[قزلباش] [اقوام در افغانستان]
قزلباشهای افغانستان، از جمله اقلیتهای قومی ترکتباری هستند که بهویژه در بخشهایی از کابل و غزنه و مزارشریف و قندهار و هرات زندگی میکنند.[۱]
این گروه قومی، اعقاب کسانی هستند که از ایران کنونی با شاهزادگان و امرای صفوی که بهحکومت بخشهایی از افغانستان که تحت اشغال صفویان بود؛ منصوب گردیدند، به این سرزمین کوچیدند و این کوچ از زمان شاه اسماعیل اول صفوی آغاز شد و سپس گروهی انبوهی از قزلباشها همراه قشون نادرشاه افشار به افغانستان آمدند و اقامت گزیدند[٢].
[↑] تاریخچه
پیدایش قزلباشان صفوی با پیدایش تصوف پیرپرست (ولی پرست) در سدههای حاکمیت ترکان در خاورمیانه از دوران اوغوزهای سلجوقی بهبعد و تحولاتی که در دوران حاکمیت مغولان و ایلخانان در آن رخ داد پیوند تنگاتنگ دارد[٣]. از این روی، قزلباشان که زایندۀ «تشیع صفوی» در تاریخ کشور ایران کنونی است، افراد جانبازی بودند که شاه اسماعیل صفوی را در امر خطیر ایجاد تمرکز سیاسی، و وحدت مذهبی از طریق رسمیت بخشیدن مذهب شیعه یاری کردند و ایران کنونی را پس از سدهها از حالت تشتت و تجزیه و خان خانی بیرون آوردند[۴].
از سوی دیگر، از سدۀ هفتم هجری (قرن سیزدهم میلادی)، افغانستان امروزی، بهسبب دو یورش ویرانگر مغولان و تاتارها برای مدت طولانی دچار انحطاط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شد و مرکزیت سیاسی و وحدت سرزمینی آن بهطور کلی از میان رفت. در چنین شرایطی، هنگاهی که دولت تیموریان هرات رو به افول نهاد، در سه جانب افغانستان سه حکومت تازه نفس روی کار آمدند، که هر کدام چشم طمع به خاک این کشور دوخته بودند.
از سوی شرق، ظهیرالدین محمد بابر گورکانی، بنیانگزار امپراتوری مغولان در هند، در سال ۹٠۹ هـ.ق (۱۵٠۴ میلادی) کابل را تسخیر کرد و مدتی آن را بهعنوان پایتخت خود برگزید[۵]. از سوی شمال، از ناحیه ترکستان غربی، اوزبکها دست به کشورگشایی گشاده و در سال ۹۱٢ هـ.ق (۱۵٠٧ میلادی) به هرات، پایتخت سلاطین تیموری یورش آوره و آن را اشغال کردند. از سوی غرب، شاه اسماعیل صفوی، که با شتاب دولت مقتدری قزلباشان را بنیان گذاشته بود، قلمرو خود را بهسوی افغانستان کنونی گسترش میداد. شاه اسماعیل پس از غلبه بر شیبک خان اوزبک، در سال ۹۱٦ هـ.ق در مرو، روی بهسوی هرات نهاد و شمار زیادی از مردم و بزرگان آن شهر را بهجرم تسنن به قتل رسانیده و شهر را متصرف گردید[٦].
بدین ترتیب قسمت غرب افغانستان، قریب دو قرن در اشغال دولت صفویه بود، اوزبکان شیبانی بر شمال این کشور استیلا یافتند و سایر بخشهایی آن در دست دودمان گورکانی هند قرار داشت. همچنین، در تمام دوران پادشاهی صفویه بر ایران کنونی و مغولان بر هند، قندهار مورد نزاع آنان بوده و دست بهدست میشد.
در این ایام، هنگامی که ظهیرالدین بابر در ترکستان از شیبک خان اوزبک شکست خورد و به افغانستان رفت، چون شیبک خان دشمن مشترک بابر و شاه اسماعیل بود، این دو، برای دفع دشمن مشترک باهم متحد شدند و شاه صفوی چندینبار گروهی از قزلباشان را برای کمک بابر به افغانستان فرستاد و از این میان، برخی از آنان در افغانستان ماندگار شدند و دوباره به ایران باز نگشتند[٧].
گذشته از این، سه ناحیهی هرات، بلخ و قندهار که گاهی یا اغلب، زیر سیطره حکام صفوی بود، بیشتر توسط قزلباشان اداره میشدند. قزلباشان که مهمترین عامل به قدرت رسیدن صفویان بودند، اشرافیت نظامی دولت صفوی و یا به تعبیر سنتی اسلامی «اهل شمشیر» را تشکیل میدادند. امرا و یا رؤسای این قبایل ترکتبار در اوایل دوره صفوی والیان نظامی اکثر ایالات امپراتوری صفوی بودند. آنها مناصب عمدهی دولت را اشغال کرده بودند و در امور سیاسی و نیز نظامی موقعیتی مسلط داشتند[٨].
