جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۷ تیر ۲, شنبه

تغییر نام پارس به ایران

از: سعید نفیسی

تغییر نام پارس به ایران


فهرست مندرجات

.



پارس از کی ایران شد؟

مقاله‌ی سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات، اول دی ۱۳۱۳ خورشیدی

روز اول فروردین ۱۳۱۴ خورشیدی، طبق بخشنامه‌ی وزارت امور خارجه دولت رضاشاه، نام پارس یا پرشیا، رسماً به ایران تغییر یافت. پیش‌تر نام ایران، در برخی از محافل داخلی ایران، فارس و در مجامع بین‌المللی به‌عنوان پرشیا یا پارس خوانده می‌شد و هنوز در برخی از کتاب‌های قدیمی ایرانی و خارجی می‌توان چنین نامی را در مورد ایران یافت. در ضمن، براساس حکم رسمی (متحدالمال) داخلی، در این روز هم‌چنین تاریخ رسمی کشور طبق ماه‌های شمسی (خورشیدی) تنظیم شد و به‌کار بردن ماه‌های هجری قمری ممنوع گردید.

تا اوایل قرن بیستم، در جهان، کشور ایران را با عنوان رسمی «پارس» یا «پرشیا» می‌شناختند. در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقه‌ای از روشنفکران ناسیونالیست و باستان‌گرا مانند سعید نفیسی، محمدعلی فروغی و سیدحسن تقی‌زاده گردهم آمدند که به این منظور اقداماتی را انجام دهند. سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاخان به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسماً به «ایران» تغییر یابد، این پیشنهاد در دی ماه ۱۳۱۳ خورشیدی رنگ واقعیت به‌خود گرفت. این تصمیم، تاکنون مخالفانی هم دارد. مخالفان بر این باورند که نام ایران نمی‌تواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنی‌ای را که در اصطلاح «پرشیا» نهفته است و غیرایرانیان از دیرباز با آن آشنایی دارند، منتقل کند. گروهی معتقدند که رضاشاه فقط به دلیل سیاسی برای تثبیت حکومت اقتدارگرایانه‌ی خود چنین تصمیمی گرفته است. این دسته از تحلیل‌گران می‌گویند اصل اقدام را باید متوجه جمعی از نخبگان فرهنگی و سیاسی آن دوره از جمله افراد یاد شده دانست که در اقتدار حکومت رضاخان منافع خاص خود را نیز جستجو می‌کردند.

به‌گفته‌ی بابک زارع، احسان یارشاطر، سرویراستار دانشنامه‌ی ایرانیکا در این باره می‌گوید: «هم کلمه پرشیا یا پارس، به فارسی و هم کلمه‌ی ایران قدیم‌ترین ماخذش در کتیبه‌های داریوش است. داریوش در کتیبه‌اش می‌گوید من پارسی هستم و آریایی. ولی خود کلمه‌ی پارس در کتیبه‌ی قدیم‌تر آشوری به‌صورت پارسوا دیده می‌شود که تقریباً یک قرن یا کمی بیش‌تر قدیمی‌تر است. ولی هر دوی این‌ها در ایران هخامنشی به‌کار می‌رفته و بیش‌تر از آن‌که اسم مملکت باشد، اسم قوم بوده است.»

با آن‌که پاره‌ای از ایرانیان امروزی مدعی هستند که «داریوش می‌گوید من یک پارسی هستم و ایرانی‌ام!» اما این یک جعل‌کاری آشکار است. زیرا در هیچ سنگ‌نبشته‌ی دوران هخامنشی نامی از ایران و ایرانی نیست. در ستون اول، بند ۱، سنگ‌نبشته بیستون، داریوش می‌گوید: «من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسب، نوه ارشام هخامنشی.» او در بند ۹ همین سنگ‌نبشته می‌گوید: «... پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نافرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد، هم در سایر کشورها.» در بند ۲ سنگ‌نوشته داریوش یکم در نقش رستم آمده: «من داریوش شاهِ بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای همه‌گونه مردم، شاه در این زمینِ بزرگِ دورودراز، پسرِ ویشتاسپَ، هخامنشی، پارسی، پسرِ پارسی، یک آریایی، دارای نژاد آریایی.»

