[قرآن] [واژههای قرآنی]
مکر بهمعنای خدعه کردن، فریفتن، و همچنین: فریب، حیله و خدعه[۱] ۱۱ مورد در ٧ آیۀ قرآن بهکار رفته است.[٢]
[↑] واژهشناسی
واژهی مکـر عـربی اسـت و پارسـی آن دریـژ میباشـد که واژهای اوسـتایی اسـت[٣]. این واژه در فرهنگهای مختلف چنین آمده است: در «منتهی الارب»، بهمعنای «فریب» آمده، ناظمالاطبأ بهمعنای فریب، ریو، تنبل و حیله و خدعه و فریبدادگی و تزویر و ریا و دورویی و غدر بیان کرده، در فرهنگ «آنندراج» فریب و با لفظ بستن و کردن مستعمل است در «یادداشت بهخط مرحوم دهخدا» دسـتان، فسـون، افسـون، گـربـزی، خـداع، خدیعت، ترفند، کیـد، مکیدت، سگالش، بدسـگالی، چـاره، خِبّ، تلـبیس، خَتر، غیلـة، مَحـل، کنبـوره، رنگ، نیرنـگ، و کیمـیا ذکر شـده اسـت.[۴]
[↑] مکر در قرآن
در سورۀ (۱٦) نحل آیۀ ٢٦ آمده: «قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَشْعُرُونَ» (پيش از آنان كسانی بودند كه مكر كردند و[لی] خدا از پايه بر بنيانشان زد در نتيجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ريخت و از آنجا كه حدس نمىزدند عذاب به سراغشان آمد)
در سورۀ فاطر آیۀ ۱٠ آمده: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُوْلَئِكَ هُوَ يَبُورُ» (هر كس سربلندى مىخواهد سربلندى يكسره از آن خداست. سخنان پاكيزه بهسوى او بالا مىرود و كار شايسته به آن رفعت مىبخشد و كسانی كه با حيله و مكر كارهاى بد مىكنند عذابی سخت خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مىگردد)
در سورۀ آلعمران آیۀ ۵۴ آمده: «وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» (و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است)
در سورۀ (۲۷) نمل آیۀ ۵۰ آمده: «وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» (و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند)؛ همچنین: در آیۀ ۷۰ همان سوره گفته شده: «وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ» (و بر آنان غم مخور و از آنچه مكر مىكنند تنگدل مباش)
در سورۀ الأعراف آیۀ ۹۹ آمده: «أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» (آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند [با آنكه] جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمىداند)
در سورۀ یوسف آیۀ ۳۱ آمده: «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ» (پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت نزد آنان [كسى] فرستاد و محفلى برايشان آماده ساخت و بههر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را ديدند وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دستهاى خود را بريدند و گفتند منزه است. خدا اين بشر نيست اين جز فرشتهاى بزرگوار نيست)
در سورۀ إبراهيم در آیۀ ۴٦ آمده: «وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ» (و بهيقين آنان نيرنگ خود را بهكار بردند و [جزاى] مكرشان با خداست هر چند از مكرشان كوهها از جاى كنده مىشد)[۵]
در سورۀ (۱۰) یونس آیۀ ۲۱ آمده: «وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ» (و چون مردم را پس از آسيبی كه به ايشان رسيده است رحمتی بچشانيم بهناگاه آنان را در آيات ما نيرنگى است بگو نيرنگ خدا سريعتر است در حقيقت فرستادگان [= فرشتگان] ما آنچه نيرنگ مىكنيد مىنويسند)
در سورۀ (۱۳) الرعد آیۀ ۴۲ آمده: «وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ» (و بهيقين كسانی كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند ولی همه تدبيرها نزد خداست آنچه را كه هر كسى بهدست مىآورد مىداند و بهزودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست)
در سورۀ (۳۴) سبأ آیۀ ۳۳ آمده: «وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (و كسانی كه زيردست بودند به كسانی كه [رياست و] برترى داشتند مىگويند [نه] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آنگاه كه ما را وادار مىكرديد كه بهخدا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم و هنگامى كه عذاب را ببينند پشيمانی خود را آشكار كنند و در گردنهاى كسانی كه كافر شدهاند غلها مىنهيم آيا جز بهسزاى آنچه انجام مىدادند مىرسند.)
همچنین در سورۀ الأنفال، آیۀ ۳۰ آمده: «وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» (و ياد كن كه كافران در حق تو بدسگالى مىكردند تا تو را در بند كشند يا بكشند يا آواره كنند، و آنان مكر مىورزيدند و خداوند هم مكر مىورزيد و خداوند بهترين مكرانگيزان است.)[٦]
در تمام موارد بالا، به استثنای مواردی که مکر بهعنوان صفت خدا بیان شده است، واژۀ مکر بهمعنای حیله، فریب، کید، و نیرنگ بهکار رفته است. اما در مورد خدا، مفسران قرآن از سر مصلحتاندیشی دینی، با وجود اتحاد در لفظ، در معنا اختلاف آوردهاند؛ زیرا، آنان بر این باور بودهاند که «مکراﷲ جز مصلحت را نباشد و غدر با آن نبود که اﷲ تعالی پاک است و منزه از غدر کردن. این همچنان است که خود را جل جلاله کید گفت و آنگه در آن کید از غرور پاک و منزه است، بهخلاف مخلوق که کید او با غرور است و مکر او با غدر، پس مکر خالق به مخلوق نماند، همنامی هست، لکن همسانی نیست»[٧].
از این رو، آیۀ ۵۴ سوره آل عمران را این گونه: «و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چارهجویی کرد؛ و خداوند، بهترین چارهجویان است.» معنا میکنند.
و یا در حالی که آیۀ ۱۵ سوره الطارق «إِنَّهُم يَكيدونَ كَيدًا» را چنین: «آنها پیوسته حیله میکنند» معنا مینمایند، آیۀ ۱٦ این سوره «وَأَكيدُ كَيدًا» را طوری دیگر ترجمه مینمایند (و من هم در برابر آنها چاره میکنم!)!
بههمینسان، ترجمۀ آیۀ ۳۰ أنفال را ناصر مکارم شیرازی مینویسد: «(بهخاطر بياور) هنگامی را كه كافران نقشه میكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكه) خارج سازند، آنها چاره میانديشيدند (و تدبير میكردند) و خداوند هم تدبير میكرد و خدا بهترين چارهجويان (و مديران) است.»؛ فولادوند: «و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه] اخراج كنند و نيرنگ مىزدند و خدا تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است» و تفسیر کابلی: «و (یاد کن) آنگاه که مکر کردند به تو آنان که نگرویدهاند تا حبس کنند ترا یا بکشند ترا یا بیرون کنند ترا از مکه و ایشان بدسگالی میکنند و (جزا میدهد خدا ایشان را) و تدبیر میکند خدا و خدا بهترین خفیه تدبیرکنندگان است.»[٨] برگردان میکنند.
- با این حال، تفسیر کابلی، دربارۀ شأنالنزول این آیه مینویسد: «پیش از هجرت، کفار مکه در «دارالندوه» گردآمدند و دربارۀ پیغمبر رأی زدند و گفتند چاره چیست اقوام داخلی از دست وی پریشان است و از خارج نیز مردم هر روز بهدام وی گرفتار میشوند. مبادا قوتش زفته رفته زیاد و مقابله دشوار گردد. آراء مختلف گردید. بعضی بر آن بودن که حضرت را در حبس افکنند یا سخت مجروع گردانند. بعضی گفتند: جلای وطن شود تا همیشه از این اندیشه نجات یابیم.
سر انجام فیصلۀ عمومی بر رأی ابوجهل قرار گرفت و آن چنین بود که از هر قبیلۀ عرب جوانی منتخب شود و همه در یک وقت با شمشیرهای آخته بر وی حمله کنند، تا بنیهاشم نتوانند با تمام عرب جنگ کنند و خونبهای او بهتمام قبایل تقسیم گردد.
در حالی که آن تیرهبختان کافر مشغول این تدابیر بودند، از سوی دیگر در شکست آنها تدبیر لطیف الهی رویکار آمد، ملکی به پیغمبر اطلاع داد و حضرت وی علی را بر بستر خویش خوابانید و خود بهچشم جمعیتی که به قتلش گردآمده بودند، خاک افکند بدر رفت. بهیک تار موی مبارک و حضرت علی گزندی نرسید و دشمنان خائب و خاسر شدند و کسانی که در قتل وی رأی داده بودند در بدر کشته گردیدند و معلوم شد تا خدا همراه باشد - کس نتواند زیانی رساند - چنانکه پیغمبر خود را نجات داد - خانواده و اهل و عیالتان را که در مکه میباشند نیز حفاظت کرده میتواند - دشمن اگر قوی است نگهبان قویتر است.»[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی و مهدی خراسانی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ٢، ص ۱٨۴٢
[٢]- واژۀ مکر در موارد و آیات بیشتر بهکار رفته است: در سورۀ نحل آیۀ ٢٦، سورۀ فاطر آیات ۱٠ و ۴۳، سورۀ آل عمران آیۀ ۵۴، سورۀ نمل آیات ۵۰ و ۷۰، سورۀ الأعراف آیۀ ۹۹، سورۀ یوسف آیات ۳۱ و ۱٠٢، سورۀ إبراهيم در آیۀ ۴٦، سورۀ الأنفال، آیۀ ۳۰، سورۀ يونس آیۀ ٢۱، سورۀ الانعام آیات ۱٢۳ و ۱٢۴
[٣]- سرواژۀ «مکر» در لغتنامهی دهخدا
[۴]- همانجا
[۵]- ترجمههای فارسی توسط فولادوند انجام شده است.
[٦]- ترجمۀ فارسی توسط خرمشاهی صورت گرفته است.
[٧]- کشف الاسرار، ج ٢، ص ۱٣۴
[٨]- تفسیر کابلی، ج ٢، ص ۴۵۱
[۹]- همانجا، صص ۴۵۱-۴۵٢
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]