فهرست مندرجاتخطاهای روزمره
(۱٠)
گیرم پدر تو بود فاضل
[↑] گیرم پدر تو بود فاضل
«چرا به حجاب اجباری نه میگوییم» که در سایت زمانه منتشر شد، حرفهای خانم فاطمه صادقی درمورد حجاب و تجربههای شخصی او از این قضیه است. بررسی محتوای این حرفها، هدف این نوشته نیست و مثل قسمتهای قبل به دنبال چیز دیگری هستم. اینکه نکته جالب برای خوانندهها این بوده که ایشان دختر آیتالله خلخالی هستند. درست به همین، دلیل کامنتهایی که برای این مطلب نوشته شده، از نظر خطاهای استدلالی؛ نمونههای خوبی هستند.
«جای بسی خوشحالی وشگفتی است که از چنان پدر فاشیستی این چنین دختر روشنفکری به بار میآید»
«خانم صادقی، انقلاب را امثال پدر شما که با برخوردهای چکشی و غیر انسانی اعمال کردند به بیراهه کشاندند. نوشته شما، هر چه باشد، نشاندهنده این است که ابوی گرامی در تربیت دلخواه فرزند خویش هم موفق نبوده است و وای بر مردم بدبختی که او حاکم شرعشان بوده است! اما انصاف اگر داشته باشم؛ تو را نمیتوان به جرم پدر محاکمه کرد؛ هر چند سایه او بر سرت سنگینی خواهد نمود.»
در این کامنتها و نظرهای دیگر این توجه وجود دارد که نمیتوان کسی را بر اساس اعتقادات و اعمال نزدیکانش قضاوت کرد. اما با این حال، اشاره به وجود چنین رابطهای هم نشان میدهد گویا خیلیها تعجب می کنند از اینکه افکار یک فرد با خانواده یا دوستانش متفاوت باشد.
زیر این تعجب، این فرض وجود دارد که افکار آدمها باید تحت تأثیر پدر و مادر یا نزدیکان دیگر باشد. پس ببینیم پشت چنین قضاوتهایی چه استدلالی پنهان شده و اشکال این استدلال یا بهتر است بگوییم این «شبهاستدلال» کجاست.
شکل کلی این استدلالها این است که «خانم الف، دختر آقای ب است. افکار و اعتقادات آقای ب نادرستند. پس سخنان خانم ب هم نادرست هستند.» این استدلال را میتوان به شکل دیگری هم بازسازی کرد و در واقع شکل مثبتش را در نظر گرفت: «خانم الف، دختر آقای ب است. افکار آقای ب درستند. پس سخنان و اعتقادات خانم ب هم درست هستند.»
این نوع استدلالها در اظهار نظرهای روزمره خیلی رایجند. با کمی دستکاری در جزئیات و عوض کردن اسمها و رابطهها، میبینیم که همه ما به سادگی چنین مغالطههایی را به کار میبریم تا ادعاهایمان را ثابت کنیم.
مشکلی که در این نوع قضاوتها وجود دارد، «ادعای نامربوط» است. یعنی در این مغالطه یا شبهاستدلال، با استناد به دلایل نامربوط، میخواهیم آنچه را که دوست داریم، تأیید و ثابت کنیم؛ یا بر عکس، ادعا و حرفی را که نمیپسندیم؛ رد کنیم.
ایراد این کار دقیقاً اینجاست که درستی یا نادرستی حرفهای خانم الف را تنها محتوای همان حرفها معین میکند؛ هیچ ربطی هم به شواهد و دلایل نامربوطی مثل عقیده یا شغل پدر و مادرش ندارد.
البته این دلایل نامربوط میتوانند چیزهای دیگری هم باشند؛ مثلاً گذشته خانم الف یا افرادی که با آنها در ارتباط است؛ حتی کتابها و فیلمهای مورد علاقه خانم الف هم ممکن است مبنایی برای استدلال بر اساس «ادعای نامربوط» باشند.
مغالطه «ادعای نامربوط» (Red Herring) یک صورت کلی از بقیه خطاهای استدلالی مشابه خودش است. در واقع با تغییر نوع و شکل دلایل و شواهد نامربوطی که برای رد یا اثبات یه ادعا به کار میرود، به روشهای مختلفی درگیر این نوع اشتباه استدلالی میشویم. مثلاً استدلال بر اساس اینکه «حرفی منجر به نتایج بدی میشود؛ پس نادرست است» نوعی ادعای نامربوط به شمار میرود.
اسم این مغالطه از اصطلاحی در شکار روباه گرفته شده است که در آن یک ماهی خشک و دودی قرمز را که بوی تند و زیادی دارد، برای جلب توجه روباه استفاده میکردند.
در این این نوع مغلطهها هم با استفاده از شواهد و دلایل به ظاهر مهم و جنجالی، تلاش بر این است که توجه مخاطب به آن جلب شود و ادعای مورد نظر گوینده را قبول کند. در حالی که در این نوع استدلالها، گزارههایی که به عنوان مقدمه استفاده میشوند، هیچ ربطی به نتیجه مورد نظر ندارند.
در چند برنامهی آینده سعی میکنم با پیدا کردن مثالهای مناسب، انواع ادعاهای نامربوط را معرفی کنم.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مریم اقدمی، خطاهای روزمره (۱٠): گیرم پدر تو بود فاضل، وبسایت رادیو زمانه
[↑] جُستارهای وابسته
□ منطق
□ فلسفه
□ مغالطه
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه

