[۱] هیرودس در آن وقت پادشاه بود بر یهودیه به امر اوغسطس قیصر.
[۲] و پیلادس حاکم بود در زمان ریاست کهنوتیه از طرف حنان.
[۳] پس برای اجرای امر قیصر نامنویسی شد همهٔ عالم.
[۴] پس در این هنگام هر کس به وطن خود رفته، تقدیم نمودند خود را به حسب اسباط خود تا نامنویسی شوند.
[۵] پس مسافرت نمود یوسف از ناصره، که یکی از شهرهای جلیل است، با زن خود در حالی که او آبستن بود و رفت به سوی بیت لحم، که آن شهر او بود و خود از عشیرهٔ داوود بود، تا نامنویسی شود برای عمل به امر قیصر.
[۶] چون به بیت لحم رسید در آنجا محل نیافت؛ زیرا شهر کوچک بود و جماعت انبوه و غریب بسیار بودند.
[۷] پس در بیرون شهر منزل نمود در جایی که محل شبانان قرار داده شده بود.
[۸] در هنگامی که یوسف در آن جا مقیم بود ایام مریم تمام شد که بزاید.
[۹] پس فرا گرفت عذرا را نوری که سخت درخشان بود.
[۱۰] آن گاه زایید پسر خود را بدون رنجی.
[۱۱] و گرفت او را در آغوش خود.
[۱۲] پس از آن که پیچید او را به قنداقه، گذاشت او را در آخور.
[۱۳] زیر پیدا نشد جایی در کاروانسرا.
[۱۴] پس گروه بسیاری از ملائکه آمدند به سوی کاروانسرا به طرب و تسبیحکنان خدای را و نشر مینمودند مژدهٔ سلام را از برای ترسندگان از خدای.
[۱۵] و حمد نمودند مریم و یوسف خدای را بر ولادت یسوع و قیام نمودند بر تربیت او با بزرگترین سروری.
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>