
با وجود این، مطالعه زندگی تمام کسانی که مورخان از آنان بهعنوان حنفأ نام بردهاند، نشان میدهد که آنان افراد پراکنده و ناپيوسته و غير مرتبط با يکديگر بودند. بههمين دليل شاید درست نباشد که تصور شود آنان يک جريان اعتقادی سازمانیافته داشتهاند یا پیش از اسلام، بهعنوان يک نحله دينی کامل بوده باشند.
از سوی دیگر، گروهی از خاورشناسان مدعی هستند که حنفأ گروهی از فرقههای مسيحی بودند و آنان را در رديف عربهای مسيحی زاهد قرار دادهاند که دين مسيحيت را با تعاليم برون دينی خلط کردهاند.
بههر حال، پیدایی حنفأ میتواند بهمعنای تکامل تدريجی از بتپرستی به یکتاپرستی باشد و در ضمن اين آیين زمينهساز ظهور اسلام بوده است.
[↑] حنفا در عصر جاهلی
حنفای عصر جاهلی را میتوان كسانی دانست كه بتپرستی را، دينی شايستۀ پيروی نمیدانستد و چون آيين معقول و شايستهای برای پيروی نمیيافتند به بقايای موجود آيين ابراهيمی گرويده و خود را «حنفا» میخواندند.
البته گاه برخی از اين افراد به اديان ديگر گرايش پيدا میکردند كه در زمره حنفا بهشمار نمیآمدند.[٢٧] [شايد بهدليل همين خلط مبحث است كه برخی حنفا را شاخهای از مسيحيت میدانند.] بهعنوان نمونه در يكی از گزارشهای تاريخی آمده است كه در يكی از اعياد كه بتپرستان بر پا داشته بودند، چهار نفر از بتپرستان طی صحبتهايی با هم، بتپرستی را نادرست و خلاف آيين ابراهيمی دانسته و از بتپرستی رويگردان شدند.
ورقه بن نوفل و عثمان بن حويرث مسيحی شدند؛ زيد بن عمرو بعد از مدتی خود را حنفی خواند و عبيدالله بن جحش نيز با ظهور اسلام مسلمان شد.[٢٨] آمده است كه زيد پس از آن كه از بتپرستی و آيين قريش دست كشيد از گوشت مردار و قربانیهايی كه برای بتها میشد نمیخورد؛ از كشتن دختران جلوگيری میكرد؛ دين يهوديت و مسيحيت را نيز نپذيرفته و خود را بر آيين ابراهيم میدانست.[٢۹]
دربارۀ این که پيامبر اسلام و اجداد او، پيش از بعثت بر دين حنيف بودهاند، اختلافنظر وجود دارد، هر چند با توجه به تعريفی كه از حنفای عصر جاهلی شد، آنان را نمیتوان جزو حنفا بهشمار آورد، اما نظر علمای شيعه اين است كه پیامبر اسلام و اجداد او، همگی پيش از بعثت افرادی موحد و خداپرست بودهاند.[٣٠]
[↑] تاثیر حنفأ بر اسلام
غلامحسين زرگرینژاد، نويسندۀ كتاب «تاريخ صدر اسلام»، با بيان چند فرضيه از مستشرقان دربارۀ حنفيَََّت و كسانی كه اسلام را جريان تكامل انديشه دينی اعراب تفسير مینمايند، ضمن ارائه تحليلهايی در اين زمينه معتقد است با توجه به تعريفی كه از حنفای عصر جاهلی شد اسلام تكامل طبيعی بتپرستی نبود. حنفا نيز فرقه دينی دارای تشكيلات در جامعه عربستان نبوده و طبق گفته آنان زمينهساز دين اسلام نمیباشد، چرا كه اگر بهراستی ادامه طبيعی حنفيت و يا محصول بحران بتپرستی بود، شخص پيامبر اسلام و اصحاب اوليه او میبايست در شمار حنفا قرار میداشتند و اين در حالی است كه برخی از كسانی كه در زمان جاهليت خود را حنيف میدانستند پس از بعثت به اسلام نگرويدند.
در عين حال بسياری از افراد كه از بتپرستی رويگردان شدند، در آن زمان بههيچ دينی روی نياوردند، اما پس از ظهور اسلام مسلمان شدند. همچنين او میافزادی: مستشرقان در اثبات فرضيههای خويش گزارشهايی ارائه دادهاند كه مبالغهآميز بوده و قابل نقد و بررسی است، از جمله آنها اخباری است كه دربارۀ انعكاس اشعار «أمية بن أبی الصلت» در قرآن گزارش شده است كه البته برخی اين اشعار را ساختههای زمان حجاج میدانند[٣۱].
