|
طاهریان
فهرست مندرجات
- خاستگاه و ریشهی تباری
- حکومت طاهریان
- علل سقوط
- دودمان امیران
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
خراسان بزرگ تاریخ افغانستان
طاهریان (Tahirid dynasty) (تأسیس ۲۰۵ هـ.ق - انقراض ۲۵۹ هـ.ق)، نخستین سلسلهی حکومتی بودند که پس از سلطهی اعراب در خراسان بزرگ یا افغانستان امروز رویکار آمدند. بنیانگذار این سلسله، طاهر معروف به ذوالیمینین از اهالی شهر پوشنگ (زنده جان کنونی) از توابع هرات و منسوب به طبقهی اشراف خراسان بود. مأمون، خلیفهی عباسی، در سال ٢٠۵ هجری قمری، طاهر را به حکومت خراسان فرستاد و او سرانجام با افکندن نام خلیفه عباسی از خطبه، استقلال خراسان را اعلام کرد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد و آنان در جنگ با خوارج در سیستان به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای سیستان و قسمتی از فرارود (ماوراءالنهر) را به تصرف در آوردند و نظم و امنیت را در بخشی از شرق سرزمینهای آریایی بر قرار کردند. آخرین امیر طاهری بهنام محمد بن طاهر فردی ضعیف و بیاراده بود؛ در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد و در نهایت، در سال ۲۵۹ هجری قمری، بهدست یعقوب لیث صفار، سرنگون شد.
▲ | خاستگاه و ریشهی تباری |
در بارهی تبار طاهریان، مورخان اختلاف نظر دارند. آنچه در پیرامون نسب طاهریان بیشتر جلب توجه میکند، وجود سه روایت در انتساب آنان به منوچهر، پادشاه پیشدادی، رستم، پهلوان اساطیری سیستان، و قبیلهی خزاعه عرب است. منهاج السراج جوزجانی، در طبقات ناصری، نسب طاهریان را با فاصلهی بیست و دو نسل به منوچهر رسانیده است. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مورخ و جغرافیدان بزرگ اواخر قرن سوم هجری، در کتاب التنبیه و الاشراف، آنها را از فرزندان رستم دستان معرفی کرده است. از آنجا که بیشتر منابع، شجرهنامهی طاهریان را اینگونه ثبت کردهاند: طاهر بن حسین بن معصب بن زریق بن اسعد بن زادان و یا رزیق بن ماهان، گروهی دیگر، ورود نام اسعد را در تبار طاهریان، اشاره بر خزاعیبودن آنها پنداشتهاند. این اشتباه مورخان، ناشی از تداخل نسب طاهریان با نسب طلحة بن عبدالله بن خلف بن اسعد معروف به طلحةالطلحات است. از اینرو، برتولد اشپولر، در مورد طاهر مینویسد «که از خانوادهی ایرانیشدهی عربنژاد بود». ولی بیشتر محققان آنها را از خاندانهای کهن خراسان میدانند که در آستانهی یورش تازیان، نمایندهی گروه دهقانان خراسان بودند. بههر حال، حسین، جد بنیانگذار این سلسله، جز نخستین دعوتکنندگان نهضت عباسی در خراسان بود و همچنین حسین بن مصعب پدر طاهر در زمان حکومت منصور عباسی موقعیت و اعتبار زیادی داشت.
ابن خلکان نوشتهی مورخان را - در شجرهنامهی طاهریان - به اشکالی گوناگون یافته است: طاهر بن الحسین بن مصعب بن زریق (بن اسعد بن رادویه)، و زریق بن اسعد بن زادان یا بادان، و زریق بن ماهان. همو میافزاید که در یکی از منابع تاریخی رزیق با تقدم را بر زای زریق دیده است.
در نسبی که ابن خلکان، مسعودی، جوزجانی، ابنقتیبه، ابنالاثیر و دیگران آوردهاند، همگی تا مصعب را پذیرفتهاند، ولی اختلافنظرها از بعد مصعب آغاز میشود. برخی زریق، عدهای رزیق و بعضی رزتو، و گروهی زریق را فرزند اسعد و گروهی دیگر فرزند ماهان دانستهاند، و دستهی زادان و بادان و رادویه را نیز در میان نسب طاهریان گنجانیدهاند.
سعید نفیسی، که تاریخ خاندان طاهری را نگاشته است، به صراحت بیان داشته است: «بادان حتماً خطا است، ولی زادان و رادویه و نظایر این اسامی در میان نامهای ایرانی دیده میشوند». او مینویسد:
- «طاهر بن حسین، مؤسس سلسلهی طاهری خراسان، مرد بسیار بزرگی بوده، نسب او را عموماً چنین ثبت کردهاند: طاهر بن حسین ابن مصعب بن زریق بن اسعد بن بادان بن مای بن خسرو بهرام ... و منهاج سراج جوزجانی، در طبقات ناصری، گوید مایخسرو بن بهرام مجوسی بود و بهدست علی بنابوطالب مسلمان شد و اسعد نام گرفت. چون این خاندان را برخی عرب دانسته و به خزاعیان نسبت دادهاند، پیداست که بر ایشان این نسب گران آمده و کوشیدهاند نسب ایرانی خویش را آشکار کنند و بههمین جهت خود را به منوچهر رسانیدهاند. آشکار است که این نسبنامه مجعول است؛ زیرا گذشته از آنکه منوچهر، نام یکی از مردان داستانی است که شاید چنین کسی با این اسم و رسم هرگز در این جهان نیامده باشد، اگر همچنان بپنداریم که منوچهر پسر ایرج که در داستانها نام میبرند، زمانی بوده باشد، در چندین هزار سالی که بنابر همان داستانها در میان وی و طاهر روزگار گذشته است، قطعاً میبایست چندین برابر بیستودو پشتی که در این نسبنامه ذکر شده است، آمده و رفته باشند. اینگونه نسبسازیها را امیران و پادشاهان ایرانی که در قرون نخستین هجرت زندگی میکردهاند، بسیار میپسندیدهاند، چنانکه صفاریان، سامانیان و آلبویه نیز از اینگونه نسبهای مجعول داشتهاند و حتی نسب ترکان غزنوی را بدینگونه ساختهاند.»
