|
طالبان، پدیدهی تاریخی؟
فهرست مندرجات
◉ طالبان چه کسانی هستند؟
◉ طالبان، پدیدهی تاریخی؟
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
طالبان چه کسانی هستند؟
در ۱۰ اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی در اوج جنگهای داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار در جنوب افغانستان شدند و نام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. در آن روز، مولوی منان نیازی با بخش فارسی رادیو بیبیسی گفتوگو و خود را سخنگوی این گروه جنگجوی جدید معرفی و اهداف خود را اینگونه اعلام نمود: «ما محصلین و طالبان مدارس دینی هستیم که برای از بینبردن گروهها و دستهجات مسلح محلی و برقراری امنیت راههای تجاری اقدام نمودهایم.»
هنوز بیش از یک ماه و دو روز از ظهور این گروه مرموز نگذشته بود که آنان موفق شدند بزرگترین و مهمترین استان جنوبی افغانستان (چهارمین استان مهم این کشور - ولایت قندهار) را با تمام امکانات نظامی موجود در آن شامل کلیه تسلیحات و انبارهای مهمات آن تصرف و بهعنوان گروه طالبان خود را به مردم و حاکمان افغانستان تحمیل نمایند. البته، در بدو امر مردم افغانستان به این گروه خوشبین بودند و گمان میکردند، آنها میتوانند به جنگهای داخلی افغانستان پایان دهند.
محمود شاه، رئیس سابق امور امنیتی در مناطق شمال غرب پاکستان میگوید: «طالبان در ابتدا بهدلیل پایاندادن به جنگ داخلی چهارساله در افغانستان، مورد استقبال مردم قرار گرفتند، اما بعد از آغاز اجرای قوانین سختگیرانه شریعت، نارضایتی مردم هم آغاز شد.»
بههر حال، طالبان بهسرعت مناطقی را در جنوب افغانستان که زیر تسلّط دولت مجاهدین بهرهبری برهانالدین ربانی بود، اشغال کردند و به پیشرویهای خود ادامه دادند و تعدادی از استانها را بدون جنگ یکی پس از دیگری به تصرف درآرودند و در نهایت کابل با اندک درگیریها در ۲٦ سپتامبر ۱۹۹٦ بهدست آنها افتاد.
احمدشاه مسعود، وزیر دفاع دولت اسلامی افغانستان، اندکی پیش از اشغال کابل بهدست طالبان، با غارت کامل اموال بیتالمال، بهسوی پنجشیر پا به فرار گذاشت.
طالبان، به محض ورود به کابل، دکتر محمدنجیبالله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمدزی را کشتند و جنازههایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس بهتدریج ۹۰ درصد خاک افغانستان را متصرف شدند.
طالبان پس از آن نام حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو افغانستان اعلام نمودند. حکومت دینی که بر پایههای جهل و تعصب استوار بود. کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی تنها سه کشوری بودند که طالبان را بهرسمیت شناختند. اما سازمان ملل متحد از بهرسمیت شناختن حکومت آنان امتناع ورزید. در مقابل، سخنگوی طالبان، با غروری آمیخته با جهالت اعلام نمود که حکومت طالبان نیز متقابلاً نهادی بهنام سازمان ملل را بهرسمیت نمیشناسد. طالبان در مقاطع زمانی متعدد برای ایالات متحده آمریکا و ایران مشکلآفرین بودهاند و مخالفان این گروه، آنها را وابسته به سازمان اطلاعاتی نظامی پاکستان - آیاسآی - معرفی کردهاند. اما این اتهام همواره از سوی طالبان رد گردیده است. بهنوشتهی احمد رشید، روزنامهنگار پاکستانی، طالبان هرگز منحصراً وابسته به یک جناح قدرت در پاکستان نبودند، در حالیکه در دههی ۱۹۸۰، گلبدین حکمتیار و برهانالدین ربانی و سایر رهبران مجاهدین افغان روابط انحصاری با آیاسای و جماعت اسلامی داشتند.
با این وضع، شاید تنها رهآورد طالبان از زمان حاکمیت بر افغانستان برقراری امنیتی نسبی در بیشتر مناطق تحت نفوذ آنها - خصوصا شهر کابل - برای مردمی بود که سالهای متمادی یعنی از لحظهی ورود اولین تانکهای شوروی بهخاک افغانستان آنرا از دست داده بودند. اما دیری نگذشت که رفتار غیرانسانی این گروه با مردم، بهویزه زنان، توجه جهانیان را بهخود جلب کرد. در کنار کشتار و سرکوب مردم، تخریب بزرگترین مجسمههای ایستاده بودا در بامیان، که بلندترین مجسمههای بودا در جهان محسوب میشدند، بیشترین آسیب را به میراث فرهنگی افغانستان نیز وارد کرد.
با وقوع حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر و عدم تسلیم بنلادن به آمریکا از سوی طالبان، بهانه حمله به افغانستان در اختیار آمریکا قرار گرفت. ایالات متحده آمریکا در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد و با همکاری اعضای جبهه مخالف طالبان (مجاهدین سابق)، گروه طالبان شکست خورد و حکومت آنها سقوط کرد. به گفته سرتیپ محمودشاه «مردم از آمدن آمریکاییها خوشحال شدند چون آنها را نیروهای آزادیبخش خود میدانستند. در آنزمان دیگر جایی برای بازگشت فوری طالبان نبود.»
اما ناکارآمدی حکومت دستنشاندهی آمریکا در افغانستان و بروز فساد شدید در میان مقامهای دولتی این کشور، سبب شد تا سال ۲۰۰٦ طالبان بار دیگر به بخشهای بزرگی از جنوب افغانستان بهویژه استانهای زابل، قندهار و هیرمند (هلمند) نفوذ کنند و از سال ۲۰۰۸ آنها آغاز به افزایش فعالیت و گسترش حوزهی نفوذ خود بهسوی کابل کردند.
آنچه در زیر میآید، مطلبی است که توسط ولادیمیر کوشف، عضو پیوستهی شعبهی سنتپترزبورگ فرهنگستان علوم روسیه، نگاشته شده و توسط علی محقق به فارسی برگردان گردیده است.
-
چکیده: طالبان در راستای عمل به برنامهی خود مبنی بر مبارزه در مقابل تولیدمواد مخدر (سیاستی که آنها همیشه توجه زیادی به آن مبذول داشتهاند، با این باور که این راه خوبی برای تحریک احساسات و جلب همدردی کشورهای خارجی و سازمانهای بینالمللی میباشد)، یک تن حشیش را که در اسپین بلدک یافته بودند، به آتش کشیدند. مطبوعات آمریکا تأیید کردهاند که سه کشور اول حامیان اصلی طالبان هستند، درحالیکه رسانههای ارتباط جمعی پاکستان اعلام کردهاند که حکومتهای آمریکا، روسیه، عربستان سعودی و ایران میبایستی بهعنوان مسئولان وضعیت ناگوار افغانستان شناخته شوند، زیرا این کشورها گروههای نظامی مختلف را مورد حمایت قرار میدهند. مخالفت و مقاومت در شمال و مرکز افغانستان چهوقت به پایان خواهد رسید؟ آیا افغانستان کشوری واحد باقی خواهد ماند یا به دو یا چند کشور تقسیم خواهد شد؟ در هر حال، آیا طالبان مشارکت سایر گروههای نژادی در ادارهی کشور را خواهند پذیرفت یا اینکه تمام قدرت را مطالبه خواهند کرد؟ آیا تصور و تفسیر آنها از شریعت در ارتباط با مردم بهویژه زنان، که نقش بسیار مهمی در تحصیل، وضعیت بهداشتی و هنر داشته است، تغییر خواهد کرد؟ نیروی مهندسی ماهر برای کار چهوقت فراهم خواهد شد؟ آیا روابط با جامعهی بینالمللی بهحالت عادی باز خواهد گشت؟ آیا مصونیت سیاسی کارکنان سازمان ملل رعایت خواهد شد؟ آیا پاکستان به دخالت خود در این کشور ادامه خواهد داد یا طالبان حاکمیت خود را بر اقتصاد و سیاست تثبیت خواهند کرد؟ روابط با گروههای مجاهدین چگونه خواهد بود؟ در حال حاضر، مجاهدین اعلام کردهاند که حکومت یک گروه، از جمله طالبان، پذیرفتنی نیست.
▲ | طالبان، پدیدهی تاریخی؟ |
طی پنجسال گذشته اصطلاح «طالبان» برای توصیف حرکت و سازمانی بهکار رفته است که طلاب فارغالتحصیل مدارس متوسطهی دینی شالوده و ساختار کیفی آن را تشکیل میدادهاند.
این جریان از زمان آغاز مبارزهاش در افغانستان، در سال ۱۹۹۴، چند هدف کوتاهمدت داشته است:
- الف) خلع سلاح گروههای مجاهدین مشغول جنگ، که طالبان آنها را بهراه انداختن خونریزی زیاد در کشور، تبهکاری و فروش مواد مخدر متهم میکردند.
ب) تحت فشار قراردادن و محدود کردن فساد در ساختارهای قدرت
ج) متوقف ساختن تولید، فروش و حمل و نقل تریاک
هدف دیگر طالبان که هنوز هم هدفی اساسی برای این حرکت بهشمار میرود، مقابله در برابر مدرنیزهکردن کشور، از خارج کشور است. این پسزنی دربرگیرندهی بازگشت به جامعهی سنتی مسلمان است و ایجاد یک دولت اسلامی است که از سیاستی پیروی میکند که براساس تفسیر خشک و غیرمنعطف سنیها از اسلام با توجه به احترام به شریعت و فقه (دستور جزمی اجتماعی و قضایی در این دین) شکل گرفته است.
جنبش طالبان یک پدیدهی چند بُعدی است که بهوسیلهی چند عامل که روابط متقابل نزدیکی باهم دارند، مانند زمینههای مذهبی و اجتماعی و ترکیب نژادی، مشخص میشود. این عوامل، نوع منازعات نظامی و اهداف سیاسی آنها را تحتتأثیر قرار میدهند. سنیبودن طالبان موجب میشود که آنها تا حدودی نسبت به سایر فرقههای اسلامی نظیر شیعه، اسماعیلیه، طریقت صوفیه در افغانستان و ایران و پاکستان، از خود حساسیت نشان دهند. جنبش طالبان نیروهای خود را از بین سطوح فقیر و عقبماندهی فرهنگی برگزید و همچنان به این کار ادامه میدهد. طالبان سازمان نظامی خاص خود را دارد که بهدنبال آموزش طلاب در اردوگاهها و پایگاههای ویژهی نظامی بهوجود آمد و با استفاده از تجربهی فرماندهانی که در مبارزات مجاهدین شرکت داشتهاند، تقویت شد. این سازمان بعدها در جنگهای افغانستان استحکام بیشتری یافت. نیروهای تشکیلدهندهی این جنبش بیشتر پشتونهای پاکستان، افغانیهای مقیم بلوچستان و استان شمالغربی پاکستان (NWPP) و همچنین پشتونهای جنوب افغانستان هستند. از آنجا که گروه اخیر اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میداد، تصور بر این بود که مآلاً پستها و هیئت حاکمه از آن ِ آنها خواهد بود.
زمینهی شکلگیری و گسترش جنبش طالبان در ۱۹۴۵، با ایجاد جمعیت علمای اسلام، که از ایجاد یک پاکستان مستقل حمایت میکرد، فراهم شد. مؤسس این جمعیت مولانا عثمان، خود عضو جمعیت علمای هند بود که در سال ۱۹۱۹ جهت مبارزه با اقدامات بریتانیا و دفاع از اسلام، سازمان یافته بود. این جمعیت جدید، طرفداران بسیاری از میان پشتونها پیدا کرد و در اواخر دههی ۱۹۶۰ در استان شمالغربی پاکستان و مناطق پشتوننشین بلوچستان استقرار یافت. در سال ۱۹۷۷ هزاران طلبه از مدارس مختلف این جمعیت به جنبش مخالف حکومت ذوالفقار علی بوتو پیوستند، که همین مسئله زمینه را برای بهقدرترسیدن ژنرال ضیاءالحق فراهم کرد.
یکی از شاخههای جمعیت علمای اسلامی، که در سال ۱۹۸۱ به جنبش اعادهی دموکراسی پیوست، ادارهی مدرسهی بزرگ شهر اکرا (Akora) را در مرکز هتاکس (Hattaks)، قبیلهی قدرتمند پشتون که از منافع افغانیها حمایت میکند، بهعهده گرفت. افزایش قدرت و نفوذ این جمعیت در پنجاب و بلوچستان، در اواخر دههی ۱۹۸۰ با نتایج انتخابات سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ مورد تأیید قرار گرفت، چون پشتونهای افغانستان، که به تابعیت پاکستان درآمده بودند، فعالترین و بیشترین رأیدهندگان را تشکیل میدادند. این روند با افتتاح تعداد مدارس متعلق به جمعیت، همراه شد. در سالی که کشور پاکستان تأسیس شد (۱۹۴۷) در این کشور ۱۳۷ مدرسه وجود داشت. در اغاز سال ۱۹۹۵ تعداد مدارس به حدود ۳۷،۵۰۰ مدرسه افزایش یافته بود. بیش از چهارپنجم این مدرسهها به احزاب تعلق داشت که با کمکهایی خیرخواهانهی آنها تأمین مالی میشدند و هر یک قائم به یک شخص (ملا یا مولوی) بهوجود میآمدند. در حدود ۲۰،۰۰۰ طلبه فقط در مدارس جمعیت مشغول تحصیل بودند. افزایش تعداد مدارس را میتوان با تقویت موج اسلامگرایی در پاکستان طی دورهی ضیاءالحق، میزان قدرت رژیم کمونیستی (PDPA)، جنگ در افغانستان و رویدادن انقلاب اسلامی در ایران توجیه کرد. بعد از انقلاب اسلامی ایران و بهویژه پس از جنگ ایران و عراق، بعضی مدارس توسط عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج [فارس] تأمین میشد، یک نیروی حفاظتی ضدشیعه در برابر ایران و در امتداد رود ایندوس ایجاد کردند. جمعیت علمای اسلام همانند همتایان خود در کشورهای اسلامی، در مقابل تشیع ایستادگی کرده و با نیروی شیعهی پاکستان مقابله میکنند. این مسئله نمادی از رقابت ایران و عربستان سعودی است.
طالبان مدارس، آموزش و تربیت سنتی و دینی را ارائه کرده و جهتگیری فکری آنها بهسمت حقوق و عقاید دینی حنفی میباشد. تحصیل علوم جدید در پایینترین سطح ممکن است. بیشتر دانشآموزان از خانوادههای فقیر هستند و تعداد زیادی از آنها را ایتام، یعنی کسانی که تحصیل در مدارس عملاً تنها راه ادامهی زندگی آنهاست، تشکیل میدهند. اکثریت دانشآموزان مدارس در بلوچستان پاکستان، از ساکنان اردوگاههای آوارگان در قندهار، پشتونها و همچنین گروه کوچکی بلوچها و تاجیکها هستند.
فارغالتحصیلان این مدارس، به سِمت ملای مسجد و مدرسهی روستاها برگزیده میشوند و بعضیشان به درجهی بالاتر مولوی دست مییابند. فارغالتحصیلان شاید بتوانند تحصیلات خود را در دانشگاههای اسلامی لاهور، کراچی و گاهی اوقات در دانشگاه الازهر در قاهره ادامه دهند. بعضی از افراد مذکور «مجتهد» نامیده میشوند، یعنی نمایندگان روحانیت که قادرند تفسیر خود از شریعت را از طریق انتشار «فتوا» بیان دارند.
مدارس پاکستانی یک شبکهی فرماندهی پیشرفته جهت جذب اعضای جدید، در اردوگاههای آوارگان ایجاد کردند. حتی قبل از اینکه جنبش طالبان سازماندهی شود، هزاران طلبهی پشتون از افغانستان درس خود را متوقف کرده و بازو به بازوی مجاهدین در جهاد شرکت کردند. اما پس از سقوط رژیم نجیبالله در بهار ۱۹۹۲، آنها که بهدلیل درگیریهای مابین گروههای مجاهدین مأیوس شده بودند و طالبان آنها را عامل ادامهی جنگ میدانستند، به تحصیل روی آوردند. پس از آن، رهبری طلاب را استادان آنها (مولویها) که از ناتوانی گروههایی سیاسی جهت ایجاد نظم و توقف خونریزی در افغانستان ناراضی بودند، بهدست گرفتند. در سال ۱۹۷۸ مولویها اولین کسانی بودند که روستاییان را به جنگ علیه رژیم کمونیستی (PDPA) برانگیختند. دو سال بعد، پس از تهاجم ارتش شوروی، مولویها مردم را به جهاد فراخواندند. همزمان بعضی از مولویها، جهت تشویق و تأثیرگذاردن بر گروههای مقاومت کوچکی که به سلاح چندانی مجهز نبودند، ولی فعال بودند، سعی کردند که از طریق میانجیگری بین نمایندگان اتحادیههای سیاسی هفتگانهی مجاهدین، نقش صلحآفرینان را بازی کنند.
تهاجم طالبان در افغانستان در پاییز ۱۹۹۴، مشخصهی داخلیبودن جنگ را بهسرعت تغییر داد، و این باعث بهوجود آمدن تغییراتی در وضعیت سیاسی کشور شد. طالبان بهصورت گروهی برای اولینبار در پایان سپتامبر در منطقهی چمن در مرزهای جنوبی افغانستان ظاهر شدند و مجموع نفرات آنها کمتر از یک هزار نفر بود. در اول ماه اکتبر، آنها شهر اسپینبولدک (Spinbuldak) را تصرف کردند. این امر برای اغلب مردم غیرمنتظره بود. در واقع این عملیات از قبل بهخوبی تدارک دیده شده بود. نیروهای مرزی پاکستان در طول مرزهای افغانستان اردوگاههای آموزشی برپا کرده بودند (این غیر از مراکز جذب نیروهای موجود بود) که هزاران طلبه به این اردوگاهها منتقل شدند. با شروع عملیات، طلاب مدارس و اردوگاههای منطقهی کارتال (Karttal) را ترک کردند و در مرز پاکستان با افغانستان گرد هم آمدند.
بیش از چهار هزار نفر از طلاب از استان شمال غربی پاکستان (NWPP) و بیشتر از شهرهای آکرا (Akora)، مردان (Mardan)، چهارسده (Charsadda)، بنو (Bannu)، و پیشاور که بیشتر مدارس آنها تعطیل شده بودند، به اسپینبولدک اعزام شدند. افسر اسکورت توسط طالبها، و شاید به کمک نیروهای مرزی آزاد شد. دو هفتهی بعد این اسکورت به عشقآباد رسید. طالبان در راستای عمل به برنامهی خود مبنی بر مبارزه در مقابل تولید مواد مخدر (سیاستی که آنها همیشه توجه زیادی به آن مبذول داشتهاند، با این باور که این راه خوبی برای تحریک احساسات و جلب حمایت همدردی کشورهای خارجی و سازمانهای بینالمللی میباشد)، یک تن حشیش را که در اسپینبولدک یافته بودند، به آتش کشیدند.
طالبان پس از تجدید قوا و دریافت تجهیزات جنگی، در پنجم نوامبر قندهار را تصرف کردند. پس از تأسیس اولین نهاد حکومتی یعنی «شورا»، این سربازان دینی به تهاجم خود بهسمت غرب ادامه دادند. در ۲۹ نوامبر، طالبان شهرهای گرشک و لشکرگاه را تصرف کردند. در قندهار که پایتخت کشور رو به گسترش طالبان شد، قوانین شریعت برای اولینبار به اجرا درآمدند. دو نفر سارق مجازات شده و رهبران محلی بهدلیل جنایاتی که به آنها نسبت داده شد، اعدام شدند. پس از بهدست گرفتن حاکمیت بر استان هیلمند (Hilmand)، که یکی از مراکز تولید تریاک میباشد، طالبان بهسمت شمالشرقی پیشروی کردند و با دادن قولهایی مبنی بر ایجاد صلح و حکومت عدل اسلامی، از میان افراد بومی به جذب نیرو پرداختند. طالبان کلات (Kalat) و مُقر (Mukur) و قسمتهایی از استانهای زابل و غزنی را تصرف کردند. اقدامات نظامی طالبان بهطور ماهرانهای هماهنگ و سازماندهی میشد. در ابتدای نوامبر، گروهی دیگر از طالبان، همزمان، تهاجم دیگری را در شرق آغاز کردند. نیروها با وسایل نقلیه از پکتیا گذشته به غزنی رسیدند، اما نتوانستند وارد شهر شوند. بههر حال، از ۱۰ تا ۱۵ ژانویه ۱۹۹۵، نیروهای کمکی رسیدند و غزنی را به محاصره درآوردند. شهر در ۲۴ ژانویه سقوط کرد. طالبان با نیرویی بالغ بر ششهزار نفر، وردک (Wardak) را که بخش مهمی از پکتیا بود، بهراحتی تصرف کردند. پس از یک درگیری که از ۱۰ تا ۱۴ فوریه بهطول انجامید، قلمرو حکمتیار در میدانشهر و مراکز فرماندهی او در چهارآسیاب به تصرف طالبان درآمد که راه آنها را برای فتح کابل هموار کرد.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- ولادیمیر کوشف، طالبان، پدیدهی تاریخی؟، ترجمهی علی محقق، فصلنامهی روابط خارجی، سال دوم، تابستان ۱٣۷۹ - شماره ٣، صص ۱٣۳-۱۴۵.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ فصلنامهی تاریخ روابط خارجی