بهرغم این، هر چند در مورد عقايد آيين حنيف و نقش حنفأ بر باورهای اسلامی اطلاعات زياد و موثقی در دست نيست، چون در مكتوبات جاهليت يا يونانی و... چيزی كه محققان را در اين مورد ياری كند وجود ندارد. بنابراين، آشنايی با اين دوران متکی بر تأليفات اسلامی و خصوصاً آيات قرآنی و اخبار اسلامی است. آنچه مسلم است آيين حنيف در فراهم ساختن زمينه تحول اعتقادی عرب پيش از اسلام، تضعيف مبانی دينی جاهلی، گرايش به ترك و طرد بتپرستی، و توجه به توحيد و يگانهپرستی تأثير آشكاری داشته است[٣٢].
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[۴۵]
[۴٦]
[۴٧]
[۴٨]
[۴۹]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: کلیر تیسدال، ریشهها و منابع قرآن (حنفیان و تأثیر آنان بر قرآن و سنت)
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- رجوع شود به: دائرةالمعارف تشیع، ج ٦، ص ۵۳۹
[۲]- ۱٠ بار کلمه حنيف و ۲ بار کلمه حنفأ (جمع کلمۀ حنیف) در قرآن آمده است.
[۳]- راغب اصفهانی، ص ۱۳۳
[۴]- ابن اثیر، النهایة، ۱/۴۵۱؛ ابن فارس، ۲/۱۱٠
[۵]- ابن منظور، ۹/۵٧
[۶]- همانجا؛ قرطبی، ۲/۱۴٠؛ شیخ طوسی، ۱/۴٧۹
[٧]- خلیل بن احمد، ۱/۴٣٦ و ۹/۵٧؛ راغب اصفهانی، ص ۱۳۳؛ زمخشری، اساس البلاغه، ص ۱۴۴
[۸]- ابن منظور، ۹/۵٧؛ قرطبی، ۲/۱۴٠)
[۹]- ابن منظور، ۹/۵٧؛ طبری، تفسیر، ۱/۴۴٠؛ راغب اصفهانی، ص ۱۳۳؛ قرطبی، ۲/۱۴٠؛ طبرسی، ۱/۴۸٦
[۱٠]- ابن سعد، ۳/۳٧۹؛ طبری، تفسیر، ۱/۱-۴۴٠؛ ابن اثیر، النهایة، ۱/۴۵۱؛ ابن حبیب، ص ۵۳۲
[۱۱]- راغب اصفهانی، ص ۱۳۳؛ طبری، تفسیر، ۱/۴۴۱؛ فیروزآبادی، ۳/۱۳٠؛ زبیدی، ٦/٧۸
[۱۲]- ابن حبیب، ص ۵۳۱
[۱۳]- آل عمران، آیۀ ٦٧
[۱۴]- از جمله در آیه ۱٦۱ سوره انعام
[۱۵]- ایزوتسو، ص ۱۴۱؛ جفری، ص ۱۸۲
[۱۶]- زریاب، ص ۸٠؛ وات ۱٦٦
[۱٧]- همانجا
[۱۸]- همانجا
[۱۹]- دایرةالمعارف اسلام، ص ۱۳۳
[٢٠]- مقالهی "حنیف" پروفسور وات در دایرةالمعارف اسلام
[٢۱]- یعقوبی، تاریخ، ج ۱، ۵۱
[٢۲]- مختصر دائرةالمعارف اسلام، ص ۱۳۳
[٢۳]- طبری، تاریخ، ج ۱، ص ۱۱۴۹. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۴٠۴
[٢۴]- راغب اصفهانی، مفردات، ص ۳۸٢
[٢۵]- ابن هشام، ج ۱، ص ٢۵۱
[٢۶]- همان، ص ٢۵۱
[٢٧]- غلامحسين زرگرینژاد، تاريخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، سمت، ۱۳٧۸، چ سوم، صص ۱۴۵ و ۱۴۶
[٢۸]- ابن هشام؛ السيرةالنبوية، مصطفی السقا، ابراهيم الابياری، الحفيظ الشبلی، بيروت، دارالمعرفة، بی تا، ج ۱، ص ٢٢٢
[٢۹]- همان، ص ٢٢۵
[۳٠]- رسول جعفريان؛ سيره رسول خدا(ص)، قم: دليل ما، ۱۳۸٠، ص ۱۸۸
[۳۱]- غلامحسين زرگرینژاد، پيشين، صص ۱۵۳-۱۴۳
[۳۲]- عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، ص ۳۹۶.
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]