برخی از تاریخنگاران بر این باور هستند که آمدن نام اسعد در نسبنامه طاهریان خراسان، ناشی از اشتباهی است که پارهای از نویسندگان و مورخان گذشته مرتکب شده و تبار طاهر بن حسین خراسانی را با نسب طلحةالطلحات یعنی طلحه بن عبدالله بن خلف بن اسعد بن عامر بن بیاضة بن سبع بن خثعمة، عامل امویان بر خراسان که مصعب، نیای طاهر، بدو پیوستگی داشت و مولای او بود، مخلوط کردهاند؛ زیرا از وجود نام اسعد در میان اجداد طلحةالطلحات تردیدی نیست.
با این حال، خاندان طاهری، از همان آغاز مسلمانی، در دستگاه لشکری و کشوری خراسان، صاحبمنصب بودند. جد طاهر، زریق، بهروایتی در اوایل دوره عباسی، از موالی طلحه خزاعی (امیر سجستان) بود. مصعب، پدربزرگ طاهر در زمان خلافت مهدی، در پوشنگ بهسر میبرد و صاحب قدرت و مکنتی بود و احتمالاً در شورع دعوت عباسیان، با دعاة آنها همکاری داشت. گویا پدر طاهر، حسین بن مصعب، در زمان هارونالرشید، حاکم پوشنگ بود. از اینرو، میتوان گفت که این خانواده از رجال و مشاهیر خراسان و معتمد عباسیان بودهاند.
▲ | حکومت طاهریان |
طی سدهی سوم هجری (نهم میلادی)، چهار نسل از دودمان طاهریان یکی پس از دیگری در مقام ولات خلفای عباسی بهطریق موروثی بهفرمانروایی رسیدند. از اینرو، دودمان طاهری را نخستین سلسلهی دانستهاند که در مشرق خلافت خود را مستقل از خلفای عراق ساخته بود. بنابراین نظر، نقش طاهریان در تجزیهی اتحاد سیاسی اسلام با نقش اغالبه، فرمانروایان افریقیه یا تونسیه در باختر دور و طولونیان مصر و سوریه برابر است. اما چنانکه مشاهده خواهد شد، هم از لحاظ تشکیلاتی و هم از دیدگاه رفتار واقعی طاهریان، ایرادات مقنع بر این نظریه وارد است. بنابراین، این نظریه از بسیاری جهات تحلیلی گمراهکننده و سطحی از امور بهدست میدهد. با این همه، شاید راست باشد که استمرار قدرت طاهریان به بازخیزی احساس ملی و فرهنگی خراسانیان کمک کرده است؛ اگر چند سخن برتولد اشپولر در مورد پیآیی نخستین امرای طاهری در حکومت خراسان که میگوید: «نظراً هیچ چیز اساسی تغییر نیافت، اما در عمل نخستین پادشاهان مسلمان در سرزمین خراسان (شرق سرزمینهای آریایی) تأسیس گردید، یعنی احیای سیاسی یک ملت آغاز شد»، بسیار جزماندیشانه است.
▲ | علل سقوط |
▲ | دودمان امیران |
در نسبنامهای که برای طاهریان ساختهاند، تبار آنها را بهواسطهی رستم دستان، به منوچهر، پادشاه افسانهای پیشدادیان میرسانند. چنانکه مسعودی در التنبیه و الاشراف، این خاندان را رستمی خوانده است. البته در اصالت ایننسبنامهها، جای تردید است
دودمان امیران طاهری
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
مهدیزاده کابلی، درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ٦٠
همانجا، ص ٦۱؛ استانلی لینپول، در طبقات سلاطین اسلام، زیر عنوان «آلطاهر در خراسان» (از ۲۰۵ تا هـ.۲۵۹، مطابق ٨۲۰ تا ٨٧۲ م) مینویسد: مأمون خلیفه، سردار خود طاهر ذوالیمینین را که از موالیزادگان بود، در سال ۲۰۵ هـ. (٨۲۰ م) به حکومت خراسان فرستاد و طاهر و فرزندان او در این سرزمین مستقل شده، سلسلهی طاهری را تأسیس کردند و همه وقت تحت امر و تابع خلیفه بودند. این سلسله هیچوقت حوزهی متصرفات خود را از حدود خراسان جلوتر نبردند و قریب نیمقرن در این حال بودند تا یعقوب لیث صفاری سلسلهی ایشان را منقرض کرد. (استانلی لینپول، طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال، ص ۱۱۵) همو میافزاید: یعقوب بن لیث صفار، در سال ۲۵۹ هـ. (٨٧۲ م) خراسان را از چنگ طاهریان بیرون آورد. (همانجا، ص ۱۱٧)
اشپولر، برتولد، ایران در قرون نخستین اسلام، ص ۱٠۱
ابن خلکان، ج ۱، ص ٢٠۱
نفیسی، سعید، تاریخ خداندان طاهری، صص ٢۴-٢۵.
زمانی، حسین، ایران در عهد طاهریان (در تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان)، ص ۱۴۹
فرای، ریچارد نیلسون، تاریخ ایران (از اسلام تا سلاجقه)، ج ۴، ص ٨٠
اشپولر، برتولد، پیشین، ص ۱٠٢
فرای، ریچارد نیلسون، پیشین، ج ۴، ص ٨٠
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ ...