[گنوستیک]
اختلاط اقوام و نژادها آسیای قدامی، زمینۀ مساعدی برای امتزاج تمدنها و دیانتهای مختلف آماده میکرد، چنانکه دیدیم فلسفۀ یونان با شرایع مشرقی آمیخته شد و نتایج گوناگون داد[۱]. از زمانهای قدیم عقاید ایرانی [= آریایی] و سامی در نواحی آرامیان بینالنهرین مخلوط گردیده بود. عنصر جدیدی که در این داخل شد، عبادات اسرارآمیز مردم آسیای صغیر بود. افکار فلسفی یونان و نظریات کیمیاگران و افسونگران نیز در این معجون وارد گردید. معنویات عوامل طبیعی، که معبود اقوام مزبور بود، با اسامی یونانی خوانده شد. اساطیر یونانی و بابلی و ایرانی بههم درآمیخت و اشخاص افسانههای شرقی در لباس خدایان یونانی پنهان گشت. اعتقاد به دو عالم جدا از یکدیگر، یکی عالم نیکی و دیگر بدی یا عالم نور و ظلمت و اعتقاد به بهشت و دوزخ و یومالحساب و تجدید جهان و اعتقاد به ارتباط تام و پیوند عام مابین افراد انسان و قوای ملکوتی، همه این معتقدات که مخصوص دین مزدایی ایران [سرزمینهای آریایی] بود، داخل افکار دینی آسیای قدامی شد. این نکات را از مراسم مرموزی کشف میکنیم که مریدان مطلع انجام میداده و مدعی بودهاند که بنابر راهنماییهایی که از سوی خدا شده و سر آن در کتب مرموزه نگاشته شده، انسان میتواند با عبادات مخصوص و ضبط اسرار معین به معبود خویش تقرب جوید. مندرجات این کتب، که جز دانایان شریعت کسی به رموز آن آگاهی نداشت، مخلوطی بود از افکار مصری و ایرانی و کلدانی و یهودی[٢]. کتبی مجعول بهنام "زردشت مجوس" رواج داده شد[٣] و در بعضی نقاط، که "دین زردشت" آمیخته با سایر عقاید شده بود، زردشت را به صفت "منجی نوع بشر" میخواندند. مذاهب باطنی این دوره محدود به حدود محلی یا ملی معینی نبودند و ادعا میکردند که دین اصلی بشر نزد آنهاست و سایر شرایع عامه بهطور ناقص بعضی از آن حقایق را دربر دارند[۴].
[↑] گنوستیک
در قـرن دوم میـلادی مذهـب گنوسـتیکـی (Gnosticisme) در کشـور روم توسـعه یافـت[۵]. بدون شک قبل از این تاریخ هم افکار گنوستیکی وجود داشته است، زیرا که در میان یهودیان اسکندریه هم این افکار رایج بوده است. اما مبدأ این مسلک در ظلمات ایام مخفی است. از قرن دوم بهبعد "گنوستیکها" برای تأئید اقوال خویش به کتابهای مقدس عیسوی استناد میجستند. مسلک بازیلید (Basilide) و مسلک والانتن (Valentin) و مسلک مرقیون (Marcion) و تصوفی، که اوفیتها (Ophites) و ناسنها (Nassènes) و الکزائیتها (Elchésaïtes) آوردهاند، نمونههایی از فرق گوناگون گنوستیکی میباشد، که در رسوم و عقاید با هم اختلاف دارند[٦]. ولی با وجود این اختلافات یک جریان فکری مشترکی در کلیه آنها مستتر است.
نخست باید "ثنویت" را مورد بحث قرار داد. ولی فرق است میان ثنویت مزدایی و دوگانهپرستی گنوستیکها: بنابر اعتقاد مزدیسنان هر یک از دو عالم مذکور دفعتاً هم معنوی است و هم مادی. ولی گنوستیکها بالعکس عالم روح را عین عالم نور و جهان ماده را عین جهان ظلمت میدانستهاند. نتیجه این قسم اعتقاد نسبت به عالم این شد که بدبینی به اصل خلقت رواج گرفت و پیروان این فکر به زهد و ترک مایل شدند.
