فهرست مندرجاتخطاهای روزمره
(۱٢)
من میخواهم؛ پس درست است
[↑] من میخواهم؛ پس درست است
«شما دارید از کی طرفداری میکنید؟ از حقوق یک مشت آشغال مزاحم خیابانی؟ حالا دیگه حقوق این آقایان باید محفوظ باشد و نباید به صورت متهم باهاشون برخورد بشود؟ شما دیگر چه جور ملتی هستید؟»
برای روشن شدن مغالطهای که معرفی خواهم کرد، طرف دیگر این بحث را به این صورت بازسازی میکنم. در واقع این یک مکالمه ساختگی با توجه به مباحث روز است:
«معلوم نیست شما خودتان از چه کسی طرفداری میکنید؟ از کسانی که در همه زندگی مردم دخالت میکنند؟ من مطمئنم که پشت این اعمال، هدف دیگری هست و هیچ کس دلش برای زنانی که آنها مزاحمشان میشوند، نسوخته است.»
به نظر میرسد در این گونه بحثها، تنها چیزی که برای طرفین اهمیت دارد، اثبات چیزی است که دوست دارند درست باشد و در واقع هیچ یک به حرفها و ادعاهای طرف مقابل توجهی ندارند. چنین مکالمههایی در زندگی روزمره بسیار رایج هستند. به این ترتیب که هر فردی ادعایی دارد و بدون شنیدن حرفهای دیگران تنها ادعای خودش را بیان میکند.
اگر بخواهیم چنین اظهار نظرهایی را به شکل ساختار استدلالی و مرتب بیان کنیم میتوان گفت این ساختار را دارد: «ادعای من درست است؛ برای اینکه من دوست دارم این طور باشد.»
در این نوع استدلال، ادعاکننده دلیل مربوطی را برای درستی حکم خود ارائه نمیدهد و به نظر میرسد آن ادعا را مطرح کرده؛ چون دوست دارد آن ادعا درست باشد. در واقع این صورتبندی شکل کاملاً انتزاعی و در واقع خلاصهای از این نوع ادعاهاست.
واضح است که هیچ کس صریحاً این گونه حرفهایش را بیان نمیکند: «چون من دوست دارم فلان چیز درست باشد، پس درست است.» اما منطقدانها معتقدند پشت این ادعاها که معمولاً هم شکل استدلالی صریحی ندارند، چنین ساختاری پنهان است.
این مغالطه هم نوعی از «ادعای نامربوط» است و «استدلال بر اساس آرزو» یا «استدلال بر اساس خواسته» نام دارد.
در مباحث روانشناسی، چنین روشی رایج است و با عنوان اندیشه یا تفکر آرزومند شناخته میشود. یعنی باور داشتن به درستی چیزی بر اساس آرزو و خواسته قلبی که کارکردهای عملی خوبی هم دارد.
در واقع نوعی مثبتاندیشی است که در آن، فرد باور عمیقی به چیزی دارد و دوست دارد آنچه میخواهد، اتفاق بیفتد. پس بحث درستی یا نادرستی یک گزاره یا ادعا مطرح نیست و آنچه اهمیت دارد وقوع یک اتفاق است.
اما در منطق، استدلال بر اساس آرزو به استدلالی گفته میشود که مقدمه آن استدلال؛ بیانکننده آرزو یا خواستهای برای درست بودن نتیجه باشد؛ بدون اینکه دلیل مربوط و منطقی پشت این درستی وجود داشته باشد.
در واقع در این نوع ادعا، نتیجه مورد نظر برای استدلالکننده اهمیت خاصی دارد. همین ممکن است باعث شود برای رسیدن به آن نتیجه و برای اثبات درستی آن، مغالطههای دیگری مثل «قضاوت یکجانبه» یا «دستچین کردن دادهها» را هم در استدلالش دخالت دهد.
برای مثال در بحثهای مربوط به اثبات یا رد وجود خدا، دو طرف بحث چنین ایرادی را به هم میگیرند که تنها با توجه خواسته و باور قلبیشان استدلال میکنند.
یعنی آنهایی که به خدا باور دارند، چون دوست دارند خدا وجود داشته باشد، به دنبال روشهای اثبات علمی و فلسفی اثباتشان هستند. آنهایی هم که خدا را باور ندارند، چون دوست دارند مثلاً طبیعتگرایی درست باشد، استدلالهای تکاملی ارائه میکنند.
بعضی از اندیشمندان معتقدند هر دو طرف چنین بحثهایی، فقط به خواسته درونی خود و آنچه که دوست دارند، توجه میکنند؛ به جای اینکه واقعاً به دنبال شواهدی باشند که به طور منطقی ادعاهایشان را ثابت میکند.
نکته مهم این است که باید به توجه کرد خواسته و آرزوی شخصی یا گروهی برای اثبات یک ادعا، فقط یک دلیل نامربوط به شمار میرود. همچنین باید تأکید کنیم که درستی یک ادعا را تنها محتوای همان ادعا معین میکند.
این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که مثلاً با تمام وجود به چیزی باور داشته باشیم یا چیزی را با تمام وجود بخواهیم. در واقع، حقیقت مستقل از خواست و آرزوی همه ماست.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مریم اقدمی، خطاهای روزمره (۱٢): من میخواهم؛ پس درست است، وبسایت رادیو زمانه
[↑] جُستارهای وابسته
□ منطق
□ فلسفه
□ مغالطه
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه

