|
نقد دین
مبانی خشونت و اعمال قهر در ادیان
پس از حملات مرگبار در پاریس و کپنهاگ، اینک توجهی عموم، بهتوانایی اعمال قهر در دین اسلام متمرکز شده، اما سایر ادیان جهانی نیز در کشتار دست کمی از دین اسلام ندارند.
موقعی که صلاحالدین ایوبی دستاندرکار مبارزه با صلیبیون بود، ابن شداد - مورخ نامدار - در سال ۱۱۸۸ کتابی برای صلاحالدین نوشت با عنوان «امتیازات جهاد». محتوای این کتاب ترغیب به جنگ نبود، بلکه اثری بود حقوقی که بهطور مبسوط توضیح داده بود در جنگ چه اعمالی مجاز و چه اعمالی مجاز نیست، او حتی به این موضوع پرداخته بود که آیا کشتن اسب سوارکاران دشمن مجاز است یا نیست؟ صلاحالدین این کتاب را مطالعه کرد و چون آدم مومنی بود مفاد این کتاب را رعایت کرد. همین امر سبب شد که بهعنوان سلطانی عاقل و عادل مشهور شود.
این کتاب، دوگونگی استنتاج از جنگهای پیامبر اسلام را نشان میدهد. این جنگها از یک سو لشگرکشیهای پیامبر اسلام علیه غیرمسلمانها را توجیه میکند، از سوی دیگر سرمشق پیامبر میطلبد مقررات و محدودیتهایی را در جنگ رعایت کرد. همین امر سبب شد در گذشته، جنگ تابع مقررات شود و در این باره بهبرخی آیههای قرآن استناد میشد. میدانیم که در قرآن، هم آیههای مسالمتآمیز وجود دارد و هم آیههای جنگجویانه. افزون بر این، حدیثها آیههای قرآن را تفسیر و تعبیر میکند. این تفاسیر و تعابیر نیز بدون ابهام و تناقض نیست.
امام خمینی: «آقایان علما چرا فقط برای مردم از آیات رحمت میگویید؟ قرآن آیات قتال هم دارد قرآن میگوید بکشید، بزنید، حبس کنید. آنهایی که میگویند اسلام نباید آدمکشی بکند آدمهای نفهمی هستند که معنی اسلام را نفهمیدهاند. پیغمبر برای همین میآید که جنگ کند و آدم بکشد.»
سخنرانی به مناسبت سالروز تولد پیامبر اسلام، آذر ١٣٦٣ - کتاب کوثر، از: دفتر نشر آثار امام |
هزار سال است که مجتهدین، فقها و قضات اسلامی تلاش میکنند بهطور دقیق و انتقادی تا آنجا که امکان دارد از مجموعهی این احادیث مقرراتی وضع کنند که جوانب مختلف جهاد را در برگیرد و تنظیم کند. در قرآن واژهی «جهاد» - که معنای اصلی آن «تلاش» و «اهتمام» است - با معانی و مفاهیم متفاوت بهکار برده شده. مجتهدین و قضاتِ متاخر، جنبهی مسالمتجویانه و عاری از اعمال قهر و خشونت را برجسته میکنند. اما عدهای حقوقدان - مانند برخی مکاتب آموزش قرآن - کاملاً بهجنبهی جنگجویانهی قرآن اعتقاد دارند. اینان اغلب واژهی «تلاش یا اهتمام» را بهواژهی «جنگ مقدس» تعبیر و ترجمه میکنند که یاوه ست و در زبان عربی وجود ندارد.
آثار حقوقی مانند اثر ابن شداد فراوان است. در این آثار برخی مقررات بر حسب مکاتب حقوقی و نیز شحص مولف متفاوت است اما بهطورکلی سعی میکنند اعمال قهر را مهار و بهمجرای حقوقی هدایت کنند. واقعیت این است که مقررات اسلامی جنگ، نخستین مبانی حقوقی است که برای دشمن حق و حقوقی قایل میشود و از اهالی غیرنظامی که در جنگ شرکت ندارند محافظت میکند. این مقررات که مدتها پیش از مصوبات قوانین بینالملل در مورد جنگ که اخیراً وضع شده (کنوانسیون ژنو) - اعلب تاثیر بازدارنده داشته، اما اینک برای مسلمانها مشکلآفرین و بارها از نو تعبیر و تفسیر شده. به هرحال، این قوانین و مقررات از جنبهی تاریخی تاثیر چندانی نداشته. سلاطین مسلمان، سالیانی دراز با کشورهای غیرمسلمان در صلح و صفا بهسر بردهاند، در عین حال سالیانی دراز نیز علیه مسلمانها جنگیدهاند. توسعهطلبی سلطان ترک عثمانی بههیچوجه انگیزهی دینی نداشت، بلکه از همان آغاز جنگی بود علیه سلطانی که او نیز مسلمان مومنی بود. همین امر در جنگهای پادشاه کاتولیک فرانسه علیه دیگر کشورهای کاتولیک بهوقوع پیوست. رعایت قوانین و مقررات اسلامی جنگ بهخودی خود دشوار است. موقعی که سلطان سلیم اول، برخلاف مقررات اسلامی جنگ - درسال ۱۵۱ سرزمین مملوکها را تصرف کرد، همانطور بازخواست شد که بوش و رامسفلد و دارودستهشان در حمله نظامی به عراق بهسال ۲۰۰۳ با پیامدهای مخرب و فاجعهباری که در منطقه برجای نهاد بازخواست شدند.