بنابر قول گنوستیکها خدا در ماورای عالم محسوس و حتی در آنسوی جهان معقول است. او پدری است که از نام و نشان و گمان برتر است و فکر بشری را بهدامن کبریای او دسترس نیست. جهان به واسطهٔ پرتوهای دائمی یا conهایی که از ذات این خدای اصلی صادر میشود، بهوجود میآید و مراتب این تجلیات نزولی است، یعنی هر یک از پرتوها نسبت به ماقبل خود پستتر است تا منتهی گردد به عالم مادی، که آخرین پرتو و ناپاکترین تجلیات است. ولی در این جهان مادی شوقی هست، که او را به مبدأ الهی باز پس میکشاند. ماده یعنی عالم جسمانی منزلگاه شر است. اما یک بارقهٔ الهی، که در طبیعت انسان ودیعه است. راه نجات را به او نشان میدهد و او را در حرکت صعودی، که از میان افلاک میکند، دستگیری نموده، بهعالم نور میرساند. این بود اساس اعتقاد گنوستیکهای متأخر راجع به نظام جهان. [آنها] "انسان" یا "انسان نخست" را وجودی نیمخدا میدانستند و ظاهراً این مفهوم را از اساطیر ایرانی گرفته بودند[٧]. بعضی از گنوستیکها انسان نخست را آدم دانستهاند و بعضی او را مسیح ازلی گفتهاند و طایفهای بر آن بودند که حقیقت انسان نخست در آدم حلول کرده و پس از آن بهصورت مسیح ظاهر شده است. اوست نخستین مولود خدای بزرگ، که در ماده نزول کرده و جام جهان محسوب است. او را نیمخدا و عقل و کلمه هم میگفتند. با ایجاد این انسان قوس نزول در ماده شروع شده و بهوسیلهٔ او نزاع و کوشش برای نجات صورت میگیرد. اما نجات میسر نیست، مگر با عنایت الهی.
از اینجاست که در همهٔ کتب گنوستیک ظهور یک نفر رهاننده وعده داده شدهاست. همین اعتقاد بود که گنوستیکها را پیرو دین مسیح کرد. زیرا که منجی موعد را عیسی مسیح دانستهاند.
بعضی از فرق گنوستیک بر آناند که عیسی خلاص کنندهٔ صوفیا (Sophia) از قید ماده است. مقصود از صوفیا عقل آسمانی است، که در ماده افتاده است. فرقهٔ والانتینی معتقد بودند که میان خدای منجی موسوم به سوتر (Sotèr) و صوفیا ازدواج و عروسی واقع شده است و بهیاد این واقعه جشن مـذهبی، که عبـارت از عیـد حجلـهٔ عروسـان بود، میگرفتنـد اسـاطیر و قصصـی که راجـع به تکـوین جهـان سـاخته شـده، همـه برای تعبیـر و تأویـل مراسـم عبادتـی بوده اسـت. اجراکننـدگان این مراسـم در طـی انجـام وظـایف خـود جـدال عظـیمی را، که همـهٔ آفـرینش برای نجـات خـود در پیش دارنـد، به رأیالعیـن مشـاهده میکـردهاند، که چگونه بهوسیلهٔ معرفت رهایی میسر تواند شد و زنجیرهای ماده تواند گسیخت. عرفان علم حقیقی است نه علم فکری، دانشی است که از راه قلب و به طریق کشف و شهود تحصیل میشود و طریق آن توجه به باطن و مشاهدهٔ امور معنوی با چشم دل است، که انسان را صاحب معرفت عالی میکند و در نشاط جدیدی متولد میسازد. بنا بر قول شدر، معرفت (gnosis)[٨] دانش حقیقی است، که بهسبب حق بودنش انسان را نجات میبخشد.
اکثر گنوستیکها که از طریقهٔ آنها کموبیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بودهاند. یکی از فرقههای گنوستیک بینالنهرین و بابل فرقهٔ ماندایی[۹] است و دیگر فرقهای که در کتب عرب آنها را مغتسله نامیدهاند و یکی از مآخذ کیش مانوی محسوب است.[۱٠] عرب همهٔ فرقههای گنوستیک مشرق را که افکارشان در زمان اسلام[۱۱] هم رواجی داشته است، بهنام حنیف یا صابئون خوانده است.[۱٢]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- رک: گرسمان، تغییرات ادیان شرقی در اثر افکار یونانی.H. Gressmann, Die Umwandelung der orientalischen Religionen unter dem Einfluss hellenischen Geistes, Vortäge der Bibliothek Warburg. 1926.[٢]- رک: بیده و کومون، مغهای یونانی شده، ٢ جJ. Bidez. et. F. Cumont, Les mages hellénisés I-II, Paris, 1938[٣]- رک: آلفاریک، خطوط مانویان، ج ٢، ص ٢٠۵ و مابعد. P. Alfarie, Les écritures manichéennes و نیز کتاب بیده و کومون، ج ۱، ص ٨۵ به بعد.
