[اقتصاد اسلامی] [واژههای اسلامی]
جزیه (مُعرب واژهی فارسی گزیت؛ به انگلیسی: Jizya) بهمعنی مالیات و خراج است و در اسلام خراجی است که از اهل کتاب گرفته میشود تا در قلمرو اسلامی جان و مالشان حفظ شود[۱].
[↑] واژهشناسی
جزیه عربیشده گزیت فارسی است، که در پهلوی بهمعنای مالیات سرانه بهکار میرفته است. گزیت یا سرگزیت، مالیات نقدی بود که ساسانیان، پیش از اسلام از یهود و نصاری میگرفتند[٢]. اصل واژه عبری یا آرامی بوده است و از گزیتا بهمعنی جدایی گرفته شده است[٣].
جزیه از نظر معنا و كاربرد مترادف با باج و خراج نیز بهكار رفته است[۴]. در فرهنگ فارسی عمید آمده: «جزیه یا گزیت، خراج زمین، و مالیات اسلامی از مردم غیر مسلمان که اهل کتاب بودند و در ممالک اسلامی زندگی میکردند و اهل ذمه نامیده میشدند میگرفتند.»[۵]
جزیه در اسلام، مالیاتى است که حکومت اسلامى از اهل کتاب (یهودى، مسیحى و مجوسى) که در حمایت آن هستند دریافت مىکند. برخى از خاورشناسان گرفتن جزیه را نوعى تحمیل ظالمانه و تجاوز به حریم مال و شخصیت و آبروى جزیهپردازان دانستهاند[٦].
[↑] تاریخچه
در كتيبههای هخامنشى، واژة باج بهصورت «باجى» (baji) بهكار رفته است[٧]. واژۀ دیگری که در آن زمان به این معنی بهکار میرفته کلمه «خراگ» (خراج) است. نظر به اینکه مالیات اصلی را باژ یا باجی (باج) مینامیدند، کلمهی خراگ (خراج) میبایستی مربوط به هدایا و ارمغانهایی بوده باشد که مردم به میل و رغبت خود یا با فشار میپرداختند. یعنی همان «دورای» یونانی، با این تفاوت که در زمان داریوش بزرگ، زمان پرداخت آن مشخص و معین شد. گزنفون، در مورد اقدامات کوروش در زمینهی خراج و مالیات مینویسد: «چون (کوروش) برای نگهداری و بهسازی امپراطوری بزرگی که بنیاد نهاده بود نیاز بهتوان مالی بسیار و نقدینگی فراوانی داشت بنابراین، اصلاح وضع مالی مردم و وصول مالیات منظم را در صدر امور پادشاهی خود قرار داد.»[٨]
در دورۀ ساسانيان از وصول باجِ سرانه از پيشهوران، توليدكنندگان و تاجران، ياد شده است و آوردهاند كه نظارت برگردآوري باج با «استريوشانسالار» (رئيس ماليات ارضى) بوده، و باج و خراج در اين دوره از مهمترين عوايد دولت محسوب مىشده است؛ ولی گاه در مواقع بحرانی چون قحطى، مردم از پرداخت آن معاف بودهاند[۹]
رومیان نیز از ملل تابعه باج دریافت میکردند. در عهد جديد از عنوان «باجگير» ياد شده كه وظيفۀ جمعآوری ده يكها و باجها را داشته، و به ستمگری و سنگدلی مشهور بوده است[۱٠].
در قرن نخست هجری مفهوم «باج» چنان با خراج و جزيه درهم آميخته بود كه بهنظر برخى محققان، اعراب به تفاوت ميان آنها واقف نبودند؛ ولی بعضى برآنند كه اين معنی فقط در مورد خراسان صادق است[۱۱]. طبری در ضمن وقايع سال ۱٢۱ هجری قمری در مرو از مالی هنگفت ياد كرده است كه عمال بنیاميه به جز خراجِ مرسوم، از مردم گرفته بودند[۱٢]. «مَكس» نيز باجى بود كه در دروازههای شهر از بازرگانان، دورهگردان و فروشندگان جزء گرفته مىشد و كالاهای كمتر از ٢٠٠ درهم از پرداخت آن معاف بود[۱٣]. شايد مؤلف حدود العالم در سدۀ ۴ هـ.ق نخستين كسى است كه از گرفتن باج در دهى در تبت ياد كرده كه توسط مسلمانانِ راهدار از مسافران گرفته مىشد[۱۴].
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]- نفیسی، سعید، مسیحیت در ایران تا صدر اسلام، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، ص ۳۸
[٣]- باج بهمعنی پول يا شيئی را بهزور از كسی گرفتن و خراج يعنی پولی يا كالايی را باب ضرر و زيان به كسی دادن.
[۴]- لغتفرس، ص ۵۵؛ بغدادی، ص ٣۱؛ برهان قاطع، ذيل واژۀ باژ.
[۵]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ۱، ص ٦۹٠
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]- نگاه كنید به: طبری، ج ٢، ص ٨٢؛ كريستنسن، ۱۴٣-۱۴۵
[۱٠]-لوقا، ٧: ٣۴، ۱٨: ۱٠-۱۴، ۱۹: ٢؛ متی، ۱٨: ۱٧، ٢۱: ٣۱؛ نيز نگاه كنید به: هاكس، ۱۵۵).
[۱۱]- دنت، صص ۴٣-۴۴
[۱٢]- طبری، ج ٧، صص ۱٧٣-۱٧۴
[۱٣]- زمخشری، ص ٢٧۴؛ انصافپور، ص ٢۱٢
[۱۴]- حدود العالم، ص 399
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ اسدی طوسى، لغتفرس، به كوشش محمددبير سياقى، تهران: ۱٣٦٠
□ گزنفون، کوروش نامه، مترجم مشایخی رضا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱٣۴٢.
□
□ Kent, R., Old Persian, New Haven, 1953
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]