|
یهودستیزی
گفتوگوی منشه امیر با امیر طاهری
فهرست مندرجات
.
بررسی صهیونیسم، جنبش ملیگرایی یهودیان
امیر طاهری (Amir Taheri)، زادهی ۱۹ خرداد ۱۳۲۱ خورشیدی، در شهر اهواز، مرکز استان خوزستان ایران، روزنامهنگار، تحلیلگر سیاسی و نویسنده ایرانی است. وی در دوران وزارت خارجه اردشیر زاهدی، «خبرنگار دیپلماتیک» روزنامه کیهان بود و پس از چندی، تنها در حالی که ۲۸ سال سن داشت، بهعنوان سردبیر روزنامه کیهان، انتخاب شد. امیر طاهری از سال ۱۹۷۲ میلادی، سردبیری کیهان را تا نخستینروزهای انقلاب ایران برعهده داشت. در آستانه انقلاب رحمان هاتفی جانشین وی در کیهان شد. امیر طاهری در زمان سردبیری کیهان، نقدهای هنریاش را با اسم مستعار «پریسا پارسی» منتشر میکرد. او پس از انقلاب ایران به لندن مهاجرت کرد و از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ میلادی، دبیر بخش خاورمیانه روزنامه ساندی تایمز و از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۴ میلادی، ستوننویس ثابت روزنامه هرالد تریبون بینالمللی بود. روزنامههایی همچون الشرق الاوسط، هرالد تریبون بینالمللی، فاینانشیال تایمز، وال استریت ژورنال، نیویورک تایمز، لسآنجلس تایمز، نیویورک پست و واشینگتن پست مقالات امیر طاهری را منتشر کردهاند. وی تاکنون ۱۱ کتاب منتشر کرده است که برخی از آنها به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شدهاند.
آنچه در زیر میآید، بخش نخست گفتوگوی منشه امیر با امیر طاهری دربارهی بررسی صهیونیسم و پیشینهی یهودستیزی در جهان است. این گفتوگو، در ۱۹ مهر ۱۳۹۵، در هفتهنامهای پارسیزبان کیهان لندن نیز منتشر شد. در سلسله گفتوگوهای دیگری از رادیو اسراییل با امیر طاهری، منشه امیر با این روزنامهنگار به بررسی صهیونیسم به مثابه جنبش ملیگرایی یهودیان میپردازد، که این گفتوگوی رادیویی روز پنجشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۵، هشتم سپتامبر ۲۰۱۶ پخش شد.
یهودیستیزی یا نگرش ضدسامی (Antisemitism)، به ستیزهجویی با یهودیان و نگاه منفی و کینهجویانه همراه با پیشداوری نسبت به آنچه یهودی است گفته میشود. تاریخ یهودیستیزی در اروپا اساساً با دوران پیدایش مسیحیت و داعیهی پیروان آن برای سلطهی انحصاری و بهرسمیت شناساندن زورمدارانهی دین خود بهعنوان یگانه مذهب رسمی شروع میشود. اولین گروههای مسیحی در اروپا، یهودیانی بودند که به آیین عیسوی گرویده و با اتکا به انجیل، مسیحیت را بهعنوان مذهب جانشین برای آیین یهود و بهمثابهی وحدت جدید و اسرائیل حقیقی درک میکردند. این اعتقاد به نفی تعلق یهودیان به محدودهی متحدین خدا و متهم کردن آنها به آزار و قتل مسیح منجر شد. یهودیستیزی از قرن دوم میلادی در تاریخ، ادبیات و موعظههای مسیحی با پیگیری دنبال شد و بهشکل تحقیر دینی و قومی در آیین مسیحی تکامل یافت تا آنکه پدیدهای هولوکاست رخ داد و به کشتار دستهجمعی و نسلکشی نزدیک به شش میلیون نفر یهودی و پنج میلیون نفر دیگر بر پایه نژاد، مذهب، ملیت و عقیده در طی جنگ جهانی دوم - از ۱۹۴۱ تا انتهای ۱۹۴۵ - در اردوگاههای مرگ آلمان نازی، و بهدست آلمان نازی منجر شد.
در سرزمینهای اسلامی، یهودستیزی از همان زمان ظهور اسلام آغاز شد. هرچند قرآن از یهودیان بهعنوان اهل کتاب نام میبرد؛ اما بهشدت دید منفی نسبت به یهودیان دارد. در زمانی که محمد از مکه به مدینه هجرت کرد، ابتدا روابط دوستانه با قبایل یهودی برقرار کرد. ولی چندی نگذشت که این دوستی به خصومت بدل شد. محمد ابتدا جهت قبله را از اورشلیم (بیتالمقدس) به مکه تغییر داد، سپس، به بهانهی پیمانشکنی قبایل یهودی را قتلعام یا آواره کرد و زنان و کودکان آنان را به کنیزی و بردگی کشید. در تاریخهای اسلامی آمده است، «روزی که پیامبر اسلام برای ماجرائی به کنار قلعههای بنینضیر آمده بود، توطئه کردند که از بالای قلعه سنگی بر سر او بیندازند، پیامبر مطلع شده بلافاصله به مدینه آمد و پیغام داد که چون شما پیمانشکنی کردید و نقشه قتل مرا طرح نمودید، باید ده روز دیگر از مدینه خارج شوید. اگر پس از ده روز خارج نشوید کشته خواهید شد. آنها مقاومت کردند، پیامبر با سربازان اسلام بهسوی آنها حمله برد و آنها را محاصره کرد. این محاصره مدت بیست روز طول کشید، تا بالاخره آنان تسلیم شدند و از آن سرزمین رفتند و اموال بسیاری از خود بهجای گذاردند که بین مهاجران و انصار تقسیم شد.» همچنین بنیقینقاع، یکی دیگر از قبایل یهودی، به اتهام پیمانشکنی، طی غزوهای محاصره، تسلیم و تبعید شدند. اما در این میان سرنوشت قبیلهای بنیقریظه - بهسال پنجم هجری - از همه غمانگیزتر است. داستان بنیقریظه چنین است: وقتی پیامبر اسلام از جنگ خندق برگشت، به مسلمانان دستور داد نماز عصر را نخوانند، مگر بعد از آنکه بنیقریظه را محاصره کرده باشند ... بنیقُریْظه، به نقل از ابن اسحاق، به مدت ۲۵ روز و به نقل از واقدی، ۱۵ روز در برابر مسلمانان مقاومت کردند، ولی، در نهایت مسلمانان موفق به پیشروی و پیروزی شدند. یهودیان سرانجام به این نتیجه رسیدند که باید تسلیم شوند. ابتدا نمایندهای فرستادند تا بگویند که حاضرند بههمان شرایطی که بنینضیر از مدینه رفتند از مدینه بروند ولی محمد این شرط را قبول نکرد و گفت که باید بدون هیچ شرطی تسلیم شوند... در این لحظه قریظیان به ناگزیر گفتند: «ای محمد! حکمیت سعد بن معاذ را میپذیریم». سعد رای بر این داد که همهی سران یهود باید اعدام شوند و زنان و فرزندان آنان بهعنوان اسیر جنگی بهبردگی گرفته شوند. پیامبر اسلام نیز گفت که حکم سعد مطابق حکم خداوند است. سپس، چندصد یهودی را در یک روز گردن زدند.
پس از آن، در بعضی کشورهای اسلامی، یهودیان (به همراه سایر اقلیتهای دینی) بهعنوان اهل ذمه شناخته میشدند و آنها بدینخاطر مجبور به پرداخت جزیه بودند. در بغداد در سدههای میانه، یهودیان مجبور به پوشیدن لباسهای مخصوص یا وصلهای بر روی لباس خود میشدند. از اینروی، بعد از تأسیس دولت اسرائیل، میلیونها یهودی از کشورهای اسلامی به اسراییل مهاجرت کردند.