باری جلال خالقی مطلق نوشت: «در اوستا و پارسی باستان اصطلاح آریایی را نباید به آریایی ترجمه کرد، بلکه به ایرانی که فقط صورت نوتر آن است. چون امروزه آریایی شامل همه‌ی اقوام هندواروپایی (آن‌هایی که در زبان باهم خویشاوندی دارند) می‌گردد، در حالی‌که در اوستایی و پارسی باستان، خواست از آریایی فقط ایرانی است!» او به‌علاوه تغییر اصطلاحات کهن به اصطلاحات جدید که می‌تواند بهتر انگیزه‌های شوونیستی او را تبارز دهد، مرتکب یک اشتباه دیگر هم شده است. واژه‌ی آریایی - پس از جنگ دوم جهانی - توسط اروپاییان به «هندوایرانی» تغییر شکل یافته که منظور از شاخه‌ی شرقی اقوام هندواروپایی یا در واقع مردم هندواروپایی‌زبان است و نه کل اقوام هندواروپایی.

به‌هر حال، اگر یونانی‌ها و بعد از آن‌ها رومیان و سپس اروپاییان دولت ایران را «پارس» یا شاهنشاهی پارس نامیده‌اند، به اعتبار این بود که از دو هزار و چند صد سال پیش سروکارشان با دولت هخامنشی بود که از ناحیه‌ی پارس برخاسته بودند و شاهان آن‌ها خود را شاه کشور پارس می‌خواندند.

ریچار نیلسون فرای می‌نویسد: «چون پارتيان به‌جهانگيری پرداختند، پنداری اصطلاح آريانا چنان‌که در منابع يونانی آمده‌ است، نيز گسترش يافت و آن‌را آريای بزرگ (آریان‌شهر) خواندند که برابر است با ايران‌شهر، اصطلاحی‌که ساسانيان بر سرزمين‌های زير فرمان خود اطلاق کردند.» و به‌گفته دکتر ذبیح‌الله صفا، اين همان نامی است (آریانا) که در زبان پهلوی به‌شکل اِران (ايران با يای مجهول) آمده و در دوره‌ی اسلامی، ايران (با يای معلوم) خوانده شده است.

واژه‌ی «ایران»، در تمام دوره‌های پس از اسلام، به‌ویژه در کنار نام «توران»، کم‌وبیش رواج داشته، چنان‌که در شاهنامه‌ی فردوسی بیش از ۷۰۰ بار نام ایران به‌کار برده شده است.

اما نکته‌ی جالب توجه این‌که هرچند در آن زمان فارس، آذربایجان، اصفهان و سایر شهرهای ایران کنونی، داخل در حدود جغرافیایی سرزمین‌هایی آریایی بود، اما به نظر دکتر محمود افشار یزدی، وقتی «ایران» گفته می‌شد، بیش‌تر نظر به مشرق این سرزمین‌ها، یعنی خراسان بزرگ آن‌روز یا افغانستان امروز و ماوراءالنهر (بخارا و سمرقند وغیره) می‌بود. از این‌رو، شاهان غزنوی به‌طور مکرر «شاه ایران»، «خدایگان خراسان»، و «شاه عجم» (خسرو شرق) به‌یک معنا نامیده شده‌اند و بیش‌تر شهرهایی که به‌نام شهرهای ایران در شاهنامه یاد شده است، در جغرافیایی کنونی افغانستان موقعیت دارند. برعکس، کمتر شاعری سراغ می‌شود که شاهان محلی در ایران کنونی را «شاه ایران» خطاب کرده باشند. چنان‌که سعدی و حافظ هم در همه‌جا از فارس و شاهان فارس سخن می‌رانند نه از ایران. از زمان حمله مغول و سپس دوران صفویه، که دولت‌های خراسانی فروپاشید و بخشی از آن در اشغال شاهان صفوی و بخش دیگر در تصرف سلاطین مغول هندوستان درآمد، دعوای ایران‌مداری کم کم از خراسان برافتاد و در عوض دولت صفوی و سپس دولت قاجار یکه‌تاز کاربرد تعارفی عنوان شاهنشاهی ایران شد.

