جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

افغانستان

از: سالنامۀ ۱۳۵٠ (شمارۀ ٣٧)

سالنامۀ ۱۳۵٠

افغانستان

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]



[] موقعیت جغرافیایی

افغانستان یک کشور محاط به خشکه بوده و در قلب آسیای مرکزی موقعیت دارد.

افغانستان که بین خطوط ٦٠ درجه و ٣۱ دقیقه و ٧۵ درجه و ۵٠ دقیقه طول‌البلد شرقی و ٢۹ درجه و ٢۱ دقیقه و ٣٨ درجه و ٣٠ دقیقه عرض‌البلد شمالی موقعیت دارد. قسمت زیاد سرزمین‌های آن را کوه‌ها و ارتفاعات تشکیل داده است. سلسله ارتفاعات معروف هندوکش از سمت شمال‌شرق به سمت جنوب‌غرب به‌طول تقریباً ششصد کیلومتر و عرض صد کیلومتر امتداد داشته و اکثر دریاهای افغانستان از این سلسله ارتفاعات سرچشمه می‌گیرند.

سلسله جبال هندوکش در حصۀ وسطی افغانستان کشیده شده آن را به دو حصه شمالی و جنوبی تقسیم می‌نماید. دره‌های مناطق شمال هندوکش هموار بوده برای زراعت خیلی مساعد است. حصص افتادۀ جنوب هندوکش غالباً کوهسار بوده با درختان انبوه پوشیده شده است.


[] حدود اربعه

افغانستان از طرف شمال متصل است با اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی، از طرف غرب با دولت شاهنشاهی ایران و از طرف جنوب و شرق با پشتونستان.

همچنان افغانستان از طرف شمال‌شرق در یک تنگۀ کوهستانی به‌طول صد کیلومتر با ایالت سین‌کیانگ جمهوریت مردم چین هم‌سرحد می‌باشد.

طول ساحۀ افغانستان از شمال‌شرق تا جنوب‌غرب ۱٣۵٠ کیلومتر و عرض آن از شمال‌ تا جنوب نهصد کیلومتر می‌باشد. سرحد بلوچستان افغانی تقریباً ۴۵٠ کیلومتر از بحر هند فاصله دارد.


[] اقلیم

گرچه اقلیم افغانستان را از نظر تقسیمات کرۀ ارض بری می‌توان نامید، اما با آن‌هم نطر به موجودیت کوهستانات متعدد هر منطقه خصوصیات جداگانه دارد که این خصوصیات به عرض‌البلد کمتر مربوط بوده و بیشتر به ارتفاع از سطح بحر، ترتیب و تقسیم اراضی به سلسله جبال و وادی‌ها و صورت افتادۀ سلسلۀ جبال وغیره وابسته می‌باشد. بدین ترتیب افغانستان را می‌توان از نگاه ارتفاع اراضی به سه منطقه اقلیمی ذیل منقسم نمود:

۱- مناطق مرتفع:

الف: سرزمین‌های کوهستانی که از سطح بحر بیشتر از ٢۴٠٠ متر ارتفاع دارد. زمستان آن‌ها اکثر از شش الی هفت ماه دوام می‌کند. حوزۀ نورستان یک حصۀ بزرگ بدخشان و هزاره‌جات در این زمره داخل می‌باشد. البته بعضی زمین‌های خیلی مرتفع نیز وجود دارد که چهار هزار متر و حتی بیشتر از آن ارتفاع داشته و غیر قابل سکونت است که البته دارای اقلیم خیلی سرد بوده و اغلب توسط برف‌های دایمی پوشیده شده است.

ب: حوزۀ‌هایی که بین ۱٣٠٠ و ٢۴٠٠ متر ارتفاع واقع شده است مانند: کابل، غزنی، کتواز و قسمتی از بدخشان، هزاره‌جات و درۀ علیای کنر وغیره که دارای آب و هوای نسبتاً معتدل بوده و چهار فصل سال آن‌ها مشخص و از هم متمایز می‌باشد. این حوزه‌ها تابستان شدید ندارند و زمستان آن‌ها بعضی اوقات از بیست درجۀ تحت الصفر هم پایان‌تر می‌رود.

مقدار بارندگی برف یا باران که اغلباً در ماه‌های زمستان و اوایل بهار صورت می‌گیرد، از سه‌صد تا چهارصد ملی‌متر و بعضاً بیشتر هم می‌باشد.

٢- مناطق متوسط:

مناطقی که ارتفاع آن از سطح بحر متوسط بوده بین نه‌صد الی یک‌هزاروسه‌صد متر ارتفاع دارد. دامنه‌های شمالی هندوکش، دامنه سلسله جبال غورات، درۀ وسطی و سفلی هریرود، از این‌گونه مناطق می‌باشند که تابستان نسبتاً گرم داشته اما زمستان آن شدید نبوده و برودت آن به ده درجۀ تحت الصفر به‌ندرت فرو می‌رود. بارندگی این ناحیه‌ها از دوصد میلی‌متر کمتر می‌باشد.

٣- سرزمین‌های کم‌ارتفاع:

مناطقی که کمتر از نه‌صد متر ارتفاع دارد. از نقطۀ نظر جغرافیای فیزیکی می‌توان کلمۀ دشت را به آن‌ها اتلاق کرد. چه از یک‌طرف مقدار بارندگی این نوع اراضی خیلی کم بوده و از جانب دیگر، بین حرارت و برودت شباروزی آن فرق زیادی موجود است. درجۀ حرارت تابستان این اراضی خیلی زیاد و شدید می‌باشد. بارندگی به‌صورت برف بسیار به‌ندرت و به‌صورت باران خیلی کم است. مناطقی که در این گروپ داخل است، عبارت است از:

زمین‌های سمت شمال مملکت تمام مناطق وسیع جنوب‌غرب افغانستان و حوزۀ سفلی دریای کابل.

اوسط بارندگی این اراضی کمتر از ۱۵٠ میلی‌متر بوده و به استثنای حوزۀ سفلی کابل که به اثر وزش بادهای مرطوب موسمی نسبتاً شاداب‌تر است. اوسط بارندگی شهر جلال‌آباد ۱٨۵ میلی‌متر، از مزارشریف یکصدوبیست و از نیمروز تقریباً پنجاه‌وپنج میلی‌متر می‌باشد. باید متذکر شد، که در زمرۀ عوامل فوق جریانات جوی و بادها نیز در اقلیم افغانستان ذیدخل بوده، تغییرات و تبدلاتی را در آب و هوای افغانستان وارد می‌کند.


[] پیداوار

افغانستان یک کشور زراعتی بوده هشتاد فیصد مردم آن زراعت‌پیشه می‌باشند. حاصلات عمدۀ آن را گندم، جو، جواری، نیشکر، پخته، لبلبو، انواع سبزیجات، میوه‌جات تازه و خشک، انواع اشجار مثمر و غیر مثمر تشکیل می‌دهد.


[] منابع و صنایع

افغانستان از لحاظ معادن غنی بوده ذخایر معادن طلا، نقره، لعل، لاجورد، مس، سرب، سلیکان، منگیز، ابرک، زغال، نمک، آهن، مرمر، شیشه، یاقوت، گوگرد، تباشیر، سمنت در آن وجود دارد که اکثر معادن مذکور از طرف وزارت معادن و صنایع سروی و تثبیت شده است.


[] صادرات

گاز طبیعی از اقلام درشت صادرات افغانستان را تشکیل می‌دهد که سالانه به‌یک پیمانۀ زیاد تحت قراردادهای جداگانه به مملکت دوست و همجوار افغانستان، اتحاد جماهیر شوروی صادر می‌گردد.

قالین، قالینچه، پوست، پشم، پوست قره‌قل، انگور، کشمش، شکرپاره، پسته، بادام وغیره از جمله صادرات محسوب می‌شود.


[] واردات

واردات افغانستان را بیشتر ماشین‌آلات، تکه‌باب، اشیای لوکس، پطرول، دستگاه‌های نساجی و بافندگی تشکیل می‌دهد.

ثروت عمدۀ مالداران را گوسفند، گاو، بز و خاصتاً اسپ و گوسفند مخصوص قره‌قل تشکیل می‌دهد.


[] تاریخ

افغانستان قبل از قرن نزده در قارۀ آسیای مرکزی نفوذ بزرگی داشته و فعالیت‌های آن در بین رودخانۀ آمو و دریای سند و ماورای آن صفحۀ درخشان و برجستۀ این قسمت آسیا را تشکیل داده است. نام قدیم افغانستان «آریانا» بود. این نام در کتاب اوستا آمده است و به‌همین منطقۀ آسیای میانه اتلاق می‌گردید. در دورۀ اسلام، اسم «خراسان» جای نام آریانای باستان را گرفت. بالاخره، نام «افغانستان» در قرن نزدهم وسعت یافته و به‌عوض نام خراسان مستعمل و متداول گردید. امروز نام ملی و رسمی [سرزمین] باشندگان مردم این کشور با عظمت و تاریخی «افغانستان» می‌باشد.

آریایی‌ها:

طوایف آریایی (به‌معنی عام آن) به مردمان اصیل «هندواروپایی» اطلاق می‌گردید. طوایف آریایی‌ها از جمله نژاد سفیدپوست بوده و قسمت بزرگ اقوام سفیدپوست را تشکیل می‌دهد. اما آریایی‌ها (به‌معنی خاص) یک‌عده مردمانی هستند که بین بحیرۀ خزر و دریاچۀ گنگا (هند) مسکن داشته‌اند. کلمۀ آریانا که مشتق از «آریا» می‌باشد، مفهوم رهایشگاه مردمان شجاع و نجیب را داشته است.

بلخ یکی از شهرهای بسیار مشهور آریایی‌های باستان بوده است. نام قدیم آن بکتریا (یا بخدی) می‌باشد. بخدی اولین شهر بزرگ و تاریخی افغانستان است که هزاران سال قبل مرکز پادشاهان آریایی به‌شمار رفته است.

در دورۀ نهضت اسلام، بلخ (بخدی) ملقب به «ام‌البلاد» یعنی مادر شهرها گردید. آریایی‌های افغانستان در ابتدا طی قرون متمادی یک نوع حیات بدوی را به‌سر می‌بردند [و] مالداری و زراعت (گله‌داری و کشاورزی) پیشۀ عمدۀ آن‌ها را تشکیل می‌داد.

اساس زندگانی آن‌ها بر شالودۀ خانواده و قبیله بنا شده بود. بالاخره آریایی‌های کهن پس از سیر یک سلسله تحولات اجتماعی به تأسیس شهرها و بلدیه‌ها پرداختند. در نتیجه مدنیت «ویدی» آریانا به‌وجود آمد.

در دورۀ مدنیت ویدی آریانا، دو نوع مجالس مشوره موجود بود که یکی آن را به‌نام «سپها» و دومی را به‌نام «سیمتی» یاد می‌کردند. در مجالس سیمتی صرف اشراف و اعیان آن زمان حق اشتراک داشتند.

آریایی‌های قدیم مردمان دل آزاد و سرشار بودند، ورزش و بازی‌های آن‌ها عبارت بود از پهلوانی، اسپ‌دوانی، عراده‌سورای، شعرسرایی، رقص و آوازخوانی.

در دورۀ «ویدی» طوایف آریایی از بخدی به‌طرف جنوب هندوکش سرازیر شده و بالاخره در هند منتشر گردیدند.

دورۀ زردشت:

در این دوره زمینه‌های حیاتی فکری و مذهبی آریانا برای قبول یک ذهنیت جدید و تکاملی مساعد بود. یکی از پیشوایان این دوره، «زردشت» بود. زردشت یک مرد دانا بوده، در حوالی قرون پنجم الی دهم قبل از میلاد به داخل افغانستان امروزی می‌زیسته است. وی کوشید تا خرافات اجتماعی آن روز را از اذهان مردم زدوده، آنچه مفید و نیازمندی به آن احساس می‌گردید به‌میان آورد.

آشوری‌ها و هخامنشی‌ها:

وقتی که آریانا کانون مدنیت اقوام آریایی بود، آشوری‌ها و هخامنشی‌ها نظر تسلط را بر این کشور داشتند. با وجود مجادلات زیاد، سیروس کبیر (۵۴۹ - ۵٢۹ ق.م)، و داریوش (۵٢٢ - ۴٨۵ ق.م)، بالاخره سرزمین آریانا را به دو حصه تقسیم کردند، که یکی آن موسوم به گندهارا و دیگری موسوم به باختریا می‌باشد.

سکندر کبیر:

بعد از آن‌که سکندر کبیر نفوذ خود را در این منطقه پهن کرد، افغانستان باستان تحت نفوذ فرهنگ و زبان یونانی واقع شد. بعد از رویکار آمدن سلسلۀ موریان هند، آشوکا، پادشاه مقتدر موریا سلسله و نفوذ خویش را تا اراضی قریب جنوب سلسله کوه‌های هندوکش قایم کرد. به‌توجه آشوکا مذهب بودایی در این کشور داخل و در ظرف پنجصد سال در اکثر مناطق شرقی افغانستان پهن و منتشر گردید.

دورۀ کوشانیان:

در دورۀ دوم امپراطوری کوشانیان، کانیشکا (در حدود ۱٢٠ میلادی) به تخت سلطنت آریانا جلوس کرد. یکی از پایتخت‌های آن کاپیسا یا بگرام امروزی بود.

افغانستان در این دوره مرکز تجارت و روابط اقتصادی بین ممالک چین، هند و امپراطوری روم گردید. افغانستان در بین قرون اول الی هفتم عیسوی یک مرکز فرهنگ و ترویج بودایی بوده است. صدها مغاره‌های بودوباش که در سنگلاخ‌های درۀ بامیان با اشکال منظم حفر و با نقاشی‌های زیبا رنگ‌آمیزی شده است، از عمر طلایی تمدن بودایی، در این سرزمین به‌خوبی گواهی می‌دهد.

دو مجسمه بودا، یکی با ارتفاع ۱٧۵ فت و دیگری با ارتفاع ۱۱۵ فت بعد از گذشتن زیاد از هزار سال، بازهم برای سیاحین جالب و شگفت‌انگیز می‌باشد.

ظهور اسلام در افغانستان:

افغانستان از ۱٢ قرن به این طرف یک کشور اسلامی می‌باشد. هیچ مذهب و دیانت دیگری در عقول و فکور مردم افغانستان به‌مانند اسلام تأثیر عمیق و ریشۀ دایمی نینداخته است.

لشکر مجاهدین اسلام در مقابلۀ با اردوهای دو امپراطوری بزرگ جهان (روم و فارس) فاتح و مظفر گردیدند. اسلام در قرن نهم میلادی با پیروزی کامل به‌جنوب هندوکش راه پیدا نمود. دین مبین اسلام از افغانستان به قارۀ هند منتقل و منتشر گردید. افسر مشهور افغانی (طاهر هراتی) و یعقوب لیث صفاری (زابلی) علیه خلیفۀ اسلامی قیام کردند و کابل در سال ٨٧۱ میلادی به‌تصرف سلطان ملی درآمد. طاهر هراتی بغداد و کشورهای عربی را اشغال کرد و سپس خراسان مرکز امپراطوری اسلام گردید. طاهر در سال ٢٠٦ هجری استقلال افغانستان را اعلام و نام خلیفۀ عباسی را از خطبه بیفگند.

دورۀ سامانیان:

در اواسط قرن دهم میلادی البتگین شهر غزنی را تحت کنترول خود در آورد. جانشینان او بالخاصه سلطان محمود غزنوی سراسر خراسان و سرزمین هند را تا پنجاب، ملتان و گنگا به زیر تسلط خود در آورد[۱].

دورۀ غوریان:

تمدن در خشان اسلامی نیم‌قارۀ هند در قرن ۱٢ و در نیمۀ قرن سیزدهم هجری مرهون مساعی شاهان سلسلۀ غوری افغانستان می‌باشد.

در سال ۱٢٣٣ میلادی آخرین سلطان از سلسل] غوریان که در افغانستان حکومت می‌نمود، به‌دست سپاهیان مغول کشته شده و قسمت اعظم از منطقۀ افغانستان ضمیمۀ امپراطوری مغل گردید. اما دیری نگذشت که این منطقه مورد تاخت و تاز امیر تیمور لنگ واقع گردیده، ویرانی‌های که در زمان چنگیز به‌میان آمده بود، به اعمار مجدد آن پرداخته شد.

دورۀ تیموری‌ها:

دولت تیموری افغانستان یک‌قرن دوام نموده، بالاخره به‌واسطۀ ظهور دولت‌های صفوی فارس دایرۀ سیاسی‌شان محدود گردیده جای خود را در افغانستان شمالی و غربی به حکومت‌های مذکور و در افغانستان شرقی به دولت نو احداث بابریۀ هند گذاشتند.

دورۀ بابر:

در اوایل قرن دهم هجری بابر موفق به تشکیل یک حکومت در کابل گردید.

بابر در سال ۹٣٢ هجری ار افغانستان به استقامت هندوستان سوقیات کرده، دولت لودی افغان را در حوزۀ گنگا منقرض و سلطنت خویش را اعلام نمود.

دورۀ سوری‌ها:

در این دوره شیرشاه سوری بعد از جنگ‌های سختی که با همایون نمود، او را به کشور فارس فراری ساخته مجدداً شهنشاهی افغان را در کشور هند اعلام نمود. اما نفوذ و سلطۀ افغان‌ها آهسته آهسته در هند چیده شد. از جانب دیگر، صفوی‌ها بعضی از ولایات را تحت اشغال خویش قرار دادند.

دورۀ هوتکی‌ها:

با به‌میان آمدن دولت هوتکیان (میرویس نیکه)، دست تسلط صفوی‌ها کوتاه گردید و هوتکیان توانستند فارس را اشغال کنند و به سلسله فتوحات نادر افشار تا دهلی پیش‌ رفت و دربار مغل را تابع خود ساخت.