◼ منشه امیر: آقای امیر طاهری، با درود به شما. در گفتگوهای ۱۲گانه پیشین در مورد سیاستهای ایران در قبال اسرائیل، مطالبی را بهطور فشرده و اشارهوار در باره صیونیسم یا صهیونیسم که جنبش ملیگرایی قوم یهود هست، مطرح کردید. من در آغاز بخش جدیدی از مصاحبه با شما، مایل هستم که ابتدا به نتیجهگیری در باره مطالب مطروحه پیشین بپردازم.□ امیر طاهری: ابتدا به این موضوع اشاره کنم که مسئله صیونیسم یا صهیونیسم و بازگشت یهودیان به سرزمین تاریخیشان از همان آغاز وجود داشت. من خود قسمتی از «زایینامه» از «ارمیای نبی» را چهل سال پیش برای مجله «آشنا» در تهران ترجمه کرده بودم؛ در آن «ارمیای نبی» میگوید: «امروز دختران اورشلیم گریه میکنند؛ اما ما به تو امیدوار هستیم که به سرزمین خود بازگردیم…». لذا، بسیار پیشتر از جریانهای ناسیونالیستی اروپایی این آرزو وجود داشته است. در زمینه تلاش یهودیان برای «همرنگ جماعتشدن» و حلشدن در جوامع اطراف خود نیز باید گفت که یهودیان تلاشهای بسیاری کردند که بیشتر آن در آلمان بود. شاعر آلمانی که از حکومت هیتلر گریخت و به آمریکا رفت، گفته بود در آمریکا تنها آلمانیهایی که دلشان برای آلمان تنگ میشد، یهودیان بودند. بنابر این، یهودیان این حسننیت را نیز نشان دادند، اما با رفتارهای طردکننده از سوی جامعه کلی روبهرو میشدند.
یهودیان از روزی که از اسرائیل باستانی آواره شدند، به اسارت بابل رفتند و آنگاه توسط رومیها در سرزمینهای اروپایی پراکنده شدند؛ بعد اسپانیا آنها را از خاک خود راند و رانده شدگان در سرزمینهای شمال آفریقا و ترکیه و نقاط دیگر اسکان یافتند. در اواسط قرن نوزدهم، با توجه به جنبشهای ناسیونالیستی که در اروپا در حال شکل گرفتن بود، یهودیانی نیز به این صرافت افتادند که بعد از دو هزار سال پراکندگی اجدادشان در سرزمینهای مختلف، بخواهند کشوری برای یهودیان ایجاد کنند و به سرزمین باستانی اسرائیل بازگردند. این ملیگرایان یهودی تاکید داشتند که شکیبایی اجدادشان و نیایشهای دیرینه آنها کارساز نبوده است؛ میگفتند که باید سرنوشت خود را در دست خویش بگیریم. در این بحبوحه بحثها بود که دانشمندانی در میان یهودیان اروپایی کتابهایی در باره ضرورت «صهیونیسم سیاسی» نوشته و راهکارهای عملی برای بازگشت یهودیان از سرزمینهای پراکندگی را مطرح کردند. به ویژه تئودور زئب هرتزل روزنامهنگار یهودی اتریشی کتابهایی را در این باره نوشت؛ جریان محاکمه «آلفرد درایفوس» در ماجرای مشهور به «ژاکوز» («من متهم میکنم») با همراهی امیل زولا در پاریس پیش آمد که شما نیز در گفت و گوی قبلی به آن اشاره کردید. همزمان در آلمان جریان دیگری از فعالیتهای یهودیان دیده میشد که موشه مندلسون یکی از پیشگامان آن بود و مدعی بود که اگر یهودیان خود را در جامعه آلمانی مستحیل کنند؛ لباس و رفتار و کرداری درست مانند آلمانیها داشته باشند، آن زمان مسئله یهودستیزی و مخالفت با صهیونیسم از بین خواهد رفت. ولی چنین نشد و کوتاه مدتی پس از موشه مندلسون، دیدیم که آلمان هیتلری به وجود آمد که مرتکب جنایاتی شد که همگان دیدند.
یکی از کتابهایی که اساس یهودستیزی قرار گرفت، کتابی بود که در روسیه تزاری انتشار یافت، با نام «پروتکل مشایخ صهیون» که با پوگرومها، کشتار یهودیان در روسیه، مقارن بود. این کتاب دستمایه هیتلر نیز شد، و شوربختانه جمهوری اسلامی ایران نیز به آن در طول دههها استناد کرده و هنوز آن را منتشر و توزیع میکند. دیدگاه شما را در بارهی این موضوع میشنویم.
در خصوص «مشایخ صهیون» که جزوهای بود و نمیتوان نام آن را یک کتاب نهاد، مطالبی با انگیزههای سیاسی بود که حداکثر در سال ۱۹۰۳ میلادی بهوسیله «اوخرانا» سازمان امنیت تزاری جعل شده بود. روسیه در آنزمان با «پوگرومها» روبهرو بود. «پوگروم» در روسی یعنی «رد» اما در عمل بهصورت هجوم و حمله به یهودیان و محل زندگی و کار آنها، از مزارع گرفته تا کارگاههایشان، انجام میشد. بدترین نوع «پوگرومها» در «کیشینیاو» رخ داد که امروزه پایتخت جمهوری مولداوی یا مولدووا محسوب میشود. البته این تئوری نیز وجود دارد که یک ایتالیایی این مطالب را جعل کرده بود که آن را به «اوخرانا» فروخت. در این زمینه «امبرتو اکو» نویسنده ایتالیایی یک رمان با نام «گورستان پراگ» نوشت و منتشر کرد، که نوعی داستان تخیلی-حقیقی در مورد نحوهی جعل مطالب «مشایخ صهیون» است. زیرا کل جعلیات «مشایخ صهیون» مدعی است که کسی شبانه در قبرستان پراگ خود را پنهان کرده، و به ادعای او، به سخنان «حکمای صهیون» که در آنجا گرد آمدهاند، گوش میدهد و از حرفهای آنها «یادداشتبرداری» میکند که چگونه «در حال برنامهریزی یک توطئه بزرگ برای تسلط بر جهان» هستند.
این سند یا جزوه جعلی سرنوشت بسیار جالبی داشته و مورد استفاده بسیاری بوده است؛ در سال ۱۹۲۰ «فورد» سرمایهدار آمریکایی که مخترع خودروهای «فورد» بود، بسیار به آن علاقمند شد و پانصد هزار نسخه آن به زبان انگلیسی را، که به خواسته خود او نیز به انگلیسی ترجمه شده بود، در سراسر آمریکا به رایگان توزیع کردند. «فورد» صاحب روزنامهای نیز بهنام «دیر بورن ایندیپندنت» Dearborn Independent بود که در آن نیز مطالب «مشایخ صهیون» بهصورت سلسلهوار چاپ میشد تا بهزعم خود، به افکار عمومی توضیح دهد که بله، یهودیان برای کل دنیا نقشه و طرح دارند و میخواهند جهان و از جمله ایالات متحده آمریکا را در دست خود بگیرند. اما شماری از بازرگانان و ناشران یهودی علیه آقای «فورد» به دادگاه شکایت کردند و او به اتهام افترا مورد تعقیب و محاکمه قرار گرفت. «فورد» بازنده شد و پوزشخواهی کرد و غرامت پرداخت، و در نتیجه هم ناچار شد که آرزوی رییسجمهوریشدن آمریکا را که مدتها در سر داشت، به کناری بگذارد.
در سال ۱۹۲۱ میلادی، روزنامهی تایمز لندن که قبلاً هم با جنجال زیاد اخبار انتشار این کتابک را چاپ کرده بود، بعد از بررسیهای زیاد به این نتیجه رسید که سخن از مطالبی جعلی است و این نتیجهگیری را منتشر کرد و تأکید نمود که صرفاً دستمایهای برای تبلیغ بوده است.
اما هر انسانی که مطالب «مشایخ صهیون» را بخواند، چه بخشی از آن و چه بهطور کامل، و چه بههر زبان و از جمله مطالب انتشار یافته در این رابطه به زبان فارسی را، بهخوبی درک میکند که سخن از تبلیغات و افترا زدن است. بگویم که این مطالب در زمانی بهفارسی ترجمه شد که ایران با آلمان نازی روابط خوبی داشت. البته ترجمه آن ناقص و نارسا است که منتشر شد.
منتهی، این کتابک مونتاژی از مطالبی از نویسندههای مختلف است. برای مثال، از الکساندر دوما نویسنده مشهور داستانهایی مانند «سه تفنگدار» گرفته تا «منتسکیو» که مطالبی مانند «نامههای پارسی» و «قوانین» را نگاشته بود، و یا از مطالبی از «ماکیاولی» بنیانگذار مکتب «ماکیاولیسم» («سیاست جدید» و «دنیای نو») سرهمبندیشده است؛ رد پای مطالب و اثرهای دیگران از جمله «هوراس» شاعر قدیمیلاتینی، «بوژن سور» نویسنده فرانسوی که «شبهای مخوف پاریس» را نوشته بود؛ «هکتور مالو» که کتاب «بیخانمان» را نوشته بود، در تهیه «مشایخ صهیون» سرهمبندی شده است.
باید گفت، استفاده از مطالب این نویسندههایی که در این کتابک سرهمبندی شده است، زمانی بوده که آنها همگی در سطح بینالمللی، یا دستکم در سطح اروپایی، بهخوبی شناخته شده نبودند و بهزعم تهیهکنندگان «مشایخ صهیون» میشد که از مطالب آنها استفاده کرد تا آن را بهعنوان یک «سند واقعی» ارائه کنند.
هیتلر از این به اصطلاح «سند» یا کتابک استفاده بسیاری کرد. یک موسسه مطالعات یهودشناسی نیز در دوران نازیها در برلین ایجاد شد که «آلفرد روزنبرگ» تئوریسین اصلی حزب نازی در زمینه «برتری نژادی» و نویسنده کتاب معروف «اسطوره قرن بیستم» تصمیم گرفته بود که یهودستیزی را بهعنوان یک رشته «علمی» ترویج کند. از دید او میبایست یهودستیزی علمی باشد که افراد در آن تز دکترا بنویسند و دانشآموخته این رشته تا حد دکترا بشوند. یکی از مبانی تحقیقاتی این موسسه همین جعلیات «مشایخ صهیون» بود.
بعد از جنگ جهانی دوم، اعراب «وارث» این دیدگاه و مطالب شدند و چندین بار آن را بهعربی ترجمه کردند. نخستینبار بهدستور سعودیها یک نویسنده لبنانی برگردان آن را بهعربی انجام داد. بعد از آن، مصریها در زمان جمال عبدالناصر ترجمه دیگری از آن را ارائه کردند. در دهه هفتاد میلادی (در قرن بیستم، دهه ۱۳۵۰ خورشیدی) من بههر کشور عربی که سفر میکردم، در کنار هدایایی که به مهمانها میدادند، مانند خرما، این کتاب نیز بخشی از هدایا بود. داشتن «شیوخ صهیون» جزو اسطورهی ضدیت با یهودیت محسوب میشد. فراموش نباید کرد که این کتابک از آسمان نیفتاده و عصارهای از دو هزار سال یهودستیزی در اروپا است؛ اروپایی که با رسمیشدن مسیحیت بهعنوان دین امپراتوری رم، بنای یهودستیزی را نیز گذاشت. اولین «دشمن» برای این امپراتوری یهودیان بودند که عیسی را بهعنوان پیامبر قبول نکرده بودند. «دشمن دوم» نیز از نظر آنها آتنیها بودند و لذا، آنها حق خود میدانستند که بههر دو «دشمن» حمله کنند، و این، کاری بود که انجام دادند.
◼ منشه امیر: خلاصهای از مطالب جعلی این کتاب را در مورد «مسلطشدن یهودیان بر جهان» و «شیوه تحقق این تسلط» بیان بفرمایید.□ امیر طاهری: با شیوههای توطئه؛ با ایجاد مترو در شهرهای بزرگ که اگر لازم شد این شهرها را منفجر کنند، ببینید مغز بیمار آنها را که میگفتند یهودیان هم میخواهند بر این شهرها مسلط شوند و هم اینکه میخواهند آنها را از بین ببرند! با کنترل نهادهای مالی از جمله بانکها، و نیز از راهکار گرفتن پستهای مهم و حساس. این جعلیات سر و ته درست و حسابی ندارد؛ اما بهعنوان یک داستان رمان برای خواندن میتوان آن را مطالعه کرد نه بیشتر.
خود داستان نیز بهوسیلهی مردی بهنام «هرمان گودشه» که در دستگاه پلیسی روسیه تزاری کار میکرد، طراحی اولیه شد، چون او یک رماننویس شکستخورده بود که در نگارش رمان ناکام شده بود و برای همین، پیگیر این شبهرمان خیالی شد و همانگونه که پیشتر اشاره کردم، «امبرتو اکو» در کتاب «گورستان پراگ» بهخوبی در این باره توضیح داده که چگونه این تصور شکل گرفت که نوادههای ۱۲ «سبط» یهودی (و گمشدگان آنها که رد پایشان نیز پیدا شده است) در صدد به انقیاد کشیدن دنیا هستند.
بهنوشته جعلیات مندرج در این کتاب، پاریس مرکز و مقر این ستاد جهانی تسلط بر دنیا است اما شعبههای آن در شهرهای دیگر نیز وجود دارد!
◼ منشه امیر: آیا این کتاب با «پوگرومها» در روسیه ارتباطی داشته است؟ یعنی روسیه تزاری این کتاب را برای «توجیه» ستمهای صورت گرفته در چارچوب «پوگرومها» منتشر کرد؟ یا «پوگرومها» نتیجه این کتاب بود؟ و روسیه تزاری میخواست که در سراسر جهان با یهودیان مبارزه کند؟□ امیر طاهری: تصور من این است که روسیه تزاری نمیخواست در سراسر دنیا با یهودیان مقابله کند. اما میخواست با حضور و اسکان یهودیان در نقاطی که به تسلط روسیه در میآمد این مقابله را انجام دهد. مانند لهستان، لیتوانی و اوکراین. اما با پوزش از شما این را نیز بگویم که یهودیان نیز آدمهایی هستند که به آسانی زیر بار حرف زور نمیروند و ایستادگی میکنند.
◼ منشه امیر: در زبان ادبی به گستاخی و مقاومت سرسختانه یهودی میگویند «سخت قفا» ...□ امیر طاهری: این خوی هرچه که نام بگیرد، مهم نیست، اما زیر بار دیکتاتوری نمیروند. اصولاً مشهور است که یهودیان در میان خود به آسانی کسی را بهعنوان رییس قبول ندارند چه برسد به اینکه کسی بخواهد از بیرون به آنها چیزی را تحمیل کند. بههر روی، در رژیم تزاری، که تزار مانند خدا جلوهگر میشد، برای روسها بسیار سخت بود که با فرهنگی روبهرو شده بودند (و من عامدانه نمیگویم با دین یهود، بلکه میگویم فرهنگ یهود) که آن را درک نمیکردند. اصولاً انسان از هرچه که آن را نمیفهمد، هراس دارد. لذا، در تدارک دیدن و عملی کردن این «پوگرومها» («رعدها») ابتدا طبقات پایین جامعه روسیه آن را با مشارکت فعالانه محقق میکردند و بعد، نیروی حکومتی وابسته به سنت پترزبورگ نیز به کار آنها میآمد و به یاری گرفته میشد. به این معنا، که من نماد حکومت شما (مردم عوام) هستم و دارم «دشمن» شما را سرکوب میکنم.
نباید فراموش کرد که اصولاً در آن دوره، بازار برای داستانهای ماجراجویانه، توطئهآمیز، دسیسهای، کارهای پلیسی و پشتپرده و دیدن «کاسهای در زیر هر نیمکاسه» بهشدت گرم بود و این مطالب بازارگرمیخوبی داشت. برای مثال، «دومای پدر» (یعنی الکساندر دوما) رماننویس فوقالعاده پولسازی بهحساب میآمد. داستان «جوزف بالسامو» را که او نوشته بود، شاید در آن دوره، پرفروشترین و پولسازترین کتاب در اروپا بود. اصولاً روسها همیشه به فرانسه علاقمند بودند و فکر میکردند که فرهنگ از فرانسه سرچشمه میگیرد. برای همین بود که زمانیکه داستان «گردنبند الماس ملکه» به روسی ترجمه شده بود و مورد تقلید بسیاری هم قرار گرفت، در محافل روسیه تزاری سر و صدا کرد. کتاب دیگری نیز مورد بحث زیاد بود و آن، نوشته «فرانسوا بورلا» بود که در اواخر قرن نوزدهم (شاید ۱۸۹۰ میلادی) بهنام «یهودیان معاصر ما» بود. در این کتاب، نویسنده شخصیتی را خلق کرده که نام «لویت» را بر او نهاده است. این «لویت» در این داستان معتقد است که «یهودیان باید پادشاه جهان باشند». میدانیم که یک خاخام یهودی بهنام «رتکلیف» نیز هست که در به اصطلاح ماجرای «شیوخ صهیون» نام او مطرح است که ظاهراً این دیدگاه را «تایید» میکند. در هر حال، کل این ماجراها میبایستی این ذهنیت را القأ کند که اینها صرفاً تصورات نیست، بلکه پایه و اساسی از حقیقت نیز دارد! در «حکمای صهیون» یک نطق غرای خیالی از قول این به اصطلاح خاخام نیز نقل میشود که آن نیز برای این است که نشان دهد این سخنرانی واقعی است و در مطبوعات وقت نیز منتشر شده است. لذا، کل سرهمبندیها و جعلیات برای القای «درستی» این تصور است که یهودیان برنامه واقعی برای «تسلط بر دنیا» را در دست دارند.
◼ منشه امیر: پرسشهایی در این باره که چه عواملی باعث شد که داستاننویسی، تخیلات و جعلیات را برای بدنام کردن یهودیان مطرح کردند، و چگونه مردم عاقل دنیا، و نهتنها عوام، میتوانستند این مطالب پوچ را باور کنند بهگونهای که تا امروز نیز افراد، سازمانها، و حتی دولتها، حکومتها و کشورهایی «پروتکل مشایخ صهیون» را چراغ راه خود کرده و به آن دامن میزنند ولی در واقع با این ابزارها ملت خود را سرکوب میکنند، مقولههایی است که در این چارچوب قابل بررسی است. اما این مطالب را در گفتگوی بعدی با شما در میان خواهم نهاد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- گفتوگوی منشه امیر با امیر طاهری، بررسی صهیونیسم، جنبش ملیگرایی یهودیان (قسمت نخست)، وبسایت هفتهنامهای کیهان لندن، دوشنبه ۱۰ اکتبر ٢٠۱۶ - ۱۹ مهر ۱٣۹۵
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت هفتهنامهای پارسیزبان کیهان لندن