با این‌حال، طبق نوشته‌ی دایرۀالمعارف بریتانیا (چاپ ۱۹۶۸، جلد ۱۷، صفحه‌ی ۶۴۷)، در ۲۱ مارس ۱۹۳۵ میلادی، دولت ایران از دول خارجه، که به‌زبان‌های خود، ایران را پارس می‌نامیدند، خواست که آن کشور را ایران بخوانند نه پارس. برخی دولت‌مردان اروپایی از این خواهش ناراضی بودند. حتی چرچیل سیاستمدار معروف انگلیسی اکراه خود را اظهار کرده بود. دکتر محمود افشار هم می‌نویسد: «به‌نظر من هم کار بسیار نابه‌جایی بود. خوشبختانه بعد از اکتبر ۱۹۴۹، دولت از تصمیم غلط و بی‌مطالعه سابق برگشت و باز اطلاع داد که دول می‌توانند ایران را مانند پیش «پرسیا»، «پرس» و «پرشیا» بخوانند.»

آن‌چه در زیر می‌آید، مقاله‌ای از سعید نفیسی در روزنامه‌ی اطلاعات است که بعد از رسمی‌شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است.

کسانی‌که روزنامه‌های هفته گذشته را خوانده‌اند، شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگذار کرده باشند، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبان‌های اروپایی نام مملکت ما را باید «ایران» بنویسند.

در میان اروپاییان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیایی شده بود و در کتاب‌های جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد، فلات ایران می‌نامیدند و مملکت ما را به‌زبان فرانسه «پرس» و به‌ انگلیسی «پرشیا» و به آلمانی «پرزین» و به ایتالیایی «پرسیا» و به روسی «پرسی» می‌گفتند و در سایر زبان‌های اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود.

سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال ۵۵۰ پیش از میلاد، یعنی در ۲۴۸۴ سال پیش، کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد، چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن‌را «پارسا» یا «پارسوا» می‌گفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود، مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنابر همان سابقه که پادشاهان پارسی بوده‌اند، «پرسیس » خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبان‌های اروپایی به «پرسی» یا «پرسیا» و اشکال مختلف آن درآمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه «پرسان» و در انگلیسی «پرشین» و در آلمان «پرزیش» و در ایتالیایی «پرسیانا» و در روسی «پرسیدسکی» شد و در زبان فرانسه «پرس» را برای ایران قدیم پیش از اسلام (مربوط به دوره‌ی هخامنشی و ساسانی) و «پرسان» را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند.

تنها در میان علما و مخصوصاً مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدن‌های قدیم و جدید مملکت‌ها و نژادها به‌کار بردند و از آن در فرانسه «ایرانین» و در انگلیسی «ایرانیان» و در آلمانی «ایرانیش» صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدن‌های ایران جغرافیایی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان (تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز) و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به‌عبارت آخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی‌نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه‌ی اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود، وضع کردند.

اما کلمه‌ی ایرانی یکی از قدیم‌ترین الفاظی است که نژاد آریا با خود به‌دایره‌ی تمدن آورده است. این شعبه از نژاد سفید که سازنده‌ی تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن‌را به اسم هندواروپایی و یا نژاد هندوژرمنی و یا هندوایرانی و یا هندوآریایی خوانده‌اند، از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامیده و این کلمه در زبان‌های اروپایی «آرین» به‌حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است.

این نژاد از یک‌سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فراگرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بین‌النهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است، تمام زبان‌های ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگون دارد. تمام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است. داستان‌ها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است. در اوستا که قدیم‌ترین آثار کتبی این نژادست ناحیه‌ای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم «ایران‌وئجه» نامیده شده، یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه‌ی «ابریا» برای همین نژاد ذکر شده است. همواره پدران ما به آریایی‌بودن می‌بالیده‌اند، چنان‌که داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آریایی (هریا) از تخمه‌ی آریایی می‌شمارد و بدان فخر می‌کند.

در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایران را در زیر رایت خود درآورده، معلوم نیست که مجموعه‌ی این ممالک را چه می‌نامیده‌اند، زیرا که در کتیبه‌های هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکرده‌اند. قطعاً می‌بایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آریایی باشد زیرا که تمام ساکنین این نواحی خود را آریایی می‌نامیده‌اند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است. قدیمی‌ترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه‌ی ایران در آن می‌توان یافت، گفته‌ی آراتوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد می‌زیسته و کتاب وی از میان رفته، ولی استرابون جغرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن‌را «آریانا» ضبط کرده. از این قرار، لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است.

بنابراین، قدیمی‌ترین نام مملکت ما همین کلمه‌ی ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آیریان ساخته‌اند و سپس به‌مرور زمان ایریان، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران، ایران (به کسر اول و سکون دوم) بدل شده است و در ضمن اران (به کسر اول) نیز می‌گفته‌اند. چنان‌که پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبه‌ها نام خود را پادشاه ایران و اران می‌نوشته‌اند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکه‌ها لفظ انیران هم دیده می‌شود زیار که الف مفتوح در زبان پهلوی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی به‌جز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوه است که ساسانیان گرفته بودند.

در همین دوره ساسانی لفظ ایران‌شهر یعنی شهر ایران (دیار و کشور ایران) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم «دل ایران‌شهر» می‌نامیدند.

کلمه‌ی ایران‌شهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به‌کار برده‌اند. پس مراد از ایران‌شهر تمام مملکت ساسانیان بوده است، چنان‌که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهت‌القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم می‌کند: از مشرق رود سند و کابل و ماوراءالنهر و خوارزم، از مغرب اران (ماوراء قفقاز) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس.

اما کلمه‌ی ایران که اینک در میان ما و اروپاییان معمول است و لفظ جدید همان کلمه‌ای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره‌ی بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایران‌شهر و ایران‌زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایران‌شهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانسته‌اند.

پس از این‌که اروپاییان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظایر آن می‌نامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمی‌کردند، چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به‌هیچ‌وجه منطق نداشت، زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پارس یا کلمه‌ای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ می‌کنیم.

حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت ما را هم‌چنان که ما خود همواره نامیده‌ایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند.

شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به‌عمل آمد و این دیاری که نخستین وطن نژاد آریایی بوده است به‌همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد.

اینک در پایان این کار مهمی که به‌صرفه‌ی تاریخ ایران صورت گرفته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایران‌شهر بنویسم و بگوییم زیرا گذشته از آن‌که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کرده‌ایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را به‌همان نامی که ایشان خود می‌خوانده‌اند، نامیده‌ایم که کلمه‌ی بسیط را به‌جای دو لفظ مرکب به‌کار برده‌ایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگی‌های گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیرفته آید .

تهران ۱۰ دی‌ماه ۱۳۱۳
سعید نفیسی


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی به‌رشته‌ی تحرير درآمده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- در مقدمه‌ی وب‌سایت تاریخ ایرانی آمده است: «در روز ۶ دی ۱۳۱۳ شمسی دولت ایران طی اعلامیه‌ای رسمی از کشورهای خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژه‌های پرشیا، پرس و پرسه به‌جای واژه ایران استفاده نکنند.
تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی پارس یا پرشین می‌شناختند، اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقه‌ای از روشنفکران باستان‌گرا مانند سعید نفیسی، محمدعلی فروغی و سیدحسن تقی‌زاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمدند که به این منظور اقداماتی را انجام دادند، سعید نفیسی از مشاوران نزدیک رضاشاه به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به «ایران» تغییر یابد، این پیشنهاد در دی ‌ماه ۱۳۱۳ شمسی رنگ واقعیت به‌خود گرفت. این تصمیم بعد از ۷۶ سال هنوز هم محل مناقشه است. مخالفان این تغییر معتقدند که ایران نمی‌تواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنی‌ای را که در اصطلاح «پرشیا» نهفته است و غیر ایرانیان از دیرباز با آن آشنایی دارند، منتقل کند. گروهی معتقدند که رضاشاه فقط به دلیل سیاسی برای تثبیت حکومت اقتدارگرایانه خود چنین تصمیمی گرفته است. این دسته از تحلیل‌گران می‌گویند اصل اقدام را باید متوجه جمعی از نخبگان فرهنگی و سیاسی آن دوره از جمله افراد ذکر شده دانست که در اقتدار حکومت رضاخانی منافع خاص خود را نیز جستجو می‌کردند.
رضاشاه آن‌قدر به نفیسی اعتماد داشت که وی را مسئول تحصیل و تربیت ولیعهدش (محمدرضا) در دوران تحصیل سوئیس کرد که خاطرات حسین فردوست (دوست و همراه محمدرضا در سوئیس) به‌خوبی آن را روایت کرده است.
یادداشتی را که از نظر می‌گذرانید، مقاله‌ای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی‌شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است. ‌ متن کامل یادداشت سعید نفیسی که با عنوان «از این پس همه باید کشور ما را به‌نام ایران بشناسند» منتشر شده بود، به این شرح است: ...»


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

۶ دی: نام پرشیا و پرسه به ایران تغییر یافت، وب‌سایت تاریخ ایرانی، برگرفته از روزنامه‌ی اطلاعات