[۴]- ریتزن اشتاین، ادیان مرموز یونانی، چاپ دوم، ص ۱۵Reizenstein, Die hellenistischen Mysterienreligionen.[۵]- فرید لندر، مذهب گنوستیکی یهود قبل از مسیحFriedländer, Der vorchristliche jüdische Gnosticismus, Göttingen, 1898.بوسه، مسائل عمده مذهب گنوستیکی.W. Bousset, Hauptprobleme der Göttingen, 1907.شولتس، اسناد گنوستیکی.W. Schultz, Dokumente der Gnosis, Wien, 1910.لگه، پیشروان و رقبای عیسویتF. Legge, Forerunners and Rivals of Christianity, Cambridge, 1915.دروز، ظهور عیسویت از آیین گنوستیکیA. Drews, Die Entstehung des Christianity aus dem Gnostizismus, Jena, 1924.لیزه گانگ، مذهب گنوستیکیH. Leisegang, Die Gnosis,Leibzig, 1924.فون وزن دنک، انسان اول و روح بنابر عقیدۀ ایرانیان، ص ۱۱۱ و بعد.O. G. von Wesendonk, Urmensch und Seele in der iranischen überlieferung, Hannover, 1924.دوفای، گنوستیک ها و مذهب شان، چاپ دوم، پاریس، ۱۹٢۵.E. de Faye, Gnostiques et gnosticisme.مقالۀ شدر در مجلۀ موسوم به "زمان باستان" (Anitike)، ج ۴، صص ٢٦۵-٢٢٦، همچنین رک به مطالعات هارتاک (Harnack) راجع به مذهب مرقیون.
[٦]- در بـاب "ابـن دیصـان" که در مشـرق زمیـن دارای شـهرت خاصـی اسـت، رک بـه منـابـع ذیـل: مـقـالات فـونوزندنـک تـحت عـنـوان "ابـن دیـصــان و مـانـی" (Bardesanes und Main در Acta - Orientalia)، ج ۱٠، ص ٣٣٦ و مابعد.
مقالۀ شدر تحت عنوان ابن دیصان الرهایی در روایات کلیسای یونانی . سریانیBardesanes von Edessa in der Überlieferung der griechischen und der syrischen Kirche.در مجلۀ تاریخ کلیسا Zeitschr. f. Kirchengeschichte سال ۱۹٣٢، ص ٢۱ و بعد.
[٧]- در باب گیومرد Gayômard، نخستین انسان، رک فصل سوم این کتاب.
[٨]- صورت نخستین و ترکیب بعدی سیستم مانوی Unform und Fortbildungen des manischäischen Systems، ص ۱٢۱
[۹]- براند (W. Brandt)، مذهب ماندایی (Die mandäische Religion)، لیپزیگ، ۱٨٨۹.
پالیس (S. A. Pallis)، مطالعه در باب مانداییان (به زبان دانمارکی) Mandaaeiske، کپنهاگ، ۱۹۱۹؛ ترجمه انگلیسی این کتاب کپنهاگ، ۱۹٢٦ و پترسون Peterson، عیسویت و کیش ماندایی Urchristentum und Mandäismus مجله تحقیق راجع به اناجیل Zeitschrift für die neutestamentliche Wissenschaft ج ٢٧، ۱۹٢٨، ص ۵۵ به بعد.
چند متن ماندایی را براند و پرنیون Pognon و لیدسبارسکی Lidzbarski و ریتزین اشتاین مورد تحقیق قرار داده و منتشر کردهاند. رک به کتاب پالیس موسوم به Essay on Mandaean _Bibliography, 1560 - 1930، لندن و کپنهاگ، ۱۹٣٣.
[۱٠]- الفهرست، چاپ فلوگل، ص ٣۴، مقایسه شود با فلوگل، مانی ص ۱٣٣ و مابعد و شدر، صورت اصلی الخ، ص ٦۹.
[۱۱]- تصوف، رک شدر، تعالیم اسلامی راجع به انسان کامل Die islamische Lehre vom Vollkommenen Menschen، مجله شرقی آلمان، ج ٧۹ (۱۹٢۵)، ص ۱۹٢ و مابعد.
[۱٢]- پدرسن Pedersen، صائبه The sabians در یک مجلد مطالبات شرقی که تقدیم پروفسور براون شده است، کمبریج ۱۹٢٢، ص ٣٨٣ و مابعد.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ غلامرضا رشید یاسمی، تهران: مؤسسۀ انتشارات نگاه، چاپ بیست و پنجم - ۱۳٨۹، صص ۵۱-۵۵؛ شابک: ۹-٢٨۵-۳۵۱-۹٦۴-۹٧٨