|
مغز و زبان
عصبشناسی زبان که زبانشناسی عصبشناختی نیز نامیده میشود، به بررسی بنیان عصبشناختی توسعهی زبان و کاربرد آن میپردازد و در تلاش است تا مدلی برای تبیین چگونگی کنترل مغز بر فرایندهای سخنگفتن (صحبتکردن)، شنیدن، خواندن، نوشتن و غلامتدهی ارائه کند. یکی از مباخث اساسی مورد بحث در عصبشناسی زبان، چگونگی تولید گفتار توسط گوینده و اعمال اعصابی است که در این رخداد دخالت دارند. و از منظر شنونده نیز چگونگی رمزگشایی جملات دریافتی برای رسیدن به درک در چهارچوب فرایندهای عصبی، بخش اساسی دیگری از مباحث مربوط به عصبشناسی زبان است.
اگر کنش زبانی بهعنوان بازتاب یک فرایند عصبی درونمغزی در نظر گرفته شود، آنچه موجب اختلال در عملکرد فزایندهای عصبی میگردد، نوعی بههمریختگی و سامانگریزی در تولید و درک زبان خواهد بود. اینگونه اختلالات در عصبشناسی زبان با عنوان زبانپریشی مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرند و گونههای مختلفی از آن توسط پژوهشگران مختلف شناخته شدهاند.[۱]
در این سری نوشتارها زیر عنوان «مغز و زبان»، تلاش شده است تا سیر تحول مطالعات مربوط به رابطه زبان و مغز و راههای دستیافتن به شیوهی سازمانبندی زبان در مغز مورد ارزیابی قرار میگیرد. امروزه، مطالعات مربوط به رابطه مغز و زبان، در متون، به عصبشناسی زبان و زبانشناسی بالینی معروفاند. در این مقاله، ابتدا از دیدگاههای نخستین عصبشناسان درباره رابطه بین زبان و مغز و برداشت آنها از این مقوله که بیشتر متکی بر شواهد بیرونی است، بحث میشود. سپس برداشتهای دورههای بعدی که منجر به پیدایش عصبشناسی زبان با برداشتهای امروزی شد، بررسی میشود. همچنین، چشماندازی از فرایند تولید و درک زبان و همینطور تصویر کلی از اختلالات تولید و درک زبانی ارائه میشود.
مغز بخشی از سامانهی عصبی بدن انسان است و در جمجمه قرار دارد. حرکت اندامها، خواب، گرسنگی، تشنگی و بسیاری دیگر از رفتارهای حیاتی بشر در کنترل مغز است. همه احساسات بشری، از عشق و نفرت گرفته تا ترس و خشم و شور و غم، توسط مغز ایجاد و کنترل میشود. تفسیر سیگنالهای دریافت شده توسط اندامها (چشم، گوش، پوست، زبان، ...) نیز برعهده مغز است. فرایافتهایی چون «آگاهی و هوشیاری» و «باهوشی و خردمندی» هم صفتهایی هستند که ارتباط مستقیم با عملکرد مغز انسان دارد.
مغز بشر با وزن تقریبی ۱،۴ کیلوگرم، یکصد میلیارد یاخته عصبی (Neuron) را شامل میشود که بهوسیله رشتههایی بهنام آسه (Axon) و تارگان عصبی (Dendrite) با یکدیگر در ارتباطاند. یاختههای عصبی، قشر خاکستری مغز را تشکیل میدهند؛ در حالیکه تارهای عصبی و آسهها قشر سفید مغز هستند. مغز ما همچنین سلولهایی بهنام یاختههای پشتیبان (Glial cells) دارد. زمانی تصور میشد این یاختهها کار پشتیبانی از نرونها را انجام میدهند، اما امروز دانسته شده است که کار اصلی آنها، تقویت سیگنالهای عصبی است.
ساختار نورون
▲ | بخشهای مغز و عملکرد آنها |
بخش سطحی مغز را فرامغز (Cerebrum) مینامند. فرامغز به دو نیمهی راستی و چپی تقسیم میشود. از دیرباز گفته میشد که نیمهی چپ مربوط به احساسات و نیمهی راست مربوط به منطق است. امروزه دانسته شده است که این گفته فقط تا اندازهای صحیح است و نمیتوان آنرا بهعنوان قاعدهای کلی پذیرفت. زیرا که زبان و گویش به نیمهی چپ فرامغز ارتباط دارد.
بخش «پسسری» (Occipital lobe) ویژهی بینایی است و در بالای آن بخش بخش «آهیانهای» (Parietal lobe) قرار دارد که ویژهی حرکت، جهت، موقعیت، و محاسبه است. پشتگوش بخش «گیجگاهی» (Temporal lobe) قرار دارد که مسوول «شینیدن»، «تفسیر سخن»، و تا اندازهای حافظه است. در جلو هم بخش پیشانی یا قدامی (Frontal lobe & prefrontal lobe) قرار دارد که پیشرفتهترین و انسانیترین قسمت مغز بشر است و مسوولیت تصمیمگیری، برنامهریزی، کنترل توجه، و حافظهکاری را بر عهده دارد. پشیمانی، اخلاق، و همدردی هم با همین دو بخش در ارتباط است.
درست زیر سطح فرامخ، Cingulate cortex قرار دارد که با مدیریت رفتار و احساس درد در ارتباط است (Cortex cingulate را بخشی از پیشانی میدانند). اما در زیر این قشر «آژخ» یا Corpus callosum قرار دارد که دو نیمکرهی مغز را به یکدیگر وصل میکند. بخشهایی بهنام Basal ganglia هم مسوول حرکت، انگیزه، و پاداش است.
Limbic system بخشی است که در زیر قسمت پیشانی قرار دارد و در همه پستانداران مسوول «میل» و «اشتها» است. بخشهای مربوط به احساسات هم در زیر پیشانی قرار دارند. «تالاموس» که یک ایستگاه رلهی سیگنالهای حسی است و «هیپوتالاموس» که مسوول ترشح هورمون در بدن است و با دمای بدن در ارتباط است هم در زیر بخش پیشانی مغز قرار دارد.
پشت مغز بخشی بسیار پیچ در پیچ و پرچین قرار دارد که مخچه (Cerebellum) نامیده میشود. مخچه الگوهای حرکتی، عادتها و رفتارهای تکراری که انسان بدون فکر کردن انجام میدهد را ذخیره میکند.
میان مغز و ساقهی مغز (Midbrain and brainstem) هم مسوول رفتارهایی هستند که انسان کنترلی بر آنها ندارد؛ رفتارهایی چون تنفس، ضربان قلب، فشار خون، و الگوی خواب. کنترل سیگنالهای رد و بدل شده میان مغز و اندامها (از طریق نخاع) هم بر عهده این دو بخش است.
روش دیگر، تقسیم مغز به دو قشر حسی (Sensory cortex) و قشر حرکتی (Motor cortex) است.
▲ | زبان و مغز |
در بسیاری از افراد، نواحی مربوط به زبان، در نيمهی چپ مغز قرار دارد. با اين حال، پژوهشهای تازه (با استفاده از توموگرافی، به روش گسيل پوزيترون) نشان میدهد که نيمهی دیگر مغز نيز در فرايند زبان، بیتاثير نيست.
در سال ۱٨٣٦، مارک داکس (Marc Dax) پس از تشريح تعدادی از بيماران خود که ناتوانی گفتاری داشتند، اعلام نمود که قسمت چپ مغز همه آنها دچار آسيب بوده است. چندی بعد، پاول بروکا (Paul Broca) جراح فرانسوی، بيماری را زير نظر گرفت که تنها میتوانست يک واژه را بهزبان آورد: ”tan“! به همين دليل، بروکا او را تن ناميده بود! پس از مرگِ تن در سال ۱٨٦۱، بروکا وی را تشريح کرد و متوجه وجود آسيب در ناحيهی چپ پيشانی قشر مغزی وی شد. اين قسمت از مغز را امروزه با نام «ناحيه بروکا» شناخته میشود. «ناحیه بروکا» نقش چشمگیری در تولید و فراوری زبان، یعنی چینش جمله، استفاده از دستور صحیح، و... غیره دارد.
در سال ۱٨٧٦، کارل ورنیک (Karl Wernicke) پزشک آلمانی، بخش ديگری از مغز را که دچار آسيبديدگی شده و ايجاد زبانپريشی کرده بود، کشف نمود. اين بخش (ناحيه ورنيک)، عقبتر و پايينتر از ناحيه بروکا قرار دارد و بهوسيله يک دسته از تارهای عصبی، بهنام Arcuate Fasciculus، با آن در ارتباط است. در صورت پارگی اين تارهای عصبی، فرد دچار بيماری «زبانپريشی رسانشی» میشود. مبتلايان به اين بيماری، زبان را میفهمند اما نمیتوانند آنچه را که میفهمند، بهدرستی بيان کنند! «ناحیه ورنیک» نقش چشمگیری در پردازش زبان، یعنی درک کردن جملهها و قاعدههای دستوری شنیده شده یا خوانده شده دارد.
بخش مهم ديگری از قشر مغزی که با فرايند گويش در ارتباط است، «قشر حرکتی» يا (motor cortex) نام دارد. اين بخش، مسووليت حرکت ماهيچهها را بر عهده دارد.
بر اساس الگوی پیشنهادی نورمان گشویند (Norman Geschwind)، عصبشناس آمریکایی (ارایهشده در دهههای ٦٠ و ٧٠ میلادی) واژهای که به گوش انسان میرسد، ابتدا بهصورت سیگنالهایی در «قشر شنیداری» مغز بررسی و سپس به ناحیه ورنیک فرستاده میشود که در همسایگی آن قرار دارد. ناحیه ورنیک میان دادههای دریافتی و دادههایی که پیشتر در حافظهی مغز ذخیرهشده ارتباط معنادار ایجاد میکند و به انسان اجازه میدهد که مفهوم سخن دریافت شده را درک کنید. حال اگر واژهای خوانده شود، آن واژه ابتدا وارد «قشر دیداری» مغز شده و نتیجه بررسی سیگنالها از مسیر Angular Gyrus به ناحیه ورنیک فرستاده میشود.
اکنون باید دید که آسیب به هر یک از بخشهای ورنیک و بروکا چه پیامدهایی خواهد داشت:
آسيب به ناحيه ورنيک | آسيب به ناحيه بروکا |
---|---|
زبانپريشی ورنيک: | زبانپريشی بروکا: |
□ فرد مبتلا، توانايی فهم زبان را از دست خواهد داد. | □ از دست دادن توانايی سخن گفتن. |
□ فرد میتواند بهروشنی سخن بگويد اما ترتيب واژههايی که بهکار میبرد، رویهم، جملاتی بیمعنی میسازد! اين نوع گويش را «سالاد واژگان» (word salad) مینامند. چون اینگونه بهنظر میرسد که واژهها مانند سبزیهای سالاد مرتب شدهاند! | □ فرد مبتلا، زبان را بهخوبی میفهمد. |
□ واژگان، بهدرستی ادأ نمیشوند. | |
□ فرد مبتلا، آرام و بريده بريده سخن میگويد. |
۹٠ درصد انسانها «راستدست» و ده درصد «چپدست» هستند. در ۹٧ درصد از «راستدستان»، بخش چپ مغز بیشترین تاثیر را در فرایند زبان دارد و تنها ٣ درصد از آنها برای پردازش و تولید زبان به نیمهی راست مغز خود اتکا دارند. حال آنکه در ۱۹ درصد از «چپدستان»، بخش راست مغز فرایند زبان را کنترل میکند و در ٦٨ درصد از آنها، هر دو نیمهی مغز فعالاند. پس تنها ۱٣ درصد از «چپدستان» برای تولید و پردازش زبان از نیمهی چپ مغز خود بهره میگیرند.
دکتر George Ojemann از دانشگاه واشینگتن اواخر دهه ۱۹٨٠ نشان داد که ناحیههای مربوط به زبان در انسانهای مختلف میتواند تفاوت داشته باشد. با این حال پژوهشهای او، نظریههای «ورنیک» و «بروکا» را تایید کرد.
پژوهشی هم در دانشگاه «سین سیناتی» ایالت اوهایو انجام شده و در سال ٢٠٠۴ در ۵٦امین نشست سالانه آکادمی نورولژی آمریکا مطرح شده است که نشان میدهد شاید توانایی زبانی در انسانها از پس از ٢۵ سالگی بهتدریج از حالت تکبخشی خارج شده و میان دو بخش مغز تقسیم میشود.
▲ | تصویر فعالیت مغز در هنگام سخن گفتن |
۱- مغز در هنگام دیدن واژهها؛ به وظیفه بخش «پسسری» در همین متن توجه کنید.
٢- مغز در هنگام شنیدن واژهها؛ به وظیفه بخش «گیجگاهی» در همین متن توجه کنید.
٣- مغز در هنگام تلفظ واژهها؛ به نظر میرسد قشر حرکتی یا motor crtex فعال است.
۴- مغز در هنگام تولید زبان؛ هر دو بخش «ورنیک» و «بروکا» فعال است.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□