افزون براینها، چون در اسلام باب تعبیر و تفسیر مقررات گشوده است، یعنی امکانات متفاوت و متنوع تعبیر و تفسیر وجود دارد و تعابیر و تفاسیر متناقض پذیرفتنی است - تعابیر و تفاسیر مدرن حقوقدانان و قضات متاخر که مسالمتآمیز است بیاعتبار تلقی میشود. همانطور که تاکنون اصول دین و مبانی اخلاقی موفق نشده تئوری «جنگ همه جانبهی (توتال)» کلوزویتس (ژنرال ارتش پروس) را بیاعتبار کند، در اسلام نیز گرایشات گروههایی که در حاشیه قرارگرفتهاند، مقرارت اسلامی جنگ را که مسالمتجویانه تعبیر و تفسیر شده - نمیپذیرند و شکل ایدئولوزیک و اغلب قهرآمیز دین را تبلیغ میکنند.
چنین است که «دولت اسلامی» موسوم به «داغش» آنچه از اسلام کلاسیک ساخته و پرداخته، همان است که پل پوت در کامبوج از کارل مارکس ساخت. مبنای ترور و اعمال قهر دولت اسلامی و القاعده، اسلام است و به آن استناد میکنند. اینان جنگ را از یک سو با سنتهای اسلامی توجیه میکنند، از سوی دیگر - برخلاف همهی سنتها - همهی مسلمانهایی را که بهگروه شان تعلق ندارند «کافر» اعلام میکنند و محدودیتِ مقررات کلاسیک اسلامی جنگ را نادیده میگیرند. این امر «جنگ همهجانبهی» مدرن شده. این جماعت هم از اسلام کلاسیک بسیار بدورند و هم از اسلامی که اینک اکثریت عظیم مسلمانها به آن اعتقاد دارند و مراسم و مناسک دینی خود را بهجا میآورند.
▲ | مسیحیت |
حال که سحنان تسلیبخش و دلجویانهی اخیر را که مدعیاند ترور و حملات مسلمانها ربطی بهدین آنها ندارد میشنویم، این موضوع در مورد مسیحیت نیز مطرح میشود. میدانیم متون مقدس همهی ادیان مونوتئیست که به وحدانیت خدا اعتقاد دارند حاوی نکاتی است که اگر ملانقطی در نظر گرفته شود، نابودی بیگذشت دشمنان خدا، مشرکین، اهانتکنندگان به خدا و مرتدها را میطلبد، چون فرمان خداوند به مریدان اوست و هر قدر بیشتر در این راه تلاش کنند پاداش و اجر بیشتر خداوند نصیبشان میشود. از این متون، تنها ابلهان و عوام کمسواد استفاده نمیکنند، بلکه اغلب خبرگانی که نمایندهی رادیکال دین هستند آنها را تبلیع و ترویج میکنند.
مطرح کردن این موضوع از دیدگاه مسیحیت در مباحثی که اینک جریان دارد کار آسان و ساده ای نخواهد بود. چون از سویی مدارک بسیاری از مراحل مختلف تاریخ کلیساهای مسیحی وجود دارد که نشان میدهد اعمال قهر به استناد به متون مقدس بهدستور و در خدمت کلیساهای مسیحی انجام گرفته و جنگجویان و سربازان به کشت و کشتار ترغیب شدهاند، چون خواست خداوند بوده. از سوی دیگر واضح است که کلیساهای مسیحی در عصر کنونی، با تکیه بر نقش مسالمتجویی دین، اعمال قهر را مردود شناختهاند. بنا براین، خواه ناخواه چنین بهنظر میرسد نمایندگان متعصب دین اسلام، اکنون همان خطاهایی را تکرار میکنند که مسیحیان مدتهاست پشت سرنهادهاند.
