انسانشناسی
(بخش نخست)
فهرست مندرجات
علوم انسانی بخش دوم
[↑] | معرفی |
---|
انسانشناسی، دانشی در حوزهی علوم انسانی است که انسان را در ابعاد گوناگونی - از زیستشناسی و تاریخچه تکاملی گونهی انسان اندیشمند (با نام علمی: Homo sapiens)[۱] تا ویژگیهای جامعه و فرهنگ که بهطور قطعی انسان را از دیگر گونههای حیوانات متمایز میکند - مورد مطالعه قرار میدهد.
علم انسانشناسی بهویژه از میانهی قرن بیستم بهدلیل موضوعات گوناگونی که شامل میشود تبدیل به مجموعهای از رشتههای تخصصیتر شده است. انسانشناسی کالبدی شاخهای است که بر زیستشناسی و تکامل انسان تمرکز میکند. شاخههایی که ساخت اجتماعی و فرهنگی گروههای انسانی را مطالعه میکنند بهطور متنوعی متعلق به انسانشناسی فرهنگی (نژادشناسی)، انسانشناسی اجتماعی، انسانشناسی زبانی و انسانشناسی روانشناختی شناخته شدهاند. باستانشناسی بهعنوان روش جستجوی فرهنگهای ماقبل تاریخ، از زمانی که بهرشتهای مستقل و خودآگاه در نیمه دوم قرن نوزدهم تبدیل شد، بخشی از انسانشناسی گردید.
[↑] | مروری کلی |
---|
انسانشناسی در سراسر طول حیات خود بهعنوان یک رشتهی آکادمیک، دارای موقعیتی چهارراهی برای علوم طبیعی و علوم انسانی است. تطور زیستشناختی گونهی انسان و تکامل ظرفیت فرهنگی که انسان را از گونههای دیگر متمایز میسازد، از یکدیگر قابل تمیز نیستند. در حالی که تکامل گونهی انسان یک تحول زیست شناختی شبیه بهفرایند رشد گونههای دیگر است، ظهور تاریخی ظرفیت برای فرهنگ – بر اساس یک خلاقیت متغیر فوقالعاده که بهطور مستقیم با بقا و انطباق زیستشناسی مرتبط نیست - یک خروج و جدایی کیفی از دیگر اشکال انطباق را آغاز میکند. الگوها و فرایندهای تاریخی با فرهنگ - بهعنوان وسیلهای برای رشد و تغییر - پیوند یافت، در نتیجه تنوع و همگرایی فرهنگها در طول تاریخ کانون اصلی پژوهشهای انسانشناسی است.
در میانه قرن بیستم زمینههای جداگانه پژوهش که انسانشناسان را به تخصصهای جداگانه تقسیم میکرد شامل این موارد است: ۱- انسانشناسی کالبدی که بر فرایند زیستشناسی و توانایی طبیعی، که گونهی انسان خردمند را از سایر گونهها متمایز میکند تاکید دارد ٢- باستانشناسی بر اساس بقایای کالبدی فرهنگهای گذشته و شرایط پیشین فرهنگهای معاصر که معمولا بهصورت مدفون در زمین یافت میشود ٣- انسانشناسی زبانی که بر قابلیت منحصر بفرد انسان برای ارتباط با دیگران از طریق مهارت سخنوری و زبانهای گوناگون انسان تاکید دارد ۴- انسانشناسی اجتماعی و یا فرهنگی که بر سیستمهای فرهنگی - که جوامع انسانی را از یکدیگر و الگوهای سازمان اجتماعی که با این سیستمها مرتبط هستند را از هم متمایز میکند - تاکید میورزد ۵- انسانشناسی روانشناختی که بر روابط میان فرهنگ، ساختار اجتماعی و انسان بهعنوان یک فرد تاکید دارد.