دورۀ ابدالی‌ها:

بعد از مرگ نادر افشار، احمدشاه بابا (ابدالی) در سنه ۱۱٦٠ هـ.ق پادشاه افغانستان شد و مدت بیست‌وپنچ سال پادشاهی کرد. اما در زمان اولادۀ احمدشاه بابا که در حدود یکصد سال در این کشور حکومت کردند، امپراطوری افغان آهسته آهسته رو به تحلیل و تجزیه گذاشت.

دورۀ محمدزایی‌ها:

امیر دوست‌محمد خان، امیر شیرعلی‌خان، امیر عبدالرحمن خان، امیر حبیب‌الله خان، امیر امان‌الله خان، اعلیحضرت محمدنادر شاه شهید و المتوکل علی الله اعلیحضرت محمدظاهر شاه در زمرۀ پادشاهان معروف سلسلۀ محمدزایی محسوب می‌گردند.

در هنگام سلطنت امیر دوست‌محمد خان، قوای انگلیس به شکست‌های فاحش مواجه گردید.

در عصر امیر شیرعلی خان دولت انگلیس از ارتباط سیاسی او با دولت روسیه بد برده جنگ دوم افغان و انگلیس را در سال ۱٢۹٦ هجری آغاز کرد. قشون انگلیس در کابل و میوند تلفات سنگینی دید، در نتیجه انگلیس‌ها مجبور به تخلیۀ افغانستان گردیدند.

در هنگام زمامداری امیر عبدالرحمن خان، روابط خارجی افغانستان منحصر با انگلستان باقی ماند و حصص شرق سرحدات طبیعی افغانستان به دولت برطانوی واگذار گردید.

جانشین امیر عبدالرحمن خان، امیر حبیب‌الله خان هجده سال سلطنت کرد و بعضی وسایل را در مملکت وارد ساخت. امیر حبیب‌الله خان در جنگ بین‌المللی اول بی‌طرفی کشور را اعلان نمود. در ختم جنگ جهانی اول، امیر امان‌الله خان به تخت سلطنت نشست. در سال ۱٣٣٧ هـ.ق (۱۹۱۹ ع) اعلان جنگ سوم افغان و انگلیس شروع شد و در نتیجه فاتح این حرب سپه‌سالار محمدنادر شاه غازی علامت فتح و پیروزی را به‌دست آورد. بدین ترتیب، در عصر سلطنت امیر امان‌الله خان استقلال افغانستان حاصل گردید.

ولی بعد از چند سال، یک قوت ارتجاعی به‌نام حبیب‌الله (بچۀ سقأ) حکومت را سقوط [داد] و خودش اعلان پادشاهی کرد. مگر به‌زودی سپه‌سالار محمدنادر خان غازی یک قوای ملی را تشکیل نموده از طرف ملت به‌حیث پادشاه افغانستان قبول گردید.

پس از شهادت اعلیحضرت محمدنادر شاه غازی، اعلیحضرت المتوکل علی‌الله محمدظاهر شاه به تخت سلطنت جلوس کرد (۱٣۱٠ هجری شمسی).

دولت پادشاهی افغانستان توانسته است در این عصر فرخندۀ اعلیحضرت معظم همایونی با پیروی از ارزش‌های قانون اساسی که یک وثیقۀ ملی ما به‌شمار می‌رود، به پیشرفت و ترقیاتی نایل آید.

افغانستان متشکل از بیست‌وهشت ولایت بوده، نفوس آن نظر به احصاییۀ ۱٣۴۹، وزارت پلان به شمول کوچی‌ها (٢٧۴۱۴٨٨) به ۱٧۱٢۴۵٨٣ نفر می‌رسد.

نودونه فیصد مردم افغانستان مشرف به دین مبین اسلام می‌باششند، متباقی آن را اهل هنود و عیسوی‌های مقیم کشور تشکیل می‌دهد.[٢]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی شده است. در این‌جا سعی شده است، ادبیات نوشتاری مقاله همچنان حفظ شود.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- در اینجا در سالنامۀ ۱۳۵٠، اشتباهی رخ داده است، زیرا زیر عنوان سامانیان، به داستان بسیار مختصر غزنویان پرداخته است.
[٢]- افغانستان، سالنامۀ افغانستان (د افغانستان کلنی) ۱۳۵٠، شمارۀ ٣٧، صص ٧٧-٨٢



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

سالنامۀ افغانستان (د افغانستان کلنی) ۱۳۵٠، شمارۀ ٣٧