اما با توجه بهقرنها پیگرد بهاصطلاح کفار، مرتدها و کشتار یهویان و جنگهای صلیبی که بهدستور یا به تأیید پاپ و کلیساهای مسیحی بهوقوع پیوستند - صرفنظر از جنگهای فرقههای مسیحی علیه یکدیگر- بیفایده نیست که در مباحث کنونی، خطاهای مسیحیت در تأیید اعمال قهر را بهخاطر آورد و بهاین امر اشاره کرد که مسیحیان نیز در توجیه اعمال قهر به متون مقدس استناد میکردند. درست مانند مسلمانهای رادیکال که اینک نیز بهکار میگیرند. نمونههای زیر میتواند بسیاری از این موارد باشد:
بین سالهای ۱۰۷۳ تا ۱۰۸۵ موضوع مباحث رفرم مقام و اختیارات پاپ (گرگور هفتم) و موضعگیری کلیسا در برخورد با حدود اختیارت و اقتدار پاپ و کلیسا بر حکام مناطق دیگر جهان بود. چنین استدلال میشد که مقام و موضع پاپ و کلیسا در برابر حکام مناطق موضع «ارباب است، نه خدمتکار». دراین باره «وقایعی تاریخی» کشف شد که به استناد بر آنها اطاعت همهی مردم - از جمله حکام مناطق - از مقام پاپ واجب و مشروع است و عدم اطاعت ارتداد. بنابراین، اعمال قهر علیه مرتدها خواست خداوند است و نمونهها و شواهدی از گذشته نقل شد که با استناد بر متون مقدس بهاعمال قهر مشروعیت میداد.
یکی از شواهدی که نقل شده این است که ساموئل (پیامبر و قاضی اسراییلی، هزار سال پیش از میلاد) فرمان خداوند را به سال ابلاغ کرد. در این پیام آمده بود که بهفرمان خداوند قوم آمالیکتر (قبیلهای در شمال سینا) باید قتل عام شوند، از جمله زنان و کودکان و احشام آنها. سال، پس از قتل عام، شاه این قوم را دستگیر کرد، اما او را نکشت. این خودداری سبب شد خداوند بهشدت خشمگین شود و بر ساموئل خرده گرفت. ساموئل خطاب به سال گفت اطاعت از خداوند مهمترین وظیفه است و سرپیچی از آن ارتداد. سپس با شمشیرش سرکردهی دستگیر شده را «تکه تکه کرد». بر مبنای این داستان، جنگ پاپ علیه فرمانروای آلمان (هانریش چهارم) توجیه شد.
نمونهی دیگری که از تورات نقل شده چنین است: موقعی که اسراییلیها تندیس گوسالهای از طلا ساختند و آن را پرستش کردند، موسی برافروخت و بهخواست خدا دستور داد خادمین معبد در یک شب سه هزار نفر از اقوام و خویشانشان را بکشند، چون به خداوند توهین کرده بودند.
این نمونهها سلاح معنوی شد که در جامعهی مسیحی بهجنگها و کشتارهای واقعی بیرحمانه و ترویج و توجیه آنها منجر گردید. افزون بر این، این سلاح معنوی، نه تنها انگیزهی کشتارهایی مانند کشتار «مرتدها» شد، بلکه سرآغازی شد برای انواع اعمال قهر مشروع و مجاز در طول تاریخ کلیسا و بهدستور کلیسا. شواهدی که بهطور مختصر به آنها اشاره شد، مراحل ابتدایی مشروعیت دادن بهاعمال قهر بود. اما تاثیراتی فراتر از جنگهای فرقههای مسیحی برجای نهاد.
در وضعیت کنونی بهنظر میرسد این پرسش اهمیت دارد که چه نکات مشترکی در مشروعیت دادن استناد بهمتون مقدس وجود دارد که در گذشته و حال «مجاهدین» از ادیان مونوتئیست بهمنظور مشروعیت دادن بهاعمال قهر استفاده کرده و میکنند. و چگونه میتوان با اشتراک مساعی در برابر رفتار و کردار خلاف عقل و منطق آنها مقابله کرد. کار و کوشش و اراده همکاریهای مشترک میتواند مبنای مستحکمی در این باره شود.
▲ | بودیسم و هندوئیسم |
آیا آنطور که دیوید هوم و یان آسمان ادعا کردهاند، توانایی اعمال قهر دینی از مشخصات ادیان مونوتئیست است؟ نگاه رمانتیک به هندوئیسم و بودیسم ظاهراً این نظریه را تایید میکند. تردیدی نیست که در این دو دین، مسالمت برترین ایدآل است. در این دو دین، نکات فراوان مسالمتجویی و کثرتگرایی (پلورالیسم) وجود دارد. اما جنبهی دیگر این دو دین را نیز باید نظر گرفت: جنگ خونین بین اکثریت سنگالهای بودیست و اکثریت تامیلهای هندوئیست در سیرلانکا، منازعات و مناقشات بهشدت قهرآمیز و خونین بین بودیستها و مسلمانها در تایلند، یورشهای شدید بودیستها علیه مسلمانها در سیرلانکا و برمه (میانمار)، تجزیهی هندوستان بهدوبخش پاکستان اسلامی و اکثریت اهالی بودیست هندوستان و نیز در هندوستان، سیاست ضد مسیحی و ضد اسلامی جنبش هیندتوا (Hindutva). باید یاد آورشد که پیش از مسلمانها. خلبانهای بودیستی ژاپن (کامیکاتسها) ورزمندگان هندوئیست جنبش آزادیبخش تامیل در سیرلانکا (ببرهای تامیل) بودند که بهعملیات انتحاری روی آوردند.
سالیانی دراز، پیوسته بین هندوئیسم و بودیسم کشتار بروز کرده و تاکنون ادامه دارد (کشتار اخیر در سریلانکا یکی از این موارد است). در هندوستان کشمکشهای مداوم بین بودیسم و هندوئیسم، در نیمهی دوم قرن بیستم، به پیدایش فرقهی بودیسم نوین (Ambedkar) که کاملاً ضد هندوئیسم است منجر شده است. در متون Bhagavadgia که محبوبترین متون هندوئیسم است - اعمال قهر بهمنظور محافظت از «نظم الهی» از وظایف پیروان است. موقعی که هندوئیستها در برابر گسترش بودیسم احساس خطر کردند به متونی استناد کردند که در آن نابودی کامل بودیستها بهمنظور آغاز «دوران طلایی» توصیه شده بود.
در متون بودیستها از جمله Mahavamsa که تاریخ حماسی سریلانگا ست چنین نقل شده: پس از جنگی بس خونین، پیروزی لشگر بودیستها بر لشگر تامیلهای هندوئیست بهمثابهی پیروزی بودیسم بر هندوئیسم جشن گرفته شد. دراین متن، دشمنان بودیسم حیوانات وحشیاند و چنین نوشته شده: کشتن دشمنان بودیسم نشان ترحم است، چون روح آنها در جریان تناسخ و تولدی دیگر عاری از «خباثت» است.
در سالیان اخیر نیز مشروعیت اعمال قهر در بودیسم و هندوئیسم، مانند مسلمانها، مورد توجه قرار گرفته. جنبش نوین ناسیونالیستی هندوئیسم Hindutva مسلمانها، ماتریالیستها و مسیحیها را بزرگترین خطر «نظم الهی» اعلام کرده. در اصول هندوئیسم نوین، همهی ادیان باید حقانیت داشته باشند و اغلب بدان استناد میشود. اما این جنبش ناسیونالیستی ادعا میکند «نظم الهی» را باید از دستبرد مسیحیها و مسلمانها که مختص بهخود میدانند نجات داد. هندوستان نباید جایی برای مسیحیها و مسلمانها باشد. تناقض در این است که این جنبش بهنام پلورالیسم مشروع در هندوئیسم، سیاستی اتحاذ کرده که بهغایت ضد پلورالیستی است.
بنابراین، ادیان شرقی نیز مانند ادیان ابراهیمی، هم توانایی مسالمتجویانه دارند و هم توانایی اعمال قهر. درهر حال، مبانی و استنادها بهاعمال قهر، فقط منحصر به اسلام و ادیان ابراهیمی نیست. ایدئولوژیهای سکولار نیز میتوانند بهمبانی و استنادها متوسل شوند. این امر که جهان عاری از ادیان، مسالمتجو خواهد شد، مشکوک بهنظر میرسد. از اینرو مباحثه و گفتمان بین ادیان و تحلیل و انتقاد از خود این ادیان در انگیزهی اعمال قهر و مکانیسمهایی که سبب آن میشوند ضروری است.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
گرد آلتهوف، توماس بوئر، و پری اشمیدت لویکر، مبانی خشونت و اعمال قهر در ادیان، ترجمهی محمد ربوبی، وبسایت اخبار روز: پنجشنبه ٦ فروردين ۱٣۹۴ - ۲٦ مارس ۲۰۱۵
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت اخبار روز