ایدهی فرهنگ بهعنوان سراسر مسیر زندگی یا سیستمی از معانی برای جامعه انسانی، یک ایدهی تخصصی شده بود که تا نیمهی دوم قرن بیستم بهطور عمده توسط انسانشناسان بهاشتراک گذارده میشد. اما در آغاز قرن بیست و یکم تبدیل بهامری متداول و عادی شده بود. مطالعهی انسانشناسی بهعنوان یک مبحث دانشگاهی بهطور مداوم در ۵٠ سال یاد شده گسترش یافت و تعداد انسان شناسان متخصص همراه با آن افزایش پیدا کرد. دامنه و ویژگی پژوهشهای انسانشناسی و میزان درگیری انسان شناسان در کار خارج از زندگی دانشگاهی نیز رشد پیدا کرده و بهپیدایش زمینههای تخصصی بسیاری در این رشته منجرشده است. از زمان پیدایشِ علم انسانشناسی تنوع مبانی نظری، یک ویژگی برای این علم محسوب میشود و با وجود اینکه ایدهی این رشته بهعنوان «دانش انسانی» (the science of humanity) ادامه یافته است، برخی انسانشناسان اکنون این پرسش را مطرح میکنند که آیا امکان دارد خلا میان علوم طبیعی و علوم انسانی را پر کرد. دیگران استدلال میکنند که از زیر رشتههای جدیدی که با موضوعاتی چون سلامت و بیماری، بومشناسی و محیط و دیگر حوزههای زندگی انسانی سر و کار دارند، رویکردهای جدیدِ یکپارچهای نسبت بهپیچیدگی و پیچیده شدن انسان پدیدار خواهد شد که بهآسانی بهتمایز میان طبیعت و فرهنگ یا بدن و ذهن نمیانجامد.
علم انسانشناسی در سال ۱۹۵٠ - بهدلایل تاریخی و اقتصادی - بهعنوان یک رشته، بهطور عمده در اروپای غربی و امریکای شمالی پایه گذاری شد. پژوهش میدانی بهعنوان مشخصهی تمامی شاخههای انسانشناسی بنیان گذاری شد. در حالی که برخی انسان شناسان سنتهای قومی در اروپا و امریکا را مورد مطالعه قرار دادند، بیشتر آنها بهمستند کردن اینکه چگونه مردم در محیط غیر صنعتی خارج از این نواحی زندگی میکنند علاقه نشان دادند. این موارد بهطرزی عالی مطالعهی زندگی روزمرهی مردم را در بازهی گستردهای از شرایط اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و مادی - که در میان یافتههای عمدهی انسان شناسان در نیمه دوم قرن بیستم قرار داشت - در حد جزئیات بسط دادند.
رشتهی انسانشناسی در آغاز دههی ۱۹٣٠ و بهویژه در دورهی پس از جنگ جهانی دوم، در تعدادی از کشورهای خارج از اروپای غربی و امریکای شمالی بنیان گذاری شد. کارهای بسیار تاثیر گذاری از کشورهایی چون ژاپن، هندوستان، چین، مکزیک، برزیل، پرو، آفریقای جنوبی، نیجریه و تعداد زیاد دیگری کشور در آسیا، امریکای لاتین و افریقا سرچشمه گرفتند. دامنهی جهانی انسانشناسی بههمراه گسترش چشمگیر پدیدههای اجتماعی و فرهنگی - که از مرزهای ملی و فرهنگی فراتر میرود - بهیک تغییر جهت در کار انسان شناسانهی امریکای شمالی و اروپا منجر شده است. پژوهشهای صورت گرفته توسط انسان شناسان غربی بهطور فزایندهای بر جوامع خودشان متمرکز است و تعدادی مطالعه دربارهی جوامع غربی نیز وجود دارد که توسط انسان شناسانی که متعلق بهجهان غرب نیستند صورت پذیرفته است. در پایان قرن بیستم انسانشناسی از یک اقدام غربی یا بهتعبیر برخی استعماری-علمی آغاز بهتبدیل شدن بهرشتهای کرد که در آن دیدگاههای غربی بهطور منظم توسط چشم اندازهای غیر غربی بهچالش کشیده میشوند.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط محمد محمدی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- انسان خردمند با نام علمی Homo sapiens یا در اصطلاح عام انسان یا بشر، یک پستاندار دوپا از خانوادهی انسانسایان است. مدارک بهدست آمده از دی.ان.ای (DNA) نشاندهندهی آن است که انسانهای امروزی نزدیک به ۲۰۰۰۰۰ سال پیش از آفریقا سرچشمه گرفتند. این انسان دارای هوش بسیار تکامل یافته و دارای قدرت تجزیه و تحلیل ذهنی، زبان، درونگرایی و حل مساله است. این قابلیت ذهنی همراه با بدنی راست قامت و بازوانی آزاد برای انجام مهارتهای دستی است و بهوی این فرصت را میدهند که نسبت بهسایر گونههای روی زمین استفاده بسیار بیشتری از ابزار بنماید.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ رالف دبلیو. نیکولاس، انسانشناسی (۱)، ترجمهی زهره دودانگه، سایت اینترنتی انسانشناسی و فرهنگ؛ مقاله بهصورت زیر ارجاع داده شود:
□ MLA Style: "anthropology." Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.
□ APA Style: anthropology. (2010). Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica