جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۸ فروردین ۷, چهارشنبه

دعوت خدا از ابرام

از: دانشنامه‌ی آریانا

عهد عتیق

پیدایش


فهرست مندرجات

.


پیدایش آیه‌یاب

دعوت خدا از ابرام

مهاجرت ابراهیم - نقاشی از: یوزف ملنار (József Molnár، ۱۸۵۰ م.)

۱ خداوند به‌ ابرام‌ فرمود: «ولایت‌، خانه‌‌ی پدری‌ و خویشاوندان‌ خود را رها كن‌ و به‌ سرزمینی‌ كه‌ من‌ تو را بدان‌جا هدایت‌ خواهم‌ نمود برو. ٢ من‌ تو را پدر امت‌ بزرگی‌ می‌گردانم‌. تو را بركت‌ می‌دهم‌ و نامت‌ را بزرگ‌ می‌سـازم‌ و تو مایه‌ بركت‌ خواهی‌ بود. ٣ آنانی‌ را كه‌ به‌ تو خوبی‌ كنند بركت‌ می‌دهم‌، و آنانی‌ را كه‌ به‌ تو بدی‌ نمایند لعنت‌ می‌كنم‌. همه‌ مردم‌ دنیا از تو بركت‌ خواهند یافت‌.» ۴ پس‌ ابرام‌ طبق‌ دستور خداوند، روانه‌ شد و لوط‌ نیز همراه‌ او رفت‌. ابرام‌ هفتاد و پنج‌ ساله‌ بود كه‌ حران‌ را ترك‌ گفت‌. ۵ او همسرش‌ سارای‌ و برادرزاده‌اش‌ لوط‌، غلامان‌ و تمامی‌ دارایی‌ خود را كه‌ در حران‌ به‌‌دست‌ آورده‌ بود، برداشت‌ و به‌ كنعان‌ كوچ‌ كرد. ٦ وقتی‌ به‌ كنعان‌ رسیدند، در كنار بلوطِ موره‌ واقع‌ در شكیم‌ خیمه‌ زدند. در آن‌‌زمان‌ كنعانی‌ها در آن‌سرزمین‌ ساكن‌ بودند، ٧ اما خداوند بر ابرام‌ ظاهر شده‌، فرمود: «من‌ این‌ سرزمین‌ را به‌ نسل‌ تو خواهم‌ بخشید.» پس‌ ابرام‌ در آن‌جا قربانگاهی‌ برای‌ خداوند كه‌ بر او ظاهر شده‌ بود، بنا كرد.

٨ سپس‌ از آن‌جا كوچ‌ كرده‌، به‌ سرزمین‌ كوهستانی‌ كه‌ از طرف‌ غرب‌ به‌ بیت‌ئیل‌ و از طرف‌ شرق‌ به‌ عای‌ ختم‌ می‌شد، رفت‌. ابرام‌ در آن‌ محل‌ خیمه‌ زد و قربانگاهی‌ برای‌ خداوند بنا كرده‌، او را پرستش‌ نمود. ٩ بدین‌ طریق‌ ابرام‌ با توقف‌های‌ پی‌درپی‌ به‌سمت‌ جنوبِ كنعان‌ كوچ‌ كرد.

ابرام‌ در مصر

١٠ ولی‌ در آن‌ سرزمین‌ قحطی‌ شد، پس‌ ابرام‌ به‌ مصر رفت‌ تا در آن‌جا زندگی‌ كند. ١١ و ١٢ و ١٣ وقتی‌ به‌ مرز سرزمین‌ مصر رسید به‌ سارای‌ گفت‌: «تو زن‌ زیبایی‌ هستـی‌ و اگر مردم‌ مصـر بفهمند كه‌ من‌ شوهر تو هستم‌، برای‌ تصاحب‌ تو، مرا خواهنـد كُشت‌؛ اما اگر بگویی‌ خواهر من‌ هستی‌، به‌خاطر تو با من‌ به‌ مهربانی‌ رفتار خواهند كـرد و جانـم‌ در امان‌ خواهد بـود.» ١۴ وقتی‌ وارد مصر شدند، مردم‌ آن‌جا دیدند كه‌ سارای‌ زن‌ زیبایی‌ است‌. ١۵ عده‌ای‌ از درباریانِ فرعون‌، سارای‌ را دیدند و در حضور فرعون‌ از زیبایی‌ او بسیار تعریف‌ كردند. فرعون‌ دستور داد تا او را به‌ قصرش‌ ببرند. ١٦ آن‌گاه‌ فرعون‌ به‌خاطر سارای‌، هدایای‌ فراوانی‌ از قبیل‌ گوسفند و گاو و شتر و الاغ‌ و غلامان‌ و كنیزان‌ به‌ ابرام‌ بخشید.

١٧ اما خداوند، فرعون‌ و تمام‌ افراد قصر او را به‌ بلای‌ سختی‌ مبتلا كرد، زیرا سارای‌، زن‌ ابرام‌ را به‌ قصر خود برده‌ بود. ١٨ فرعونْ ابرام‌ را به‌ نزد خود فرا خواند و به‌ او گفت‌: «این‌ چه‌ كاری‌ بود كه‌ با من‌ كردی‌؟ چرا به‌ من‌ نگفتی‌ كه‌ سارای‌ زن‌ توست‌؟ ١٩ چرا او را خواهر خود معرفی‌ كردی‌ تا او را به‌ زنی‌ بگیرم‌؟ حال‌ او را بردار و از این‌جا برو.»

٢٠ آن‌گاه‌ فرعون‌ به‌ مأموران‌ خود دستور داد تا ابرام‌ و همسرش‌ را با نوكران‌ و كنیزان‌ و هر آن‌چه‌ داشتند روانه‌ كنند.


[] يادداشت‌ها

متن برگرفته از: ترجمه‌ی تفسیری کتاب مقدس


[] پی‌نوشت‌ها

ترجمه‌ی تفسيری کتاب مقدس، باب دوازدهم


[] سرچشمه‌ها

متن برگرفته از ترجمه‌ی تفسیری کتاب مقدس