[فیلسوفان جهان غرب] [نویسندگان اهل آمریکا]
ویلیام جیمز دورانت مشهور به ویل دورانت (به انگلیسی: William James Durant، یا Will Durant) (زادهی ۱۸۸۵ - درگذشتۀ ۱۹۸۱ م)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسنده آمریکایی بود که بیشتر کشورهای جهان بهخاطر تألیف عظیم و ماندگارش «تاریخ تمدن»، که حکایت زندگانی بشر و تحولات فرهنگی-اجتماعی آن را از دیرباز تا عصر ناپلئون با لحنی هوشمندانه و آموزنده بازگو میکند، مشهور است. اما او آثار متعدد دیگری نیز دارد که از لحاظ اهمیت دست کمی از «تاریخ تمدن» ندارند؛ از آنجمله، میتوان از «تاریخ فلسفه و لذات فلسفه» و «حادثهآفرینی در نبوغ» نام برد.[۱]
[↑] زندگینامه
ویل دورانت، در ۵ نوامبر ۱۸۸۵ میلادی، از پدر و مادر کانادایی فرانسوی زبان، در شهر نورث آدامز، واقع در ایالت ماساچوست، در شرق کشور آمریکا زاده شد.[٢] تحصیلات او در مدارس وابسته به کلیسای کاتولیک آن شهر، ایالت نیوجرزی، کالج (ژزوئیت) جرزی سیتی، و در دانشگاه کلمبیا صورت گرفت. ویلیام یک تابستان بهعنوان خبرنگار مبتدی برای «نیویورک جورنال» کار کرد ولی خود را شایستهٔ این کار مهیج نیافت و از سال ۱۹۰۷ تا سال ۱۹۱۱، به شغل آرام تدریس زبانهای لاتینی و فرانسوی و انگلیسی و تدریس هندسه در ستنهال کالج در شهر ساوث اورینج واقع در نیوجرزی مشغول شد. در سال ۱۹۰۹ به مدرسه دینی آنجا وارد شد ولی در سال ۱۹۱۱ به عللی که در کتاب «انتقال» شرح داده است، از آنجا بیرون رفت. بین سالهای ۱۹۱۱-۱۹۱۳، از این مدرسهٔ دینی، به یک جهش، به حلقهٔ رادیکالترین طرفداران اصلاحات در نیویورک پیوست و در مدرسه «فرر مدرن» مدیر و معلم و «طلبهٔ اول» گردید و این آزمایشی بود در آموزش و پرورش مبتنی بر آزادی. در سال ۱۹۱۲، به خرج آلدن فریدمن که با او دوست شده و توسعه افق نظر او را به عهده گرفتهبود، اروپا را از کیلارنی [ایرلند] تا یالتا پیمود. در سال ۱۹۱۳ در دانشگاه کلمبیا به تحصیلات عالی پرداخت و زیرنظر مورگن و کالکینس در زیستشناسی و زیرنظر وود بریج و دیوئی در فلسفه آموزش دید. در سال ۱۹۱۷ دکترایش را از دانشگاه نامبرده گرفت و یک سال به تدریس فلسفه در آن دانشگاه مشغول گردید. در سال ۱۹۲۱، به مدرسه «لیبرتمپل» سازمان داد و آن را مرکز پیشرفتهٔ جوانان کرد.
وی که در سال ۱۹۱۴، در کلیسای پرسبیتری، واقع در خیابان چهاردهم، خیابان نیورک، خطابههایی در فلسفه و ادبیات و تاریخ علم و هنر ایراد کرده بود، سرانجام، این خطابهها را برای کتاب «تاریخ فلسفه» آماده ساخت. این کتاب، سالها از جملهی کتابهای پُرفروش گردید و مؤلف و ناشران آن را دچار حیرت کرد. ویل دورانت، با موفقیت کتاب «تاریخ فلسفه» کار تدریس را رها کرد و در سال ۱۹۲۷ متقاعد شد تا تمام عمر خود را وقف نوشتن «تاریخ تمدن» کند[٣]. مريم فودازی مینویسد:
- «او با اینکه [در ابتدا] میخواست کشیش شود، اما در دانشگاه، بیشتر دانشها - از زیستشناسی گرفته تا آموزش و پرورش - را تجربه کرد و سرانجام پس از خواندن کتاب «اخلاق» اسپینوزا بهسراغ فلسفه رفت، آن را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتابهای فلسفی زیادی را تألیف كرد. «هنری توماس» یک بخش از کتاب خود را با نام «بزرگان فلسفه» ويژهی او كرده و نوشته است: «بزرگترین کار ويل دورانت در فلسفه این بود که انديشههای پیچیدهی فلسفی را به زبان ساده بیان کرد. او فلسفه را که دور از دسترس مردم عادی بود به خانههای آنها برد و آن را برای همه قابل فهم کرد.»
اما همهی اینها دورانت را خشنود نکرد، تا اینکه به گفتهی خود، برای «برآوردن حس کنجکاوی»، سر از تاریخ درآورد و در زمان استادی دانشگاه «کالیفرنیا»، کتاب «تاریخ فلسفه»اش را نوشت که انديشمندان و منتقدان دانشگاه، آن را تحسین کردند. پس از آن بود که دورانت تصمیم به نوشتن «تاریخ تمدن جهان» گرفت.»[۴]
با این حال، ویل دورانت كار پژوهشی خود را از فلسفه آغاز كرد و با تاريخ به پايان رساند. او برای نوشتن هر بخش از کتاب «تاریخ تمدن» به گوشهای از جهان سفر میکرد؛ در سال ۱۹٢٧، دو بار در اروپا گردش کرد و در سال ۱۹٣٠، برای مطالعه دربارۀ مصر و خاور نزدیک و هند و چین و ژاپن به سیاحت در دور دنیا پرداخت و باز در ۱۹٣٢، به دور کره گردش کرد و از ژاپن و کره و منچوری و سیبری و روسیه دیدن کرد. پس از هفت سال سیر و تحقیق، در سال ۱۹٣۵، کتاب «میراث شرقی ما»[۵] را که نخستین جلد «تاریخ تمدن» است، منتشر کرد. دورانت که در سالهای ۱۹۱٢ و ۱۹٢٧ و ۱۹٣٠ یونان و ایتالیا را دیده بود، باز در سال ۱۹٣٦ به آن کشورها سفر کرد و به اطلاعاتی که در سایهی تربیت سخت ژزوئیتها در زبانها و ادبیات قدیم بهدست آورده بود، معلومات دست اول اضافه کرد. در سال ۱۹٣۹، «یونان باستان» و در سال ۱۹۴۴، «قیصر و مسیح» را منتشر کرد در سال ۱۹۴٨ شش ماه در اروپا و خاور نزدیک و خاورمیانه گذرانید و در امکنه و بقاع مسیحیت و اسلام قرون وسطا - مسحیت و اسلام و یهود - از عصر قسطنطین تا دانته است، منتشر ساخت. در سال ۱۹۵۱، هفت ماه در فرانسه و ایتالیا گذرانید و تقریباً در باب تمام صحنهها و هنرهای مشروح در کتاب «رنساس» که پنجمین جلد «تاریخ تمدن» است، تحقیق کرد. ششمین جلد این کتاب در سال ۱۹۵٣، زیر عنوان «اصلاح دینی» چاپ شد و کار، البته، به چهار کتاب دیگر «لویی چهارم»، «عصر ولتر»، «رسو و انقلاب» و «عصر ناپلئون» کشید[٦]. بههر صورت، پس از چاپ جلد اول، سفرهای دور دنیای او آغاز شد که ۵٠ سال ادامه یافت و در نهایت در سال ۱۹٧۵، سفرهایش و همچنین نگارش تمامی سی جلد کتاب - با کمک همسرش - به پايان رسید.[٧] او خود با نهایت فروتنی میگوید که «بدون همسر دلبندش، «آریل دورانت»، موفق به نوشتن کتاب چند جلدی «تاریخ تمدن» خود نمیشد که کار تحریر آن نیم قرن طول انجامید.»
در واقع، ویل دورانت مطالب کتاب را به آریل دیکته میکرد. آریل، سيزده سال جوانتر از دورانت و در گذشته، شاگرد او بود. دلبستگی این زن و شوهر به يكديگر به اندازهای بود که در سال ۱۹٨۱، پس از انتقال دورانت به بیمارستان، وقتی آریل از دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندک است دیگر لب به غذا نزد تا اينكه درگذشت. قلب دورانت نیز پس از شنیدن خبر مرگ همسرش، از حرکت باز ماند.[٨]
سرانجام، بدین ترتیب، ویل دورانت در ۹٦ سالگی، در هفتم نوامبر سال ۱۹٨۱ درگذشت[۹] و یکجا با همسرش، در یک روز، در کنار هم دفن شدند.[۱٠]
[↑] آثار
مهمترین اثر ویل دورانت، «تاریخ تمدن» نام دارد که با همکاری آریل دورانت، همسرش نگاشته شده و در یازده جلد انتشار یافته است و عناوین این یازده جلد ِ این کتاب عبارت است از: «مشرق زمین گاهوارهی تمدن» (چاپ سال ۱۹٣۵)، «یونان باستان» (چاپ سال ۱۹٣۹)، «قیصر و مسیح» (چاپ سال ۱۹۴۴)، «عصر ایمان» (چاپ سال ۱۹۵٠)، «رنسانس» (چاپ سال ۱۹۵٣)، «اصلاح دینی» (چاپ سال ۱۹۵٣)، «آغاز عصر خرد» (چاپ سال ۱۹٦۱)، «عصر لویی چهاردهم» (چاپ سال ۱۹٦۴)، «عصر ولتر» (چاپ سال ۱۹٦۵)، «روسو و انقلاب» (چاپ سال ۱۹٦٧) و «عصر ناپلئون» (چاپ سال ۱۹٧۵).[۱۱] وی در این کتاب توانسته است با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی) که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را بوجود آورد.[۱٢]
افزون بر این، از برخی آثار او میتوان چنین نام برد: «انديشمندان معاصر آمريکا» (چاپ سال ۱۹٢۵)، «تاریخ فلسفه» (چاپ سال ۱۹٢٦)، «زندگی و باورهای انديشمندان بزرگ» (چاپ سال ۱۹٢٦)، «لذات فلسفه» که نخستینبار در سال ۱۹۲۹ میلادی با عنوان «کاخهای فلسفه» چاپ شد و «تفسيرهايی بر زندگی» (چاپ سال ۱۹٧٠).
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمۀ عباس زریاب، برگرفته از یادداشت ناشر اصلی دربارۀ نویسندۀ کتاب.
[٢]- همانجا
[٣]- همانجا
[۴]- مريم فودازی، زندگینامه ويل دورانت، سایت اینترنتی رهپو
[۵]- در ترجمۀ فارسی زیر عنوان «مشرق زمین، گهوارهی تمدن» منتشر شده است.
[٦]- ویل دورانت، پیشین
[٧]- مريم فودازی، پیشین
[٨]- ویل دورانت، پیشین
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]