چنانکه در کتابهای تاریخی دورۀ صفویه مسطور است، پس از کشتهشدن مرشد قلیخان جمعی از قزلباشهای مقیم افغانستان درصدد برآمدند که رستم میرزای صفوی نوهی بهرام میرزا برادر شاه طهماسب اول را که حکومت قسمتهایی از آنجا با او بود، به سلطنت نشانند و با ضمیمه ساختن شهرهای خراسان به قلمرو حکومت او دولت مستقلی جدا از ایران تشکیل دهند و البته این جماعت در انجام مقصود خود توفیق نیافتند[۹].
موج دوم قزلباشها همراه با قشون نادرشاه افشار وارد افغانستان شدند و در آنجا و حتی در هندوستان و ترکستان نیز ساکن گردیدند. اعقاب همگی آنان مانند اسلافشان شیعه بودند و به اندازهی در مذهب تشیع تعصب داشتند که در نواحی یادشده واژهی قزلباش همواره با واژهی شیعه مترادف گردید؛ چنانکه در قرن سیزدهم هجری صاحب کتاب «بوستانالسیاحه» نوشت: «در ملک توران و هندوستان هر کس شیعی مذهب و از اهل ایران باشد، او را قزلباش میگویند و در کشور روم و شام مطلق شیعه را به این نام میخوانند.»
تیمورشاه درانی پس از قلع و قمع عبدالخالق خان سدوزایی عموی احمدشاه، اکثر کارهای مالی و امور مهم حکومتی را بهدست سران قزلباش سپرد و نگهبانان شخصی خود را بیشتر از میان جنگجویان این طایفه انتخاب کرد و تا زمان سلطنت امیر عبدالرحمان خان بزرگان قزلباش در امور حکومتی دخالت مؤثر داشتند و اغلب مستوفی، محاسب یا سالار فوج بودند.
[↑] طوایف
از نظر سیدهادی خسروشاهی قزلباشها از قومهای کرد، شاهسون، کلخور، افشار، لر و غیره تشکیل شده است.[خسروشاهی، سیدهادی، نهضتهای اسلامی افغانستان، ص ٧٦]
[↑] محلات
قزلباشها بیشتر در کابل، غزنه، هرات، بلخ و قندهار اقامت دارند و در کابل، به گفتۀ سیدهادی خسروشاهی در یازده ناحیۀ شهر، یعنی: در چنداول، مرادخانی، وزیرآباد، افشار نانکچی (افشار سیلو)، افشار طیبه (افشار دارالامان)، قلعهی فتوع (چهاردهی)، قلعهی علیمردان، قلعچه بینی نیزار، کارتۀ سخی، قلعهی شاده و دشت برچی اسکان یافتهاند[خسروشاهی، سیدهادی، نهضتهای اسلامی افغانستان، ص ٧٦]؛ اما افزون بر این، قزلباشها در محلهی چوبفروشی، محلهی علیرضاخان و قلعهی حیدرخان نیز سکونت دارند.
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- سمیعی، کیوان، زندگانی سردار کابلی، ایران: چاپ گیلان، چاپ اول - ۱٣٦٣، ص ٢٦
[٢]- همانجا، ص ٢۵
[٣]- خنجی، امیرحسین، قزلباشان در ایران، نشر الکترونیک: وبگاه تاریخ ایران، ص ۹
[۴]- تاریخ قزلباشان، به اهتمام میرهاشم محدث، تهران: انتشارات بهنام، آبانماه ۱٣٦۱، ص ٣
[۵]- مهدیزاده کابلی، درآمدی تاریخ افغانستان، قم: چاپخانۀ نهضت، چاپ اول - زمستان ۱٣٧٦، ص ٧۵
[٦]- همانجا، صص ٧۴-٧۵
[٧]- سمیعی، کیوان، پیشین، ص ٢۵
[٨]- تاریخ ایران: دورۀ صفویان (پژوهش از دانشگاه کمبریج)، ترجمۀ دکتر یعقوب آژند، تهران: جامی، چاپ دوم - ۱٣٨۴، صص ۱٦٢-۱٦٣
[۹]- سمیعی، کیوان، پیشین، صص ٢۵-٢٦رستم میرزا پسر سلطانحسین میرزا پسر بهرام میرزا پسر شاه اسماعیل اول صفوی بود. برای آگاهی از مخالفتهایی رستم میرزا و قزلباشهای مقیم افغانستان با شاه عباس اول و فکر تأسیس حکومتی در افغانستان جدا از ایران، رجوع شود به: عالم آرای عباسی، چاپ اول، صص ٣٢٦-٣٣٣، و روضةالصفا، چاپ دوم، ج ٨، صص ٢٧٧-٢٧۹[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]